📌 #طرح_مهدوی
🔆 بِسمِ رَبِّ الحَکیم
و حکمت خداوند بر این شد که ناشناس بمانی و اُمّتی چشم به راهت بمانند «اِلیٰ یوم الوقت المعلوم»
📎 #دلنوشته_مهدوی
#کرونا
✾✿⇨ ﷽ ⇦✿✾
امام صادق(ع):
💟«خوشبخت»، كسى است كه براى نفس خود "خلوت و فراغتى" يابد و به كار اصلاح آن پردازد.👌
📚 بحارالأنوار/ ج ۷۵/ ص ۲۰۳
#حدیث_روز
💠🔹💠🔹💠
#هفته_کتابخوانی
شهید#ادواردو_آنیلی(مهدی)
🌷🌷🌷🌷🌷
( ۱۵ نوامبر) سالروز شهادت ثروتمندترین شهید شیعه؛ مهدی (ادواردو) آنیلی است!
پسر ثروتمندترین مرد #ایتالیا
🌷مالک باشگاه یوونتوس
▪️مالک گروه سرمایهگذاری اکسو
🌷مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات، فراری، مازراتی، آلفا رومئو، لانچیا، آبارت، اویکو
که شیعه میشود و با امام خمینی (ره) دیدار میکند،
امام بر پیشانی او بوسه می زند
و توسط #صهیونیست ها به شهادت می رسد.
علیرغم تمام امکانات، همیشه احساس میکرد گمشدهای دارد، و بالاخره آن را در داخل کتابخانهای در نیویورک پیدا کرد و بعد هم مسلمان شد.
شهید ادواردو میگوید:
👈وقتی قرآن را برای اولینبار دیدم، متوجه شدم که این کلمات، کلمات ماورایی هستند، دیدم این همان چیزی است که من سالها در جستجویش بودم. اگر کسی صادقانه قرآن را بخواند، قرآن هدایتش میکند".
ادواردو، همزمان با محروم شدن از تمام امتیازات خانوادگی، تصمیم گرفت به عنوان طلبه به قم بیاید.
و این بهانهای شد تا او را به شهادت رساندند و اَنگ خودکشی بر او زدند، در حالیکه هیچ شواهدی از جمله کالبدشکافی، فیلم و.... دال بر خودکشی او موجود نبود.
دوستان اردواردو، معتقدند او هرگز خودکشی نکرده، بلکه به خاطر ایمان و عقیدهاش به شهادت رسیده است👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#شهید_ادواردو_آنیلی
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
ڪانال | آنچــہ نگفتــم |
👌پـر از مطالب بسیار آرامش دهنـده
حالتو خـوووووب میکنه عضو شید👇👇
eitaa.com/joinchat/910360653C20195a17df
مولایـم🌱
آمدنتــ زیباتر از بارش باران
نیاز تشنگانیستــ
به وسعت همه انسانـها
شکوفه های باغ امید
دستانمان را
پر از گلبرگهای سپید اشتیاق کرده اند
تا که شایـد
نام عزیز تو در واژه واژه ی این طلبــ
امیدی باشد
به صبر
صبری که خواندن دعای عهد
بر دل هر منتظری می نشاند
و دعای
#اللهمعجللولیكالفرج
را در قنوتمان جاری میکند
#کرونا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۸۵ *═✧❁﷽❁✧═* نمازقضا می خواندیم و به دعا 🤲و زیارت مش
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۱۸۶
*═✧❁﷽❁✧═*
همان جا ایستادم تا شهدا🌷 طوافشان تمام شد و رفتند. یک دفعه دیدم 👀دور و بر ضریح خلوت شد.
من که تا آن روز دستم ✋به ضریح نرسیده بود، حالا خودم را در یک قدمی اش می دیدم. دست هایم را به ضریح قفل کردم و همان طور که اشک😭 می ریختم، گفتم: «یا امام رضا! خودت می دانی در دلم❤️ چه می گذرد. زندگی ام را به تو می سپارم. خودت هر چه صلاح می دانی، جلوی پایم بگذار🤲»
هر کاری کردم، توی دهانم نچرخید برای صمد دعا کنم🤐یک دفعه احساس کردم آرام شدم. انگار هیچ غصه ای نداشتم. جمعیت دور و برم زیاد شده بود و خانم ها بدجوری فشار می آوردند😖
به هر سختی بود خودم را از دست جمعیت خلاص کردم و بیرون آمدم بوی عود و گلاب حرم را پر کرده بود😍
آمدم و بچه ها را از مادرشوهرم گرفتم و از حرم 🕌بیرون آمدیم.
رفتیم بازار رضا. همین طور یک دفعه ای تصمیم گرفتیم همه خریدهایمان 💶را بکنیم و سوغات ها را هم بخریم.
با اینکه سمیه بغلم🤗 بود و اذیت می کرد؛ اما هر چه می خواستیم، خریدیم و آمدیم هتل🏨
روز سوم تازه از حرم برگشته بودیم، داشتیم ناهار می خوردیم😋 که یکی از خانم هایی که مسئول کاروان بود آمد کنار میزمان و گفت: «خانم محمدی😳 شما باید زودتر از ما برگردیدهمدان .))
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷