eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🌻🌱🌻 مبارکه ی زمر آیه ۳۶ 🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋 👈أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ . 👌آیا خداوند [‌در حمایت‌] بنده‌اش كافی نیست‌؟ كه تو را از كسانی كه غیر اویند می‌ترسانند، و هر كه را خدا گمراه كند، برایش هیچ راهنمایی نخواهد بود‌. 🌻🌱🌻🌱
❤️ دِلتَنگے دَردِ سَختیست! دَردے ڪھ نِمیتوانے آن را براےِ هیچڪَس تعریف ڪُنے... اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
16 «دفاع عاشقانه»💕 🍃عهد می کنیم که از امام زمان حمایت کنیم؛ وَالْمُحامینَ عَنْه؛خدایا مرا در زمره مدافعین ولایت و امامت قرار بده! 💖 حمایت از حریم "ولایت" در حقیقت دفاع از حریم خداوند است و این دو، از هم جدا نیستند. 📝 و از بهترین شیوه‏ هاى حمایت و دفاع اینه که مردم را نسبت به «جایگاه و عظمت ولایت» آشنا کنیم. 🌴 مانند فاطمه زهرا(س)، آغازگر دفاع از حریم ولایت، که از این شیوه بهترین بهره‏ ها را برد... 🌸و در قالب هاى مختلف، عظمت و جایگاه رفیع و بلند امامت را بیان کرد ودر راه حمایت از جایگاه ولایت به شهادت رسید...
💐 قسم به هجر، به گریه، به جای خالی تو / که هرچه تلخ‌تر آید ز یار، شیرین‌تر! 🔆 یا اباصالح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 👈به محضرشهید محراب آیت ا... دستغیب ( رحمه ا... علی) در هنگام بوسیدن دست ایشان گفت: آقا دست شما بوی بهشت می دهد و شهید دستغیب در جواب به ایشان گفتند :این خودت هستی که بوی بهشت می دهی. بار سوم که می خواست به جبهه برود هنگام خداحافظی مادر به او گفت:مواظب خودت باش، _هرچه خدا بخواد دل به خدا ببندید مادر را در آغوش کشید و وصیت کرد که اگر به شهادت رسید در مراسم سوگواری زینب وار رفتار کند و اما از دیدن پدر امتناع کرد. می‌گفت: *می ترسم مهر پدر دامن گیرم شود و از رفتن من جلوگیری کند* اما از دور برای آخرین بار به زیارت پدر رفت بی آنکه پدرش متوجه شود.👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
💌 هر چیزی که می‌بینیم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾 ✨•امام صادق علیه السلام•✨ 📜•شمارِ کسانی که بر اثرگناهان میمیرند بیشتر ازکسانی است که به اجل میمیرند• 📚[الأمالی للطوسی: 701/1498]
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۰۷ *═✧❁﷽❁✧═* بعد دستش✋ را گذاشت روی قرآن و گفت: «وصیت
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۲۰۸ *═✧❁﷽❁✧═* اسم شناسنامه ای صمد ستار بود و ستار، برادرش، صمد😍اما همه برعکس صدایشان می زدند. صمد می گفت: «اگر کسی توی جبهه یا محل کار صدایم بزند🗣 صمد، فکر می کنم یا اشتباه گرفته یا با برادرم کار دارد.» می خندید 😅و به شوخی می گفت: «این بابای ما هم چه کارها می کند.» بلند شدم و با لج گفتم: «من خوابم می آید. شب به خیر، حاج صمد آقا😏» سردم بود. سُریدم زیر لحاف. سرما رفته بود توی تنم. دندان هایم به هم می خورد😬 از طرفی حرف های صمد نگرانم😔 کرده بود. فردا صبح، صمد زودتر از همه ما از خواب بیدار شد. رفت نان🥖 تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه 👧👧را بیدار کرد و صبحانه شان را داد و بردشان مدرسه وقتی برگشت، داشتم ظرف های 🍽شام را می شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب 😴بودند. آمد کمکم💪بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه پله. بعد رفت روی پشت بام را وارسی کرد👀 بعد هم رفت حمام🚿یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه 🕋آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می آمد. ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس 📚خدیجه و معصومه رسیدگی کرد. گفت: «بچه ها! ناهارتان را بخورید😋کمی استراحت کنید. عصر با بابا می رویم بازار😍» بچه ها شادی کردند. داشتیم ناهار می خوردیم که در 🚪زدند. بچه ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود. نمی دانم🤔 از کجا خبردار شده بود صمد برگشته. گفت: «آمده ام با هم برویم منطقه. می خواهم بگردم دنبال ستار👌» ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد....👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷