eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
22 «عاشق دیدار یار»💕 💠وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ‏؛خداوندا! به من نشان بده آن درخشش هدایت کننده و آن سفیدی پیشانی ستوده شده را و سرمه فرما، چشم نظر کننده مرا به نظری از من به سوی او... 🌟 «کحل ناظر به نظر به آن حضرت » یعنی آن حضرت را به دیده بصیرت مشاهده کنم و بشناسم طوری که این دیدار باعث شادی من بشه و گرنه صرفا دیدن ظاهری او، ثمری نخواهد داشت. ⭕️ برای دست یافتن به این‌ دیدار به چشم بصیرت، آدم باید چشمی همجنس چشم آن حضرت پیدا بکنه، که با چشم او، او را ببیند و بشناسد والا این دیدار میسر نمی شود‌ ⚠️ در حقیقت می خوایم خود آقا دلیل این شناخت باشند نه آنکه غیر او وسیله شناخت ایشان بشه. چون خود اون ، حجاب بین حضرت و شخص هست. 💎و البته این همجنس بودن، بستگی به میزان !پاکی طینت و خلوص اعمالمون" داره، و گر نه ظاهر سازی هیچ فایده ای نداره... 🔰و از اینجا معلوم میشه که این درخواست هم میتونه فقط یک ادعا باشه و میزان درستی و نادرستی این ادعا، آن حضرت هست که مشخص می کنه چقدر درخواستمون حقیقت داره وگرنه اگر به ادعا باشه هر کسی می تونه ادعا بکنه....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراهیمی 🌷🌷🌷🌷🌷 ای همسر عزیزم اگر جنازه بنده به دستتان نرسید به پدر و مادرم دل داری بده. خودت میدانی من اسیر نخواهم شد چونکه از دشمن خدا نفرت دارم. بعد از من بزرگ خانه مهدی می باشد به شرط اینکه شما زینب وار زندگی کنید تمام زندگی ام مال شماها است. همسرم به بچه ها واقعیت را بگو و دروغ نگویید که پدر رفته به دزفول و برمی گردد, بگو پدرتان عاشقانه در راه خدا و برای رضای خدا جنگیده و شهید شده است. واگر جنازه ام به دستتان رسید حتما در همدان دفن نمایید چونکه من نمی خواهم بچه هایم در روستا زندگی نمایند و از تمام آشناها برایم حلالیت بخواهید در مرگ من گریه و زاری ننمایید که دشمنان شاد خواهند شد. دیدار در قیامت و خرج دفن و مراسم از اموال خودم باشد. والسلام علیکم. به امید پیروزی اسلام👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله مجتهدی (ره)؛ ملاعلی همدانی رفت مشهد خدمت اقای نخودکی و به ایشان گفت مرا موعظه کن. ایشان گفت؛ ○ مرنج و مرنجان ○ گفت خب مرنجانش راحت است, کسی را نمیرنجانم ولی مرنج را چه کنم؟ ایشان جواب داد خودت را کسی ندان, عیب کار ما این است که ما خودمان را کسی میدانیم. تا کسی به ما میگوید بالای چشمت ابروست عصبانی میشویم. وقتی خودمان را کسی بدانیم, از همه می رنجیم...🍂🥀
بی تو این دیده کُـجا میل به دیدن دارد قصه‌ی عـشق مگر بی تـو شـنیدن دارد؟ 🥀
📌 🔆 عاشق که باشی... 📝 شناخت امام زمان از استاد
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۱۳ *═✧❁﷽❁✧═* صمد دیگر پی حرف را نگرفت❌ و به پدرش گفت
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۲۱۴ *═✧❁﷽❁✧═* آن شب🌃 با چه مصیبتی از اروند گذشتیم. زیر آن آتش♨ سنگین توی آن تاریکی و ظلمات زدیم به سیم خاردارهای دشمن. باورت نمی شود با همان تعداد کم، خط دشمن را شکستیم✔️ و منتظر نیروهای غواص شدیم؛ اما گردان غواص ها نتوانست خط را بشکند و جلو بیاید❌ ما دست تنها ماندیم. اوضاع طوری شده بود که با همان اسلحه هایمان 🔫و از فاصله خیلی نزدیک روبه روی عراقی ها ایستادیم و با آن ها جنگیدیم💪 یک دفعه ستار مرا صدا 🗣کرد. رفتم و دیدم پایش تیر خورده. پایش 👣را با چفیه ام بستم و گفتم برادر جان😍 مقاومت کن تا نیروها برسند. آن قدر با اسلحه هایمان 🔫شلیک کرده بودیم که داغ داغ شده بود. دست هایم سوخته بود.» دست هایش 🖐را باز کرد و نشانم داد. هنوز آثار سوختگی روی دست هایش بود. قبلاً هم آن ها را دیده👀 بودم، اما نه او چیزی گفته بود و نه من چیزی پرسیده بودم. گفت: «برایم چای ☕️بریز.» صدای شرشر آب🚿 از حمام می آمد. سمیه، زهرا و مهدی خواب بودند و خدیجه و معصومه همان طور که صبحانه شان را می خوردند😋 بهت زده به بابایشان نگاه 👀می کردند. چای را گذاشتم پیشش. گفتم: «بعد چی شد⁉️» گفت: «عراقی ها گروه گروه نیرو می فرستادند جلو و ما چند نفر با همان اسلحه ها مجبور بودیم از خودمان دفاع 💪کنیم. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷