🖼 #طرح_مهدوی ؛ #از_زبان_پدر
🔆 امام مهدی در نامه ای خطاب به عثمان بن سعید فرمودند: از مخالفت با خدا بپرهیزید و تسلیم ما باشید و امر را به ما واگذارید.
📚 کتاب الحتجاج، ج۲، ص۴۶۷
🔖 #روزشمار_نیمه_شعبان ؛ ۳۶ روز تا سالروز میلاد منجی عالَم
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
🌷🌷🌷🌷🌷
شهید بیضائی و مراقبه و محاسبه نفس:
از دفترچه دست نوشته های محمودرضا در سوریه👇
چرا نباید اون توان و انرژی سابق رو داشته باشم؟
👈نمی دونم تو این چند ما چی به سرم اومده که اون ذکاوت و خلاقیت و خوش فکری سابق رو ندارم؟
انگیزه م زیاده، ولی برای فرماندهی محور، اون اعتماد به نفس لازم در برخورد با مسئولین گروه های(...) رو باید داشته باشم.
باید با فکر عمل کرد و رفتار کرد. باید دوباره رو حافظه و تدبیر و فکر و ذکاوت و خلاقیت خودم کار کنم.
شاید یکی از دلایل عدم پیشرفت تو این زمینه ها ،
دوری از قرآن باشه.
یکی اش هم قطعا معصیتِ.
باید لیاقت و توان خودم رو، نه به هیچ کس ، بلکه به خودم ثابت بکنم👌
📚کتاب تو شهید نمی شوی /صفحه ۱۱۹
روایت هایی از حیات جاودانه
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#ماه_رجب
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#نهضت_انتظار ۱۶۹
بسم رب المهدی الذی وعدالله به الامم
اولین اصل حاکم در مدیریت
👈 حفظ کرامت و عزت نفس انسان هست
که فک کنم بیش از اندازه در موردش حرف زدیم
و همه ی جوانبش بیان شد👌
دیگه ریز و کاری هاش بمونه برا شما که
یکم تامل و تفکر کنید تا نتیجه ی خوبی بدست بیارید ان شاءالله✔️
حالا بریم سراغ اصل دوم در مدیریت😊
اصل دیگه ای که در مدیریت حاکم هست
اصل 👈 محبت و همدلی است
یعنی محبت و ایجاد همدلی🤝
یه سیاست مدار باید کار رو به جایی ببره که محبوب بشه
نه این که صرفا بهش رای بدن و مقبول بشه❌
محبوب باید باشه
این محبوبیت برا کی پیش میاد؟
برا کسی که خودشم عاشق مردمه😍
حالا کی عاشق مردمه؟
مثلا شهیدچمران عزیز که یه یتیم خونه درست میکنه👌
بعدشم به خانومش میگه که بعد از باز کردن این یتیم خونه
👈 دیگه غذای متفاوت با غذای بچه ها نمی خوریم
یه شب خانومش غذای گرم و خوب آورد
یه دفعه حدس زد که این غذا؛ غذای همه نباید باشه☹️
گفت غذا رو از کجا آوردی؟
گفت مادرم پخته برای شما
گفت پس بچه ها از این غذا نخوردند؟
صلی الله علیک یا فاطمه الزهراء
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
گفت بچه ها غذاشونو خوردن و خوابیدن😖
شهید عزیز برگشت گفتش که مگه ما قرار نذاشتیم
👈 فقط غذای بچه ها رو بخوریم؟؟
خانمش گفت بابا بچه ها خوابیدن حالا یبار اینو مامانم آورده بگیر بخور
شهیدچمران شروع کرد گریه کردن 😭
و گفت حالا بچه ها خوابیدن؛ اما خدای بچه ها که بیداره😢