💫🌺💫🌺 #سوره مبارکه ی مرسلات آیه ۴۱ 🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻 👈إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ . 👈همانا پارسایان زیر سایه‌ها و كنار چشمه‌سارانند، 👌یاران امام زمان ارواحناله الفداء از پارسایانند. 💫🌺💫🌺

﷽ 🌸خورشــــ‌ شیعه‌ ـــــید🌸 +خوشبخٺے یعنے : جلوے امام زمانٺـ💚 وایسـے و بڪَے :↶ آخرین ڪَناهمو یادم نمیاد :)... -ڪانالے پر از عـشــقــ♥️به امام زمان[عج]😇 و پا رڪابان آن حضرٺ : شــهـــدا🕊🌱 اَللُّهمَ عـَـجّل لِوَلیـــڪَ الفرج

#حاج_احمد_متوسلیان 🌷🌷🌷🌷🌷 👈با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آن ها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسم الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ👌 #اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك #روزتون_شهدایی هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷

📌 #طرح_مهدوی 🌅 #عاشقانه_مهدوی 🔆 گوشه‌ی قلب تمام آدم ها یک صندلی خالی‌ست... 🙏 اللهم عجل لولیک الفرج

#مهـــــدی‌جان❤️ مـا همـانیـم که از عشـق تـو غفلـت ڪردیـم بـا همه آدمیـان غیـر تـو خلـوت ڪردیـم... سـال هـا مے گـذرد، #منتظـری بـرگـردیـم و مشخص شده ماییم که #غیبت ڪردیم 🌿 #اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج🌿 ✨یا صاحب الزمان مولای مهـ❤️ـربانم✨

╮━═━━⊰🌻﷽🌻⊱━━═━╭ 🕐امام مهدی منتظر ماست🕐 ⁉آیا امام مهدی علیه السلام در دوران غیبت یاران و همراهانی دارد؟ ✍از برخی روایات و سخنان دانشوران بزرگ شیعه چنین برمی آید که در این دوران، گروه های برگزیده ای از مؤمنان راستین، مسئولیت یاری امام عصر(ع) و انجام دستورهای ایشان را برعهده دارند. 👈از روایات برمی آید که در دوران غیبت، حداقل سی نفر در خدمت امام مهدی(ع) هستند و آن حضرت را یاری می کنند. 👈شیخ کفعمی(ره) در حاشیه کتاب «المصباح می فرمایند: «گفته شده است زمین هرگز از [یک] قطب، چهار نفر از اوتاد، چهل نفر از ابدال، هفتاد نفر از نجبا و سیصد و شصت نفر از صالحان خالی نمی ماند. 👈پس قطب همان مهدی است که درود خدا بر او باد. 👈اوتاد هم کمتر از چهار نفر نخواهند بود؛ زیرا جهان مانند خیمه ای است و [امام] مهدی مانند عمود این خیمه و اوتاد طناب های آن هستند. البته گاهی اوتاد از چهار نفر هم بیشتر می شوند. 👈ابدال بیش از چهل نفر 👈نجبا بیش از هفتاد نفر 👈و صالحان بیش از سیصد و شصت نفرند.

💠برکات فوق العاده ذکر صلوات #صلوات 🎤 استاد عالی

🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۳۷ *═✧❁﷽❁✧═* وقتی به خانه🏡 پدرم رسیدیم، سر پایم بند نبودم. پدرم را که دیدم، خودم را توی بغلش 🤗انداختم و مثل همیشه شروع کردم به بوسیدنش😘 اول چشم راست، بعد چشم👁 چپ، گونه راست و چپش، نوک بینی اش👃 حتی گوش هایش👂 را هم بوسیدم. شیرین جان گوشه ای ایستاده بود و اشک می ریخت 😭و زیر لب می گفت: «الهی خدا امیدت را ناامید نکند🤲 دختر قشنگم» خانواده صمد با تعجب نگاهم😳 می کردند. آخر توی قایش هیچ دختری روی این را نداشت🙊 این طور جلوی همه پدرش را ببوسد چند ساعت⌚️ که در خانه پدرم بودم، احساس دیگری داشتم. حس می کردم تازه به دنیا 🌏آمده ام کمی پیشِ پدرم می نشستم. دست هایش 👐را می گرفتم و آن ها را یا روی چشمم می گذاشتم، یا می بوسیدم😘 گاهی می رفتم و کنار شیرین جان می نشستم. او را بغل می کردم و قربان صدقه اش می رفتم😍 عاقبت وقت رفتن فرا رسید. دل💔 کندن از پدر و مادرم خیلی سخت بود. تا جلوی در🚪، ده بار رفتم و برگشتم. مرتب پدرم🧔 را می بوسیدم و به مادرم سفارشش را می کردم: «شیرین جان💞 مواظب حاج آقایم باش. حاج آقایم را به تو سپردم. اول خدا، بعد تو و حاج آقا.»🙏 توی راه برعکس موقع آمدن آهسته راه می رفتم. ریزریز قدم👣 برمی داشتم و فاصله ام با بقیه زیاد شده بود. دور از چشم دیگران گریه می کردم😭 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷