✍ #نکات_دعای_عهد 26
«مولای جذاب»💕
🔮و أَنْفِذْ أَمْرَه...؛ و فرمانش را نافذ کن...
💥منظور از «نفوذ امر او» اینه که آثار حقیقت او در آفاق و انفس ظاهر شود، یعنی حضرت با ظهورش در اوضاع عالم تصرف کند زیرا که ظهور ایشان ، میزان و محک حقایق و اسرار خلایق هست.
☀️مثل آنکه نیکی نیکان و بدی بدان را ظاهر کند. هر چند در ظاهر ، نیکی نیکان قبل از ظهور، مخفی و بدی بدان مخفی بوده باشد.
⭕️ و البته در حین این درخواست باور داریم که زمام همه امور به دست خداوند است و تقدیر و تدبیر جهان هستی بر وفق حکمت مختص او است.
✅ همه امور به اذن اوست و چیزی خارج از قدرت او نیست، اگر چه مخلوق در حد خود، قدرت و اختیاری داشته باشد و البته همهی این ها برای کسی است که استعداد و ظرفیت این همه خواسته را دارد.
#شهید_سید_محمد_حسین_
علم_الهدی
🌷🌷🌷🌷🌷
←حاج حسیـن یکتـا:
رفقــا..
حواستـون باشــه!
دارنـد بـراے
ظهـور امامعصـر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
یـارگیـرے میکننــد..👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#شب_یلدا
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
📌 #طرح_مهدوی
🍉 همه شادمانند، یلدا در پیش است، آماده و مهیای بلندترین شب سال! بزرگترها، حافظ میخوانند و قصههای کهن بازگو میکنند.
▫️ اما بیحضورت، برای ما قِصهها غُصهاند، انارها رنگ باختهاند و حافظ فقط یک بیت دارد:
ای صبا سوختگان بر سر ره «منتظرند» / گر از آن یار سفر کرده پیامی داری
🔆 مولای من!
سرمان شلوغ است ولی دلمان خلوتگاه یاد توست. زودتر بیا...
🌸 خداوند نامت را زینب نهاد، زینتِ پدر،
مگر نه اینکه امام، پدر امت است؟ و مگر نه اینکه شما بهترین نمونهاید در معرفت و اطاعتِ امام؟
💢 شاید خدا میخواست به ما بفهماند که اگر میخواهی زینتِ امامت باشی، اینگونه باش، زینب باش.
🌼 ولادت #حضرت_زینب بر امام زمان و تمام شیعیان مبارک باد.
#میلاد_حضرت_زینب
#نهضت_انتظار ۱۲۹
بسم رب الحسین علیه السلام
اگه تو خونه پدر و مادر تو جایگاه
خودشون باشن✔️
و کار خودشون رو قشنگ اجرا کنن
و بچه ها یاد بگیرن👌
ینی از همون بچگی این رفتارها رو
ببینن و یادبگیرن
اون وقت تو نقش پذیری هم مشکل نخواهند داشت❌
ما میتونیم تو خونه گروه درست کنیم
و از همون اول تو گروه وظایفی رو برای اعضای گروه
برنامه ریزی کنیم
و با هم دیگه شروع کنن تو گروه کار کردن
و هر دفعه یک نقشی را بهشون بدیم👌
مثلا می تونیم باهاشون تئاتر بازی کنیم
و نقش های مختلفی را امتحان کنن
و تئاتر بازی کردن برای بچه دبستانی ها
خیـــــلی خوب هست✅
وقتی باهاش نمایش بازی کنی
طرف خودش میره نقشش را پیدا میکنه
تا خوب انجام بده✔️
و چون نقش های مختلف را از بچگی
یاد گرفتن و میدونن که باید چجور باشن
وقتی بهشون بگی باید
👈عبد خدا باشیم
براحتی میفهمه و اجرا میکنه
امتحان کنید این بازی رو
معلم های بزرگوار یک ماه بجای این که
بگن بچه ها بیایید قرآن و ..... بخونید
بیان و فقط تئاتر براشون اجرا کنن
والدین هم تو خونه همین طور
بعد بیایید و دستورات رو آموزش بدید
ببینید عکس العملشون چی هست؟😊
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۱۷ *═✧❁﷽❁✧═* بعد بلند شد و ایستاد. گفتم: «بیا صبحانه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۲۱۸
*═✧❁﷽❁✧═*
می گفت: «هر وقت بچه ها بهانه ام را گرفتند، این عکس را نشانشان بده👌»
نمی دانم چرا هر وقت به عکس نگاه 👀می کردم، یک طوری می شدم. دلم💔 می ریخت، نفسم بالا نمی آمد و هر چه غم دنیا 🌏بود می نشست توی دلم.
****
بعد رو به خدیجه و معصومه کرد و گفت: «بابا جان😍 بلند شوید، برویم مدرسه.»
همین که صمد بچه ها را برد، پدرش از حمام🚿 بیرون آمد تا صبحانه اش را بخورد و آماده شود. صمد برگشت.
گفتم: «اگر می خواهی بروی، تا بچه ها خواب اند 😴برو. الان بچه ها بلند می شوند و بهانه می گیرند.»
صمد مشغول بستن ساکش 💼بود که مهدی بیدار شد، بعد هم سمیه و زهرا. صمد کمی با بچه ها بازی کرد. بعد خداحافظی کرد✋ اما مهدی پشت سرش دوید🏃♂آن قدر به در زد و گریه کرد😩 که صمد دوباره برگشت. مهدی را بوسید😘
بردش آن اتاق. اسباب بازی هایش را ریخت جلویش. همین که سرگرم شد، بلند شد که برود🚶♂ این بار سمیه بهانه کرد و دنبالش دوید. پدرشوهرم توی کوچه بود. صمد گفت: «برو بابا را صدا کن🗣 بیاید تو.»
پدرشوهرم آمد و روی پله ها نشست. حوصله اش سر رفته بود. کلافه😖 بود. هی غر می زد و صمد را صدا می کرد.
صمد چهارپایه ای آورد. گفت: «کم مانده بود یادم برود. قدم😍چند تا پتو بیاور بزنم پشت این پنجره ها، دیشب خیلی سرد بود. برای راعایت خاموشی و وضعیت قرمز📛 هم خوب است.»
سمیه و زهرا و مهدی سرگرم بازی شده بودند. انگار خیالشان راحت شده بود بابایشان دیگر نمی رود❌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷