eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷🌷🌷 👈 گفت: «من قبل از ازدواج، که درس می‌خواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که درمحضر بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیت‌الله بهجت رسیدم، را از ایشان گرفتم.»👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ تو نبودی که مِهرت به دل زمین و زمان افتاد. انگار وقتی فرمان گسترده شدن زمین و سر برآوردن خشکی‌ها داده شد، زمین اول به یاد تو افتاد. 🕋 خاک کعبه از میان آب‌ها سر برآورد، تا محل ظهور آخرین منجی، اولین خشکی زمین شود. 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۷۵ *═✧❁﷽❁✧═* خواهرم پشت پنجره ایستاده بود. به شیشه اتا
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۷۶ *═✧❁﷽❁✧═* سفره را که انداختند و ناهار را آوردند، یک دفعه بغضم ترکید😭 سرم را زیر لحاف بردم و دور از چشم همه زدم زیر گریه. دلم❤️ می خواست صمد خودش پیش مهمان هایش بود و از آن ها پذیرایی می کرد. با خودم فکر🤔 کردم چرا باید همه چیز دست به دست هم بدهد تا صمد از مهمانی دخترش جا بماند😢 وقتی ناهار را کشیدند و همه مشغول غذا خوردن😋 شدند و صدای قاشق ها که به بشقاب های🍽 چینی می خورد، بلند شد، دختر خواهرم توی اتاق آمد و کنارم نشست و در گوشم 👂گفت: «خاله! آقا صمد با مامان و بابایم رفتند رزن. گفت به شما بگویم نگران نشوید.» مهمان ها ناهارشان را خوردند. چای ☕️بعد از ناهار را هم آوردند. خواهرها و زن داداش هایم رفتند و ظرف ها را شستند. اما صمد نیامد❌ عصر شد. مهمان ها میوه 🍒🍎و شیرینی شان را هم خوردند. باز هم صمد نیامد. حاج آقایم بچه را بغل🤗 گرفت. اذان و اقامه را در گوشش گفت. اسمش را گذاشت، معصومه و توی هر دو گوشش👂 اسمش را صدا زد. هوا کم کم داشت تاریک می شد، مهمان ها بلند شدند، خداحافظی🤚 کردند و رفتند. شب شد. همه رفته بودند. شیرین جان و خدیجه پیشم ماندند. شیرین جان شام مرا آماده کرد. خدیجه سفره را انداخته بود که در باز شد و شوهرخواهر و خواهرم آمدند. صمد با آن ها نبود❌ با نگرانی پرسیدم: «پس صمد کو؟!» ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
🔴گـروه پــرفیض ختم و تشریف بیارید( )👇😍 🔵 eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌷🌙🌷 مبارکه ی اعراف آیه ۱۸۰ 💐بسم الله الرحمن الرحیم💐 👈وَلِلَّهِ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِيٓ أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ . 👈و برای خداست بهترین نام‌ها (به جهت حسن معانی و علوّ مفاهیم آنها) پس او را بدان نام‌ها بخوانید و كسانی را كه در نام‌های او به انحراف می‌روند (آنها را بر بت‌ها می‌نهند یا به گونه‌ای كه سزاوار خدا نیست تفسیر میكنند) رها كنید، آنها به زودی آنچه را كه انجام می‌داده‌اند جزا داده شوند (تجسم عینی گفتار و كردار آنها كیفرشان خواهد بود). 👌بهترین نامها برای خداوند است پس اورا بدان نامها بخوان . 🌙🌷🌙🌷
همه هست آرزویم شرف لقای مهدی چه خوش است گر ببینم رخ دلربای مهدی همه نازم آن خدا را که نمود او مقدّر من رو سیاه مسکین شوم آشنای مَهدی... اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──