📖 مشتاق بود به اعلام ولایت علی اما در دلِ شوقش، نگرانیِ بغضها و نفاقهایی که علی را دوره کرده بودند، نشسته بود. در همین فکرها بود که وحی رسید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...» مصمم تر از قبل در میان هزاران نفر اعلام کرد: «مَن كُنتُ مولاه فهذا علىّ مولاه»
❗️ صدای هلهله و تبریکِ کسانی به گوش میرسید که قبلا هم از رسول خدا شنیده بودند که علی برای او بسانِ هارون است برای موسی. علی را خوب میشناختند... از روز اولی که رسول خدا وارد مدینه نشد تا علی از راه برسد، فهمیدند علی تکمیل کنندهی رسالت پیامبر است.
🌸 زمانی که آیهی «أَكْمَلْت»ُ نازل شد به خوبی میشد ناامیدی را در چشم ابلیس دید. او به خوبی میدانست که هر کس وارد قلعهی ولایت شود از دوزخ در امان است. چرا که بیعت با امام زمان نتیجهاش ظهور دین خدا در زمین خواهد بود.
🔻 پس چارهای اندیشید برای سست کردن بیعت مردم با امام زمانشان. تا به هستیاش روی زمین ادامه دهد. و ما بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال، همچون برادران یوسف، هنوز از شکستن عهد خود توبه نکردیم...
🔆 #عید_غدیر مبارک
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۹۶ *═✧❁﷽❁✧═* شب 🌃که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد.
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۹۷
*═✧❁﷽❁✧═*
دو تا اتاق داشت که همان اول کاری، در🚪 یکی را بستم و کردمش اتاق پذیرایی. آشپزخانه ای داشت و دستشویی🚽 و حمام همین. اما قشنگ ترین خانه ای بود که در همدان اجاره کرده بودیم✅
عصر صمد آمد؛ با دو حلقه چسب برق سیاه. چهارپایه ای زیر پایش گذاشت و تا من به خودم بیایم، دیدم 👀روی تمام شیشه ها با چسب، ضربدر مشکی زده. جای انگشت هایش روی شیشه ها مانده بود. با اعتراض گفتم: «چرا شیشه ها را این طور کردی⁉️ حیف از آن همه زحمت. یک روز تمام فقط شیشه پاک کردم😒»
گفت: «جنگ شده. عراق شهرهای مرزی را بمباران 💣کرده. این چسب ها باعث می شود موقع بمباران و شکستن شیشه ها، خرده شیشه رویتان نریزد.»👌
چاره ای نداشتم. شیشه ها را این طوری قبول کردم؛ هر چند با این کار انگار پرده ای سیاه روی قلبم🖤 کشیده بودند.
صمد می رفت و می آمد 🚶♂و خبرهای بد می آورد. یک شب رفت سراغ همسایه و به قول خودش سفارش ما را به او کرد👌
فردایش هم کلی نخود و لوبیا و گوشت و برنج خرید.
گفتم: «چه خبر است⁉️»
گفت: «فردا می روم خرمشهر. شاید چند وقتی نتوانم بیایم. شاید هم هیچ وقت برنگردم.»
بغض😢 ته گلویم نشسته بود. مقداری پول💶 به من داد.
ناهارش را خورد. بچه ها را بوسید. ساکش💼 را بست.
خداحافظی کرد و رفت.
خانه ای که این قدر در نظرم دل❤️ باز و قشنگ بود، یک دفعه دلگیر و بی روح 💔شد.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🍃 فرار به سوی "خداوندمتعال" 🍃
🌼خیلی تلاش کرد تا برخی رفیقان فاسد خود را هدایت کند یک بار با آنها تا نزدیک محل فساد رفت در راه بسیار آنان را نصیحت کرد اما وقتی دید اثری ندارد و آنان میخواهند ابراهیم را به زور به آن مکان فساد ببرند ابراهیم پا به فرار گذاشت.
" فَفِرُّوٓا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ "
" پس(از گناهان) به سوی "خدا" بگریزید، كه من از سوی او برای شما انذارکننده ای آشکارم. "
🍃 ذاریات - 50 🍃
#کتاب_خدای_خوب_ابراهیم
🍃چقدر اسم زیبای تو، برازندۀ توست..
ابراهیم بودی و نفست را در آتش سوزاندی
و برای دل درمانده از گناه من
هدایت کننده شدی...
به راستی که پیامبر دل من تویی...
ابراهیم...❤️
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضرارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
⛔️به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان میفرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواستهاش را بده
👌ختمی بسیار سریع الاجابه از حضرت نرجس خاتون برای براورده شدن حاجاتی که امیدی به براورده شدنش ندارید
ختمی که تا به حال کسی را دست خالی رد نکرده کلیک کنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
Ⓜ️بار ها تجربه شده مشاهده کنید👆
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
#سوره_مبارکه_یونس_آیه_۸۶
《وَ نَجِّنَا بِرحمتکَ من القومِ الکافرین》
پروردگارا ما را بواسطه رحمت و لطف خود از سلطه قوم کافران رها ساز.
#سلام_امام_زمانم💚
ای ز هر زیباتری، زیباتری
از زمین و آسمان بالاتری
پس چرا ای حجت ثانی عشر
از علی و فاطمه تنهاتری...
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──