هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
⛔️به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان میفرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواستهاش را بده
👌ختمی بسیار سریع الاجابه از حضرت نرجس خاتون برای براورده شدن حاجاتی که امیدی به براورده شدنش ندارید
ختمی که تا به حال کسی را دست خالی رد نکرده کلیک کنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
Ⓜ️بار ها تجربه شده مشاهده کنید👆
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
ڪسانی ڪه مشڪل دارند ، قرض دارند،جوانانی ڪه قصد ازدواج دارند برای باز ڪردن بخت حتما چله زیارت عاشورا بگیرند به روش آیت الله حق شناس (ره) بسیار مجرب است.
بنده خود شاهد حاجت روایی های متعددی بوده ام✅🌷
🔴 #طریقه_خوندن_زیارت_عاشورا_به_روش_آیت_الله_حق_شناس_ره👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
در این ڪانال سنجاق شده👆👆👆
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۵۵ *═✧❁﷽❁✧═* خم شدم و سمیه را آرام از بغل🤗 خدیجه گرفت
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۱۵۶
*═✧❁﷽❁✧═*
آسفالت ها کنده شده و توی دست اندازها، سرمان محکم به سقف ماشین🚙 می خورد.
از خیابان های خلوت و سوت و کور گذشتیم😒در تمام طول راه تک و توک مغازه ای باز بود که آن ها هم میوه و گوشت🍗 و سبزیجات و مایحتاج روزانه مردم را می فروختند☹️
گفتم: «اینجا که شهر ارواح💀 است.»
سرش را تکان داد و گفت: «منطقه جنگی است دیگر😕»
کمی بعد، به پادگان ابوذر رسیدیم. جلوی در پادگان پیاده شد. کارتش را به دژبانی که جلوی در🚪 بود، نشان داد. با او صحبت کرد و آمد و نشست پشت فرمان. دژبان سرکی توی ماشین 🚙کشید و من و بچه ها را نگاه 👀کرد و اجازه حرکت داد. کمی جلوتر، نگهبانی دیگر ایستاده بود. باز هم
بوق🔊 زده بود، متوجه نشده بودیم. او هم به گمان اینکه ما توی ساختمان نیستیم، غذا 🍲را برداشته و رفته بود و جریان را هم پی گیری نکرده بود.
خلاصه آن روز هر چه منتظر شدیم، خبری از غذا نشد❌ آن قدر گرسنگی کشیدیم تا شب شد و شام آوردند.
یک روز با صدای رژه سربازهای توی پادگان از خواب😴 بیدار شدم، گوشه پتوی پشت پنجره را کنار زدم. سربازها👨🏭 وسط محوطه داشتند رژه می رفتند. خوب که نگاه کردم، دیدم یکی از هم روستایی هایمان هم توی رژه است. او سیدآقا بود. در آن غربت دیدن یک آشنا خوشایند😍بود.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
💫🌹💫🌹
#سوره مبارکه ی مومنون آیه ۱۰۲
🥀بسم الله الرحمن الرحیم🥀
👈فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰٓئِكَ هُمُ
الْمُفْلِحُونَ .
👌پس هر كه میزان اعمالش سنگین
باشد، آنها حقا رستگاراناند.
💫🌹💫🌹
#سلام_مولای_من ، #مهدی_جان
ما چشم براهان بیقرار ، منتظران بی شکیب
دیرگاهی است که همچون زورقی شکسته ، 💔اسیر امواج پرتلاطم اندوهیم .
حسرت یک ساحل امن ، یک جان پناه آرام ، عمری است که بر دوشِ دل هایمان سنگینی می کند ...🌊
... و تنها تویی که می توانی این امواج بلاخیز را فرو بنشانی و زنگار اندوه از قلب هایمان بزدایی ...💖
بازآی ...
بازآی ای تمام امید ...🌤
#اللّهُم_عجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ✨
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥عمل در زمان ظهور چه ارزشی دارد؟
#استاد_کلباسی
#گامی_به_سوی_ظهور
⚫️#شهدای_کربلا (۶۵و۶۶)
«عامربن مسلم عبدی»و«سالم»
🌴عامرفرزند مسلم عبدي ،و از شخصیتهای برجسته شیعه در شهر بصره بود. نام کاملش عامر بن مسلم بن حسان بن شریح بن سعد بن حارثه السعدی البصری بود. وی از طایفه عبدی و به روایتی از طایفه سعدی میباشد. عبدی و سعدی هر دو از تیره های قبیله عبدالقیس و عدنانی بودند. پدرش مسلم در خدمت امام علی علیهالسلام بود که در جنگ صفین شهید شد.
🌿 وقتی عامر بن مسلم بصری از خیانت مردم کوفه به مسلم بن عقیل، سفیر حسین بن علی علیهالسلام باخبر و مطلع شد، همراه غلامش «سالم» به همراهي «يزيد بن ثبيط» به سوي امام حسين عليهالسلام شتافت و به آن حضرت ملحق شد. او امام را از ابطح تا كربلا همراهي كرده است.
🍃عامر در کربلا و در روز عاشورا، به همراه سالم (غلامش) و دیگر دوستانش در گروه یاران امام علیهالسلام در یورش اولیه و همه جانبه لشگر عمر سعد به میدان جنگ رفت و آنقدر جنگید تا به شهادت رسید،غلام وی سالم نیزدرهمان
حملات نخستین دشمن شهیدشد.😭