🌷🌷🌷🌷🌷
👈پدر و مادر عزیزم که سلام و درود خداوند بر شما باد
از شما کمال قدردانی را دارم که مرا با محبت اهل بیت (علیهم السلام) و راه ایشان و در کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید.
از شما عذرخواهی می کنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و در حق شما آنچنان که باید خوبی نکرده ام.
از شما می خواهم که مرا حلال کنید.
این همیشه آروزی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند
من خود را در حد و اندازه ای نمی بینم که برای کسی نصیحت و پندی داشته باشم و اگر ما دنبال پند و نصیحت باشیم چه بسیار است. فقط می خواهد چشم بینا و گوش شنوا.
خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به امید سر کویش پر و بالی بزنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد تا وطنم
مرغ بال ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
پناه می برم به خداوند مهربان و از او می خواهم که بر من سخت نگیرد.
شب اول قبر دعا برایم را فراموش نکنید رفقا👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#کرونا
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
#پنج_شنبه
یادکنیم از عزیزان سفرکرده با قرائت فاتحه وصلواتی
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ * إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ
✨الّلهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
برای شادی روح پدر و برادرم پاپی احمد حسنوند فرزند حسن و امین حسنوند فرزند پاپی احمد بخوانید فاتحه همراه با صلوات🌷
💢 امـامـ زمـانـے امـ³¹³
eitaa.com/joinchat/2540961811Ce7a15d575a
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۸۷ *═✧❁﷽❁✧═* هول برم داشت😲 سرم گیج رفت. خودم را باختم
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۱۸۸
*═✧❁﷽❁✧═*
یک هفته ای🗓 گذشته بود. شینا حالش خوش نبود. نمی توانست کمکم کند❌می نشست بالای سرم و هی خودش را نفرین می کرد که چرا کاری از دستش برنمی آید.
حاج آقایم این وضع را که دید، شینا را فرستاد قایش. خواهرها هم دو سه روز اول ماندند و رفتند سر خانه و زندگی شان👌
فقط خانم آقا شمس الله پیشم بود، که یکی از همسایه ها آمد و گفت: «حاج آقایتان پشت تلفن☎️ است. با شما کار دارد.»
معصومه، زن آقا شمس الله، کمکم کرد و لباس گرمی🧥 تنم پوشاند و چادرم را روی سرم انداخت. دستم را گرفت و رفتیم خانه🏠 همسایه.
گوشی تلفن☎️ را که برداشتم، نفسم بالا نمی آمد. صمد از آن طرف خط گفت: «قدم جان تویی⁉️»
گفتم: «سلام✋»
تا صدایم را شنید، مثل همیشه شروع کرد به احوال پرسی😍 می خواست بداند بچه به دنیا آمده یا نه؛ اما انگار کسی پیشش بود و خجالت می کشید🙊
به همین خاطر پشت سر هم می گفت: «تو خوبی، سالمی، حالت خوب است⁉️»
من هم از او بدتر چون زن همسایه و معصومه کنارم نشسته بودند، خجالت می کشیدم بگویم🙈
برایمان چای ☕️ریخت و شیرینی و میوه آورد. بچه ها که از دیدنم ذوق زده شده بودند توی بغلم🤗 نشستند. صمد بین من و مادرش نشست و در گوشم گفت: «می گویند زن بلاست. الهی هیچ خانه ای بی بلا نباشد👌»
زودتر از آن چیزی که فکرش را می کردم، کارهایش درست شد و به مکه🕋 مشرّف شد.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🌹بخوان دعای فرج را که دست غیب خدا
🌹حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد...
🌼شبی دیگر از شبهای عشق وانتظار...با مولا هستیم ان شاءالله تا ظهور حضرتش...🌟
به رسم هرشب:الهی عظم البلا⚡️
@Emamzamaniam313