eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
35 «منتظر آگاه»💕 🤲وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ؛ خدایا ،در زمان ظهور، او را از حمله متجاوزان در امانش بدار... 📚در روایات به این مطلب تصریح شده است که بعضی‌ها بعد از ظهور در برابر آن حضرت می‌ایستند. در حالی که قبلاً به نوعی انتظار حضرت را میکشیدند. 🚸این گروه به‌ویژه به این دلیل که از قبل هم اطلاعاتی داشته‌اند، دیگر خودشان را صاحب ادّعا می‌دانند؛ ⛔️مثلاً می‌گویند: «نه، ایشان امام زمان نیستند؛ ما می‌دانیم، ما می‌شناسیم، ما منتظر بودیم، حالا هم ما هستیم که تشخیص می‌دهیم که آیا ایشان همان آقا هستند یا خیر.» 🌀البته بعضی از افراد هم به دلیل خودساخته نبودن و تعارض فرمان‌های حضرت با منافعشان، که این تعارض هم می‌تواند به نوعی ریشه در همان تصور اشتباه نسبت به منجی داشته باشد، با حضرت مخالفت می‌کنند. 🔸 کما اینکه در مورد یهودیان مدینه نیز همین اتفاق افتاد. یهودیان مدینه نیز تا پیش از بعثت رسول اکرم‌‌(ص)، مدام به اهل مدینه فخر می‌فروختند که پیامبر موعود خواهد آمد و نشانه‌هایش هم چنین و چنان است.... 🔺اما همینکه دعوت پیامبر به مدینه رسید و تعدادی از اهالی مدینه اسلام آوردند، بنای مخالفت را گذاشتند و بهانه آوردند که: «این فرد، آن پیامبر موعود نیست.» ⚠️در خصوص مهدی موعود هم، چون نگاه بعضی از مدعیان انتظار، نگاه نادرستی است و تصور اشتباهی از منجی دارند، بعد از ظهور حضرت نمی‌توانند با ایشان کنار بیایند. آنها وقتی امام زمان را می‌بینند، درمی‌یابند که هرگز منتظر چنین کسی نبوده‌اند. 🚫 و این به دلیل ذهنیت اشتباهی است که داشته‌اند و این ذهنیت نادرست، تنها به این دلیل برایشان پدید آمده است که به موضوع منجی نگاه نمی‌کرده‌اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️یارے زهـرا نمودن با زبان استـــ و عمل 🔸️اے ڪه هستـے در پے ڪسبـــ رضاے فاطمه 🔹️مےرسد آواے هنوز از پشتـــ در 🔹️ذکر تعجیل فرج باشد دعـاے فاطمه 🔸️ڪے مےآیے تا بگیرے انتقام مادرتـــ؟ 🔸️مـهــدے زهرا بیا، اے دلرباے فاطمه آغاز ایام و شهادت تسلیت باد ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌
◾️ شرم داریم که اسم خودمان را بگذاریم «منتظر» وقتی شما پای امام زمانتان، مردانه از جان گذشتید، و ما حتی برای شناخت امام زمانمان وقت نداریم. ◽️ کار به جایی رسیده که از شهادت شما تا حضور امام دوازدهممان را افسانه می‌پندارند و لای صفحات تاریخ، دنبال در و آتش خانه می‌گردند! ◾️ شما مادر ما هستید، برایمان دعا کنید از این کابوس غفلت بیدار شویم، دل‌هایمان را آماده پذیرش فرزندتان کنیم و قِصه شیعه را یکبار دیگر از نو بنویسیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 👈رفیق‌عارف‌حاج‌قاسم درموردظهورچی‌میگه؟ خون ما را همچون رود سازید، تا هرچه بر سر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برسید.👌 برگرفته از وصیت‌نامه شهید محمدحسین یوسف الهی منبع: کتابِ حسین پسر غلامحسین شبتون_شهدایی هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
۱۳۸ بسم رب الحسین علیه السلام ما چجوری می تونیم عزت نفس رو نشون بدیم؟ یکی از جلوه های عزت نفس در 👈 هست رسول خدا فداش بشم فرمود البته از انبیاء گذشته هم باقی مونده و تبدیل به ضرب المثل شده همه اقوام هم بلدن بذارید بگم براتون می فرماید 👈اذا لم تستح فاصنع ما شئت اگه حیا نداری؛ هر کاری می خوای بکن😖❌
منِ پیغمبر هم حریفت نیستم دیگه باهات کاری ندارم☹️ حیا ینی چی؟ این که 👈 آدم از خودش خجالت بکشه😢 پس آیینه ی عزت نفس این شد که حیا رو حفظ کنیم✔️ لذاذاصل اولی در مدیریت شد رعایت عزت نفس👌 چجوری بفهمیم که عزت نفس داریم با رعایت کردن حیا البته یکی از راه هاش اینه و الا راه های دیگه ای هم هست✔️ صلی الله علیک یا اباعبدالله اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۲۴ *═✧❁﷽❁✧═* امین هم مثل پدرشوهرم کلافه😖 بود، گفت: «ب
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۲۲۵ *═✧❁﷽❁✧═* دل ❣شوره ام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده⁉️ تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور می زند.» پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: «نه عروس جان😍 چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه می زنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم می گفتیم☹️» برگشتم🚶‍♀ توی هال. باید برای شام چیزی درست می کردم. زهرا و سمیه و مهدی با هم بازی می کردند. خدیجه و معصومه هم مشق 📝می نوشتند. از دل شوره داشتم می مردم. دل توی دلم 💔نبود. از خیر شام درست کردن گذشتم. دوباره رفتم خانه خانم دارابی. گفتم: «تو را به خدا یک زنگی بزن به حاج آقایتان، احوال صمد را از او بپرس🙏» خانم دارابی بی معطلی گفت: «اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاج آقا حرف می زدم. گفت حال حاج آقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست😐» از خوشحالی می خواستم بال🕊 درآورم. گفتم: «الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بی زحمت دوباره شماره حاج آقایتان را بگیر. تا صمد نرفته با او حرف بزنم👌» خانم دارابی اول این دست و آن دست کرد. بعد دوباره خودش تلفن☎️ را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: «تلفنشان مشغول است🚫» ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷