eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبیتی افــتــخـار الـثّـقـلین آمده است بـه نــبی نـور دو عـین آمده است نور بـاران شــده ایــوان حـجـاز عاشقان مژده، حسین آمده است ▪️ ساقی بزم ولائی تو حسین چشمه ی آب بقائی تو حسین محور دایره ی کرب و بلا افتخارالشهدائی تو حسین ▪️ در دل افتاده عجب غوغائی همه خیره به گل زیبائی جبرئیل آمده با خیل ملک تا بخواند به حسین لالائی ▪️ مرحبا ای شه فرزانه حسین رونق خانه و کاشانه حسین شمع پر نور همه انجمنی جان عالم به تو پروانه حسین ▪️ ز آسمان صوت جلی می آید شهسوار ازلی می آید به زمین و به زمان مژده دهید که حسین ابن علی می آید ▪️ عرشیان که به علی مانوسند حافظان شرف و ناموسند میهماندار گل زهرایند همه از دست حسین می بوسند ▪️ شب میلاد و شب احسان است آسمان روشن و نور افشان است گفتم آنجا چه خبر، روح الامین گفت در عرش حسین مهمان است @nohe_sonnati
سلام ، ای شرفِ عرش و فرش قنداقت خوشا به حالِ دلِ نوکران و عشاقت خدا و خلق خدا تا همیشه مشتاقت هزار سجده به دست خدایِ خلّاقت که او کتابِ جمالِ تو را قلم زده است حضورِ همچو تو را در جهان رقم زده است پری که سوخته ، با لطف تو پریدنی است صفِ ملائکه دور و برِ تو دیدنی است صدای خندهء روح الامین شنیدنی است عجیب ، بوسه ز پیشانیِ توچیدنی است به قلب خستۀ ما یک تَنَفُسی بدهید دوباره بال و پری نو به فطرسی بدهید خدا به حالِ محبان تو ملاحظه کرد خودش عدوی تو را تا ابد مواخذه کرد دلم بهشت خدا و تو را معاوضه کرد خودت که نه ، پرِ قنداقۀ تو معجزه کرد حسینی ام به خدا با دعای مادر تو هزار جان گرامی تصدُقِ سر تو خدا به عرش خدائیش طرح نو انداخت خدا زِ خِلقت ارباب ما شگفتی ساخت بَرنده آنکه برایش به نوکری پرداخت حسین را به خدا جز خدا کسی نشناخت در این مقوله دگر حاجتِ مباحثه نیست حسین با احدی قابل مقایسه نیست برای قلب پیمبر سرور آوردند برای حیدر کرار ، نور آوردند برای فاطمه سنگ صبور آوردند دلِ ملائکه را هم به شور آوردند به یُمن سوم شعبان بهشت آذین شد حسین گفتم و کامم دوباره شیرین شد خودم فدای خودِ حضرت و سه تا پسرش و مادر و پدرم نذر مادر و پدرش چقدر عاشقِ سائل نشسته پشت درش تمام هستیِ ما وقف حضرت قمرش هنوز در به روی هیچ کس نبسته حسین خدا کلید جنان را سپرده دست حسین گلاب و گل به هوا پخش می کند زهرا علی جدا و جدا پخش می کند زهرا میانِ ما و شما پخش می کند زهرا برات کرببلا پخش می کند زهرا همین یکی دو سه شب جمع کن خیالت را بگیر از کرمش کربلای سالت را @nohe_sonnati
اَبرَم و بارِشِ بی پروایَم موجم و همسفر دریایم مثل خورشیدِ کویری خشکم مثل مهتابِ شبِ صحرایم حسِ بی تابیِ یک سیمُرغَم کوه ام و رفتنِ پا بر جایم حالِ پروازِ پرستو دارم بالِ پروازِ کبوترهایم بس که بُرده است مرا دل به سفر تاول اُفتاده به جانِ پایَم دل نگو خانه خرابی شبگرد دل نگو همسفرِ تنهایم آه ای پرده نشین صبری چند دست بردار مکن رُسوایم تا به کِی می بری و میکشی ام تا کجا میروی و می آیم گفت قُقنوسم و آتش زادم زائرِ شهرِ حسین آبادم گفت روزی که قلم لب وا کرد وَ خدا خلقتِ خود برپا کرد آفرینش فوران کرد و زمین را نگینِ صدفِ دنیا کرد آفریدند مرا اما خاک خاک را عشق ولی معنا کرد خاک بودم که به بادم دادند باد شد همسفرم پروا کرد باد من را به دلِ دشتی بُرد وَ به آن خاک عجینم تا کرد بوی سیبی همه جا پُر شده بود چشمی آن روز مرا پیدا کرد قطره ای اشک از آن چشم چکید قطره ای خاک مرا دریا کرد شُکر آن چشم ، که خاکم گِل شد و مرا ناب تر از دلها کرد کربلا یی شدم از اول راه هر که دارد هَوَسَش بسم الله شب بلند است اگر در کویش گِره ها وا شده از گیسویش مثلِ موسیٰ شدن اینجا سهل است خیزد این معجزه ها از کویش عرق چهره یِ زائر دارد نازها بر خُتَن و آهویش بگمانم که خود جبریل است میشناسم من از آن هو هویش چند وقتیست مژه میبافد نذر دارد که کُنَد جارویش فطرسِ سینه ی مان جان میداد شد غبارِ حرمش دارویش قبله را قبلِ سفر گُم کردیم شکر دیدیم خَمِ اَبرویش نذر کردم که قضایش خوانم هر نماز ی که نخواندم سویش هستیِ هست حسین است حسین مستیِ مست حسین است حسین بیدل و رِند و خراب آلوده مِی فروشیم و شراب آلوده جنس آب و گِلِمان کرب و بلاست شکر هستیم تُراب آلوده لحظه هایی که ندیدیم حرم سالها ایست عذاب آلوده خطِ پیشانی ما هست حسین نیست این عشق کتاب آلوده هرکه با خاکِ تو تطهیر شود نکند چهره به آب آلوده ما فقط از تو،تو را می خواهیم نکن این دل به ثواب آلوده شوقِ رویای ضریحت دارم چشم ما نگر شده خواب آلوده شده ایم عین زیارت نامه ما که هستیم شراب آلوده شکرِ ارباب که دل شد حرمش ما حسینیه شدیم از قدمش شعله شد بال و پرم،می سوزم آتشم محتضرم می سوزم کاش فطرس نفسی پیشِ شما برساند خبرم می سوزم آتشت در دلم آبم کرده گرچه با چشمِ ترم می سوزم می رسد ناله ات از دور هنوز جرعه آبی جگرم می سوزم آب گفتم جگرِ من هم سوخت از غمت شعله ورم می سوزم خواهرت چنگ به رویش می زد از همه تشنه ترم می سوزم مادری خاک به سر ریخت و گفت مثلِ حلقِ پسرم می سوزم خیمه ها شعله ور و می آید دادی از بینِ حرم می سوزم دختری می دَوَد و میگوید عمه جان مویِ سرم می سوزد @nohe_sonnati
هستی اش را که خدا داد به دامان علی خنده ها کرد نبی از لبِ خندان علی آسمان را به قدم های زمین می ریزد تا خدا می شنود ذکر حسین جانِ علی آیه ها یک به یک از وصف جمالش گویند چشم او نقطه ی با بود به قرآنِ علی شب معراجِ علی بود در آغوش زمین دست حق میوه خودش داد به دستان علی این پسر کیست که لبخندِ خدایی دارد این غزل سر مگویست به دیوانِ علی می وزد بوی خدا باز به کاشانه ی عشق... یوسف فاطمه رو کرده به کنعان علی گوییا پرده ز رخساره ی مهتاب کشید چشم خود را که نشان داد به چشمانِ علی @nohe_sonnati
بر تو رسول با دل بي تاب گريه كرد تكبير هفتمين تو محراب گريه كرد روز تولد تو كفن ها گريستند روز نخستِ آمدنت آب گريه كرد آنقدر از لبت اناالعطشان شنيده شد تشنه گريست بهر تو سيراب گريه كرد مقتل نوشته است غروب دهم كه شد بر غربت تو مركب اصحاب گريه كرد بر حال جسم بى كفنت روى خاكها خورشيد سينه ميزد و مهتاب گريه كرد مقتل نوشته است كه در مجلس شراب خيلي سر بريدهء ارباب گريه كرد قربان آن سه ساله كه كنج خرابه ها وقتي پريد، نيمه شب از خواب ، گريه كرد ماهم براى غربت تو گريه ميكنيم گوشه كنار هيات تو گريه ميكنيم @nohe_sonnati
شب رحمت ، شب توبه ، شب فطرس شدن آمد در این غوغای عجز از معجزه امشب سخن آمد بخوانید انما حُسنِ ختام پنج تن آمد کرم باران شده عالم ، علمدار حسن آمد دوباره یاس بی مثل مدینه یاسمن دارد جناب حیدر کرار از امشب دو حسن دارد گنهکاران گنهکاران برات آمد برات آمد برای هرچه لا ممکن ، خبر از ممکنات آمد بگو بر خضرهای تشنه لب ، عین الحیات آمد چه غم از موج طوفان ها ، که کشتی نجات آمد رسیده حضرت معشوقِ بی پایانِ دوران ها همان ساده ترین راهِ رهایی بخشِ حیران ها سلام ای لطف بی پایان ، خدای مهربانی ها پرِ پرواز خاکی ها ، حسینِ آسمانی ها امانی امن تر از تو ، ندارد بی امانی ها چه لذت بخش تر از این ، شود نذرت جوانی ها تو آن پیری که پیران طریقت ، پیر این دِیرند غلامانت چو اربابان، رها از منت غیرند سلام ای ناب تر از لحظه های آشنایی ها سلام ای خوش تر از ساعاتِ آغازِ رهایی ها سلام ای یوسف مصر بقای کربلایی ها سلام السابقون السابقونِ مجتبایی ها تو آن ضرب المثل بینِ کرامت آفرین هایی چه غم از بی کسی وقتی ، کسِ بی کس ترین هایی تو آن هستی که تا محشر ، جهان باشد به فرمانت تو آن شاهی که مادر می کند فرزند قربانت نبودی آدم و حوا ، شدند اول مسلمانت نبودی شد خدا سرحلقه ی مرثیه خوانانت نبود ارض و سما اما ، تو مثل مرتضی بودی نبودی ظاهرا اما ، رفیق انبیا بودی فدای آن پیمبر که ، تو هستی زینت دوشش فدای کعبه ای که عشق تو کرده سیه پوشش منم مجنونِ آن مجنون که تقدیم تو شد هوشش خوشا رندی که در روضه قدح نوشیده با گوشش تو ای ساقی کریمانه به خوب و بد سبو دادی تو ای با آبرو حتی جنون را آبرو دادی من آن رودم که خیلی تشنه ی دیدار دریایم حلالم کن که گم گشته ، حسین بچگی هایم چه شد آن حال رویایی، چه شد آن عشق زیبایم چه شد آن روضه گردی ها ، چه شد آن شور و غوغایم تمام دلخوشی من ، به الطاف مدام توست عوض کن حال و روزم را ، عوض کردن مرام توست محرم حال عالم، احسن الاحوال می گردد به گِرد روز عاشورا تمام سال می گردد همین که بین ما حرف از غم گودال می گردد زبان ها از بیان ماجرایت لال می گردد تو را که آسمانی ها ، به جسمت پیرهن کردند چرا از خاک و خون این جا، تنت آقا کفن کردند @nohe_sonnati
دوبیتی خورشید در آسمان زهرا آمد کشتی نجات سوی دریا آمد هر کس پیِ دنیای خودش هست ولی دنیای من امروز به دنیا آمد @nohe_sonnati
خبر پیچیده در عالم که درّ ناب می آید نگین پنجمِ آل کسا؛ ارباب می آید در آغوشش گرفته فاطمه، یکریز پیغمبر- برای بوسه بر لب های او بیتاب می آید چه تمرین می کند فطرس طریقِ دست بوسی را مگر شب تا سحر در چشم هایش خواب می آید!! فقط مشتاق دیدار است و وعده داده بر بالَش که محض پر گشودن بهترین اسباب می آید خدا قنداقه اش را با حریرِ کهکشان بسته برای خواندنِ لالایی اش مهتاب می آید ملقّب شد به «ثاراللهْ»! قطعاً قبله و کعبه... برای دیدنش با مسجد و محراب می آید علی در سایه ی گهواره اش «والشّمس» می خواند وَ سائل با رعایت کردنِ آداب می آید یقیناً می رود با دست های پُر از این خانه کسی که بی ریا، با قصدِ دقّ الباب می آید به یاد تشنگی هایش می آید اشک از چشمم میان روضه مادامی که حرف از آب می آید @nohe_sonnati
در تنِ بی‌جانِ من، بارِ دگر، جان می‌رسد روحِ ویران گشته‌ام، دارد به سامان می‌رسد ماهِ کامل را ببین در آسمانِ عاشقی، در همین ایامِ آغازینِ شعبان می‌رسد مژده ای دلدادگانِ راهِ سبزِ عاشقی! معنیِ آزادگی، معنای ایمان می‌رسد یا حسین بن علی!، درهم بخر عشاق را کِی به این خشکی زده، یک جرعه باران می‌رسد بی‌نواییم و سرِ خوانش به رحمت می‌رسیم از مسیرِ فیضِ او در سفره‌ها نان می‌رسد دل بده بر آستانِ لطفِ اربابِ کرم غم مخور! هجران و غم، روزی به پایان می‌رسد خوش به حالِ آن بهاری که سرآغازش تویی روزیِ سالِ دگر بی‌شک، فراوان می‌رسد @nohe_sonnati
فلک گردیده نورانی ، سماوات است گلباران ملک سوغات گل آورده با خود بهرِ تن پوشش علی با آن دلارآمی که هوش از عالمی برده به وقتِ دیدن این ماهپاره گشته مدهوشش قرارِ بی قراران آنکه عالم هست بی تابش محمد جانِ دیگر یافت تا آمد درآغوشش حسینش را به روی شانه می بوسید و می بوئید بدانید اهل عالم اوست بی شک، زینتِ دوشش اگر چه داشت بر لبها اذان و آیة الکرسی گمانم روضه خوانی کرد پیرِ عشق در گوشش چه بسیاری سفارشها که در حقش نبی فرمود ولی افسوسُ صد افسوس امت شد فراموشش @nohe_sonnati
باز طبع غزل شکوفا شد شور و مستی مان مهیا شد باز هم درب رحمت احدی به روی اهل میکده وا شد آسمان غرق شادی و شور است و زمین محو شور بالا شد آیه آورده جبرئیل امین که پیمبر دوباره بابا شد روی قنداقه اش نوشته خدا نوکرش تا همیشه آقا شد با قدومش جواز پرواز فطرس پر شکسته امضا شد قدم نورسیده ی زهرا به روی چشم عاشقان جا شد این گل مرتضی و فاطمه است نامش آرامش دل همه است این پسر مظهر خداوند است یک تنه لشکر خداوند است این پسر معنی تولی و ولیِ دیگر خداوند است این پسر با تمام بندگی اش لقبش دلبر خداوند است این پسر سید شباب بهشت خلقت محشر خداوند است این پسر مصطفای ثانی، یا... حضرت حیدر خداوند است؟ این پسر آیه آیه قرآن است این پسر کوثر خداوند است نور عرض و سماست این نوزاد پسر مرتضاست این نوزاد چشم ما هست خاک پای حسین جان ما نوکران فدای حسین علت خلقتم مشخص شد آفریده شدم برای حسین ثروت و هستی همه عالم همگی وقف روضه های حسین من فدایی مادر و پدرم پدر و مادرم فدای حسین از همان کودکی بزرگم کرد نمک سفره عزای حسین درِ این خانه پیر خواهم شد شامل من شود دعای حسین پای این غم هنوز می سوزم غم دوری کربلای حسین ذکر نام تو می کند مستم اربعین زائر حرم هستم @nohe_sonnati
دستان زهرا طبق عادت هدیه آورده حیدر برایم خیر و برکت هدیه آورده آرامِ جانم باز شد چشمش به این دنیا عاشق شدم بس که محبت هدیه آورده عشق دل انگیزش برای هر دو دنیایم عزّت، سرافرازی، سعادت هدیه آورده العفوهایم را شنیده سیدالأحرار امشب اگر برگِ شفاعت هدیه آورده قنداقه ی ارباب من حاجترَوایت کرد فطرس بیا بالی برایت هدیه آورده دیوانه ی شش گوشه اش کرده مرا، هر کس از کربلایش مهر تربت هدیه آورده بوسیدش و از آستینِ کوچکش مادر... پرچم برای دورِ هیئت هدیه آورده ای کاش می دیدم که دستانش برای من از آسمان رزق شهادت هدیه آورده! @nohe_sonnati
دوبیتی مژده ای دل عالمی امشب چراغانی شده کهکشان تا کهکشان یکسر درخشانی شده کز فروغِ روی ثارالله، نورِ عالمین از زمین تا آسمان بزمِ گل افشانی شده! @nohe_sonnati
دوبیتی زیبا شده باغ احمدى با گل یاس اى ماه نبى! خوش آمدى با گل یاس آمیخته از حسین و عبّاس و على عطر دو گل محمّدى با گل یاس @nohe_sonnati
دوباره مثل همیشه خجالتم دادی برای عرض ارادت لیاقتم دادی تعجبم تو کجا این حقیر ساده کجا همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی همین که خط نکشیدی به نام من ممنون چه شدکه این همه شوق و ارادتم دادی وفا ندیده ای از من قبول اما خوب خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی @nohe_sonnati
دلا به هوش که ماه سرور، شعبان است دل مدینه و قلب رسول شادان است علیست شاد و لب فاطمه چه خندان است ز عرش تا به مدینه فرشته باران است هر آن که طالب جود است بگو شتاب کند بگو گدائی پور ابوتراب کند بگو بگو که شه عالمین می آید بگو برای نبی نور عین می آید الا که نور و مَهِ نیّرین می آید چقدر نام حسین، بر حسین می آید تمام جود به یک آن، به خلق نازل شد رسید و آیه ی تطهیر و نور کامل شد گرفته جان ز بیان و زبان پیغمبر وجود اوست تماماً ز جان پیغمبر جمال و جود و سخایش، بسانِ پیغمبر نظر به چهره ی او شد، جنانِ پیغمبر شنید بوی بهشت احمد از شمیم حسین مدینه تازه شد انگار از نسیم حسین رسیده ماه، به دامان ماهِ حضرت ماه رسیده شافع کوه گناه خلق از راه بگو به فطرس غمدیده از ملال گناه: بگیرد از پرِ قنداقه ی حسین پناه اگر سیاهِ گناهی، بیا فرات این جاست اگر که غرق گنه، کشتی نجات این جاست کریم اِبن کریم است و من گدای کریم اسیر سلسله ی رأفت و سخای کریم فقیر اویم و خاکم به زیر پای کریم همیشه پر شده دست من از عطای کریم غلامی در او افتخار اجدادم کویر بودم و کرده حسین، آبادم تمام خلق، فقیر حسن، برادر او همه غلام اباالفضل، امیر لشکر او الا که آینه ی مصطفی است، اکبر او روا کننده ی حاجات، علیِ اصغر او چه مادر و پدر و چه اصالتی دارد چه زینب و چه شکوه و جلالتی دارد سلام حضرت عطشان دشت کرب و بلا سلام معنی غربت، تجلی غم ها سلام سید و سالار زینب کبری سلام علت اشک همیشه ی زهرا ولادت تو هم آغوش اشک زهرا بود مصیبت تو دلیل سرشک زهرا بود گهی به مادر خود در رحِم سخن گفتی ز غربت و عطش و خشکی دهن گفتی گهی ز روضه ی خونین یک بدن گفتی ز خاتَم و ز خیام و ز پیرهن گفتی هماره گفتی و مادر شنید و هی نالید ولی فدای دل خواهرت که غم را دید رسید وادی کرب و بلا پریشان شد رسید روز دهم، غصه اش فراوان شد رسید مقتل و زینب دوباره گریان شد رسید پیش تن بی سری که عریان شد ز اوج غصه ی زینب ز عرش خون بارید عقیله خم شد و رگ های حنجرت بوسید @nohe_sonnati
به نام عشق نشست و نوشت دریا را که واژه واژه بسازد تمام دنیا را سرشت خاک جهان را به تربت پاکت فرشته ها همه دیدند مستی ما را تو آمدی و زمین با تو شد حسینیه به یک اشاره خریدی تمام دل ها را تو آمدی و پیمبر به چشم خود می دید کرشمه های تو و خنده های زهرا را تو را گرفت علی در بغل همه دیدند چه عاشقانه ربودی نگاه بابا را پس از گشودن چشمان ناز تو خواندند فرشته ها همگی "لا اله الا..." را زمین گرفت به خود عطر سیب های بهشت گرفت عطر وجود تو عرش اعلی را دوباره حال غزل های دل بهاری شد و "مثنویِ خدا" روی عرش جاری شد خدا نوشت تو را آبروی اهل یقین نوشت خاک تو را برترین مکان زمین فرشته ها همه آن را به هم نشان دادند و ناگهان همه یک جا به سجده افتادند کنار نام تو هر واژه اش به جوش آمد به شوق تو همه عرش در خروش آمد و لطف کرد به آدم که ذاکرت باشد اجازه داد که این بنده شاعرت باشد نشسته ام بنویسم غزل غزل با تو و باز جوشش یک شعر لَم یَزَل با تو دوباره دل شده پر خون و سر شده پر درد و دردها، شده اَحلی مِنَ العَسَل با تو نه این که تو فقط امروز صاحب غزلی که روی حاجت من بوده از ازل با تو غزل نمی دهد این بار پاسخ دل را و باز دل شده مجنون، و راه حل با تو برای این دل دریا زده تو ساحل باش بیا و مثنوی عاشقانه ی دل باش بیا و شعر مرا باز هم معطر کن بیا و حال ردیف مرا تو بهتر کن تو اصلا آمده ای ناخدای دل باشی -اگر که کفر نباشد- خدای دل باشی کنار نام تو ساحل شدند طوفان ها به شوق روی تو عاشق شدند انسان ها بدون نام شما، سرنوشت یعنی چه؟ بدون کرب و بلایت، بهشت یعنی چه؟ بدون ماه محرم، بهار زیبا نیست بدون روی تو "اردیبهشت" یعنی چه؟ "غلامتان به من آموخت در میانه ی خون" که پیش چشم تو، زیبا و زشت یعنی چه؟ خدا نوشته صدای تو را صدای خودش و خلق کرده تمام تو را برای خودش و قبل از آن که ببخشد به عشق معنا را سروده حضرت حق رمز هستی ما را: خدا از اول خلقت نوشت: کرب و بلا به خاک عالم و آدم سرشت: کرب و بلا نوشت کرب و بلا تا زمین بنا بشود نوشت کرب و بلا تا زمان به پا بشود نوشت کرب و بلا تا بشر ببیند که بهشت روی زمین ممکن است جا بشود و بعد لطف به چشمان بی نوا کرده مرا برای کسی چون شما گدا کرده تو بهترین غزل این گدا شدی امشب تو ضامن سفر کربلا شدی امشب تو جلوه ی همه ی جود و لطف و احسانی تو معنی همه ی آیه های قرآنی تو قطره های نگاه خدا به این بشری تو قطره نیستی اصلا تو عین بارانی گدا منم به خدا، رعیت توام والله تویی که پیش نگاهم همیشه سلطانی بیا خیال دلم را دوباره راحت کن همیشه صاحب این دلشکسته می مانی غزل که لایق وصف جمال ماهت نیست گداست هرکه در این شهر سر به راهت نیست تو عاشقانه ترین شعر دفترم هستی تو تا ابد به خداوند در سرم هستی دوباره وقت اذان است، وقت دلتنگی دوباره زمزمه هایی از این دل سنگی... ... بیا و شعر مرا باز هم هوایی کن بیا و حال مرا باز کربلایی کن... @nohe_sonnati
دوبیتی تبریک که ماهِ صلوات است این ماه میلادِ سفینه ی نجات است این ماه یعنی که ز مقدمِ حسین بنِ علی لبریز ز خیر و برکات است این ماه! @nohe_sonnati
عرشيان شور گرفتند به نام تو حسين محشر عشق به پا كرده قيام تو حسين غير پيغمبر و زهرا و على هيچ كسى نرسيده است به معراج مقام تو حسين كربلا عرصه ی آزادگى و غيرت و عزم عزت نفس و شرف بود پيام تو حسين دولت عشق تو تا روز قيامت باقى است خورده چون سكه ی ايثار به نام تو حسين به دو عالم ندهد لذت آقايى را هركه شد خاک كف پاى غلام تو حسين هر شب جمعه به همراه ملائک تا صبح انبیا آيند بر عرض سلام تو حسين ياوران تو عطش نوش شهادت بودند جرعه ی فيض چشيدند ز جام تو حسين آب لب تشنه ی تو بود ولى قوم سراب قطره‏ اى زان نرساندند به كام تو حسين هديه از باغ خدا بود كه تقديم تو شد عطر آن سيب كه پر كرد مشام تو حسين آن غروبى كه غريبانه سرت كرد طلوع سوخت در شعله ی بيداد خيام تو حسين صوت قرآن تو بر نيزه به زينب جان داد فيض روح‏ القدسى داشت كلام تو حسين چون كبوتر دل شيدايى و تنهاى (كميل) آشيانه نكند جز لب بام تو حسين @nohe_sonnati
پا نهادی بر زمین و عرش اعظم گریه کرد آسمان لبخند زد ، بارانِ نم نم گریه کرد عطر گیسویت رسید و صبحگاهان ، تواَمان غنچه لب وا کرد با لبخند و شبنم گریه کرد جمع اضدادی و پیغمبر شب میلاد تو تا به رویت بوسه زد هم شاد شد، هم گریه کرد پیش از این ها بوده ای ورد زبان ها ، جبرئیل... نام زیبای تو را آورد و آدم گریه کرد یک سر شوریده یحیی داشت، بر پایت گذاشت دم به دم با یاد تو عیسی ابن مریم گریه کرد آمدی، شد روز و ماه و سال بی تابت حسین ماه شعبان شاد شد ، ماه محرم گریه کرد @nohe_sonnati
دوبیتی سائل امروز ؛ عطا چند برابر دارد دیده بر دستِ نبی؛فاطمه؛حیدر دارد حسنی ها به خدا روزیشان بیشتر است چون کریم حرم ؛ امروز برادر دارد @nohe_sonnati
هر گدایی که در این قافله حاتم نشود هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود ما همه ریزه خورِ سفره ی الطافِ توایم سایه ی لطفِ حسین از سَرِ ما کم نشود از همان روز ازل نیز به جز ذکر شما رمزِ مقبولیتِ توبه، فراهم نشود! جمع عشّاق شما محفل خوبان باشد خوب تر از تو کسی در همه عالم‌ نشود هرچه گشتیم در این جمع ندیدیم چرا؟ غافلی را که در این مدرسه آدم نشود! @nohe_sonnati
صدای پای خدا می‌رسد به گوش بیا سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا به بزم آمدن پیر مِی فروش بیا دوباره صحبت هل من مزید آمده است خدای عشق در انسان پدید آمده است صدای پای بهار است، عید می‌آید به قفل بسته ی دل ها کلید می‌آید کسی که دل به هوایش تپید می‌آید خبر دهید به فطرس امید می‌آید بیا که یأس مرام خدا فروخته‌هاست شب رسیدن آقای بال سوخته‌هاست به تشنه‌ای که به دام سراب افتاده‌ست بگو که کشتی رحمت به آب افتاده‌ست فقط نه از سر فطرس عذاب افتاده‌ست دهان هرچه گنهکار، آب افتاده‌ست پیاله‌ها همه از این شراب پر شده است به هر کسی که نظر کرده است حر شده است حسین آمده تا خلق، رستگار شوند به یمن گریه به او فصل‌ها بهار شوند حسین آمده تا قلب‌ها شکار شوند به محض بردن این نام، بیقرار شوند حسین آمده با یک نگاه دل ببرد وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد ز عرش گفت خداوند قادر منان خموش باش جهنم! که سوم شعبان به جای آتش تو کرده رحمتم طغیان حسین مانَد و بس کل من علیها فان بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه که من احب حسیناً فقد احب الله اگر چه شیر ز انگشت وحی می‌نوشد و جبرئیل به جسمش لباس می‌پوشد شهنشه است ولی با غلام می‌جوشد مرا به خاطر روی سیاه نفروشد کسی که رو_ به روی بنده‌اش گذاشته است هوای نوکر خود را همیشه داشته است خدا کند که مرا عاقبت به خیر کند فدایی وهب و مسلم و بریر کند مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند به خیمه‌اش بکشاند مرا، زهیر کند چنان حبیب در این خانه موسپید شوم شبیه جُون در آغوش او شهید شوم اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم هزار شکر که با او از ابتدا بودیم شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالی‌ست دم ضریح تو صد حیف جایمان خالی‌ست دم ضریح تو اما دلی پریشان است به روی سینه زند مادری که گریان است هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز ناله ی زینب به گوش می‌آید @nohe_sonnati
دوبیتی هر کس به ره حسین بشْتافته است آقایی عالمین را یافته است در خلق، حسین بن علی بی‌همتاست این تافته را خدا جدا بافته است @nohe_sonnati
با دلی آکنده روزی کنج ایوانت حسین سر دهم با ناله ای جانم به قربانت حسین هرچه خوردم من سر خوانت تو روزی کرده ای تا ابد بازم نمک دارد نمکدانت حسین این عزاداری ما مرهون شیر مادر است لطف مادر بوده من گشتم غزلخوانت حسین دور خیلی ها کشیدم خط قرمز پای تو اعتقادم بوده ای عالم به قربانت حسین اشک چشمم قطره قطره آبروها می دهد اشک چشمانم فدای جسم عریانت حسین ع قتلگاهت بوی مادر می دهد ای وای من مادری قامت خمیده گشته مهمانت حسین @nohe_sonnati