eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
اگرچه صحن و ‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود فقیر آمده بود و شکسته دل اما برای عالم و آدم در آن سرا جا بود به روی پا که نه، با دل قدم گذاشته بود درون صحن و امیدش شفا از آقا بود سرای نور بود و وقت بوسه ی خورشید به روی گنبد و گلدسته ی مطلا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره گشای غم و غصه های دنیا بود غروب آمد و او بی خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و در صف تمام زائرها وَ او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان، روی دست دریا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیباتر صدای نغمه ی نقاره کشف معنا بود کلاغ آمده بود و کلاغ هم می رفت ولی به مرحمت شاه او سرِ پا بود @nohe_sonnati
مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟ که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا سلامم را که پیش از لب گشودن در جواب آمد؟ دخیلم را چه کس پیش از گره بستن گشود اینجا؟ نمازم را که پیش از بستنِ قامت، امامت کرد؟ دعایم را که پیش از عرض حاجت‌ها شنود اینجا؟ چو خیل زائران خاکی‌اش در آمدوشدها ملک شانه به شانه در فرود و در صعود اینجا ولایت چشمه‌ای دارد که در این خانه باید دید کرامت معدنی دارد که باید آزمود اینجا هدایت کوکبی دارد، از این مشرق شده طالع نبّوت موکبی دارد که می‌آید فرود اینجا تو در بازار دل چشمی مهیّا کن چه می‌دانی به هر آیینه چندین جلوه خواهد رو نمود اینجا؟ تو همّت خواه از این سلطان که در حاجت‌روایی‌ها ازل را تا ابدها نیست رنگِ دیر و زود اینجا..‎ قرار اینجاست، یار اینجاست، کار اینجاست، بار اینجا کرم اینجاست، لطف اینجاست، فضل اینجاست، جود اینجا.. چنان جان‌های پاک انبیا صف بسته بر این در که آدم دارد از خاتم تقاضای ورود اینجا مسیح اینجا، کلیم اینجا، خلیل اینجاست، نوح اینجا شعیب اینجاست، شیث اینجاست، لوط اینجاست، هود اینجا.. منم مور و سلیمان هم به لطفش کرده مهمانم وگرنه من که می‌دانم که جای من نبود اینجا مگر شمعی شوم در گوشه‌ای از این حرم، گریان که جز با اشکِ عجز، آیینه‌ای نتْوان فزود اینجا شفایم می‌دهی با دست‌های روشنت، آنجا به خاکت می‌تپد گل‌های اشکِ من، کبود اینجا.. هزار آیینه آوردم به سودای بهارانش ولی یک غنچه لبخندش مرا از خود ربود اینجا.. خلائق را نسیم روضۀ «دارالسلام» این در ملائک را ز ابواب زمین «باب السجود» اینجا ببین حج تمام اینجا، نماز اینجا، امام اینجا طریقت را عماد اینجا، شریعت را عمود اینجا کلید خانۀ سبزِ بهشتت در کف است ای دل توان در مدح اهل‌البیت اگر بیتی سرود اینجا @nohe_sonnati
رضا راضی به رضوان خدا بود ز آدم های پوشالی جدا بود ز علمش عالِم آل محمد چه غوغایی به هر مجلس به پا بود به هر کس از کتاب دینی او جوابی در خورش چون کیمیا بود چه زیبا آن حدیث نغز و نابش که حک بر روی الواح طلا بود ز اخلاق نکو و از صفایش عدو مجذوب او چون اصدقا بود کمک می کرد چون رویش ز سائل نهان می کرد از بس با حیا بود امان از آن دمی کز جور مأمون به ره بنشست و بر رأسش عبا بود الهی عسکری در روز محشر بگویی شکر او از ما رضا بود @nohe_sonnati
وقت رفتن جمع کردی اهل بیت خویش را امر کردی گریه بنمایند بهرت ای رضا با تو گفتند ای عزیز فاطمه این رسم نیست گریه بر راه مسافر میمنت دارد کجا؟ پاسخت اما رضا شد بهر عالم ماندگار ای رضا از این سخن آتش زدی بر قلب ما راست گفتی این سخن بر آن مسافر گفته اند بهر برگشت از سفر باشد برای او رجا عاقلان را یک اشارت هست کافی بی گمان خواستی تا قصد دشمن را نمایی برملا این سفر جبریست در آن نیست میل و اختیار تا بدانند عازمی بی شک به آغوش بلا عسکری قربان تو آن دم که از تأثیر سم ناتوان گشتی نشستی در میان کوچه ها @nohe_sonnati
ای وای بیا بیا اباصلت خورشید عبا کشیده بر سر مسموم نموده است مأمون آن کس که رضا از اوست داور یک بار دگر میان کوچه از ضعف و الم کسی نشسته شاید که به یاد مادر خود یک بار دگر دلش شکسته مانند علی غریب و تنهاست در محبس دیو کید و تزویر گویا شده است ابن موسی مانند پدر از این جهان سیر یک بار دگر خبر ز کوچ است از غسل و کفن به دامن شب محکوم به گریه در سکوت است یک ابن دگر به ماتم أب کی دیده ی دیو تاب آرد بر پرتو تابناک خورشید تاریک نمود آسمان را زیرا ز فنای خویش ترسید ابلیس ولی چه کور خواندی چون داد جواد جان به این کیش هرگز نگذارد این جهان را خالی چو خدا ز حجت خویش @nohe_sonnati
کاش میشد پر بگیرم تا حرم پیش سلطان،پیش آقای کرم کاش دعوت میشدم با زاءران در حرم  پر میزدم با عاشقان کاش من را هم صدایم میزدی یک زیارت را به نامم میزدی کاش گردد این گدا پا بوس تو بندهء عاشق تر و مخصوص تو من تو را میبینم آقا هر جهت زد دلم راهی به سوی مزجعت طفل بودم مادر دستم گرفت پیش تو آورد و عشقم را سرشت زنده شد در صحن نوارنی دلم خاطرات  کودکی  هم  با  دلم صد گره در کار دارم یا رضا من دلی  بیمار  دارم یا رضا درد مند هستم دوایم با شما دستگیری کن شفایم با شما من به شوقت اشک دارم مهربان من  ز هجران بی قرارم مهربان یک دل پر درد شد همپای من در زمستان یاد تو گرمای من عکس زیبایت به دلها قاب شد با نگاهت برف این دل آب شد حال  دستم را  به دستت میدهم روی خود بر سنگ فرشت مینهم پا برهنه صحن  تو طی می کنم من جدایت از خودم کی می کنم در شب قبرم کنی من را خطاب میکنی  آقا  قدم ها  را  حساب با تو عاشق تر شدن عشق من است عشق  زیبای  شما  رزق  من  است من گدایی بیکس و درمانده ام اربعین  از  کربلا  جا  مانده ام سال دیگر یا رضا رخصت بده اربعین ، کرببلا  فرصت  بده میکنم احساس چون بد بوده ام از زیارت کرده ها جا مونده ام خاک پایت میشوم کاری بکن نوکر  بیچاره  را  یاری  بکن روزی نوکر فقط در دست توست کربلای  عاشقت در دست توست @nohe_sonnati
اشعار و نوحه های آخر ماه صفر 👇👇👇
۱ (ذکر آخر ماه صفر) ‏(حضرت رسول اکرم ص و امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع) آخر صفر سوزیم،از سه ماتم عظمی زین سه ماتم جانسوز،در ناله بود زهرا از داغ نبی گرییم،وز بهر حسن نالیم موسم عزا باشد،سلطان خراسان را داغ سه عزا دارد،همسر علی در دل گاهی به رضا گرید،گه بر پسر و بابا ماه صفر ای یاران،با سه غم شود پایان مجتبی و پیغمبر،داغ زاده ی موسی حضرت رضا مسموم،از زهر جفا گردید شد حسن شهید از کین،هم پیمبر والا اوصیای پیغمبر،یا شهید یا مسموم گردیده ز بس دیدند،جور و ستم اعدا یا الهنا حق،عترت رسول الله از مقدمت بگذر،عفو کن خطای ما زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای @nohe_sonnati
۱ (آخر ماه صفر) در آخر ماه صفر،از سه عزا سوزد جگر آن سان که نتوانی کنی،از آن سه غم صرف نظر در بیست و هشتم رحلت،پیغمبر آخر زمان سوزیم ما از ماتم،ختم رسل خیر البشر مسموم گردید از جفا،مولی امام مجتبی کز داغ آن سبط نبی،افتاده در دل ها شرر با زهر گردیده شهید،از ظلم مأمون دغا امام هشتمین رضا،در آخر ماه صفر هستند جمع دوستان،از این سه ماتم در عزا باشد که فرماید قبول،با فضل و جودش دادگر گفتا مقدم مختصر،از ماجرای این سه غم زیرا ضعیف است و حقیر،قدرت نبودش بیشتر زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین @nohe_sonnati
۱ (آخر ماه صفر) در اواخر ماه صفر که بی قراریم،ما سه داغ داریم خونین شده دل ها،زین سه داغ عظمی ماتم نبی و مجتبی امام دوم،با امام هشتم خونین شده دل ها،زین سه داغ عظمی بر این سه عزای غم فزا که سوگواریم،اشک غم بباریم خونین شده دل ها،زین سه داغ عظمی بیست و هشتم ماه بود غم پیمبر،با سبط پیمبر خونین شده دل ها،زین سه داغ عظمی در آخر مه در همه جا کنیم برپا،ماتم رضا را خونین شده دل ها،زین سه داغ عظمی زمینه:کافی @nohe_sonnati
۱ (آخر ماه صفر) شد چو ماه صفر رو به پایان از سه غم فاطمه گشته گریان گه خورد بهر پیغمبر افسوس گه ز داغ حسن گشته مأنوس وز برای رضا خسرو توس زین سه داغ گران دارد افغان بیست و هشتم ز مه شد پیمبر زین جهان رهسپر سوی داور مجتی پور زهرای اطهر هم زمان داد جان را به جانان پور حیدر حسن با پیمبر در چنین روز شد عمرشان سر خاک شان هر دو گردید بستر لیک شد مجتبی تیرباران رفت از جور اعدای غدار آخر مه رضا سوی دادار آن که می گفت از بهر دیدار ای جوادم بیا تا دهم جان زمینه:هر شب جمعه زهرای اطهر @nohe_sonnati
۱ (آخر ماه صفر) آخر صفر باز،موسم عزا شد فاطمه خونجگر،از سه ماجرا شد تسلیت تسلیت،فاطمه فاطمه از برای پدر،گرید و بر پسر گاه محزونه بر،ماتم رضا شد فاطمه فاطمه،تسلیت تسلیت سوزد از ماتم،سه شهید عزیز قلب زهرا غمین،زین سه ابتلا شد فاطمه فاطمه،تسلیت تسلیت غم داغ پدر،دارد و مجتبی هم رضا که شهید،از ره جفا شد فاطمه فاطمه،تسلیت تسلیت ظلم بر اهل بیت،ماتم فاطمه است پر ز خون قلبش از،جور اشقیا شد فاطمه فاطمه،تسلیت تسلیت زمینه:همه جا کربلاست،همه جا نینواست @nohe_sonnati
(پاره دم حضرت رسول اکرم ص،امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع) ‏(آخر ماه صفر) داغ دل تازه شود اواخر ماه صفر که شده فاطمه از سه ماجرا خونین جگر ماتم ختم رسولان و امام مجتباست هم شهادت رضا پاره ی جان مصطفاست @nohe_sonnati
(دو دمه حضرت رسول اکرم ص،امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع) ‏(آخر ماه صفر) روزهای آخر صفر که دل ها خون است(حضرت خیر النسا،در سه جا دارد عزا) هرکه دارد به دلش حب علی محزون است(حضرت خیر النسا،در سه جا دارد عزا) گرید از هجر پدر غم پسر داغ رضا(حضرت خیر النسا،در سه جا دارد عزا) گاه در ماتم و غم بهر علی مرتضی(حضرت خیر النسا،در سه جا دارد عزا) @nohe_sonnati
دودمه دختر بَدر الدُجی امشب سه جا دارد عـزا آه و صد واویلتا گاه می گوید پدر، گاهی حسن، گاهی رضا آه و صد واویلتا ماتم جانسوز احمد موسم اشک و بکاست فاطمه صاحب عزاست ذکر زهرا گه پدر، گاهی حسن، گاهی رضاست فاطمه صاحب عزاست @nohe_sonnati
۱ (حضرت رسول اکرم ص و امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع) زهرا عزا دارد برای سه رهبر یعنی رضا و مجتبی و پیمبر احمد محمد مصطفی هستی تو فخر ماسوا نالد برای فرقت باب امجد ختم رسولان بر خلایق سرآمد احمد محمد مصطفی فخر ایزد آن کاو بدی عالم ز نورش منور گوید پدرجان بین به احوال زارم از دوری ات جان پدر بی قرارم جز وصل رویت حاجتی من ندارم جانا نخواهم زندگی بی تو دیگر از ظلم و جور دشمنان ای پدرجان شد قامت زیبای تو سنگباران پیشانی ات بشکست از ظلم عدوان نفرین نکردی بر عدوی ستمگر بابا پس از تو امت دون جفا کرد ظلم و ستم بر دخترت ناروا کرد غصب حقوق همسرم مرتضی کرد راضی نیم زین قوم دون تا به محشر فخر رسولان احمد است-جد امامان احمد است بهر حسن زهرا عزادار باشد با محنت و اندوه و غم یار باشد از دیده بهر او گهربار باشد مسموم شد از زهر کین شبل حیدر زهرا بنالد از برای حسن وای اشک از بصر بارد بر آن مؤتمن وای گوید که ای شبل شه بوالحسن وای خون شد دلم از بهرت ای جان مادر سبط پیمبر مجتبی-فرزند حیدر مجتبی سوزد دلم از بهرت ای نور دیده نالد برایت مادر غم رسیده کس این چنین زوجه به عالم ندیده زهر جفا از کین خوراند به همسر خون شد دلم از محنتت ای حسن جان بعد از شهادت شد تنت تیرباران شد دفن آن جسم و بدن چون غریبان اندر بقیع دور از جوار پیمبر مسموم امام مجتبی-مظلوم امام مجتبی دیگر غریبی که بر او هست گریان زهرای اطهر دخت ختم رسولان باشد علی موسی الرضا در خراسان هشتم وصی مصطفی مهر انور بهر رضا می گرید و غربت او می نالد از تنهایی و کربت او دور است از خاک وطن تربت او اشکش بود جاری ز دیده چو گوهر ای وارث احمد رضا-ای دولت سرمد رضا شاه خراسان یا رضا-مشکل ز تو آسان رضا گوید رضا مسموم زهر جفا شد در شهر غربت مبتلای بلا شد از محنتش معصومه غم مبتلا شد خواهر بود محزون برای برادر زهرا بگرید بهر دو مهر انور معصومه و دیگر رضا نور داور دارد عزا بهر برادر و خواهر هم بر پیمبر هم حسن سبط اکبر کردی به ما یا رب تو لطف و عطا را دادی به ما قرب جوار رضا را کن قسمت اهل عزا کربلا را هم بر جوادی کن الها میسر زمینه:رکمان @nohe_sonnati
۲ (حضرت رسول اکرم ص و امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع) فاطمه دارد عزا از بهر ختم الانبیا هم به فرزندش حسن هم بر علی موسی الرضا فاطمه دارد عزا بهر ختم الانبیا بر امام مجتبی هم علی موسی الرضا آه و واویلا که زهرا بی پدر گردیده است از فراق باب اطهر دیده تر گردیده است از غم و اندوه بابا خونجگر گردیده است فاطمه اندوهگین محزون برای مصطفی چون که می آید به یادش حزن و اندوه پدر از مصیباتش کند چون یاد حزنش بیشتر می شود از دیدگان جاری سرشکش از بصر گرید و گوید همی واویلتا واویلتا با وجود آن که بودی قبله ی اهل یقین بر سر راهت کمین کردند اشرار لعین بر سرت سنگ جفا زد دشمنی از راه کین ای پدر نفرین نکردی دشمن میشوم را بعد فقدانت پدرجان مرتضی بی یار شد از جفای دشمنانت دخترت بیمار شد همسرم محزون ز خصم دون بد کردار شد ماند تنها در میان دشمنان بی وفا احمد محمد مصطفی-هستی تو فخر انبیا فاطمه بهر حسن می گرید و بی یاری اش کس نبودی در حریمش تا کند غمخواری اش عاقبت آن همسر میشوم زهر کاری اش داد و شد مسموم از زهر هلاهل مجتبی اشک غم می بارد آن مادر به احوال حزین بهر فرزندش حسن از دیده و باشد غمین در وطن باشد غریب و چون غریبان شد دفین در بقیع دور از مزار افتخار انبیا سبط پیمبر مجتبی-فرزند حیدر مجتبی مسموم امام مجتبی-مظلوم امام مجتبی آه و واویلا که از بیداد خصم ابترش بعد رحلت تیرباران شد دریغا پیکرش در مدینه در حضور جد والا گوهرش شد مدینه غمسرا از محنت آن مقتدا از برای غربت فرزند دلبندش حسن فاطمه می نالد و باشد به اندوه و محن از جفای همسرش مسموم شد آن مؤتمن شد روان از دار فانی سوی جنات العلا فاطمه محزون برای نور چشمی دیگر است او رضا نور دو چشم موسی ابن جعفر است بعد موسی جانشین بر حق پیغمبر است او بود هشتم امام و یادگار مرتضی از برای غربت او فاطمه گریان بدی دل پریشان از برای آن شه خوبان بدی در غریبی او دچار خصم بی ایمان بدی عاقبت مسموم شد از کید مأمون دغا شهر غربت بود جایش آن شه والا گهر نی بدی خواهر کنارش نی جواد خوش سیر الغرض زهر جفا زد بر دل و جانش شرر بهر او صاحب عزا شد مادرش خیر النسا سبط پیمبر یا رضا-فرزند حیدر یا رضا آه و واویلا که زهرا بس مصایب دیده است بعد بابای گرامی اش نوایب دیده است ظلم و جور آشنا و هم غرایب دیده است تا نمودی زین جهان رحلت سوی دار بقا بر پیمبر بر حسن یاران عزاداری کنید بر رضا و حزن زهرا ناله و زاری کنید صادقانه اشک غم از دیدگان جاری کنید چون جوادی یاد آرید از مصاب کربلا زمینه:راسته @nohe_sonnati
۱ (آخر ماه صفر) در آخرِ ماهِ‌ صفر، زهرا سه جا دارد عزا بهرِ پدر هم بر پسر، گه بهرِ مَوْلانَا الرِّضا شد آخرِ ماهِ صفر زهرا شده خونین‌جگر عُمرِ شریفِ حضرتِ، پیغمبرِ آخر زمان گردید در دنیا تمام، شد عازمِ باغِ جِنان ایشان شهادت‌گونه کرد، رحلت از این دارِ جهان بعد از پیمبر فاطمه، با رنج و غم شد مبتلا اَجرِ رسالت زجر شد، بر عترتِ ختمی‌مآب از این جهت شد رو به رو، زهرا به ظلمِ بی‌حساب بستند اَعدای دَنی، دستِ علی را با طناب شد مرتضیٰ خانه‌نشین، از ظلم و جورِ اَشقیا در سالروزِ رحلتِ، خَتمُ‌النَّبِیِّین مصطفیٰ مسموم کردند از ستم، مَوْلیٰ امامُ‌الْمُجتبیٰ چون همسرش زهری بریخت، در کوزه از راهِ جفا زان کوزه نوشید آب و شد، شهید حجّتِ خدا مانع زِ دفنِ او شدند، در خانه‌ی جَدَّش رسول با آن‌که بود آن مقتدا، نورِ دو چشمانِ بتول شد تیرباران پیکرش، از جانبِ قَومِ جَهول زان روز تا یَوْمُ‌الْحِساب، سوزد دلِ اهلِ ولا بِنوِشت مأمون نامه‌ای، بهرِ رضا شَمْسُ‌الشُّموس او را چنین دعوت نمود، از شهرِ یثرب سوی توس کی اِبْنِ عَم باز آی و بر، تختِ خلافت کن جُلوس زیرا که از سوی خدا، این مَنصَب است حَقِّ شما آگاه بودی چون امام، از قصدِ شومِ آن لعین خواهد که مسمومش کند، آن بی‌حیا با زهرِ کین دانست در غربت دهد، جان در رَهِ دینِ مبین تسلیمِ امرِ دوست بود، چون بود راضی بر قضا زین روی دُختِ مصطفیٰ، بانوی عُظمیٰ فاطمه دارد به پایانِ سفر، از این سه ماتم زمزمه با چشمِ گریان گوید ای، خَلّاقِ عالَم‌ها همه بنگر چه ظلمی اهلِ‌بیت، دیدند از قَومِ دغا یا رب به حَقِّ احمد و سبطِ گرامی‌اش حسن حَقِّ امامِ هشتمین، این سه شهیدِ مؤتمن بگذر زِ جرمِ عاصیان، ای کردگارِ ذوالمنن «مقدّم» از درگاهِ تو، خواهش کند عَفوِ خطا زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین @nohe_sonnati