eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
مَحرم گل گر شوی گلزار غوغا می کند بوی گل را گر بگیرد خار غوغا می کند با نگاهی می شود «سلمان منا اهل بیت» گردش چشم خدا هر بار غوغا می کند مکتب مولاست خورشید بصیرت آفرین رهرو ‌این راه چون عمار غوغا می کند میثم‌ تمار در دارالولای فاطمه می شود سردار و روی دار غوغا می کند در حریم فاطمه از بهر استشفاء خلق فضه جای خود، در و دیوار غوغا می کند لیلة القدر است زهرا و مقام مخفی اش گر بیفتد پرده از اسرار غوغا می کند دم اگر «یا حضرت زهراست» بهر باز دم نغمه ی «یا حیدر کرار» غوغا می کند یا علی گویان عالم را معلم فاطمه است با هواداری خود از یار غوغا می کند یک مدینه دشمن و یک خانه ی آتش زده فاطمه تنها در این پیکار غوغا می کند با تن مجروح هم دست از امامش بر نداشت در هجوم لشکر اغیار غوغا می کند قصه ی غصب خلافت غصه ی غصب فدک عاقبت این گفتن بسیار غوغا می کند تربت پنهان و خشم فاطمه از آن دو تن این سند در پیش هر انکار غوغا می کند یا علی و یا علی و یا علی و یا علی یکصد و ده بار این تکرار غوغا می کند شیعه برپا، خیز بهر انتظار منتظَر در رکاب حضرتش پیکار غوغا می کند حاج قاسم ها فدای راه مادر کرده ایم شیعه با روحیه ی ایثار غوغا می کند @nohe_sonnati
ای پرستوی علی گو چه شده بال و پرت چشم وا کن مگر افتاده علی از نظرت تو سپر بهر علی در وسط کوچه شدی پشت در هم سپر سینه ی تو شد پسرت کاشکی زودتر از تو بروم تا؛ بانو خبر سوختنت را ببرم بر پدرت دستمالی به سرت بسته ای و می سوزم به گمانم که در سوخته خورده به سرت حسن از غصه ی تب کردن تو تب کرده نکند باز به آن کوچه فتاده گذرت دست بردار زِ دیوار و کمی راه برو سخت باشد به تو؛ انگار شکسته کمرت @nohe_sonnati
گرفتم این که باشد هرچه در دنیاست از آنم جهان را با چه رویی دُور تو بانو بگردانم کجا آن آستانی که در آن جبریل دربان است کجا من؟ که اگر یک ذره کم باشد کم از آنم نبی را شأن تو وقتی و ما ادرئک می آید مرا بد نیست شأن فضه ات را هم نمی دانم خدا کار دو عالم را و تو دستاس را در دست خدا فرمود یا زهرا! بچرخان تا بچرخانم تو آغازی نداری روز میلاد تو بی معناست تو پایانی نداری پس شهادت چیست؟ حیرانم عبادت شد حجابت می نشستی روی سجاده ولی هرگز نگفتی که نماز زخم می خوانم نمی گویم چرا دستار زردی بر سرت بستی مبادا خاطرت صاحب عزایت را برنجانم نشان قبر مخفی تو را هر کس که پرسیده است دهانم بغض شد هر بار تا گفتم نمی دانم... @nohe_sonnati
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این سوی مسجد شعله‌ور رفتی، مصاف این است این خطبه ی تو واژه واژه ذوالفقار دیگری‌ست جلوه ی آن تیغ پنهان در غلاف، این است این از امام، از کعبه گفتی، بستی احرام دگر بی‌امان دور علی گشتی! طواف این است این رو گرفتی پیش نابینا، حیا آن است آن نیمه‌شب تابوت می‌خواهی، عفاف این است این می‌رسد روزی که چشم آسمان روشن شود بر مزارت کعبه می‌گوید مطاف این است این @nohe_sonnati
مردی یگانه بود و بانویی یگانه آهسته می‌رفتند از خانه شبانه همراه هم بودند مثل دو غریبه پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه سر می‌زدند انصار را کوچه به کوچه در می‌زدند انصار را خانه به خانه مظلومشان دیدند، در را وا نکردند وای از زمانه، وای از دست زمانه چهل شب تمام شهر را گشتند با هم اما بدون یار برگشتند خانه وقتی عزادار رسول الله بودند از درب خانه می‌کشید آتش زبانه آتش زدند این لانه را حتی نگفتند این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود دخت نبی افتاد بین آستانه دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه.... حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت محو علی بود عاشقانه، عارفانه دامان در می‌سوخت، اما داشت می‌سوخت... ...در کربلا دامان چندین نازدانه افتاد یک دانه از آن دو گوشواره در کربلا افتاد اما دانه دانه شب‌های جمعه فاطمه بالای گودال با ناله، آن هم ناله‌های مادرانه... ...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد @nohe_sonnati
عالم فدای خاک کف پای فاطمه قربانِ "بعلها و بَنیها"ی فاطمه خورشید و ماه، محو تماشای فاطمه تنها علی ست گوهر همتای فاطمه بی فاطمه، علی لقبش مرتضی نبود زهرا اگر نبود، رسول خدا نبود شب، انعکاس کوچکی از رنگ چادرش درمانده اند آینه ها از تصورش تدبیر، سر نهاده به پای تدبّرش کوثر شده کثیر برای تکاثرش هفت آسمان چو نقطه ای از «هَل أتای» او نازل شده ست سوره ی انسان برای او چشم فلک به گردش دستاس خانه اش جنّ و ملک، گدای درِ آستانه اش اخلاص، محو بندگی خالصانه اش یک شهر، وامدار دعای شبانه اش قوم یهود، معجزه ها دیده اند از او مردان کور نیز حیا دیده اند از او با نام او صحیفه ی خلقت گشوده شد زیباترین سرود نجابت سروده شد نوری که در لسان خدایش ستوده شد از قبلِ آفریده شدن آزموده شد هر واژه ی زیارت او، چاره ساز ما تسبیح اوست مهر قبول نماز ما سرِّ نهفته در دل تکبیر، فاطمه شأن نزول آیه ی تطهیر، فاطمه همچون علی شجاع تر از شیر، فاطمه گرچه نبرده دست به شمشیر، فاطمه جنگیده در برابر صد مرد، پشت در هی شعله پشت شعله و هی درد، پشت در این در، حسابش از همه ی خانه ها جداست این در  محل آمد و رفت فرشته هاست با دست های پاک نبی، خوب آشناست یک میخ آن شریف تر از خانه ی خداست بازار دین فروشی تاریخ، داغ شد آتش به در زبانه زد و میخ داغ شد درها که وا شوند به دیوار می رسند دیوار اگر نشد به تنِ یار می رسند غم ها به قلب حیدر کرار می رسند یک روز هم به گوش علمدار می رسند عباس، اشک ریختنش فرق می‌کند از کوچه طرز رد شدنش، فرق می کند تا رفت سوی علقمه یک کوچه باز شد بی جنگ و بی مقدمه یک کوچه باز شد در آن خروش و همهمه یک کوچه باز شد گویا برای فاطمه یک کوچه باز شد این جا ولی به جای لگد، تیر می‌زدند جای غلاف، با خودِ شمشیر می‌زدند می خواست پیش پای برادر بایستد در پیش چشم خسته ی خواهر بایستد سر راست کرد، حداقل سر بایستد آخر توان نداشت که بهتر بایستد یک عمر ایستاده به زینب سلام کرد دستش به سینه بود و به او احترام کرد می‌خواست آب را برساند ولی نشد شرمنده ی رباب نماند، ولی نشد خود را کشید تا بتواند، ولی نشد خود را به خیمه ها بکشاند ولی نشد تا برد نامِ فاطمه را مادرش رسید قبل از حسین، فاطمه بالا سرش رسید @nohe_sonnati
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است سجاده ای به گوشه ی ایوان فاطمه است بال فرشتگان خدا غرق حسرتِ خاک گلیم حجره ی طفلان فاطمه است نام علی شده به عدد با نمک یکی نام علی خودش زِ نمکدان فاطمه است فرمود مصطفی که فدایش شود پدر روحی که هست در تنم از آنِ فاطمه است وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است جان علی و آل علی جان فاطمه است تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد چشمان حیدر آینه گردان فاطمه است جایی که جود و بخشش پروردگار هست بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه است عارف کسی شده است که زهراست قطب اوست فانی در ولی شدن عرفان فاطمه است از جان خود به پای ولایت گذشته و اسلام وامدار زِ ایمان فاطمه است فرمانده ی قیام برای امام اوست ظالم شکست خورده ی میدان فاطمه است بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح یک جلوه از اُبهت طوفان فاطمه است کشتار نه! هدایت و هشیاری بشر در قلب ذره ای است که تابان فاطمه است در سایه ی ولایت فرزند مرتضی ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه است عالم تمام ملک علی شیر لا فتی است ایران میان این همه اُستان فاطمه است در آستان قدس رضا نور مادری است یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه است ما سربلند و سینه ستبر و سرآمدیم این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه است با این حساب قبر شهیدان بی پلاک پایین پای مرقد پنهان فاطمه است مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت خوان حسن نتیجه ی احسان فاطمه است عالم تمام بی سر و سامان کربلاست اما حسین بی سر و سامان فاطمه است آن که به او همه شهدا غبطه می خورند با هر دو دست، دست به دامان فاطمه است بخشیده می شوند همه با دو دست که چون مصحف شریف به دستان فاطمه است تیغ کلام و خطبه ی زینب به شهر شام تفسیر آیه آیه ی قرآن فاطمه است حجت تمام کرد به آیات و محکمات این اشک ها ز غربت برهان فاطمه است عشق علی چنان زده آتش به جان او در مشتعل ز سینه ی سوزان فاطمه است در بارگاه قدس که جای ملال نیست چشمان قدسیان همه گریان فاطمه است مانده است ذوالفقار علی در نیام صبر قلب خدای صبر پریشان فاطمه است شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه است @nohe_sonnati
چه زهرایی که باشد همچو ختم الانبیا خویش بوَد جنّت به آن والا مقامی مست از بویش همه جان ها فدای او همه هستی برای او نباشد عالم امکان به قدر تاری از مویش نباشد مدح او کار کسی الّا خدای او به قرآن خدا سوگند، بُوَد قرآن ثناگویش منم مشگل گشای خلق و او مشگل گشای من ولی این روزها بینم چو شمع صبح سوسویش نمانده از وجود او به غیر از استخوان و پوست نمانده قوتی در تن، ز کف داده‌ست نیرویش ندارد تاب ره رفتن عصای دست او زینب گهی دستش به دیوار و گهی دستش به زانویش دلش خواهد بگیرد اشک مظلومی ز رخسارم ولیکن قنفذ کافر شکسته دست و بازویش خودم دیدم ‌که ‌در کوچه‌ حرامی‌ سمت‌ زهرا رفت گلم‌ روی زمین‌ بود و لگد می زد به پهلویش نمی رنجم اگر چهره ز چشمم می کند پنهان شکستند آن حرامی ها به ضرب کینه ابرویش گلم پیدا نبود اما صدای یار می آمد رویِ حوریه در افتاد، به زحمت آمدم سویش برای آن که نامحرم نبیند جسم زهرا را دویدم سمت ناموسم عبا انداختم رویش الا شائق فقط زهرا به دادت می رسد فردا الهی تا دم آخر نگردی دور از کویش @nohe_sonnati
گر نگاهی به ما كند زهرا دردها را دوا كند زهرا بر دل و جان ما صفا بخشد گر نگاهی به ما كند زهرا كم مخواه از عطای بسیارش كآنچه خواهی، عطا كند زهرا بضعه ی مصطفی بُوَد زآن‌رو جلوه چون مصطفی كند زهرا خانه ی وحی را، ز رخسارش، رشکِ غار حَرا كند زهرا نه عجب گر به شأن او گویند، خاک را كیمیا كند زهرا این مقام كنیز او باشد تا دگر خود، چه‌ها كند زهرا! چهره پوشد زِ مرد نابینا تا بدین حد، حیا كند زهرا در طرفداری از خدا و رسول به علی اقتدا كند زهرا روز محشر -كه از شفاعت خویش حشر دیگر به پا كند زهرا- همچو مرغی كه دانه برچیند، دوستان را جدا كند زهرا چه شود گر زِ رحمت بسیار حاجت ما روا كند زهرا؟ چه شود گر که بر «مؤید» هم نظری از وفا کند زهرا @nohe_sonnati
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را خنده ها و گریه های آخرین فرزند را ازسفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای از کجا آورده ای این طرفه بازوبند را داغ هجران تو بر من آن چنان سخت است که بر جگر باید بریزم بعد از این اسپند را تا تو بودی یک نفر حرف دلم را می شنید بی تو باید بشنوم هر آن چه می گویند را بند بند پیکرت لرزید و پهلویت شکست در عوض از دست حیدر باز کردی بند را @nohe_sonnati
فاطمیّه ماه دخت خاتم است فاطمیّه ماه اشک و ماتم است فاطمیّه فرق دارد با همه فاطمیّه چون عزای عالم است فاطمیّه حق تعالی در عزاست فاطمیّه چون عزای مصطفاست فاطمیّه بوی مظلومی دهد فاطمیّه چون که ماه مرتضاست فاطمیّه سوز دل بر حیدر است فاطمیّه چشم مولا بر در است فاطمیّه پرچم آرایی کنید فاطمیّه کربلایی دیگر است فاطمیّه چون شبیه کربلاست فاطمیّه پس عزادارش خداست فاطمیّه پای منبرها روید فاطمیّه روضه خوانش مجتباست فاطمیّه راهِ اصل داور است فاطمیّه ماهِ زینب پرور است فاطمیّه نه فقط آهِ علیست فاطمیّه آهِ دیوار و در است فاطمیّه چون عزای مادر است فاطمیّه مهدی ما مضطر است فاطمیّه نه فقط، دائم، ولی فاطمیّه گریه هایش بیشتر است فاطمیّه وقت حاجات و دعاست فاطمیّه برکت ارض و سماست فاطمیّه را مشو غافل (تراب) فاطمیّه جامه ی احرام ماست @nohe_sonnati
التماست می کنم چشمان خود را باز کن ای همه پشت و پناهم بَهر خود اعجاز کن از نَفَس افتاده ام جان علی حرفی بزن من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن از حسن هربار پرسیدم جوابش اشک بود تو بگو از کوچه و این راز را اِبراز کن می کِشَد با گریه صورت بر کَف پایت حسین لااقل برخیز و این تشنه لَبت را ناز کن چند روزی می شود پیش تو من نا مَحرَمَم پس بیا حالا که داری می روی رو باز کن سینه ات مجروحِ مِسمار و  پــَــر تو سوخته با  چنین بال و پری آرامتر پــرواز  کن @nohe_sonnati
نه تنها روز، کس بر دیدن زهرا نمی‌آید که بر دیدار چشمم خواب هم شب ها نمی‌آید مریز اینقدر پیش چشم زهرا اشک مظلومی ببین ای دست حق دستم دگر بالا نمی‌آید نگوید کس چرا بانو گرفته دست بر زانو به روی پا ستادن دیگر از زهرا نمی‌آید چو می‌بینند حال مادر خود، کودکان گویند: که می‌سوزیم و غیر از سوختن از ما نمی‌آید چراغ عمر کوتاهم، کندسوسو ولی افسوس که هستم چشم بر راه اجل امّا نمی‌آید           @nohe_sonnati
به زیر خاک نهان گشته ای پناه علی به رفتنِ تو رمق رفته از نگاه علی بیا دوباره به خانه ببین غریب شدم به موج غصه تویی یک تنه سپاه علی ببین که مانده سلامِ علی بدون جواب صدای توست همه دلخوشی و تکیه گاه علی چگونه با تو بگویم مغیره خنده کنان میان کوچه شود سبز بین راه علی زِ شب سیاه تر است آسمان من، زیرا میان کوچه زمین خورده است ماه علی گناه فاطمه شائق! حمایت از من بود عدالت است فقط در جهان گناه علی @nohe_sonnati
دوبیتی از غم تو بی قرارم فاطمه سر درون چاه دارم فاطمه گر نبی پرسد زِ زخم سینه ات در حضورش شرمسارم فاطمه @nohe_sonnati
دوبیتی در بیت خلیل، گلشنش را نزنید امّید و پناه و مأمنش را نزنید از من که گذشت ای مدینه امّا... دیگر جلوی مرد، زنش را نزنید @nohe_sonnati
ای گُلِ زیر گِلم، یا زهرا به تو خوش بود دلم یا زهرا رفتی و ترک عزیزان کردی جمع ما را تو پریشان کردی مَحرم راز علی، باز بیا راز دل تا کنم ابراز بیا یاد باد آن که به شب‌های دراز من و تو هر دو به خلوتگه راز تا سحرگاه خدا می‌گفتی تو به همسایه دعا می‌گفتی من هم از سینه نوا می‌کردم بر شفای تو دعا می‌کردم ماه محرابِ نماز شب من! بی‌خبر از من و از زینب من! یاد تو شمع من و محفل من غم تو عقده ی لاینحل من مانده‌ام بی کس و تنها چه کنم؟ دور از فاطمه، آیا چه کنم؟ ای شده عمر تو ناکام به سر از فراق پدر و مرگ پسر هم سلامم برسان بر پدرت هم ببوس از عوض من پسرت @nohe_sonnati
گذشته از غم اینکه دل پیمبر سوخت چقدر بال فرشته کنار آن در سوخت گذشت هردفعه حیدر از آن در خونی نشست پای در و گریه کردومضطرسوخت به خط میخی در،روی پهلوی مادر نوشته بود که"زهرا به عشق حیدرسوخت" نه ناله کرد و نه نفرین،که مادرم آرام میان شعله تمام دلش سراسر سوخت گـریـست پـشـت در و یـاد کـربـلا افـتـاد به یادروضه آن لحظه ای که معجرسوخت @nohe_sonnati
راه‌بندان پیش آمد،کوچه هم مسدود شد هی قدم‌برداشتند و هی غبار آلود شد آن کسانی که ولایت را پذیرفتند، هم فکرشان غرق خیال آتش نمرود شد یک نفر میگفت : هیزم خشک باشد بهتراست یک نفر بااین کلام ازعمق دل خوشنود شد خانه‌ای که عطر آن مافوقِ مُشک وعود بود سوخت،بوی‌ ناب‌رفت‌و،جاگزینش دود شد میخ داغ و سینه ای گنجینه از اسرار حق فاصله بین در و پهلو کمی محدود شد مادرسادات پشت در ولی ...، بایک لگد... ثلث سادات جهان بااین اثر نابود شد !! شرح کوچه روضه های فاطمیه طالب است تابگویم گوشوار فاطمه مفقود شد !! @nohe_sonnati
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است بال فرشتگان خدا غرق حسرت ِ خاک گلیم حجره طفلان فاطمه است نام علی شده به عدد با نمک یکی نام علی خودش زنمکدان فاطمه است فرمود مصطفی که فدایش شود پدر روحی که هست در تنم از آن فاطمه است وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است جان علی و آل علی جان فاطمه است تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد چشمان حیدر آینه گردان فاطمه است جایی که جود و بخشش پرودگار هست بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه است عارف کسی شده است که زهراست قطب اوست فانی در ولی شدن عرفان فاطمه است از جان خود به پای ولایت گذشته و اسلام وامدار ز ایمان فاطمه است فرمانده قیام برای امام اوست ظالم شکست خورده میدان فاطمه است بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح یک جلوه از ابهت طوفان فاطمه است کشتار نه! هدایت و هشیاری بشر در قلب ذره ای است که تابان فاطمه است در سایه ولایت فرزند مرتضی ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه است عالم تمام ملک علی شیر لا فتی است ایران میان این همه اُستان فاطمه است در آستان قدس رضا نور مادری است یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه است ما سر بلند و سینه ستبر و سرآمدیم این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه است با این حساب قبر شهیدان بی پلاک پایین پای مرقد پنهان فاطمه است مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت خوان حسن نتیجه احسان فاطمه است عالم تمام بی سر و سامان کربلاست اما حسین بی سر و سامان فاطمه است آن که به او همه شهدا غبطه می خورند با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه است بخشیده می شوند همه با دو دست که چون مصحف شریف به دستان فاطمه است تیغ کلام و خطبه زینب به شهر شام تفسیر آیه آیه قرآن فاطمه است حجت تمام کرد به آیات و محکمات این اشک ها ز غربت برهان فاطمه است عشق علی چنان زده آتش به جان او در مشتعل ز سینه سوزان فاطمه است در بارگاه قدس که جای ملال نیست چشمان قدسیان همه گریان فاطمه است مانده است ذوالفقار علی در نیام صبر قلب خدای صبر پریشان فاطمه است شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه است @nohe_sonnati
دیگر به آسمان علی قرص ماه نیست گرمایِ زندگانیِ من غیر آه نیست از بس که اشک، رهزن چشم علی شده دیگر برای خواب در این دیده راه نیست از آن شبی که گشت نهان ماه محفلم شب هم به سان روز سیاهم، سیاه نیست او یک تن و برای علی یک سپاه بود ماندم میان دشمن و من را سپاه نیست از طرز راه رفتن او گشت باورم دیگر به چشم فاطمه نور نگاه نیست تا لحظه‌ای که داشت نفس، گفت یا علی جز یا علی امید علی را گناه نیست @nohe_sonnati
سلامِ شمس به تصویر روی ماه شما سلامِ نجم به تسبیح سجده گاه شما سلام کوثر بر رود جاری نسلت سلام قدر به تنزیل لا اله شما سلام عرش بر این آستان زهرایی سلام فرش بر آن آسمان جاه شما سلام دریا بر تکیه گاه ساحلتان سلام آینه بر وسعت نگاه شما سلام نور به تفسیر آیه های حجاب که جلوه گر شده از چادر سیاه شما سلام جنت و رضوان به عکس لبخند و سلام آتش دوزخ به دود آه شما سلام شمع به پروانگی ایثار و سلام گل به نم شبنم پگاه شما سلام بر همه ی فضه ها و سلمان ها که نذر مادریت گشته سر به راه شما سلام شهر مدینه به خانه ی امنی که پیش چشم علی گشته قتلگاه شما سلام اجر رسالت به هیزم و آتش که بین آن در و دیوار شد پناه شما سلام بر تو امیر مدافع حیدر که دست و سینه و پهلو شده سپاه شما سلام آن که سلامش دگر جواب نداشت بر آن تبسم خون رنگ گاهگاه شما سلام غربت تشییع و دفن و غسل و کفن به اشک حسرت طفلان بی گناه شما @nohe_sonnati
این قصه ی پایان رسیده ابتدا هم داشت این خانه ی تاریک روزی سرصدا هم داشت این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست هر نیمه شب در سجده اش یا ربنا هم داشت این حیدری که دیر شب ها می رود خانه.. یک روز بین خانه اش مشکل گشا هم داشت خونابه های گوش بانو خوب می دانند این گوش پاره گوشواری از طلا هم داشت یا للعجب اوباش زهرا را چه بد کشتند! در کوچه ای که خانم آن جا آشنا هم داشت! ثانی لگد می زد بقیه کِیف می کردند نامردِ کوچه دوستانی بی حیا هم داشت در روی زهرا ماند در را هم لگد کردند تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت! مردان نمی فهمند، بهتر که نمی فهمند.. اوضاع زهرا پشت در (فضه بیا) هم داشت یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان.. بین شلوغی ضربه هایی بی هوا هم داشت مولا عبا انداخت بر رویش ولی زهرا.. ‌یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت... @nohe_sonnati
گرفتم این که باشد هرچه در دنیاست از آنم جهان را با چه رویی دور تو بانو بگردانم کجا آن آستانی که در آن جبریل دربان است کجا من؟ که اگر یک ذره کم باشد کم از آنم نبی را شأن تو وقتی و ما ادرئک می آید مرا بد نیست شأن فضه ات را هم نمی دانم خدا کار دو عالم را و تو دستاس را در دست خدا فرمود یا زهرا! بچرخان تا بچرخانم تو آغازی نداری روز میلاد تو بی معناست تو پایانی نداری پس شهادت چیست؟ حیرانم عبادت شد حجابت می نشستی روی سجاده ولی هرگز نگفتی که نماز زخم می خوانم نمی گویم چرا دستار زردی بر سرت بستی مبادا خاطرت صاحب عزایت را برنجانم نشان قبر مخفی تو را هر کس که پرسیده است دهانم بغض شد هر بار تا گفتم نمی دانم... @nohe_sonnati
دنیا به حال زار علی گریه می‌کند عقبا بر انکسار علی گریه می‌کند می‌افتد آفتاب شبانه به روی خاک با چشم پر ستاره علی گریه می‌کند تکثیر داغ آینه را باش که علی دارد سر مزار علی گریه می‌کند بر روی خاک گریه کنان یار فاطمه‌ست در زیر خاک یار علی گریه می‌کند زانوی پهلوان اُحد می‌خورد زمین پا می‌شود دوباره علی گریه می‌کند خاک مزار فاطمه بر صورت علی‌ست بر صورتش غبار علی گریه می‌کند کشتند ذوالفقار علی را چهل غلاف در قبضه ذوالفقار علی گریه می‌کند امشب حسن به یاد کبودی فاطمه افتاده در کنار علی گریه می‌کند @nohe_sonnati