۵۴
(حضرت حمزه ع)
امشب همه عالم ز غم ماتمسرا شد
خانه ی ختم الانبیا بزم عزا شد
آجرک الله،یا رسول الله۲
در ره اسلام نبی حمزه شهید است
قامت ختم المرسلین از غم خمید است
آجرک الله،یا رسول الله۲
با بذل جانت حمزه آیین زنده گشته
جان دادی و دین خدا پاینده گشته
آجرک الله،یا رسول الله۲
علی بود شیر خدا تو شیر احمد
بر تو بنازد تا صف محشر محمد
آجرک الله،یا رسول الله۲
تو قهرمان همراه ختم الانبیایی
در راه دین حق شدی حمزه فدایی
آجرک الله،یا رسول الله۲
جنگ احد با دشمنان گشتی برابر
از ظلم و کین گردیده ای تو مثله پیکر
آجرک الله،یا رسول الله۲
از سوی دشمن کینه بر تو گشته افزون
قلب پیمبر در کنار تو شده خون
آجرک الله،یا رسول الله۲
خواهر تو صفیه آمد در کنارت
همراه زهرای بتول شد بی قرارت
آجرک الله،یا رسول الله۲
جان صفیه در کنارت بر لب آمد
هر دل شده خون و به یاد زینب آمد
آجرک الله،یا رسول الله۲
زینب بدیده سوی مقتل می دویدند
رأس حسین را از قفا از کین بریدند
آجرک الله،یا رسول الله۲
زینب بدیده کربلا آتش به خیمه
رأس حسین را دیده او بر روی نیزه
آجرک الله،یا رسول الله۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
۵۵
(حضرت حمزه ع)
شیر ختم پیمبرانی،حمزه ای تو
مصطفی را آرام جانی،حمزه ای تو
تویی سردار رسالت،شیر پیغمبری حمزه
یاور دین محمد،همره حیدری حمزه
همدم خاتم مرسل،بر نبی نور امیدی
در ره اسلام و قرآن،حضرت حمزه شهیدی
یار ختم الانبیایی،در ره دین تو فدایی
ندارد جناب حمزه،مدینه بی تو صفایی
در احد همره حیدر،با عدو شدی برابر
از ستم های عدویت،شده ای تو مثله پیکر
بر تو ای یار پیمبر،ظلم و کینه گشته افزون
در کنار جسم پاکت،شده دل های همه خون
همره زهرای اطهر،خواهرت آمد کنارت
تا که مثله بدنت دید،گشته خواهر بی قرارت
در کنار پیکر تو،جان خواهر بر لب آمد
در میان محفل تو،یاد من ز زینب آمد
دیده زینب شمر بی دین،به سوی مقتل دویده
به روی سینه نشسته،از حسینش سر بریده
دیده زینب کربلا و،آتش بر خیمه ها را
سر پر خون برادر،دیده روی نیزه ها را
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
۵۶
(حضرت حمزه ع)
شیر پیغمبری،بر نبی یاوری
بهر یاری دین،همره حیدری
تسلیت یا نبی۲
در ره دین حق،گشته ای تو شهید
قامت مصطفی،از غم تو خمید
تسلیت یا نبی۲
بوده ای یاور،خاتم الانبیا
گشته ای در احد،تو شهید خدا
تسلیت یا نبی۲
در احد با عدو،تو برابر شدی
حمزه از ظلم و کین،مثله پیکر شدی
تسلیت یا نبی۲
حمزه بر تو شده،ظلم و کینه فزون
دل ختم رسل،از غمت گشته خون
تسلیت یا نبی۲
صفیه خواهرت،به کنارت رسید
خونجگر شد چو دید،که تو گشتی شهید
تسلیت یا نبی۲
جان خواهر کنار تنت بر لب است
هر دلی با غمت،به یاد زینب است
تسلیت یا نبی۲
دیده زینب که شمر،سوی مقتل دوید
روی سینه نشست،از حسین سر برید
تسلیت یا نبی۲
دیده او کربلا،آتش خیمه ها
تن پاکی به خاک،سر روی نیزه ها
تسلیت یا نبی۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
تا همیشه غمت بر این دل هاست
گریه بر تو سفارش طاهاست
در مقامت همین بس است نبی
گفت حمزه سیدالشهداست
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد
و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد
عبا رسید به جسمت قبول حرفی نیست
ولی خدا کند از راه، خواهرت نرسد
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
تويی كه شير رسول خدايی ای حمزه
تو نيروی سپه مصطفايی ای حمزه
اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علی است
تو هم به تيغ خودت فخر مايی ای حمزه
كمان و تير تو پشت و پناه اسلام است
سپر به پيكر دين خدايی ای حمزه
به حفظ جان پيمبر هميشه كوشيدی
به پيروان ولا مقتدايی ای حمزه
ز پا نشست ابوجهل پای هيبت تو
نداشت از غضب تو رهايی ای حمزه
تو شير گير شجاع حجاز پهناور
به جان اهل جهالت بلايی ای حمزه
چقدر ديدنی است جذر و مد شمشيرت
گهی كه همقدم مرتضايی ای حمزه
نبی تو را به علی و ولايش ايمان داد
ز شيعه های نخست ولايی ای حمزه
ز صحنه های دفاع تو در نبرد احد
عيان بود كه تو شير خدايی ای حمزه
به غزوه ای كه پيمبر تنش شده مجروح
تو هم به خاک فتاده ز پايی ای حمزه
تو سيدالشهدايی به قتلگاه احد
به خون نشسته تو از نيزه هايی ای حمزه
دويد خواهر تو از پی جنازه ی تو
رسيد تا كه ببيند كجايی ای حمزه
هزار شكر صفيه نبود در غربت
هنوز بود برش آشنايی ای حمزه
دلا بسوز هماره به حال دخت علی
چو ديد گشته حسينش فدايی ای حمزه ...
... رسيد پیش تن قطعه قطعه ی یارش
گريست بر سر آن كربلايی ای حمزه
به ناله گفت كه : بی سرپرست شد زينب
به پا نمود عجب نی نوايی ای حمزه
" ميان آن همه لشكر چو بی كسش ديدند "
شدند همدم او خنده هايی ای حمزه ...
#رضا_رسول_زاده
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
هم پیشتر از حزب خدا یار محمّد
هم بهر نبی بعد علی، حیدر کرار
از خشم تو بر جان عدو آتش دوزخ
وز تیغ تو در سینه، نفسها شرر نار
در بدر مه روی تو چون بدر درخشید
در جنگ اُحُد جان به کف و عاشق ایثار
رویید ز لبهای محمّد گل لبخند
در رزم چو کردی به عدو حمله علیوار
با دست غضب فرق ابوجهل شکستی
تا کس نرساند به محمّد دگر آزار
هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست
دشمن به هراس آمد و در عرصه ی پیکار
در خطبه ی شام از تو و نام تو سخن گفت
چارم وصی ختم رسل، حجّت دادار
هم شیرخدا خوانْدَت و هم شیر پیمبر
هم خواند تو را همقدم جعفر طیّار
ای کاش که در عرصه ی صفّین تو بودی
تا یار علی بودی و چون مالک و عمار
ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی
یار علی و فاطمه بین در و دیوار...
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
درود ای کنار علی میر بدر
سلام ای شهید اُحد، شیر بدر
به خیل شهیدان حق مقتدا
گرامیعموی رسول خدا
شهادت ز آغاز، پابست تو
شجاعت زده بوسه بر دست تو
وجود تو از بحر، لبریزتر
خدنگت ز تیغ اجل تیزتر
به بدر و احد همچو حیدر یکی
به بازوت ختم رسل مُتَّکی
شنیدم که چون آمدی از شکار
غبارت به رخسار بود آشکار
سرشکی که برسینه زد آذرت
روان بود از دیده ی همسرت
کنار تو بنشست و بگریست زار
که ای شیر باز آمده از شکار
شکار و بیابان و صحرا بس است
محمّد تو چون نیستی، بیکس است
نبودی که از چار سو آمدند
محمّد عزیز دلت را زدند
بر او ضربهها خصم نااهل زد
فزونتر ز هر کس ابوجهل زد
تو چون رعد از دل کشیدی خروش
ز خشم و غضب خونت آمد به جوش
گرفتی ره خصم نااهل را
شکستی سر نحس بوجهل را
زدی ضربهاش از یسار و یمین
که گردیده چون مرده نقش زمین
از آن پس نبُد زهره کس را دگر
که گردد به ختم رسل حملهور
تو خود پای تا سر همه جان شدی
به دست محمّد مسلمان شدی
تو شیر اُحد بودی و شیر بدر
به دست تو گردید شمشیر بدر
دریغا دریغا که دشمن شتافت
دل و پهلو و سینهات را شکافت
چو آمد به خاک زمین پشت تو
بریدند بینی و انگشت تو
تو را چون جگر پاره در جنگ شد
به کام عدو آن جگر، سنگ شد
به زخم تنت دشت و صحرا گریست
احد نیز با چشم زهرا گریست
کجا بودی؟ ای بر نبی تیغ و دست
در آن دم که پهلوی زهرا شکست
کجا بودی آن دم که با ضرب در
پسر از برای پدر شد سپر
نبودی که حقِّ علی غصب شد
صمد گشت تنها، صنم نصب شد
کجا بودی آن دم که در علقمه
ندا داد عباس «یا فاطمه»
اگر کربلا بودی ای نور عین
چو عباس بودی برای حسین
نبودی ببینی که در قتلگاه
شد از کعب نی، جسم زینب سیاه
سکینه، رباب، عاتکه، فاطمه
غریبانه در دشت و صحرا همه
چو نی، ناله در نینوا میزدند
تو را در بیابان صدا میزدند
امیـد دل سیّـدالنـاس تـو
تو عباس بودی و عباس، تو
ز «میثم» ز خلق و خدای ودود
به عباس و تو، تا قیامت درود
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
ای آن که داغ تو به دل ما نشسته است
چون لاله داغ دارد و تنها نشسته است
گل گر دمیده بر سر مژ گان چشم ما
خار غمت به پای دل ما نشسته است
زینت گرفت چهره ز اشک عزای تو
چون شبنمی که بر روی گل ها نشسته است
از داغ جانگداز تو یا حمزة الرسول
گَرد ملال بر رخ زهرا نشسته است
در مقتل تو ای گل خونین باغ دین
خواهر کنار پیکرت از پا نشسته است
چون قبر توست مأمن دل های بی پناه
زهرا برای گریه در آن جا نشسته است
تا دید مصطفی بدنت را به خاک گفت
تیر غمی به قلبم از اعدا نشسته است
گر غرق ماتم است زمین مثل آسمان
در ماتم تو خواجه ی اسرا نشسته است
شام عزای توست «وفایی» اگر چو شمع
آتش گرفته ،سوخته، از پا نشسته است
#سید_هاشم_وفایی
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
ای آن که نور عشق و شرف در جبین توست
روشن سرای دل ز چراغ یقین توست
تو حمزه ای و آینه ی جان مصطفی
عشق و امید در همه جا همنشین توست
در یاری رسول خدا، جان دشمنان
آتش گرفته از نفس آتشین توست
مهر رسول نور تو را برده سوی نور
این رشته ی سعادت و حبل المتین توست
بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست
ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاک غم سر شور آفرین توست
از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لاله زار احد شرمگین توست
ای مصحف عظیم رشادت، شهادتت
حسن ختام و مطلع فصل نوین توست
از اشک فاطمه ز دل خاک گل دمید
آن جا که زیر خاک تن نازنین توست
آمد احد «وفایی» و گفتا که این حریم
تصویری از شجاعت و عزم متین توست
#سید_هاشم_وفایی
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
حمزه که امیر با وفایش خواندند
در مکتب عشق جانفدایش خواندند
آن لحظه که مثله اش نمودند زِ کین
سالارِ تمامِ شهدایش خواندند
▪️
حمزه که دلی به وسعت دریا داشت
در وقت نبرد قامتی رعنا داشت
خوابید به زیر خاک در خاک احد
آن لاله که جا به دیده ی طاها داشت
▪️
گلواژه ی بوستان احمد بودی
در رزمگه احد سرآمد بودی
ای سید و سرور شهیدان حمزه
همواره مدافع محمد بودی
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
عشق هر جا رَود اثر دارد
ماجراها به زیر سر دارد
هرکه با عشق رو به رو شد گفت:
عاشقی غالبا خطر دارد
عشق با اضطرار همراه است
آتشی داغ و شعله ور دارد
هرچه معشوق دلرباتر شد
عاشقانی گزیده تر دارد
بار عشق رسول را باید
یک نفر مثل "حمزه" بردارد
حمزه ی عاشق و علی باشند
مصطفی لشکری قدَر دارد
حمزه را سید شهیدان کرد
عاشقی این چنین هنر دارد
جگر پاره پاره اش فهماند
عاشقی کار با جگر دارد
گرچه جسمش جدا جدا شده است
باز شکر خدا که سر دارد
خواهرش خوب شد نبود و ندید
فقط از ماجرا خبر دارد ...
کربلا هم نمایش عشق است
عشق هر جا رود اثر دارد
#داوود_رحیمی
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
همدم و یار رسالت حمزه است
یاور شاه ولایت حمزه است
آن که از لطف خدای لایزال
با پیمبر شد هدایت حمزه است
آن که در پیروزی اسلام ناب
کرده از احمد حمایت حمزه است
آن که تا پایان عمر خویشتن
بر نبی دارد ارادت حمزه است
همچو زهرا و علی و مصطفی
صاحب جود و کرامت حمزه است
پایمردی کرده در یاری دین
کوه صبر و استقامت حمزه است
آن که در دوران عمرش از نبی
کرد هر لحظه اطاعت حمزه است
در تمام عمر گوهربار خویش
رهرو قرآن و عترت حمزه است
از لقب هایش بود شیر خدا
حق به او داده شرافت حمزه است
شیر حق شیر رسول سرمدی
روح ایثار و فتوت حمزه است
آن یگانه یاور دین خدا
صاحب اکرام و حشمت حمزه است
آن که از پیغمبر و حیدر فزون
داشت بر زهرا محبت حمزه است
آن که باشد بین خوبان جهان
پای تا سر نور و رحمت حمزه است
آن که باشد بر تمام شیعیان
لطف و جودش بی نهایت حمزه است
آن که چون حیدر گل آل رسول
بر همه دارد عطوفت حمزه است
بین خوبان و شهیدان خدا
تا قیامت راست قامت حمزه است
آن که بوده چون علی مرتضی
پشتوانه بر نبوت حمزه است
دستگیر شیعیان مرتضی
همچو پیغمبر ز رأفت حمزه است
آن که با جانبازی و ایثار خون
در دو عالم دارد عزت حمزه است
همچو پیغمبر به روز واپسین
نور رخشان در قیامت حمزه است
سید جمع شهیدان آن که داشت
در سرش شور شهادت حمزه است
آن که از لطف خدا در روز حشر
می کند از ما شفاعت حمزه است
آن که با ایثار جان و هستی اش
در ره دین کرد همت حمزه است
آن که کرده با نثار جان خود
جان فدا در راه امت حمزه است
با پیمبر در تمام جنگ ها
جانفشان و با رشادت حمزه است
آن کسی که با پیمبر کَنده است
ریشه ی جهل و ضلالت حمزه است
آن که در هر روز و شب با اشک و آه
با خدایش داشت الفت حمزه است
آن که با یاد غم جانسوز او
رفته از دل صبر و طاقت حمزه است
آن که با دست جنایت پیشگان
کشته گشته از عداوت حمزه است
آن که را هند جگرخواره نمود
مثله جسمش با شقاوت حمزه است
آن که دیده خواهر مظلومه اش
بر تنش زخم و جراحت حمزه است
آن که زهرا، بهر مثله پیکرش
سوخت از داغ و مصیبت حمزه است
آن که با اذن خداوند کریم
بر (رضا) کرده عنایت حمزه است
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
شب شعر است و بالا می روم از منبری دیگر
به شوقی که بخوانم باز هم شعر تری دیگر
بخوانم از علمدارِ سرافرازان "سیف البحر"
ندارد مثل او دین محمد یاوری دیگر
پر از غیرت پر از همت پر از قدر و پر از شوکت
نمی زاید شبیه اش را دوباره مادری دیگر
اگر احمد نمی شد خاتم پیغمبران حتما
جناب حمزه می شد بعد از او پیغمبری دیگر
اُحُد جولانگه تیغ دو تا شیر خدا باشد
بتازد در میان معرکه چون حیدری دیگر
و مادامی که حمزه سینه در میدان سپر کرده
ندارد احتیاجی مصطفی بر سنگری دیگر
همه با غُرِّش شیر رسول الله افتادند
نماند از رقص شمشیرش توان لشکری دیگر
سراپا بود سمعاً طاعتاً در نزد فرمانده
نمی آید چنین فرمانده و فرمانبری دیگر
"به پایان آمداین دفتر حکایت همچنان باقی ست "
ببین از نسل حمزه لشکر نام آوری دیگر
جگرخواران موصل با دو چشم خویش می بینند
به کام وارثان حمزه فتح خیبری دیگر
دفاعِ از حرم را خون پاک شیعه تبیین کرد
نمانَد بی کس و تنها دوباره رهبری دیگر
هوای گریه دارم لاجرم ای اهل مرثیه!
شوم وارد به بزم روضه اما از دری دیگر
از آن قدّ و از آن بالا از آن یال و از آن کوپال
نماند از ضربه های نیزه ها بال و پری دیگر
اگرچه داغدار پیکری مثله شده هستم
گریزی می زنم اما به سوی پیکری دیگر
بر احوال صفیه گرچه می سوزد دلم اما
بسوزد بیش از این ها دل برای خواهری دیگر
بَدَم می آید از دشنه بَدَم می آید از نیزه
ولی داغ دلم را تازه کرده خنجری دیگر
خدایا در دل غم ها نگاه خواهری تنها
اسیر خنجر کُندی نبیند حنجری دیگر
اگر چه حمزه هم در معرکه در خون خود غلتید
ولی غارت نشد از خواهرانش معجری دیگر
#علیرضا_خاکساری
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
آن روز که روز غربت حیدر بود
خون بر جگر دختر پیغمبر بود
یارانِ علی به یک دگر میگفتند
ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
با يادِ غم حمزه دلی صابر نيست
افسوس كه آن حريم را حائر نيست
فرمود پيمبر كه جفا كرده به من
هر زائر من كه حمزه را زائر نيست
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
در احد بر قلب پیغمبر عدو داغی فزود
بعد کشته گشتن حمزه تنش از هم گشود
می کشید آه از جگر، پیغمبر از داغ عمو
سینه ی احمد شد از داغ عمویش پر ز دود
سوی حمزه بی هوا یک نیزه گر پرتاب شد
بر تن سالار زینب نیزه ها آمد فرود
یک نفر وحشی اگر حمله به سوی حمزه برد
هرچه وحشی بود در گودال رو آورده بود
بر زمین افتاد و شد مثله تنش، شکر خدا
بر سرش دیگر نخورده ضربه ی سخت عمود
گرچه مثله شد ولی پیراهنش غارت نشد
وای از گودال، دشمن بر سر او ریخت زود
یک نفر عمامه را برد و یکی نعلین او
یک نفر پیراهن و انگشتر او را ربود
آن لبی را که جسارت کرد آن پست لعین
لیک از چوب جفا دیگر نگردیده کبود
خواهرش را تسلیت دادند، آه از شام بلا
یک زن تنها و دور او پر از چشم یهود
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
اَیا شهی که امیرِ سپاه عشق و وفایی
به قلب و دست و زبان، یاور رسول خدایی
کمالِ رکن و مقامی جمالِ حلّ و حرامی
عزیزِ خلق و خدایی مرادِ شاه و گدایی
به دوستی تو سوگند میخورند خلایق
چو ماه، بس که سراپا کمال و نور و صفایی
پس از علی که کسی را قیاس از او نتوان کرد
تو دینِ باقیِ اسلام را دلیلِ بقایی
چو بشنود سپه کفر و خیلِ دین رجزت را
بر این نویدِ حیاتی بر آن وعیدِ فنایی
گره بر ابروی خشم افکنی چو در صف هیجا
گره ز ابروی سالارِ انبیا بگشایی
شجاعت علوی داری و شکوه حسینی
از آن سبب اسدالله و سیدالشّهدایی
جلالت تو همین بس که غصه داشت پیمبر
که کاش چون دگران، حمزه داشت نوحه سرایی
چو شد ز تیشه ی کین، نخل قامت تو شکسته
عزا گرفت برایت پیامبر، چه عزایی!
صفیّه خواهرت آمد کنار نعش تو اما
هرآن چه کرد نظاره، ندید غیر عبایی
نه پاره پاره جگر دید و نه شکافته پهلو
نه جای نیزه و تیری نه زخم سنگ و عصایی
شوم فدای دل خواهری که همچو صفیّه
ندید نعش برادر، فقط شنید صدایی
ولی به جای عبا، تیر و سنگ و نیزه و شمشیر
فکنده بود چنان پرده بین آن دو جدایی
درون گودی مقتل که دیده بود چه ها شد
دوید و گشت و صدا زد: برادرم تو کجایی؟
توان شناخت تنی را که یک نشانه ندارد؟
نه سر نه جامه نه انگشتری نه کفش و ردایی...
#علیرضا_قاسمی
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
حبیبی آجرک الله یا رسول الله
بکش زِ سینه ی خود آه یا رسول الله
بریز اشک مصیبت که حمزه را کشتند
سر تو باد سلامت که حمزه را کشتند
بیا ببین که چه ها بر سرش نیاوردند
بیا ببین که چه سان پاره پاره اش کردند
بیا کنار عموی خود آه و زاری کن
صفیه تا نرسیده زِ راه کاری کن
بگو دمی همه یاران از این دیار روند
که خواهر آمده نامحرمان کنار روند
نهان کن از نگه عمه اشک هایت را
به روی قامت حمزه بکش عبایت را
بگو به فاطمه چشمان عمه را گیرد
ببیند این بدن پاره پاره می میرد
بگو برای صفیه زِ کربلای حسین
بگو زِ روضه زینب زِ روضه های حسین
تنی به روی زمین است در بر زینب
خدا کند که نباشد برادر زینب
فقط نه این که عبا بر تنش نیاوردند
لباس کهنه ی او را هم از تنش بردند
فدای سجده ی طولانی ات حسین من
بگو چه شد سر نورانی ات حسین من
صدای ناله ی زینب به پاست یا جداه
تن حسین به صحرا رهاست یا جداه
گلی که زینت دوش تو بود در همه جا
زِ سم اسب ببین توتیاست یا جداه
تنش مُقطَّعُ الاعضا به خاک کرب و بلا
سر بریده ندانم کجاست یا جداه
#عبدالحسین
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
ای شیر خدا و شیر احمد
ای یار و فدایی محمّد
ای عمِّ رسول و عمِّ حیدر
بر ختم رسل علّیِ دیگر
سر تا به قدم همه فتوّت
شمشیر تو حامی نبوّت
ایثار زِ تو، شجاعت از تو
حکم از نبی و اطاعت از تو
روی تو به بدر نور بخشید
شمشیر تو در اُحد درخشید
تو قلب رسول را امیدی
سردار مبارز و شهیدی
تاریخ کند هماره اعلام
کز بَدوِ طلوع دینِ اسلام
حمزه همه جا محمّدی بود
احیاگر دین احمدی بود
ای شیر خدا، سلام بر تو
شمشیر خدا، سلام بر تو
روزی که زِ جور خصمِ نا اهل
وز بغض و عداوتِ ابوجهل
بردند هجوم بر محمّد
زد لطمه عدو به جان احمد
از همسر خویش تا شنیدی
با خشم به هر طرف دویدی
فریاد زدی کجاست بوجهل
آن سنگدل زِ اصل نااهل
از خشم رهش به کوچه بستی
پیشانی اش از کمان شکستی
فریاد زدی که ای ستمگر
این مزد جفات با پیمبر
زین واقعه تلخ بود کامت
دل برد به مسجد الحرامت
دیدی که رسول حیّ دادار
بنشسته غریب و بی کس و یار
از سوز درون زدی صدایش
گلبوسه زدی به دست و پایش
کای سیّد و سرورم محمّد
فرزند برادرم محمّد
بر خصم تو ره زِ خشم بستم
پیشانی اش از کمان شکستم
من حمزه ام، ای سرم فدایت
پیوسته کنم زِ تو حمایت
فرمود رسول حیّ داور
کای عمّ گرامی پیمبر
من عفو و کرم بود مرامم
هرگز نه به فکر انتقامم
تا نور دهی به هر دو عینم
خشنود کن از شهادتینم
دُر از لب همچو لعل سفتی
از قلب، شهادتین گفتی
برد از سخنت رسول حق نوش
لبخند زنان گشود آغوش
کای عمّ گرامی نکویم
این بود همیشه آرزویم
با قصّه ی حمزه و پیمبر
یاد آمدم از عموی دیگر
عبّاس علی گل مدینه
آب آور بلبل مدینه
سقّای نخورده آب در بحر
گشته جگرش کباب در بحر
دل را زِ شراره تاب داده
از اشک به آب آب داده
یک باغِ مدینه دیده در آب
تصویرِ سکینه دیده در آب
دریاش روان زِ هر دو عین است
خجلت زده از لب حسین است
با یک یمِ اشک و یک یم خون
لب تشنه شد از فرات بیرون
بار غم تشنگان به دوشش
در سینه شرر، به دل خروشش
یاد لب خشک شیرخواره
می زد به وجود او شراره
جان کرده سپر به تیر دشمن
گردیده جدا دو دستش از تن
تیری زِ کمان رسید بر مشک
از دیده ی مشک شد روان اشک
عبّاس نگه به آب می دوخت
آب از غم او چو شعله می سوخت
ای حمزه ی کربلا اباالفضل
سینه سپر بلا ابالفضل
سوزی که هماره سوزِ «میثم»
آتش فکند به قلب عالم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد
و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد
عبا رسید به جسمت قبول حرفی نیست
ولی خدا کند از راه خواهرت نرسد
اگر رسید به مقتل دعا کن آن لحظه
کسی برای جدا کردن سرت نرسد
تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی
صدای وا عطشایت به مادرت نرسد
تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود
خدا کند که دگر حرف بوریا نشود
به روی حنجرت از زخم بود اثر یا نه؟
تو نیزه خورده ای اصلا زِ پشت سر یا نه؟
به جای دفن، زمانی که بر زمین بودی
سوار اسب رسیدند ده نفر یا نه؟
تنت به روی زمین مانده است در گودال؟
شدی مقابل خواهر بدون سر یا نه؟
عبور کرده ای از کوچه ی یهودی ها
زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یا نه؟
به غیر شام که در آن نبود هم نفسی
سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی
به شام قافله را با عذاب آوردند
برای دست یتیمان طناب آوردند
مگر که تشت زر و چوب خیزران کم بود؟
که بعد چند دقیقه شراب آوردند
به روی نیزه سر شیرخواره را عمداً
درست پیش نگاه رباب آوردند
برای این که دلش بیشتر به درد آید
مدام روبرویش ظرف آب آوردند
به روی نیزه ی دشمن تمام هستش رفت
نه شیرخواره که گهواره هم ز دستش رفت
#علی_زمانیان
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
تو کیستی که در اندیشه رسول خدایی
فروغ چشم حبیبی و چلچراغ هدایی
هنوز قبله ی دل ها نبود کعبه که دیدند
تو محو قبله ی عشق و وفا، تو قبله نمایی
تو سر به خاک قدوم یتیم آمنه سودی
تو دل به مهر نبوت سپرده ای چه وفایی
تودر کمند تولای اهلبیت، اسیری
تو حمزه هستی و از هرچه هست و نیست رهایی
فروغ معرفت از اهلبیت نور گرفتی
تو انعکاس تمام و کمال آینه هایی
تو در عقیده ی خود، شاهباز اوج یقینی
تو دوستدار نبی در کمال صدق و صفایی
تو روز بدر، درخشیده ای چو بدر به میدان
الا که شیر رسول خدا و شیر خدایی
تو روز معرکه بخشیدی آبرو به شجاعت
تو داده ای به شهامت، شکوه و قدر و بهایی
سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد
چرا که گفت پیمبر: تو سیدالشهدایی
درست می شود آهنگ رفتن به مدینه
اگر تو یاد کنی، از شکسته گان، به دعایی
شهادت تو چنان آتشی به جان و جهان زد
که در نبرد احد، آفرید کرب و بلایی
برای آن که نبیند "صفیه" لاله ی پرپر
فکند سایه به رویت چه دستی و چه عبایی
#استاد_محمد_جواد_غفورزاده_شفق
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
گلچین که دید نخل بلندای حمزه را
در خون کشاند قامت رعنای حمزه را
حیدر شکست قامت سروش ز داغ او
احمد گریست ماتم عظمای حمزه را
با غنچه های زخم در آن معرکه رسول
در بر گرفت داغ شکوفای حمزه را
ابلیس گونه ای جگرِ حمزه را درید
نفرین کنید قاتل رسوای حمزه را
گفتا رسول آمده خواهر مدد کنید
تا ننگرد به روی زمین پای حمزه را
ناگه شکست بغض پریشان خواهرش
دیگر نداشت تاب تماشای حمزه را
حتّی گریست فاطمه آن جا که دیده است
چون آفتاب تابشِ سیمای حمزه را
احمد ز درد ناله به ناله نظاره کرد
گلگون به خاک چهره ی زیبای حمزه را
پشت نبی شکست از این داغ جانگداز
بر مصطفی دهید تسلای حمزه را
"یاسر" گذاشت پا به محیط ولایتش
از کف نداد دُرّ تولای حمزه را
#محمود_تاری_یاسر
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
ای كشته ای كه بود اُحُد كربلای تو
اهلِ مدينه نوحه گران در عزای تو
شير خدا و شير رسولِ خدا تويی
ای نام سيدالشهدايی سزای تو
قبل از حسين و واقعه ی جانگداز او
زهرا گريست بر تو و بر كربلای تو
شد خلعتِ شهادت تو جامه ی رسول
جان ها فدای پيكرِ در خون شنای تو
ای قامتِ بلند رشادت به هر زمان
كوتاه بود عبای پيمبر برای تو
ماتم چرا گياه به پای تو ريختند؟!
می بايد آن كه ريخت سر و جان به پای تو
اعضای تو ز تيغ ستم پاره پاره شد
پايان نشد به كشته شدن ماجرای تو
هر عضوت از نسيم شهادت چو گُل شكفت
در راهِ دين چو مُثله نشد كس سوای تو
#استاد_سيد_رضا_مؤيد
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
چون حمزه شد فدا به ره دین کردگار
جسمش فتاده بود به میدان کارزار
هنده بیامد و ز جفا پهلویش درید
تا آوَرَد برون جگر آن بزرگوار
▪️
شد شهید اندر احد عَمّوی ختم المرسلین
جسم ایشان مُثله شد از جانب اعدای دین
طوف قبر اطهرش را ای خدا قسمت نما
بر تمام دوستداران امیرالمؤمنین
#حسین_مقدم
#حضرت_حمزه_ع
@nohe_sonnati