eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی همه جا دور و برش زينب بود يعنی كه تمام باورش زينب بود در شام كه خطبه خواند با صوت علی از مستمعين منبرش زينب بود او هيبت و غيرت بنی هاشم داشت او فاطمه بود و حيدرش زينب بود در طول اسارتش مطيع امر - فرمان امام و رهبرش زينب بود در حجب و حیا و عصمت و صبر و وفا مانند عقیله خواهرش زينب بود بر حرمت نام "ام کلثوم" قسم این آینه نام دیگرش زینب بود @nohe_sonnati
گفتیم هر زمان همه جا مرتضی علی ذاکر شدیم ذکر تو را مرتضی علی از مدح تو همیشه قلم شرم می کند ای قدّ شعر پیش تو تا مرتضی علی اخلاص و موُمنون و زمر؛حمد و کافرون یاسین و عادیّات و سبا، مرتضی علی تفسیر تو به دست کسی پا نداده است شان وجود "نقطه ی با" مرتضی علی معراج هم نبی به تماشای تو رسید یعنی صعود کرده الی... مرتضی علی اعجاز تو همین که چهل جا به یک زمان دیده شدی تو چشم خدا- مرتضی علی ما سائل صفات جلالیّه ی توایم یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی گفتی:"فمن یمت یرنی" پس زمان مرگ فریاد می زنم که بیا !!! مرتضی علی دراین جهان و هرچه در او هست هو بکش می گردد‌ انعکاس صدا - مرتضی علی @nohe_sonnati
شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است با وقار و با صلابت کن صدایت را بلند چون که رمز اقتدار ما دم "یا زینب"است چشم او غیر حسین ابن علی چیزی ندید روشنی ما "رأیت الا جمیلا" زینب است هاله ای از نور دورش را همیشه می گرفت آری آن مستوره ی دور از تماشا زینب است آن که از حجب و حیا و پاکی و شرم و عفاف چشم همسایه ندیده سایه اش را زینب است خم به ابرویش نیاورده است در طوفان درد آن که صبر از دست او افتاد از پا زینب است آن که با آن خطبه ی غراّی خود یکباره کرد مردمان کوفه را گریان و رسوا زینب است حجت خلق خدا را با وجودش حفظ کرد آن که با احیاگری اش کرده غوغا زینب است آن که عصر واقعه با آن همه داغ عزیز دشمنان را برد از رو ماند بر جا زینب است @nohe_sonnati
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است آری آری به خدا عشق همه"سجاد" است مرد شب های مناجات علی بن حسین ای برآورده ی حاجات علی بن حسین نوه ی مادر سادات علی بن حسین ذکر ما در همه اوقات علی بن حسین ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت ای علی بن حسین بن علی می خوامت شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو اثر خوف خدا هست به پیشانی تو و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو ای مسیحای همه هرم تبت را عشق است پسر بانوی ایران نسبت را عشق است تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری زینت سجده - به سجاده ارادت داری به روی شانه ی خود شال سیادت داری گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا قسمتت بود پیام آور قرآن باشی دور از معرکه و ورطه ی میدان باشی با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی کربلا بود ولی شام امانت را برد خنده های سر بازار دلت را آزرد @nohe_sonnati
یادت دلیل گریه‌ی پنهانی من است نامت انیس این دل زندانی من است نیمه شب آمدم که نبینی رخ مرا بار‌ِ گناه علت پنهانی من است از خود بریده‌ام به تو نزدیکتر شوم این لحظه‌ها که خلوت روحانی من است در خلوتم همیشه کلنجار می‌روم می‌گویم این چه وضع مسلمانی من است کاری بکن که رو نزم بر کسی بیا... چیزی بده که رزق سلیمانی من است از سفره‌ی تو می‌خورم و سیر می‌شوم شکرت از این که نعمتت ارزانی من است یک جلوه‌ات بر این دل تاریک و سنگی‌ام پایان خواب‌های زمستانی من است امشب که داد می‌زنم العفو ای خدا لحظـه به لحظه رحمت بارانی من است گرم گناه بوده‌ام و دیر آمدم عصیان دلیل غیبت طولانی من است تا که نبخشی‌ام من از این جا نمی‌روم این گریه برگ سبز پشیمانی من است دارد بساط سفره‌ی تو جمع می‌شود غم می‌خورم که آخر مهمانی من است @nohe_sonnati
دلم به غیر شما با کسی موافق نیست گلی به عطر خوش پیچک و شقایق نیست به دست آتش دوزخ همیشه در بند است به نام نامی تو هرکسی که عاشق نیست به غیر سینه‌ی پاکت که معدن علم است دگر به هیچ کجا این همه حقایق نیست به پای مکتب تو هر که آمد عالِم شد برای فهم کلاست غریبه لایق نیست نشسته‌ام بدهم گوش بر روایاتت قسم به جان تو بهتر از این دقایق نیست اگر که مذهب من جعفری و شیعه شدم مراد مکتب من جز "امام صادق" نیست @nohe_sonnati
بردند برای همه دنیا خبرش را غمنامه‌ای از سرخی چشمان ترش را حتی رمقی نیست به دستان ضعیفش آتش زده زهری همه‌ی بال و پرش را هم سن زیادش سبب خستگی‌اش شد هم شعله زده زهر تمام جگرش را اطفال و عیالش همگی دل نگرانند سوزانده ز آهش همه‌ی دوروبرش را بی حرمتی و بی ادبی شد به مقامش بدجور شکستند دل شعله‌ورش را آن‌قدر تنش آب شده گوشه‌ی بستر دیدند همه حالِ بدِ محتضرش را عمری‌ست برای دل خود روضه گرفته پُرکرده غم کوچه فضای سحرش را سخت است برایش که فراموش نماید آن مادر و آن ناله‌ی درپشت درش را @nohe_sonnati
نشسته ام لب ایوان خانه ام تنها که یک غزل بنویسم بدون چون وچرا غزل برای کسی که مرا بزرگم کرد کسی که داده به من خرج آب و نانم را غزل برای همانکس که سفره اش پهن ست برای هر چه فقیر و برای هر چه گدا همان که اوج فلک هست خاک نعلینش همان که مرتبه اش میرسد به عرش خدا همان که دست دلم از ازل اسیرش بود اسیر برکه ی سبز "خم غدیرش" بود دلم شکسته وخسته ز جنب و جوش شده دلم چه گوشه نشین و چه بی خروش شده دلم دوباره خمار پیاله ی ساقیست دلم خراب شرابی ز می فروش شده مرا کسی به گمانم "غلام" میخواند دلم هوایی این نغمه و سروش شده دلی که از همه دل ها بریده ام حالا اسیر غمزه ی یک پیر کهنه پوش شده برای اینکه"علی"بشنوم من از"زهرا" ببین چگونه زبانم شبیه گوش شده خدا کند که دگر تا همیشه خواب شوم فدای خاک قدم های بوتراب شوم دوباره باز هوای نجف به سر دارم از اینکه بال ندارم دو چشم تر دارم به جان مادر پیرم بدان که ممکن نیست که دست از در این خانه ی تو بردارم به خاطر نظر مهربان حضرت توست میان این قفس سینه جان اگر دارم همه مرا به خدا بنده ی تو می گویند به جای کعبه ز بس بر رخت نظر دارم امین مکه محمد ولی امیر تویی دلیل واقعی خطبه ی غدیر تویی   تو شاه هستی و من سائل درت هستم گدای روز و شب دست قنبرت هستم کبوترانه به سوی تو بال وپرزده ام که باورت بشود من کبوترت هستم میان اینهمه اسم و لقب که داری تو هلاک نام خدایی "حیدرت "هستم خداست شاهد حرفم که از طفولیت همیشه ماهی آن حوض کوثرت هستم امام اول من آخرین پناه منی تو نور مطلق حق درشب سیاه منی   @nohe_sonnati
دوبیتی در کوفه دلت شکست از درد و بلا در شام شکست حرمتت واویلا آن قدر بلا به جانت آمد...گفتی: "ای کاش که مادرم نمی زاد مرا" @nohe_sonnati
دوبیتی دست راهب که سمت آن لب رفت سوز آهش به ساحت رب رفت گریه اش عاقبت به خیرش کرد "راه صد ساله را به یک شب رفت" @nohe_sonnati
دوبیتی در کوفه دلت شکست از درد و بلا در شام شکست حرمتت واویلا آنقدر بلا به جانت آمد...گفتی: "ای کاش که مادرم نمی زاد مرا" @nohe_sonnati
دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست چشم و دلم در آرزوی روی کربلاست   برگشتم از سفر؛سفرِ رنج و داغ و درد پر شد تمام سینه ام از ناله های سرد   برگشته ام که گریه و زاری کنم حسین اشکی به روی قبر تو جاری کنم حسین شکرِ خدا که زنده رسیدم از این سفر یک روز خوش نبود و ندیدم از این سفر بر چهره ام نشانیِ صد داغ را ببین جای هزار ضربه ی شلاق را ببین هر چند سر شکسته ولی سر شکسته نه هر چند دل شکسته ولی پر شکسته نه سوغاتم از سفر شده پیراهنت حسین قربان زخم های عمیق تنت حسین برگشته ام ولی نه من آن خواهر توام آئینه ای تمام قد از "مادر" توام هر چند برده اند مرا مجلس حرام تا با خیال خویش بگیرند انتقام هر جادکه شد به پای غمت خطبه خوانده ام "ابن زیاد" را سرِ جایش نشانده ام در شام و کوفه در پی تو در به در شدم با خنده های قاتل تو همسفر شدم هر کس که بود زخم سرت را نشان گرفت می زد تو را و از منِ دلخسته جان گرفت @nohe_sonnati
داغِ تو بر جگرم افتاده شعله بر بال و پرم افتاده   اين چهل روز خدا می داند به كجاها گذرم افتاده بعد آن رو زدنت بر دشمن آب هم از نظرم افتاده به خدا هركس و ناكس چشمش به من و چشم ترم افتاده رفتی و آتش جانسوز غمت به دل اهل حرم افتاده در اسارت همه جا می دیدم سایه ات روی سرم افتاده چشم وا کردم و دیدم بدنت بر زمین دور و برم افتاده @nohe_sonnati
دوبیتی بی تو ببین کبوتر بی بال می شوم ازگریه ی زیاد چه بد حال می شوم تا پلک می نهم به روی هم حسین من گویا دوباره وارد "گودال" میشوم @nohe_sonnati
آتش زهر تمام جگرت را سوزاند نا نداری و عطش چشم ترت را سوزاند کاسه ی آب ز دستت به زمین می افتد تشنگی شعله شد و بال و پرت را سوزاند بدنت بی رمق و هی به خودت می پیچی آه آهت همه ی دور وبرت را سوزاند میکشی پا به زمین و بدنت سرد شده سرفه هایت بدن مختصرت را سوزاند دیدن حال بد و جان‌ به لب آمده ات به خدا قلب یگانه پسرت را سوزاند سر تو بر روی دامان پسر... جان‌دادی! مطمئنم که خودت یاد حسین افتادی @nohe_sonnati
دوبیتی از عرش پیام سرمدی آوردند به به چه مَه زبانزدی آوردند در روز ولادت "امام صادق " یک دسته گل محمدی آوردند @nohe_sonnati
اوج پروازم آستانه ی توست مقصد بالم آشیانه ی توست سبک زیبای زندگانی من به لبم باز هم ترانه ی توست آمدی و محبّت آوردی مهربانی فقط نشانه ی توست ای وَرای تصور دنیا از زمین تا خدا کرانه ی توست آمدی طبع شاعرم گل کرد غزلی را که عاشقانه ی توست آرزوی همه پیمبرهاست شال سبزی که روی شانه ی توست معجزات رسیدنت گویاست که بگویی زمان زمانه ی توست روشنی بخش ظلمت دنیا نخل اسلام از جوانه ی توست با تو نام زبانزدی داریم دین ناب محمدی داریم ای رسول خدا امین خدا رحمت الله مسلمین خدا ای نثارت درود جبرائیل ای به معراج همنشین خدا ای رسیده به گوش تو در عرش صوت زیبا و دلنشین خدا ای اصولت کرامت و خوبی ای مرامت دوام دین خدا مثل ماه شب چهارده بود دست تو بین آستین خدا لحظه ی خلقتت یقین دارم به تو بوده است آفرین خدا مکه از مقدمت تبرّک شد باتو شد مکه سرزمین خدا معدن خیر و رحمت و برکات به قدوم مبارکت "صلوات @nohe_sonnati
دوبیتی سنگ حَجر نشانه ی خال او باغ بهشت است به دنبال او زمزمه ام هفده ماه ربیع سلام بر "محمد و آل" او @nohe_sonnati
دوبیتی سنگ حَجر نشانه ی خال او باغ بهشت است به دنبال او زمزمه ام هفده ماه ربیع سلام بر "محمد و آل" او @nohe_sonnati
دوبیتی کرم از دست تو ای دست عطا می چسبد در شبستان تو قرآن و دعا می چسبد بارها تجربه کردم به خدا در حرمت... بیشتر از همه جا ذکر "رضا" می چسبد @nohe_sonnati
تا که پایم به این حرم وا شد غصه از روی سینه ام پا شد درد بی دردی ام مداوا شد طبع خشکیده ام شکوفا شد فصل تنهایی ام دگر طی شد وطن مادریِ من ری شد پیش پای تو سر نمی خواهم جز دلی دربدر نمی خواهم به منی که جگر نمی خواهم میدهی هر قدر نمی خواهم جرأت پر زدن به من دادی بسکه عشق حسن به من دادی حسنی هستی و کرم داری خوش به حالت که تو حرم داری چه قدر عزت و حشم داری نکند از درت برم داری! می روم بی تو رو به حیرانی ملجأ مردمان تهرانی نامت عبدالعظیم آقا جان لقبت هم کریم آقا جان همگی از قدیم آقا جان با تو همسایه ایم آقا جان سایه ات مستدام همسایه شخص عالی مقام همسایه شب جمعه در ازدحام حرم شده ام خم به احترام حرم زندگی ام شده به نام حرم پرچم سبز روی بام حرم آبروی تمام “ایران” است نفس تازه ای به هر جان است داده ام در هوای تو پر را می دهم پای تو تن و سر را می زنم حرف های آخر را ناله های غریب مادر را ما شنیدیم از دل صحنت جان به قربان سفره ی پهنت بانی روضه های مسلمیه گریه های عزای مسلمیه اشک جاری به پای مسلمیه سوز و ساز صدای مسلمیه حرمت پاتوق حسینی هاست حرمت مثل کربلا زیباست حرف کرب و بلاست یا الله روضه هایی به پاست یا الله این سری که جداست یا الله سر ارباب ماست یا الله بر سر نیزه هاست هجده سر قد زینب شده است کوته تر تا که او را نشانه می کردند سنگ ها را روانه می کردند گریه اش را بهانه می کردند قسمتش تازیانه می کردند تازیانه، به روی یک خواهر تازیانه... مدینه... یک مادر @nohe_sonnati
هدیه ی کوثری کوثر تو ای به عطر خدا معطر تو اوج تو‌ در نهایت فهم است سایه ات نور سایه ی سر تو ای ملیکه ترین ملک پرور می کنی ملک خاک دل زر تو افق جلوه گاه تو بی مرز از کران تا کران سراسر تو طبع نارس کجا مدیحه ی تو از سروده شدن فراتر تو فاطمه هر نظر رسول خداست از همه حیث مثل حیدر تو تیزیِ تیغ ذوالفقار علی فاطمه فاطمه مکرّر تو آمدی و نجابت آوردی به دعا استجابت آوردی از وقارت حیا درست شده جلوه های خدا درست شده از سکوتت برابر تقدیر ارتعاش صدا درست شده تا که صبر تو را بیاموزند از ازل ماسوا درست شده تا بیفتند محضرت بانو بخدا دست و پا درست شده تا که تحت نظارتت باشند هم قدر هم‌قضا درست شده در پی عشق جاودانه ی تو عاشق مبتلا درست شده مشکلاتم به لطف حضرت تو یا که حل بوده یا درست شده تو نگاهی اگر کنی حتماً سفر کربلا درست شده السلام علیکِ یا زینب راهی ام کن‌به کربلا زینب با تو زنده است نام عاشورا تویی رکن قیام عاشورا ضامن ماندگاری عشقی اعتبار و دوام عاشورا سینه سینه رسید گوش همه با وجودت پیام عاشورا پرچم سبز اقتدارت هست تا ابد روی بام عاشورا در نماز شبت دعایم کن به تو گفته امام عاشورا خطبه ات ترجمان حجب و وقار مرتضای نیام عاشورا ای کلامت کلام آل الله عمه جان تمام آل الله @nohe_sonnati
دوبیتی بانوی عشق حضرت زينب بی كران‌ست رحمت زينب همه عالم به دست من باشد می كشم باز منت زينب @nohe_sonnati
شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است با وقار و با صلابت کن صدایت را بلند چون که رمز اقتدار ما دم"یازینب"است چشم او غیرحسین بن علی چیزی ندید روشنی ما "رأیت الا جمیلا" زینب است هاله ای از نوردورش راهمیشه میگرفت آری آن مستوره ی دور از تماشازینب است آنکه از‌ حُجب و حیا و پاکی و شرم وعفاف چشم همسایه ندیده سایه اش را زینب است خم به ابرویش نیاورده است درطوفان درد آنکه صبر از دست او افتاد از پازینب است آنکه باآن خطبه ی غراّی خود یکباره کرد مردمان کوفه را گریان و رسوا زینب است حجّت خلق خدا را با وجودش حفظ کرد آنکه بااحیاگری اش کرده غوغازینب است آن که عصر واقعه با آن همه داغ عزیز دشمنان را برد از رو ماند برجا زینب است @nohe_sonnati