eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی میان بهترین هایی چه تفضیلی از این برتر که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی به مشهد که به جای خود دلم در کاظمینت هم بگوید یا رضا،از بس همانند رضا هستی قسم خوردن به نامت می دهد حاجت به قدری که؛ به محشر هم گمانم ذکر سربند رضا هستی خدا می خواست تا معنای بخشیدن عیان گردد جواد آمد که این معنا برای ما روان گردد رضا که صاحب فرزند می شد آخرش ، اما ؛ خدا می خواست تا این فیض،سهم خیزران گردد پسر گشتن از این سو و امام شیعه از آن سو جواد آمد که این گردد،جواد آمد که آن گردد حکایت ها فراوان است از هر لحظه ی این طفل چنان که صد گلستان ضرب در صد بوستان گردد علی هر چند فرزند محمد بود،این دفعه محمد از علی آمد که فخر شیعیان گردد در این وادی اگر سودی ست با درویش خرسند است تجارت جز درِ این خانه سودش هم زیان گردد پدر با داغ فرزندش،پدر با داغ دلبندش ولی این جا پسر با داغ بابا امتحان گردد شب میلاد فرزندش همین که تشنه لب باشد گمانم خیزران هم اشک ریز خیزران گردد @nohe_sonnati
دوبیتی ای دوست مراد اهلبیت آمده است یک گل ز نژاد اهلبیت آمده است امروز تمام سائلان می گوینـــد میــلاد جواد اهلبیت آمده است @nohe_sonnati
دوبیتی چون خاکِ رهِ تو پر بها، زر نبود بی مهرِ تو روی مه منوّر نبود در وصف تو گفت حضرت شمس شموس: مولودی از این بابرکت‌تر نبود @nohe_sonnati
دوبیتی در شأن شهی که برکت افلاک است گفت این سخن آن که بضعه ی لولاک است موساست جوادم ، که شکافد دریا عیساست ، که مادرش چو مریم پاک است @nohe_sonnati
باز خدا پرده زِ رخ بر گرفت عالم جان، جلوه ی دیگر گرفت ملک جهان زندگی از سر گرفت مرغ دل این ذکر، مکرّر گرفت قبله ی ارباب دعا آمده عید جواد ابن رضا آمده دیده گشا و رخ جانانه بین شادی شمع و گل و پروانه بین وجد و نشاط دل دیوانه بین خنده ی ریحانه ی ریحانه بین نقش تبسّم به لب مرتضاست جلوه کنان طلعت ابن رضاست باز به جوشش یم جود آمده غرق در آن ملک وجود آمده مظهر الطاف ودود آمده مهر، به خاکش به سجود آمده کشور جان عالم دل منجلی است ولادت محمّد بن علی است پرده زِ حسن ازلی وا شده روی الهی متجلاّ شده ملک جهان سینه ی سینا شده ولادت زاده ی موسی شده ماه بیا خاک زمین را ببوس سر زده امشب مه شمس الشّموس شافع میزان و معاد است این کعبه ی دل، باب مراد است این راهبر کلّ عباد است این صاحب هر جود، جواد است این آینه ی دادگر است این پسر بر همه عالم پدر است این پسر دل به سوی بیت ولا پر زند روح، پی عرض دعا در زند ماه، گر امشب به زمین سر زند پرده به رخ تا صف محشر زند می نهد از شرم مه روی او رو به روی خاک سر کوی او گلشن هستی همه خرّم شده رشک جنان دامن عالم شده فخر کنان دوده ی آدم شده شاد، دل آدم و خاتم شده بحر ولایت گهر آورده است عروس زهرا پسر آورده است غنچه ی ریحانه به گلشن شکفت بلبل از او صوت اناالحق شنفت لاله به لبخند ثنایش بگفت مرغ شب از شوق وصالش نخفت آمده تبریک زِ معبود او بهر رضا در شب مولود او دیده گشا جلوه ی سرمد ببین آینه ی روی محمّد ببین سلاله ی رسول امجد ببین محمّد دوم احمد ببین آمدی ای بر همه باب المراد جان به فدای قدمت یا جواد ای ثمر باغ دل بوتراب وی زِ ازل شیفته ات شیخ و شاب جود تو چون لطف خدا بی حساب سایه ی مهرت به سر آفتاب مهر تو شد روز ازل دین من نیست به جز حبّ تو آئین من ای تو و من لازم و ملزوم هم من به گدائی، تو به جود و کرم رو به کجا از سرِ کویت برم سائلم و سائلم و سائلم سائل افتاده زِ پای توام جود و کرم کن که گدای توام سائلم از خویش مرانی مرا چون شود از لطف بخوانی مرا بر سر خاکت بنشانی مرا بر در عشقت بکشانی مرا گو که برآرند زِ تن پوستم دوستم و دوستم و دوستم سائلم از تو دو جهان خواستم سوز درون، درد نهان خواستم خون جگر اشک روان خواستم آن چه پسندی تو همان خواستم عاشق دارِ غم تو (میثمم) فارق از این عالم و آن عالمم @nohe_sonnati
در بهارم بهار جان آمد روح الطاف بی کران آمد یا جوادالائمه ی عالم جلوه ی جود خاندان آمد پسر هشتمین امام جهان نهمین ماه آسمان آمد از صدف گوهری علی صولت پسری فاطمه نشان آمد دست خالی کسی نخواهد رفت ملجاء دلشکشتگان آمد آمد آن کس که لاله ی زهراست یاجواد سلاله ی زهراست کوه درد مرا مداوا کرد با منِ خسته دل مدارا کرد معجزه در نگاه او جاری ست قطره را دید و مثل دریا کرد عمّه ای در دیار قم دارد یاد او بود یاد زهرا کرد کار او جز گره گشایی نیست گره بسته را خودش وا کرد اسم او می برد مرا مشهد او مرا بی قرار مولا کرد من مریدم مراد من باشد اذن باب الجواد من باشد در شبی که سبد سبد گل داشت گونه هایی که عطر سنبل داشت نام تو آمد و قلم بارید حسّ من نیت تغزل داشت در همان شب که دل به یاد شما از زمین تا به آسمان پل داشت عاشق پر زدن به بالا بود این حصار شکسته بلبل داشت بی نیاز از تمام عالم شد هر کسی بر شما توسّل داشت سرخوشم از وقوع این رخداد حاجتم را شنید و پاسخ داد دست ما را گرفت و بالا برد قطره ای را به قلب دریا برد به همان جا که خود تعلّق داشت به همان جایگاه زیبا برد دست ما را گرفت و ساعت هشت کنج ایوان طلای بابا برد او علی اکبر امام رضاست ناله ای زد مرا به آن جا برد که شبی نازدانه ای می گفت پنجه ی باد معجرم را برد با دعایش دلم حسینی شد کربلایی و کاظمینی شد کربلا گفتم و شدم آهِ سینه سوزان داغ جانکاهِ بچه هایی که رفته اند از حال در همان غربت شبانگاهِ یورش تیر و نیزه و خنجر پیکر تکه تکه ی ماهِ شب زینب که روی خاک افتاد می توان دید بر سر راهِ گذر چشم های خیس رباب پاره های گلوی شش ماهه با سه شعبه سری دریده شده از گلو تا گلو بریده شده @nohe_sonnati
دوبیتی نام تو حلاوت است مثل صلوات جود است و اجابت است مثل صلوات ریزد گل نور، از آسمان هشتم میلاد تو برکت است مثل صلوات @nohe_sonnati
دوبیتی در ماه خدا، طلوع کردی چون ماه از برکت تو، شکسته شد، پشت گناه مانند تو دیگر به جهان (لم یولد) لا حول ولا قوه الا بالله @nohe_sonnati
دوبیتی ما راه علی و آل را می پوییم حق را ز طریق پاک شان می جوئیم میلاد جواد ابن رضا را امشب تبریک به ثامن الحجج می گوییم @nohe_sonnati
امشب شب گدایی و عرض ارادت است باب المراد آمده و وقت حاجت است امشب دوباره خنده به لب های مرتضی است وقت نزول آیه ی ناب امامت است یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است یادش به خیر جامعه خواندم میان صحن بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است وقت زیارتت همه در فکر مشهدند از بس میان این دو عمارت شباهت است حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد با این حساب عاشقتان با سعادت است ما را ولایت تو ز آتش نجات داد خواندی مرا که عادت این در مروّت است ما سائلان سفره ی پر برکت توایم هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است توحید بی ولای شما کفر مطلق است دین بدون نام تو عین ضلالت است تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند... ...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است بر خشم و کینه های تو از آن دو تن قسم لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است صد مرده زنده می شود از نام نامی ات عیسی دخیل توست که اهل کرامت است با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود نامت برای قلب سیاهم طهارت است شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است @nohe_sonnati
دوبیتی این قرص مه است یا که فرزند رضاست این کعبه ی دل، یا که دلبند رضاست گویند همه بهشت زیباست ولی زیباتر از آن دیدن لبخند رضاست @nohe_sonnati
در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا بر زبان شكر خداى دادگر دارد رضا بارگاه زاده ی موسى چراغان مى‌شود      در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضا اِقتران مهر و مه گرديده امشب، يا مگر نور چشمانش محمد را به بر دارد رضا بر امام هشتمين حق كرده فرزندى عطا زين پسر پيغام تبريک از پدر دارد رضا آمد آن يكتا دُر عصمت كه بر ميلاد او تهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضا بر عقيمى آن كه بر فرزند موسى طعنه زد گو بيا امشب ببين نور بصر دارد رضا در كنار مهد او بنشسته بيدار و به لب ذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضا ذكر خواب از بهر او مى‌گويد و گريان بود من نمى‌دانم چرا چشمان تَر دارد رضا گاهى از اين موهبت شاد است و گاهى دل غمين چون كه از پايان كار او خبر دارد رضا «خسرو» از مداحىِ او مى‌كند بس افتخار گر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا @nohe_sonnati
هرکه راهی در حریم خلوت اسرار داشت دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت چند روزه نوبت هر کس به پایان می‌رسد ای خوش آن رهرو که ره در خلوت اسرار داشت در پناه همّت و در پرتو آزادگی راه حرّیت سپرد و شیوه ی احرار داشت من غلام همت آنم که از روزِ نخست افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت جان گرفت از عشق سلطان سریر ارتضا ور گرامی داشت جان را از پی ایثار داشت پیرو هشت و چهار آمد، نشد از واقفین چون به قول خاتم پیغمبران اقرار داشت مدفنِ پاکِ رضا را کعبه ی امید یافت بر رضا و نسل پاکش التجا بسیار داشت جز رضا عهد مودّت با کسِ دیگر نبست جز جواد از هرچه گویی بگذر و بگذار داشت تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت کیست این مهر جهان‌آرا که چون آباء خویش جلوه‌ها نور جمالش از در و دیوار داشت کیست این سرو سَهی بالا کز استغنای طبع لطف و احسان و کرم بود آن چه برگ و بار داشت یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد یک طرف خُلق عظیم احمد مختار داشت مظهر تقوا و قُدس و مطلع اَللهُ نور نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت... مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت نازپروردی که شب‌ها تا سحر شمس الشموس در کنار مهد نازش دیده ی بیدار داشت... جلوه ی حسن خدادادش تجلّی تا نمود بُرد از آیینه ی دل‌ها اگر زنگار داشت خود خداوند فضیلت بود و بهر کسب فضل در حریم قدس او «فضل بن شاذان» بار داشت خوشه‌چین خرمن فیضش «ابو تمّام» هم این حقیقت را به اِمداد سخن اِشعار داشت... آن دل‌آگاهی که با ظلم و ستم پیکار کرد دشمن از بی‌دانشی با او سر پیکار داشت آزمون حضرتش را کرد دستاویز خویش آزمونگر «پور اکثم»، تا چه در پندار داشت شوربختی بین که کرد از تیره‌رایان محفلی قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت بود آن دانای راز آگاه که قاضِی القُضاة با نهاد و نیّتی ناپاک استفسار داشت «چیست حکم آن‌که مُحرم بود و قتل صید کرد» لعل لب بگشود و در پاسخ چنین اظهار داشت: «کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟ بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟ بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟ جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟ خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا، سالخوردی بود و زین پرونده‌ها بسیار داشت؟ از همه بگذشته، کوچک یا بزرگ از وحش و طیر با کدامین صید آن صیّادِ مُحرم کار داشت؟» چون رسید این‌جا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت «خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت»... بر در این روضه «رضوان» مژده ی «طوبی لکم»، از پی عرض ارادت عرضه با زوار داشت... باید این‌جا با کمال معرفت شد عذرخواه هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت باید این‌جا حلقه ی بابِ شفاعت را گرفت سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت باید این‌جا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت باید این‌جا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب» منتظر بود به مضطرّ حقیقی کار داشت گرچه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق» ای خوشا آن‌کس که فردا وعده ی دیدار داشت @nohe_sonnati
شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن چنان كه چشم احمد شد ز روى مرتضى روشن به چشم دل تماشا كن كه هم چون اهل دل بینى ز نور كبریایى شد حریم كبریا روشن امام هشتمین را داده حق طفلى كه مى‌‏باشد ز انفاسش صبا خرم ز رخسارش فضا روشن گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم شبستان امیدش گشت از این بَدرُ الدُجا روشن همه شب تا سحر بر مهد ناز طفل نوزادش به جاى شمع باشد روى آن شمس الضحى روشن جواد آمد كه شادان شد ز میلادش دل زهرا جواد آمد كز او شد قلب ختم الانبیا روشن الا یا خاندان وحى و قرآن یا بنى الزهرا ز میلاد جواد ابن الرضا چشم شما روشن شكوه رحمتش چون مهر باشد هر طرف تابان مقام عصمتش چون روز باشد هر كجا روشن شود از غم چو شب روز بد اندیشى كه پندارد نماند مشعل دین مبین بعد از رضا روشن دگر تا روز محشر روشن و خاموش مى‌‏ماند چراغى را كه مى‏سازد خدا خاموش یا روشن «مؤید» را چه وحشت اندر این ظلمت‌سرا باشد كه دارد جان و دل پیوسته از نور ولا روشن @nohe_sonnati
امشب ای غم از دل ما دور باش امشب ای عفریت خودبین کور باش امشب ای ماه منیر آسمان از پس ابر سیه رخ کن عیان امشب ای پروانه ی شب زنده دار دور شمع یار پر زن بی قرار امشب ای گمگشتگان شورا کنید تا دیار یار را پیدا کنید امشب ای شهر پر آشوب حجاز بر سپهر و ماه و اختر ها بناز خاکیان نازند بر افلاکیان عرشیان محتاج فیض خاکیان ای قلم امشب کجا بردی مرا تا حریم کبریا بردی مرا باز سوی کهکشانم می بری تا کدامین آسمانم می بری می دهد این مژده جبریل امین شد شب میلاد عیسای زمین یک صدا عالم صدایش می کند عیسی مریم دعایش می کند گر بشر گویم بشر حیران اوست ور ملک گویم ملک دربان اوست او جواد است و عزیز مرتضاست راحت جان علی موسی الرضاست گوید ارباب خرد با اعتقاد یا جواد و یا جواد و یا جواد ای هواداران اولاد رسول وی ثنا گویان زهرای بتول همت مرغ همائیتان کجاست حال کشکول گدائیتان کجاست نور در ظلمت سفیدی می دهد فاطمه بر شیعه عیدی می دهد سر دهید این زمزمه اندر نهاد یا جواد و یا جواد و یا جواد قاصدا امشب به رضوانم ببر نه به رضوان بر خراسانم ببر گو مبارک باد این فرخنده عید جان ایران جان جانانت رسید توس را امشب چراغان کرده اند جشن بر پا در خراسان کرده اند مادری، فرخنده زاد آورده است نازنینی چون جواد آورده است گوید احسن ای گل باغ وداد یاجواد و یاجواد و یاجواد @nohe_sonnati
مستجیرٌ بکم... سلام آقا، ناجی انبیا علی جانم مهبط الوحی، معدن الرحمه، یا أخَ المصطفیٰ علی جانم مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم با دلی پر گناه آمده ام، باز هم رو سیاه آمده ام به امید پناه آمده ام، مَن أتٰکُم نَجیٰ علی جانم عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله آبروی همین امین الله، آبروی دعا علی جانم مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علی جانم گرچه آلوده ام ولی گفتم، در نجف بی معطلی گفتم صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علی جانم جلوه‌ی پنج تن شما هستی، قل هو الله من شما هستی اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علی جانم ای نمایانگر مسیر از چاه، بی تو هر بنده می شود گمراه نقطه ی تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علی جانم شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علی جانم لالم از گفتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما هرچه دارم همه برای شما، لَكَ روحی فِدا علی جانم هادیِ راه، سر به راهم کن، تو فقط لحظه ای نگاهم کن برده‌ات می‌شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم به قلم می خورم قسم، به کتاب... سائلت را نمی کنی تو جواب تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علی جانم @nohe_sonnati
شمیم عشق می‌رسد دوباره بر مشام ما نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما که بهر دل‌شکستگان در امید باز شد هزار قفل غم ببین که بی‌کلید باز شد... شمس ضحی که می‌دمد ماه ز هر نظاره‌اش بود طلوع این قمر تجلّی دوباره‌اش تا که نگاه می‌کند بر رُخ ماه‌پاره‌اش غرق ستاره می‌شود کنار گاهواره‌اش نهم امام را به‌ بر، امام هشتم آورد بضعه ی دوم نبی، کوثر دوم آورد خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَری کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود... ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده به قله‌های مکرمت، کرامتت علم زده اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان پُر برکت‌ترین کسی که آمده‌ست در جهان فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی خدای را امین تویی جهات را امان تویی تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی تو وارث پیمبری شافع روز محشری قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری... @nohe_sonnati
امشب شب گدایی و عرض ارادت است باب المراد آمده و وقت حاجت است امشب دوباره خنده به لب های مرتضی است وقت نزول آیه ی ناب امامت است یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است یادش به خیر جامعه خواندم میان صحن بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است وقت زیارتت همه در فکر مشهدند از بس میان این دو عمارت شباهت است حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد با این حساب عاشقتان با سعادت است ما را ولایت تو زآتش نجات داد خواندی مرا که عادت این در مروّت است ما سائلان سفره ی پر برکت توایم هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است توحید بی ولای شما کفر مطلق است دین بدون نام تو عین ضلالت است تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند... ...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است بر خشم و کینه های تو از آن دو تن قسم لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است صد مرده زنده می شود از نام نامی ات عیسی دخیل توست که اهل کرامت است با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود نامت برای قلب سیاهم طهارت است شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است @nohe_sonnati
از شعف از شوق سرشارم، ندارم غصه ای خوب شد حالِ بد و زارم، ندارم غصه ای قرعه ی فالم به دست صاحبِ «بخشش» رسید یاورم شد! بخت شد یارم، ندارم غصه ای نورِ چشم ضامن آهو شد امشب ضامنم شد سبُک از معصیت «بارم»، ندارم غصه ای تا سحر در فکر لطفش می روم تا کاظمین با دلی آرام بیدارم، ندارم غصه ای دوستش دارم! به دست مهربانش بارها برطرف ‌شد بغضِ بسیارم، ندارم غصه ای با دعایش مشکلاتم یک به یک حل می شود پس اگر گاهی گرفتارم؛ ندارم غصه ای سائلم آن جا که حاجت را نگفته می دهد گرچه مدیون و بدهکارم، ندارم غصه ای در دو عالم بر سرم هرچه بلا نازل شود تا جواد إبن الرضا دارم، ندارم غصه ای! @nohe_sonnati
عشق گاهی در جدایی، گاه در پیوندهاست عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست عشق می‌آید که بعد از شب سحر پیدا شود عشق گاهی می‌رسد تا یک نفر بابا شود ای زمین از عرش، بر فرش آسمانت را ببین ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین ای دل غمگین امام شادمانت را ببین امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین ای امام مهربان باب المرادت آمده میوه ی قلبت، دل آرامت، جوادت آمده مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر می‌شود طفلی که از او نیست طفلی خوب‌تر سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو مردمان ری فدای روی گندمگون تو سبط موسی هستی و کار مسیحا می‌کنی مثل عیسایی که در گهواره لب وا می‌کنی بی‌عصا هم معجزه مانند موسی می‌کنی دیده ی کور «موفق» را تو بینا می‌کنی بر حقیری بنی‌عباس دامن می‌زنی پور اکثم را به تیغ علم گردن می‌زنی! @nohe_sonnati
بُرونِ در بنه این‌جا هوای دنیا را درآ به محفل و برگیر زاد عقبی را بگیر ساغر پُر از میِ ولایت را گذار بر دگران خوان «منّ و سلوی» را به زیر سایه ی نخلی نشین که پرتو آن به زیر سایه گرفته‌ست نخل طوبا را... درآ به وادی ایمن که نخل طور این‌جاست بیار دیده ی پاک و نگر تجلّا را بیا در آینه ی طلعتِ امام جواد ببین هر آینه انوار حق‌تعالی را بخواه هرچه که خواهی مراد خود ز جواد بخواه حاجت و بشنو ندای بُشری را شفیع ساز به درگاه حق، امام نُهُم جواد، نوگُلِ باغ علیِ موسی را «تقی» که دوخته خیاط لم‌یزل از لطف به قد سرو رسایش لباس تقوا را... به غیر نخلِ امامت به بوستانِ وجود نیاورد بَرِ آرامش و تسلّا را... @nohe_sonnati
جلوه ی روی تو در آینه تا پیدا شد عشق، بی‌حُسن تو در خاطره، ناپیدا شد چون «یدالله» که شد جلوه‌گر از آیه ی عشق باز در دست خدا، دست خدا پیدا شد ای دل خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل! نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل می‌ریخت آن ‌که چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد... ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود آفتاب رخ تو در همه ‌جا پیدا شد در دل، ای روشنیِ عاطفه‌های ابدی! آن چه گم بود، ز انوار شما پیدا شد در کلام دل ما رایحه ی عشق نبود عشق با نامِ تو در دفتر ما پیدا شد... سجده بردیم چو مشرق به سراپرده ی نور آفتابِ رخت از پنجره تا پیدا شد @nohe_sonnati
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد عطر بهار از دمِ جان‌پرور آوَرَد با موکب معطّر خود این مسیح‌دم یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد این پیک مُشک‌بوی مگر از مدینه است کز هر گذر که می‌گذرد گل برآورد آری نسیم چون طرب‌انگیز می‌شود گل‌های باغ را به ترنّم درآورد گل‌های باغ را به ارادت نثار کن در پای آن‌که مژده ی آن دلبر آورد آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان حاشا که از رُخَش مهِ روشن‌تر آورد شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد.. این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست این است آن صدف که مِهین گوهر آورد تا فیضی از صحیفه ی زهرا به ما رسد جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد دلبند مرتضی و جگرگوشه ی رضا با خود جلال و جلوه ی پیغمبر آورد شب‌های انتظار پدر را به راستی صبح جمال و جلوه ی او بر سر آورد آن نازنین‌پدر که فروغ هدایتش اندیشه را به وادی حیرت درآورد همراه با ترنّمِ لالایی جواد اشک از غم فراق به چشم تر آورد شب‌ها کنار بستر نازش به ارمغان چشمی پر آب و چشمه‌ای از کوثر آورد جای شگفت نیست که افلاک سر فرود پیش جلال و شوکت این رهبر آورد ابر عنایت و کرم و التفات او آفاق را هر آینه زیر پر آورد.. @nohe_sonnati
مـاه نـــور است و نــور آمده است اوج عــشـــق و غـــرور آمده است آمد ابــــن الـرضــا و نــــزد رضـــا شب فیــــض حـضـــور آمده است گــــل یــکـدانـــه ی رضــــا امــشــب روشنـی بخـش و طـور آمده است نــوه ی پـــــاک مــوســی جــعــفـــــر مـایـه ی عـشـــق و شـــور آمده است این جواد است و در مسیر صراط بـــا جــــــواز عــبــــــور آمده است (مؤمن) از جــان دل بگو تـبـریــک شب جـشـــن و ســرور آمده است آمده اصــغـــــر حـسـیـــن امــشـب کربـلـا خــواه و کاظمیــن امــشـب @nohe_sonnati
دوبیتی مولد فرزند سلطان سریر ارتضاست تهنیت گو اهل عالم بر علی موسی الرضاست نام او باشد محمد کُنیه اش باشد جواد نور چشمان رضا و جانشین مصطفاست ▪️ ما مُریدان همه شادیم مُراد آمده است ساقی از کوی وفا با دل شاد آمده است عرض حاجت همه بر قاضی حاجات بریم باده ی عشق بنوشید جواد آمده است ▪️ فروغ دیده ی سلطان توس آمده است جواد زاده ی شمس الشموس آمده است محمد تقی آمد که از سما به زمین امین وحی پی خاکبوس آمده است ▪️ ای پاک دلانی که گدایان رضایید عمری به سر سفره ی او ریزه خوارنید شاد است شه توس ز میلاد جوادش از دست رضا عیدی خود را بِسِتانید @nohe_sonnati