eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
341 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
رفت خورشید با قمر برگشت خنده روی لب پدر برگشت شهر را جور دیگری می دید هر که آن روز از سفر برگشت آفتابی به دست زهرا بود که به دیدار او سحر برگشت تا که قنداقه اش به چرخ آمد به هوایش چقدر سر برگشت همه سرها اگر چه برگشتند سر ارباب بیشتر برگشت زینب از اولش به عشق حسین از جهانی به یک نظر برگشت گریه می کرد طفل در رفتن گریه گردید خنده در برگشت عاقبت نیز سوی کرب و بلا دو نفر رفت یک نفر برگشت @nohe_sonnati
دخترم گریان نشو الان نگارت می رسد تاب را از کف نده تاب و قرارت می رسد اوّلین ساعاتِ عمرِ توست قدری صبر کن لحظه ها رد می شود صبحِ بهارت می رسد مثلِ خورشیدی طلوع کرده ست رخسارِ حسین دیدی آخر صاحبِ عزّ و وقارت می رسد یک تبسّم کن فدایِ خنده هایت، جانِ من که نسیمی خوش میانِ شاخسارت می رسد دیده را وا کن ببین دلدارِ زیبا آمده گریه را بس کن ببین که جانِ زهرا آمده دخترم عاشق شدی از لحظه ی بدوِ ورود مادرت شکرانه ی نعمت کند بر حق سجود عاشقی کن دل بده بر حضرت سالارِ عشق این پسر باشد برایِ نُه فلک بود و نبود دخترم تا می توانی یاورِ مظلوم باش خواه در حالِ قیام و خواه در حالِ قعود دیدی آخر خنده ی نازِ حسین بن علی از تو ای آئینه ی زیباترین، دل را ربود دیده را وا کن که آمد دلربایِ عالمین چشمِ خود وا کن ببینی صورتِ ماهِ حسین دخترم! نقشِ تو باشد بعدِ دلبر.. محوری کربلا را با خودت انگار هر جا می بری روحِ تو خیلی بزرگ است صلابت پرور است مطمئناً می کنی در کوفه کارِ حیدری گوش کن ای بهترین همراهِ سبطینِ نبی هم حسین را هم حسن را بعد از این تو خواهری روز عاشورا تو را سوگند بر جانِ حسین از گلویِ او بگیری بوسه هایِ مادری روزگاری جایِ من رویایِ دل کامل کنی نقشه هایِ خصم را با خطبه ات باطل کنی @nohe_sonnati
دوبیتی دل آمده در كرب و بلا رو بزند در گوشه ى خيمه گاه هوهو بزند فرمان حسين است به سردارانش زينب آمد، سپاه زانو بزند @nohe_sonnati
شکر خدا سائل این خانه ام ریخت علی، نور به پیمانه ام عاشق این باده ی جانانه ام کار شراب است که پروانه ام این دل من خانه ی اهل کساست غیر حسینیه پناهم کجاست با کرم فاطمه آدم شدم بنده ی سلطان محرم شدم سائل این لطف دمادم شدم فارغِ از غصه ی عالم شدم چیست بگو بهتر از این مذهبی زینبی ام زینبی ام زینبی ای متحیر ز مقامت همه عرض ادب بانوی بی واهمه عارفه و مؤمنه و عالمه فاطمه در فاطمه در فاطمه ای همه جا یاور تو پنج تن سایه ی بالا سر تو پنج تن مایه ی آرامش پیغمبری محرم اسرار دل مادری سنگ صبور حسن و حیدری از همه عالم تو حسینی تری ای ضربان دل تو یا حسین زندگی ات خورده گره با حسین جز تو، که بر فاطمه نایب شده؟ لایق این کوه مناقب شده مثل علی بر همه غالب شده حرمت تو بر همه واجب شده محشر کبراست فقط کار تو مثل خدیجه همه کردار تو ای که بُود فاطمه ای عصمتت ای که دهد بوی علی هیبتت ای که دهد بوی حسن طاقتت هست حسینی چه قَدَر، غیرتت شیرزنی، معجزه ای، محشری قبله ی عباس و علی اکبری ای ثمر همت هجده شهید جان به لب شام ز صبرت رسید چشم بدان کور! شدی رو سفید بانی ویرانی کاخ یزید! تا ابد ای بانوی والا مقام عزت زهرائی تان مستدام بی تو نشانی ز محرم نبود بی تو حسینیه و پرچم نبود کرب و بلا قبله ی عالم نبود این همه مستی که فراهم نبود ناله زدی، پیر شدی، سوختی تا به همه عاشقی آموختی حق تو چِل روز اسارت نبود حق تو آن کوه مصیبت نبود خون دل و ناله و حسرت نبود غارت و دشنام و جسارت نبود یاد تو ، مظلوم ترین قهرمان! گریه کند حضرت صاحب زمان @nohe_sonnati
امشب خدا به کوثر خود داد کوثری در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری یا این که در لباس زن آمد پیمبری یا این که حق به حیدر خود داد حیدری این شیردختری است که شمشیر حیدر است سر تا قدم امام حسین مکرر است این پاک تر ز هاجر و حوا و مریم است سر تا قدم صحیفه ی آیات محکم است در وصف او مدیحه ی جن و بشر کم است ام المصائب است نه ام المحرم است این سیب سرخ باغ بهشت محمد است آب و گلش تمام سرشت محمد است زهراست جان احمد و این جان فاطمه است ریحانه ی محمد و ریحان فاطمه است طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است گویی تمام وحی به دامان فاطمه است تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه از کودکی است عالمه ی بی معلمه بی او درخت سبز ولایت ثمر نداشت دریای آرزوی نبوت گهر نداشت انگار روز حادثه کم از پدر نداشت الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت وقت سکوت هم نفسش انفجار بود شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود ام الکتاب صبر و رضا کیست زینب است فصل الخطاب کرب و بلا کیست زینب است فریاد خون خون خدا کیست زینب است آیینه ی حسین نما کیست زینب است زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین در گاهواره چشم گشوده است بر حسین زینب که چشم یوسف زهرا به سوی اوست حبل المتین شیر خدا تار موی اوست آیینه ی جمال خداوند روی اوست هر جا حسین جلوه کند گفت و گوی اوست آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست زین اب است و زین رسول خداست این آیینه دار عرصه ی کرب و بلاست این زینب زنی که بوده به مردان امامتش اعجاز سید الشهدا در کرامتش هر روز هست روز بزرگ قیامتش دین سرفراز آمده در ظلِّ قامتش با خون نوشته اند شهیدان مکتبی زینب حسینی است و حسین است زینبی @nohe_sonnati
دوبیتی امشب كه كند فخر به شب های دگر آورده فلک اختر زيبای دگر اين زينب كبری است؟ به دامان علی يا ختم رسل گرفته زهرای دگر @nohe_sonnati
دوبیتی امشب به دل مرده حیاتی بفرست از بهر جزایت حسناتی بفرست تا دسته گلی دهی به زهرا و علی بر مقدم زینب صلواتی بفرست @nohe_sonnati
داده ای اذن، که با دیده ی تر، گریه کنم با دلی سوخته، از عمقِ جگر گریه کنم مثلِ پروانه، به دورِ رخِ تو می چرخم تا نماند ز منِ مست خبر، گریه کنم این ندا می رسد از عرش، که زینب آمد می روم گوشه ای از شوقِ خبر گریه کنم فاطمه مادرِ اشک است و شما خواهرِ اشک روزِ میلادِ تو جا دارد اگر گریه کنم آری امشب، شبِ میلادِ خدای اشک است روزِ اول، ز غمِ آخر سر، گریه کنم @nohe_sonnati
گوش کن از دل افلاک خبر می آید به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر می آید چه خبر هست؟ فرشته چقدر می آید سوره ی صبر در آغوش سحر می آید شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر فاطمه دختری آورده برای حیدر دختری آمده تا همدم مادر باشد دختری آمده تا حیدر حیدر باشد خواهری آمده عشق دو برادر باشد گوییا آمده یک برهه پیمبر باشد عصمت و عفت و تقواش همه مادری است به خداوند قسم لایق پیغمبری است فاطمه محو گل روی درخشانش بود مرتضی زمزمه می کرد و غزلخوانت بود گرم بوسیدن پیشانی و چشمانت بود احمد آن روز چه می دید که گریانت بود احمد آن روز تجلی رسالت را دید یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟ قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را یا که تشریح کند قله ی اهداف تو را عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات به گل روی بهشتی تو بانو صلوات بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد زنی این گونه پیام آور اسلام نشد طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد دست در دست شدی گریه ات آرام نشد دیدی از دور و برت عطر کسی می آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید چشم بر هم زدی و عشق مجسم آمد بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد اشک از گوشه ی چشم همه آن دم آمد کودکی سوی تو با دیده ی پر نَم آمد گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب کمی آرام عزیزم که حسینم زینب بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی کعبه ی عشق برادر شدی و محترمی مریم از جام حیای تو چشیده است نمی نائب فاطمه، صدیقه ی ثابت قدمی کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست جای امثال شما در کُره ی خاکی نیست چون زمین قابل این گوهر افلاکی نیست گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست داغ ها دیده ای اما لب تو شاکی نیست چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی پیش آن پیکر صد چاک تَقَبَّل گفتی آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود در دل جهل زمان شمسه ی تابنده شود با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود روی نی گفت برادر همه جا در هر راه طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله ای تمنای دل خون خدا یا زینب در تو دیدند همه فاطمه را یا زینب مرحمت کن به منِ بی سر و پا یا زینب نشوم از سرِ کوی تو جدا یا زینب نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر @nohe_sonnati
دوبیتی كوثر به ظهور گوهری آوردست زهرای بتول دختری آوردست تا در غم كربلا كند مادري اش از بهر حسين خواهری آوردست @nohe_sonnati
دوبیتی بر چهره ی تابنده ی زینب صلوات بر منطق کوبنده ی زینب صلوات در گریه به صورت حسینش خندید بر گریه و بر خنده ی زینب صلوات @nohe_sonnati
هدیه ی کوثری کوثر تو ای به عطر خدا معطر تو اوج تو‌ در نهایت فهم است سایه ات نور سایه ی سر تو ای ملیکه ترین ملک پرور می کنی ملک خاک دل زر تو افق جلوه گاه تو بی مرز از کران تا کران سراسر تو طبع نارس کجا مدیحه ی تو از سروده شدن فراتر تو فاطمه هر نظر رسول خداست از همه حیث مثل حیدر تو تیزیِ تیغ ذوالفقار علی فاطمه فاطمه مکرّر تو آمدی و نجابت آوردی به دعا استجابت آوردی از وقارت حیا درست شده جلوه های خدا درست شده از سکوتت برابر تقدیر ارتعاش صدا درست شده تا که صبر تو را بیاموزند از ازل ماسوا درست شده تا بیفتند محضرت بانو بخدا دست و پا درست شده تا که تحت نظارتت باشند هم قدر هم‌قضا درست شده در پی عشق جاودانه ی تو عاشق مبتلا درست شده مشکلاتم به لطف حضرت تو یا که حل بوده یا درست شده تو نگاهی اگر کنی حتماً سفر کربلا درست شده السلام علیکِ یا زینب راهی ام کن‌به کربلا زینب با تو زنده است نام عاشورا تویی رکن قیام عاشورا ضامن ماندگاری عشقی اعتبار و دوام عاشورا سینه سینه رسید گوش همه با وجودت پیام عاشورا پرچم سبز اقتدارت هست تا ابد روی بام عاشورا در نماز شبت دعایم کن به تو گفته امام عاشورا خطبه ات ترجمان حجب و وقار مرتضای نیام عاشورا ای کلامت کلام آل الله عمه جان تمام آل الله @nohe_sonnati
وقتی که گهواره است دستان برادر خواهر رسید اول به دامان برادر بعد از ولادت گریه کرد و مادرش گفت آرام باش ای دخترم، جانِ برادر معلوم شد از کودکی یار حسین است این خواهری که هست درمان برادر عکس حسینش بینِ قاب چشم هایش عکس خودش هم بینِ چشمان برادر زینب اگرچه زینتِ باباست، اما اثبات کرده هست گریان برادر دست برادر بالش زیر سرش بود این گونه بود هر روز مهمان برادر لالاییِ شب های او نام حسین است پس بوده از اول مسلمان برادر یک شب نشد بی روی دلدارش بخوابد این است ماندن پای پیمان برادر پنجاه و چندی سالِ بعد، آمد به مقتل افتاد روی جسمِ بی جان برادر فریاد زد حالا که پیراهن نداری زینب فدای جسم عریان برادر... @nohe_sonnati
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست رو به روی تو که قرآن خدا وا می شد لب آیات به تفسیر شما وا می شد آمدی تا که فقط زینت مولا باشی تا پس از فاطمه صدیقه ی صغری باشی آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد عشق عالم به تو از بوسه مکرر می گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت: بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود @nohe_sonnati
تو را خبر بُوَد امشب چه دل‌پذیر شبی است؟ بلی بلی؛ شب میلاد دخت دخت نبی است مه جمادی الاولی و پنجمین شب و روز چه ماه مهر فروزی! چه روزی و چه شبی است! رسیده مولد بانوی آسمان و زمین چه مهر پرده نشینی! چه ماه مُحتجبی است! چه بانویی! که عقیله میان هاشمیان لقب گرفت و سزاوار این چنین لقبی است ز بس به خاطر او شد روا حوائج خلق به هر که می‌نگرم، فکر حاجت و طلبی است اگر خدای تو را خوانده زین اب، زینب! دگر که باخبر از آن مقام «زین ابی» است؟ چه خوش سروده! هر آن کس که بوده امّا حیف! ندانم آن که چه کس شاعر است و از چه لبی است: «هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی‌ادبی است» @nohe_sonnati
یا که خدا به خلق پیمبر  نمی دهد یا گر دهد پیمبر ابتر نمی دهد حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس غیر از  رسول سوره ی کوثر نمی دهد دختر در این قبیله تجلی کوثر است بیخود خدا به فاطمه دختر نمی دهد زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه تا زینب است دختر دیگر  نمی دهد زینب رشیده ایست که بر شانه ی کسی تکیه به غیر شانه ی حیدر نمی دهد زینب شکوه خواهری اش را در عالمین دست کسی به غیر برادر  نمی دهد او مظهر صفات جلالی حیدر است یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد زینب همان کسی است که در راه عفتش عباس می دهد نخ معجر نمی دهد @nohe_sonnati
دوبیتی از غیب ترنّم حضوری آمد از قله ی آسمان چه نوری آمد بعد از حسن و حسین در خانه ی وحی «زینب» چه فرشته ی صبوری آمد @nohe_sonnati
از نسل يک حقيقتِ دور از مَجاز بود زينبْ كه شاهزاده ی مُلـکِ حِجاز بـود با سرشكستگی ابـداً سِـنخيت نداشت اين كوه صـبر مثـلِ پـدر سرفراز بود وقتي كه بـود وارثِ اجـلالِ مـادری تشـبيه او به حضرت زهرا مُجاز بود در عصمت و وقار و حـيا بعد مادرش بر كُـلِّ بـانـوانِ جـهان پيـشـتاز بود او را خطابِ عالـِمـه شـد، بي مُعلَّمه اَلحَـقْ چه قدر در خـورِ اين امتياز بـود حرف از گره گُشايی او رفـت هر كُجـا دستش شبيه دست علی چاره ساز بود پيوسته داشت يا صمد و يا غنی به لب با اين حساب از دو جهان بی نياز بود با "يا حسين" خاطرش آرام می گرفت از بس كه اسـمِ دلـبرِ او دلنــواز بود قـارون شد آن فقير كه وقتی نياز داشت دسـتش به سمـت خانه ی زينب دراز بود در راهِ عشق خويشتن از هستی اش گُذشت هســتی فدای او كه چنين پاكـباز بود چشمم شود فداش كه اشـكـم به ماتمش با اشکِ بر حسين و حسن ، همتراز بود چون شـد حُسين قبله ی اشك و قتيل اشک زيـنب، خُـدایِ عـالَـمِ سـوز و گداز بود از چادرش نيامده شكلی به ذهنِ شعر جُـز پرچــمی سياه كه در اهـتـزاز بود از دستْ بسته بودن او كم سخـن بگـو دستـش شـبيه دستِ خـداوند باز بود وقتی رسيد نـاقه ی او پرده داشت، آه روزی كه رفـت ناقه ی او بی جهاز بود از چشم خويش آب بر آن حلق تشنه ريخت بيخود فرات روز دهــم گرم ناز بود يك سال و نيم در غم لب های خشك شاه خيره به آب، وقت وضوی نماز بود از گيسوی سپيد و كمانِ قدش، بفـهم ...درد اسارتش چه قَـدَر جانگـداز بود @nohe_sonnati
دست در عالم ایجاد تو داری زینب خبر از مبداء و میعاد، تو داری زینب کلماتی که خداوند به قرآن فرمود آن معانی همه را یاد، تو داری زینب چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی خوب‌تر از همه استاد، تو داری زینب پسر کعبه علی بود و تویی دختر او خون آن مرد حَرم‌زاد، تو داری زینب طینتی فاطمه‌پرور چو حسین است تو را همّتی عاطفه ‌بنیاد، تو داری زینب چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب همه اجداد تو آقای دو عالم هستند ارث آقایی اجداد، تو داری زینب پر شد از عطر تو امشب همه عالم گویا باغ گل در گذر باد، تو داری زینب چون گل صبح که شبنم چکد از هر برگش خنده در گریه ی میلاد، تو داری زینب گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین که به او اُنس خداداد، تو داری زینب پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند این‌ چنین لیله ی میلاد، تو داری زینب ای وفادارترین خواهر عاشورایی مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب سخن عالمه ی غیر معلّم شرفی است که ز فرموده ی سجّاد، تو داری زینب ز عبادات چنانی که خدا خواسته است برتری بر همه عبّاد، تو داری زینب شام تسخیر تو شد، ای مه ویرانه نشین! تا ابد دولتِ آباد، تو داری زینب در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی در سکوت، این ‌همه فریاد، تو داری زینب شعله زد اشک تو در هستی غارتگر شام خطبه چون خطبه ی سجّاد، تو داری زینب راز خود را به تو بسپرد چو دانست حسین دل سرکوبی بیداد، تو داری زینب از درا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد که به کف رشته ی اجساد، تو داری زینب ذرّه‌ای کاش ببخشند «مؤید» را هم ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب @nohe_sonnati
رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست  مه مبارک میلاد زینب کبراست  دهید مژده به ختم رسل که این مولود  ولادت دگرِ پاره ی تنت زهراست  خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر  که خیر، قطره و خیر کثیر او دریاست  سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم  که او به فاطمه آیینه ی تمام نماست  محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن  جمال انورشان در جمال او پیداست  هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده  به سینه اش تپش قلب سیدالشهداست  مرا چه زهره که گویم ثنای دخت علی  خدا گواست که اوصاف او کلام خداست  مقام " یذهب عنکم " گرفت این دختر  یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست  نماز شب به نماز شبش نماید فخر  دعا به هر نفس او نیازمند دعاست  خجسته چهره ی او مصحفی به چشم حسین  چه مصحفی که پر از آیه های کرب و بلاست  چه دختری که وجودش همیشه " زین اَب " است  چه زینبی که بلاها به چشم او زیباست  زبان حیدری اش کار ذوالفقار کند  خطابه های بلندش به شام و کوفه گواست  به صبر و همت و ایثار و اقتدار و کمال  اگر حسین دگر خوانمش رواست رواست  خدا جلال و، محمد کمال و، فاطمه زهد  علی خصال و حسین آیت و حسن سیماست  چنان که یک دم او بی حسین ممکن نیست  یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست  جمیل دیدن سیل بلا به دیده ی او  گواه فوق جلالش ز مریم عذراست  سرور سینه ی مریم وجود عیسی بود  مدال سینه ی او داغ هیجده عیساست  نظام دین بُود از گیسوی پریشانش  هزار نکته ی باریک تر ز مو این جاست  ز شعله ی نفس زینب است تا صف حشر  حرارتی که ز خون حسین در دل هاست  قسم به دین خدا می خورم که دین خدا  به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست  خطابه اش همه آیات وحی و تفسیرش  نیازمند هزاران قصیده ی غرّاست  سر بریده ی فرزند فاطمه می گفت  که خون پاک مرا خطبه ی تو آب بقاست  امین وحی بیا و به اهل کوفه بگو  که این صدای خداوندگار بی همتاست  زبان شکر گشودن کنار مقتل خون  خدا گواست که فوق مقام صبر و رضاست  به موج خون تن صد پاره را گرفت به دست  که ای خدا بپذیر این یگانه هدیه ی ماست  شبی نشد که نماز شبش رود از دست  که لحظه لحظه ی شب هاش لیلة الاحیاست  الا قیام تو قد قامت قیام حسین  تویی که قامت دین با قیامتت شد راست  تویی که خطبه ی شامت یزید را لرزاند  تویی که شام ز نطقت به خصم شام عزاست  تویی که هر نفست یک خطابه ی پر شور  تویی که هر قدمت یک قیام عاشوراست  اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست  اگر به غیر حسینت مثل زنند خطاست  جمال روح فزایت بهشت روح علی  نگاهت از دل پاک حسین عقده گشاست  هنوز حنجره ات را طنین صوت علی است  اگر چه گوش دل اهل کوفه ناشنواست  حسین بر سر نی گوش، پای خطبه ی تو  سر بریده ی او مجلس تو را آراست  حسین کعبه و حج تو دور او گشتن  صفا و مروه ی تو قتلگاه و تشت طلاست  جبین شکستن عشاق در رساله ی توست  عذار شسته به خون تو بهترین فتواست  کدام رتبه از این به که سال ها " میثم " فقط برای شما خاندان مدیحه سراست  @nohe_sonnati
دوبیتی بر یمن قدوم بنت حیـدر صلوات بر نـائبـه ی حضرت مـادر صلوات لبخنـد به لب هـای حسین است و حسن خوشنودی قلب دو بـرادر صلوات @nohe_sonnati
نماز عشق؛ به پا می کنم به نام حسین ز نای سینه نوا می کنم به نام حسین تو زینبی و همه قاصرند از وصفت کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین به نام دلبرت اذن دخول می گیرم طواف کوی تو را می کنم به نام حسین به نام نامی معشوق شهره اند عشاق تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را میان سجده دعا می کنم به نام حسین قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است نماز؛ سوی خدا می کنم به نام حسین تو آمدی که بگویی برای قرب خدا وجود خویش فدا می کنم به نام حسین دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است شب ولادت تو وقت صحبت عشق است خدا عنان دل ما به دست تو داده اسیر دام تو اما ز غیر آزاده اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد شود برای همیشه لبالب از باده مقام " زین اَبی "را به هر کسی ندهند که این مدال، فقط گردن تو افتاده اگر که باز شود دیده ها به نور اشک اگر قدم بگذاریم بین این جاده به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق هنوز با کمری راست زینب اِستاده چنان سگی به در خانه ات ببند مرا که نام صاحب کلب است روی قلاده خدا شهود شود بی حجاب در دل شب نشسته دختر زهرا میان سجاده به بی نظیری تو اعتراف باید کرد شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن رسیده ای بغل یار دیده ات وا کن در این نگاه، برای همیشه ای بانو تمام حسن خداوند را تماشا کن به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه به احترام حسین دست خویش بالا کن به پشت معجر خود با کمی دعا کردن تمام شهر پر از نور، مثل زهرا کن همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند جلال بانوی مکه دوباره احیا کن ببین چگونه پدر مست دیدن تو شده نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن سلام دختر حیدر شریکة الارباب بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب کسی که دست توسل بر این سرا بزند قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت قدم برای زیارت به کربلا بزند شناختی که من از دست های تان دارم بعید باشد اگر دست رد به ما بزند همین کرامت تان شد سبب به هر شب و روز که حلقه ی دور نگین کرم گدا بزند تو قرص نان خودت را به سائلی دادی که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند تهجّد سحرت بس که غرق ذات خداست حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند از آن دمی که شده احترام تان واجب به دست های شما بوسه مصطفی بزند ز محضر همه سادات عذر می خواهم اگر که گفته ام آتش به قلب ها بزند خدا نیاورد آن روز را که در شهری کسی به بی ادبی نام تان صدا بزند به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت که دست بر گره معجر شما بزند @nohe_sonnati
خانه ی فاطمه آن‌روز تماشایی بود که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود در بهاری که نسیمش نفس جبریل است گلِ ناز دگری رو به شکوفایی بود خانه‌ای را که خدا جلوه ی عصمت بخشید در و دیوار، پر از نقش شکیبایی بود تا بیایند به تبریک محمّد جبریل با ملائک همه در حال صف‌آرایی بود به‌خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا ز جگرگوشه ی خود گرم پذیرایی بود تا که قنداقه ی او را به‌بر آورد حسن حالتی رفت در آن جا که تماشایی بود ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت این دو را چون که ز آغاز، شناسایی بود دختری داشت در آغوشِ محبّت، زهرا که سراپا همه آیینه ی زیبایی بود دختری داشت سراپای، همانند علی زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود پنج تن، آل عبا، در دو جهان آقایند وز شرف زینب شان وارث آقایی بود پنج معصوم به او معرفت آموخته‌اند که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود وصف او عالمه ی غیر معلّم شده است تا به این مرتبه‌اش پایه ی دانایی بود بود از صبر و رضا نائبه ی خاص امام نازم او را که به این‌قدر، توانایی بود کربلا صحنه ی عشق است و در آن صحنه ی عشق همّت زینب نَستوه، تماشایی بود به علمداریِ صحرای بلا کرد قیام رهبر قافله ی عشق، به تنهایی بود یک زن و آن‌همه داغِ دل و آن‌قدر شکیب عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود دیده‌ام کور، که شد خاک نشین ره شام آن که خاک در او سرمه ی بینایی بود @nohe_sonnati
دوبیتی ای دست خدا و فوق هر دست علی ای رشته ی كائنات در دست علی دست من و دامنت كه امروز تو را قنداقه ی زينب است در دست علی @nohe_sonnati
بهشت اهل ولا شد مدینه با زینب پُر از سرور و صفا شد مدینه با زینب اگر دوباره بود گلشنی تماشائی چو گل شکفته و وا شد مدینه با زینب همین نه بیت ولایت از اوست نورانی کـه غرق نورِ خدا شد مدینه با زینب ز بس که گل به نثارش ز عرش افشاندند شکوفـه زار وفـا شد مدینه با زینب به خط نور نوشته است بر فلک جبریل که جلوه گاه خدا شد مدینه با زینب ز فیض جلوه ای از آفتاب شرم و عفاف محیط شرم و حیا شد مدینه با زینب حسین چون به روی زینبش تبسّم کرد ز بند غُصه رها شد مدینه با زینب به اشک و آه و مناجات فـاطمه سوگند حریم سبز دعا شد مدینه با زینب قسم به کعبه و زمزم به مروه و به صفا کـه قبلگاه ولا شد مدینه با زینب به سوی کعبه ی توحید اگر که ره پوئی بیا که قبله نُما شد مدینه با زینب شبی که عزم سفر کرد او از این گلزار ملول و نوحه سرا شد مدینه با زینب همین که از سفر شام و کوفه او برگشت دوباره کرب و بلا شد مدینه با زینب سری بزن به مدینه «وفائی» و بنگر که باغ خاطره ها شد مدینه با زینب @nohe_sonnati