eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.2هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
(سرود٣٧) بیت حسین گلشن شد چشم حسین روشن شد آمده به دنیا علی اصغر او که بود از نسب پیغمبر نوه ی حیدر-یا علی اصغر۲ او فرزند ارباب است نور دل رباب است بر آل الله این پسر نور عین است جان رباب و هستی حسین است نوه ی حیدر-یا علی اصغر۲ غنچه گل وا شد امشب حسین بابا شد امشب گلی از گلشن آل الله رسید اصغر گل باغ ثارالله رسید نوه ی حیدر-یا علی اصغر۲ امشب شب میلاد است دل شیعیان شاد است اصغر گل گلزار دین رسیده کودک چون او در دنیا کس ندیده نوه ی حیدر-یا علی اصغر۲ مادر او خرسند است محو رخ فرزند است بوسه زند بر روی چون ماه او دل می‌برد از بابا نگاه او نوه ی حیدر-یا علی اصغر۲ سائل دل شکسته در محفلت نشسته یا علی اصغر بر تو من پناهم به حق مادرت نما نگاهم نوه ی حیدر-یا علی اصغر۲ @nohe_sonnati
(سرود٣٨) خانه ی مولا حسین امشب چنان وادی طور است از قدوم اصغر او، غرق در شادی و شور است ز بستان ولا گل احمر رسید صفای عالمین علی اصغر رسید علی اصغر مدد۴ از قدوم اصغر امشب ، در شعف بانو رباب واست امشب از یمن قدومش ،هر دعایی مستجاب است عروس فاطمه ببوسد روی او شده مست ولا ز عطر و بوی او علی اصغر مدد۴ این گل باغ ولایت، بر رباب نور دو عین است هستی زینب بود، نور دو چشمان حسین است مدینه در شعف مهی گشته عیان ز یمن مقدمش شده زیبا جهان علی اصغر مدد۴ امشب از لطف خداوند کل عالم گشته زیبا پسر زهرا حسین ابن علی گردیده بابا ز سوی کبریا به ما رحمت رسید ز بستان ولا گل عترت رسید علی اصغر مدد۴ شامل این عالم هستی شده احسان اصغر همه هستیم از کرامات حسین مهمان اصغر علی اصغر بود تمام هست ما ز لطف و مرحمت گرفته دست ما علی اصغر مدد۴ @nohe_sonnati
(سرود٣٩) عید است و شب میلاد است امشب همه عالم شاد است نور چشم فاطمه امشب شده بابا نور چشمانش علی شد کعبه ی دل‌ها نجل حیدر-علی اصغر۲ امشب مه انور آمد مولا علی اصغر آمد همسر مولا حسین نور دو عین زاده هدیه‌ای حق از کرامت بر حسین داده نجل حیدر-علی اصغر۲ حضرت رباب شادان است با دیدن او خندان است در بغل بگرفته مادر طفل دلبندش می زند بوسه به روی ماه فرزندش نجل حیدر-علی اصغر۲ مدینه شد امشب غوغا مولا شده امشب بابا بر روی دستش گرفته اصغرش امشب شادمان بوسه زند بر روی او زینب نجل حیدر-علی اصغر۲ هدیه ز حی سرمد اوست نجل علی و احمد اوست خانه ی مولا حسین گشته چنان گلشن شیعه گو امشب حسین جان چشم تو روشن نجل حیدر-علی اصغر۲ او نور دل سادات است باب همه ی حاجات است عالم هستی شد امشب روشن از رویش در شب میلاد او دست همه سویش نجل حیدر-علی اصغر۲ این غنچه ی باغ عصمت سر تا به قدم او رحمت نور چشمان رباب و حضرت ارباب بهر او باشد همیشه مادرش بی‌تاب نجل حیدر-علی اصغر۲ @nohe_sonnati
(سرود۴۰) غوغا شده شهر نبی از قدوم اصغر رخشنده روی او بود همچو ماه انور امشب ز لطف خدا نور دو عین آمده هستی بانو رباب جان حسین آمده یا علی اصغر مدد۴ از مقدم این گل پسر خانه شد معطر باشد رخ طفل رباب چون مه منور از بیت مولا حسین ماهی شده جلوه گر مادر این گل رباب بوسد رخ این پسر یا علی اصغر مدد۴ خانه ی رباب و حسین گشته همچو گلشن بگو بر مولانا حسین دیده ی تو روشن بر شیعه ی مرتضی حصن حصین آمده بر گل زهرا حسین یار و معین آمده یا علی اصغر مدد۴ این گل گلزار ولا از تبار زهراست امشب روی چون ماه او در مدینه پیداست در آسمان ولا مهی عیان آمده بر گل زهرا حسین روح و روان آمده یا علی اصغر مدد۴ یا علی اصغر بود دست من به سویت در محفل تو گشته‌ام مست عطر و بویت در شب میلاد تو شیعه شده شاد تو ای گل باغ حسین کرده دلم یاد تو یا علی اصغر مدد۴ @nohe_sonnati
(سرود۴۱) امشب جهان غرق سرور است مدینه چون وادی طور است آمد علی اصغر به دنیا غم از دل شیعه به دور است خوش آمدی یا علی اصغر۳ نخل ولا پرثمر آمد غنچه گلی جلوه گر آمد از دامن رباب امشب بهر حسین گل پسر آمد خوش آمدی یا علی اصغر۳ غنچه گلی وا شده امشب حسین بابا شده امشب گل پسر حسین زهرا کعبه ی دل‌ها شده امشب خوش آمدی یا علی اصغر۳ او نور چشم زینبین است او بر رباب نور دو عین است اصغر گل گلشن عترت تمام هستی حسین است خوش آمدی یا علی اصغر۳ او پسری حیدر نشان است کودک ولی او قهرمان است بر روی قلب گل زهرا مرقد او دارالامان است خوش آمدی یا علی اصغر۳ شامل من احسان اصغر گردیده‌ام مهمان اصغر آمده‌ام با دست خالی دست من و دامان اصغر خوش آمدی یا علی اصغر۳ @nohe_sonnati
چشم يعقوب مسيل نيل است کودکی در بغل راحيل است می توان خواند ز پيشانی طفل چون مسيحا نفس انجيل است آيه ها می چکد از لعل لبش گريه اش لحن خوش ترتيل است بال فطرس شده گهواره ی او سايه بانش پر جبرائيل است علوی زاده ای از نسل خليل اين پسر کنيه اش اسماعيل است خنده اش روح غزل های بهار خنده اش شعر پر از تمثيل است عرشيان سرخوش آهنگ و طرب تار و دف در کف اسرافيل است ريسه آويخته از عرش به فرش اين هنرمندیِ ميکائيل است مات و مبهوت ملائک ديدند خنده ای بر لب عزرائيل است رونقی داده به بازار شعف حجره ی غصه و غم تعطيل است صدقه مي دهد امشب آقا دست هر حور و ملک زنبيل است چه صف طول و درازی دارند! آخرين کس ته صف هابيل است هاتفی گفت به ارباب بهشت پسرت مايه ی فخر ايل است وقت کوچ است، برو قافله دار نفرات سفرت تکميل است @nohe_sonnati
شبی که از برکت، جلوه ای دگر دارد یقین که هر دلِ آگاه از آن خبر دارد شبی که مَرحَمت لطف دوست افزون است دعا و ذکر و توسل، بدان ثمر دارد قلم به دست من اعجاز می کند امشب حلاوتِ سخنم طعمِ چون شکر دارد دوباره طایر اندیشه می پَرَد در اوج وَ مرغ فکر من از عشق، بال و پر دارد که گفته شامِ غم عاشقان ندارد روز شبِ فراق و غم ما دگر سحر دارد رسانده پیک خدا، این نوید در عالم حسین در بغلش باز هم، پسر دارد علیِّ اصغرِ ارباب آمده امشب بیا که باب الحوائج به ما نظر دارد بدون روضه چگونه کنم من از او یاد به آن غزل که بَرَم نام او اثر دارد دوباره هفتم ماه محرّم است انگار درونِ سینه ام از ماتمش شرر دارد چو دید ناله ی"هَلْ مِنْ مُعیٖنِ" بابا را به عزمِ مقتل خونین خود خطر دارد مَبین به چشمِ سر او را،تو شیرخواره و بس که سهمِ تیر سه شعبه چونان قمر دارد به روی دست پدر می رود سوی معراج رقیّه از غم او دیدگانِ تَر دارد ز داغ اصغر و گهواره ای که غارت شد رباب، زخم عمیقی روی جگر دارد @nohe_sonnati
دوباره عشق دوباره حکایتی دیگر دوباره شور دوباره قیامتی دیگر دوباره نغمه ی داوود می رسد امشب دوباره زمزمه ی رود می رسد امشب دوباره از جگر کوه چشمه می جوشد زِ کوچه های مدینه کرشمه می جوشد عصا به سینه ی دریا کشیده راهی را ز شوق حضرت موسی دویده راهی را مسیح آمده تا خانه ی مسیحایش کلیم سجده کند بر قدوم لیلایش خریده نوح به جانش هزار طوفان را مگر نگاه کند پیر مِی فروشان را دوباره نوبت جام و سبو و ساغر شد برای آمدنش انتظارها سر شد شب است و خانه ی زهرا عجب تماشایی است زمان دلبریِ دلبری مسیحایی است از آسمان به زمین آفتاب آمده است علیِ سوم عالی جناب آمده است اگر چه طفل ولی نه پیر هر مست است قسم به حضرت مولا امیر هر مست است رسیده آینه دار امام عاشورا رسیده حُسن ختام قیام عاشورا اگرچه غُنچه ی پیچیده در قمات است این به لعل کوچک خود چشمه ی حیات است این دو طاق حُسن دو ابرو دو تیغ آورده برای بوسه ی بابا عقیق آورده برای حضرت ارباب دلبری دیگر برای قافله سالار حیدری دیگر فقط نه در دِلِ گهواره کودکِ باباست قسم به او که علمدار کوچک باباست گشود گیسوی او را جهان پُر از دل کرد کتاب کرب و بلا را حسین کامل کرد به روی دوش عمو همچو آبشار علی است رسیده است بگوید که ذوالفقار علی است تبسمی زد و تا کبریا به وجد آمد از آن دو چشم خدایی خدا به وجد آمد عجب شبی است که روی علی است مهتابش رباب گرم نگاهش رقیه بی تابش هزار مرتبه عباس عزیز جان می گفت شبی که اکبرِ لیلا به او اذان می گفت فرشته بال به طاق دو ابرویش می زد گلابِ یاسِ بهشتی به گیسویش می زد به پیش دیده ی زینب حسین زینب وار گرفت بوسه ز لب های او هزاران بار نگاه کرد به چشمش دلش هوایی شد هوای خانه ی ارباب کربلایی شد دلش حسینیه بود و سینجلی می گفت نوایِ حَیَ عَلَی العِشق را علی می گفت بهانه کرد دلش داغ آب ها را باز به چشم های علی دید کربلا را باز اگرچه تشنه ولیکن زبان ندارد حیف به روی دست عزیزش توان ندارد حیف کنار خیمه رباب است و چشم در راه است تمام هستی مادر شبیه یک آه است به روی دست پدر بود و بال و پر می زد لبان تاولی اش شعله بر جگر می زد به زخم های لبش خون تازه جاری بود اگر غلط نکنم وقت نِی سواری بود حسین دست غریبی به روی زانو زد برای جُرعه ی آبی به حرمله رو زد صدای خنده و شور و سرور و هلهله بود بلند تر زِ همه خنده های حرمله بود سرِ تیر سه شعبه به حنجرش افتاد به روی دست پدر وایِ من سرش افتاد به خون کشید رُخش را تمام گیسو را که دوخت تیر سه شعبه گلو و بازو را @nohe_sonnati
چشمه ی عشق که جوشید خدا لب تر کرد بانی خلق جهان را نفس کوثر کرد هرچه جوشید علی بود علی بود و خدا نمک سفره ی این طایفه را حیدر کرد جاری از دامن این چشمه فقط چشمه شده چشمه هایی که زمین را زِ فلک برتر کرد وَ خدا هرچه که جوشید از آن خیر کثیر صورت و سیرت او را علی دیگر کرد عالمی تشنه ی این طایفه ی چشمه شدند کاش میدشد زِ غبار رهِشان لب تر کرد باز هم هر دو جهان نیز گرفتار شده دومین چشمه از آن چشمه پسر دار شده پسری که رخ او جلوه ی مولا دارد پسری که نمک حضرت زهرا دارد چوب گهواره چنان دست گرفته است ببین به کفش باز عصا حضرت موسی دارد به تماشای قدش زنده شود گورستان این که در مهد قدی محشر کبری دارد به غبار قدم پیر غلامش سوگند نفس نوکر او بوی مسیحا دارد آن چنان آینه ی حیدر کرار شده کعبه بردارد اگر باز ترک جا دارد نام تو شد علی و یاد پدر بود حسین نام تو نام پدر بود پسر بود حسین خنده ی روی لبت زندگیِ مادر شد لای لاییِ شبت هر نفس خواهر شد هرکه پرسید که دختر شده یا این که پسر همه گفتند که شیری چو یل خیبر شد سیب سرخی و پدر هرچه تو را وصف نمود نیمه ای حیدر و یک نیمه ی تو کوثر شد همه از هیبت عباسی تو می گویند باز فرزند علی صاحب یک لشکر شد زینت دوش اباالفضل رقیه است اگر تن تو زینت آغوش علی اکبر شد تو فقط گریه نکن هرچه که شد باز بخند درِ غم را به دل مادر غمدیده ببند چه قدر رخت برای تو خریدم پسرم چه قدر نقشه برای تو کشیدم پسرم رخت میلاد تو را تا به شب دامادی... چه قدر پارچه پای تو بریدم پسرم لای لایی ششم خواب تو را می گیرد اینقدر خفتن با ناز ندیدم پسرم کاش می شد که کمی زود زبان باز کنی چه قدر کاش از این سینه شنیدم پسرم نذر کردم که علمدار پدر باشی تو علم و مشک برای تو خریدم پسرم آن همه نقشه کشید و همگی رفت به باد تا گذار پدرت بر گذر غم افتاد هرچه کردند نشد قطره ی آبی برسد قطره آبی به لب خشک و کبابی برسد هرچه کردند نشد گریه ی تو بند شود کاش می شد که به چشمان تو خوابی برسد پدرت برد که تا منت دشمن بکشد خواست تا یک نفر از شر به ثوابی برسد آن چنان دست پرش کرد عدو هیچکسی این چنین حدس نمی زد که جوابی برسد خون او را به فلک داد مبادا مردم به سر لشکر نامرد عذابی برسد چشمه ی عشق که جوشید خدا لب تر کرد بانی مجلس ما را علی اصغر کرد @nohe_sonnati
دوبیتی بر لب فرح و دلی پر از غم داریم از شوق کمی گریه ی مبهم داریم ‌از بوی قدم های علی فهمیدیم شش ماهِ دگر تا به محرم داریم ‌ @nohe_sonnati
دوبیتی ای روی تو ماه شام نومیدی ما ای مهرِ تو رمز عشق توحیدی ما میلاد علی اصغر توست حسین با دست رقیه ات بده عیدی ما @nohe_sonnati
اگر دست و بالت کمی خالی است اگر حال و روز تو بی حالی است اگر آسمان در قفس می کشی اگر قسمتت بی پَر و بالی است اگر کار و بار تو پیچیده و... اگر چند وقتی بد اقبالی است اگر تار و پودت گره خورده است اگر غصه‌ها نقشِ این قالی است اگر رنگ و روی تو زرد است و سرد اگر مثل پاییز یک شالی است علاجش فقط یک نفس یا علی است خدا هست با آن که او با علی است خدا در شکوهِ جلال علی است خدا در ظهورِ جمال علی است خدا در نزولش علی می‌شود خدا در مقامش کمالِ علی است حرام خدا و حلال خدا حرام علی و حلال علی است پیمبر پس از سِیرِ معراج گفت که ما هرچه دیدیم مال علی است علی چارده مرتبه آمده علی عین میلادِ آل علی است علی گفته و غرق عین اش شدیم همه راهیِ کاظمینش شدیم مرا فارغ از قیل و قالم کنید مرا راحت از خشکسالم کنید محال است لب را به مِی تر کنم مرا تشنه‌ی این محالم کنید مرا بشکنید و بسازید باز تَرَک های روی سفالم کنید فقط روی چشمان خود می کشم از این خانه هرچه"حوالم" کنید مرا می‌کشاند دو گنبد طلا شب رفتنم شد حلالم کنید ببینید رؤیای جبریل را مبارکترین کودک ایل را شلوغ است اگر آستانِ جواد پُر از برکت است آسمان جواد گدایی به شاهی مقابل نشست چه ها می‌کند تکه نان جواد پیمبر پدر با خدیجه شد و... رضا نیز با خیزران جواد علی‌اکبرش را ببین بعد از این رضا می شود میهمان جواد شبیه نماز حسین و علی است نماز رضا با اذان جواد فقط شانه‌ات را به دیوار نِه فقط زیرِ لب گو به جانِ جواد تو را می‌دهد تا قیامتِ مراد گره وا کُنَد خاکِ باب الجواد خدا خواست تا بی کرانش دهند و در یک افق سه جوانش دهند علی جان آقای کرب و بلاست حسین آمده تا سه جانش دهند فقط دوست دارد ببیند علی فقط دوست دارد همانش دهند علی در سه صورت تماشایی است علی را سه جلوه نشانش دهند علی اصغرش هم علی‌اکبر است اگر فرصت امتحانش دهند به صف فطرس و جبرئیل و رباب که نوبت به نوبت تکانش دهند زمین خوردها را که جان می‌دهند به باب الحوائج نشان می‌دهند اگر بارِ ما از کَرَم می‌کشد برای پدر بارِ غم می‌کشد رسیده بگوید اگر قد کِشَد شبیهِ عمویش عَلَم می‌کشد غریبی ببین تشنگی‌اش ببین که کارِ پدر بر قسم می‌کشد گمانم به دنبال گهواره است کسی که به آتش حرم می‌کشد فقط مادرش آه دنبال او در آن راهِ پُر پیچ و خَم می‌کشد بِبَر نامِ او را خدا بعد آن به حجم گناهت قلم می‌کشد رباب است یک فاصله تا حسین چه‌ها کرده این حرمله با حسین @nohe_sonnati
دوبیتی بر شادی پیغمبر و زهرا صلوات بر آینه ی علی اعلی صلوات هم مولد اصغر است و هم روز جواد بر کرب و بلا و توس یک جا صلوات ▪️ بر دلخوشی ضامن آهو صلوات جانم! بفرست باز بر او صلوات آمد دو علی دو جلوه از پیغمبر بر هر دل مشتاق علی گو صلوات ▪️ بر روی جواد، باز بهتر صلوات بر ناز نگاه علی اصغر صلوات این نیست صدای این همه جمعیت! بفرست بلندتر به حیدر صلوات @nohe_sonnati
دوبیتی بانو پسرت که هدیه ی الله است امید دل حضرت ثارالله است شادی که شب ولادت اصغر توست افسوس که شادی ات فقط شش‌ماه است @nohe_sonnati
امشب از شوق بی قرارم من آرزوى مدينه دارم من من خزانم وليكن از امشب غرق در عطر نوبهارم من همه طَرْدم كنند، باز اما به نگاهش اميدوارم من او گل باغ بوستان حسين گِرد اين گل، خوشم كه خارم من از غلامى و نوكرىِ درش صاحب جاه و اعتبارم من اى سرآغازم و سرانجامم چقَدَر خوب، با تو هم نامم آيت داور است اين مولود گل پيغمبر است اين مولود اسم او هم عليست پس حتماً هم چُنان حيدر است اين مولود على اصغر به نام و در رُتبه علىِ اكبر است اين مولود پَرِ قنداقه اش شفيع همه در صف محشر است اين مولود چقَدَر با رقيه مأنوس است بغلِ خواهر است اين مولود قابَ قوسين ماست ابرويش بوسه ی زينب است بر رويش اى به عالم دليل، ششماهه اى لبت سلسبيل، ششماهه زير پايت هميشه باشد پهن شهپر جبرئيل، ششماهه در نگاهت فرات و دجله كه هيچ موج زن؛ رود نيل، ششماهه تو بزرگ و بزرگ زاده، ولى من به پيشت ذليل، ششماهه هر زمان كه گره به كار افتاد گفته ام: ألدخيل ششماهه باب حاجات عالمينى تو علىِ سومِ حسينى تو اى به دردم دوا، على اصغر نفست كيميا، على اصغر هركه دستش به دامنت باشد گشته حاجت روا، على اصغر شبِ ميلاد توست ذكرِ لبم لَكَ روحى فِدا، على اصغر آينه دار محسنِ زهرا... ...كيست غير از تو؟ يا على اصغر هم رجب، هم زيارتىِ حسين بده يك كربلا، على اصغر نَبُود هم تراز و همتايت بر روى سينه ی پدر جايت اى رُخَت ماهِ كامل ارباب اى على، ميوه ی دل ارباب تو خودت نور و نور بابايت نور در نور منزل ارباب نام تو تا كه در ميان آمد گشت پُر شور محفل ارباب خنده هرجا مُسَبّب شاديست خنده هاى تو قاتل ارباب با چُنين حلق پاره؛ بُردن تو... ...تا به خيمه است؛ مُشكل ارباب چه كند با گلوى پرپر تو؟! چه كند در جوابِ مادر تو؟! آه...شد از غم تو پير، رباب از جهان بى تو گشته سير، رباب گوش تا گوش طفل پاره شده خورده شمشير يا كه تير!؟، رباب تازه آغاز غصه هاست؛ كه تو در كفِ غم شوى اسير، رباب قاتل تو غروب عاشوراست آب آمد؛ ولى چه دير! رباب اصغرت زير خاك خوابيده سينه ات گشته پُر ز شير رباب كربلا تا به شام، خونْ دل توست هر كجا حرمله مقابل توست @nohe_sonnati
دوبیتی بر غنچه ی گلشن پیمبر صلوات بر آل حسین و آل حیدر صلوات شادی دل رباب امشب بفرست ناز قدم علی اصغر صلوات @nohe_sonnati
ای که چون آمدی آماده ی پرواز شدی غنچه ای بودی و چون شاخه ی گل باز شدی در گلستان و سراپرده ی زیبایی ها زینت و زیور باغی ز گل ناز شدی قاصدک بودی و اما به مسیر معشوق توسن عشق شدی رفتی و تکتاز شدی کودکی بودی و بر جمله ی پیران طریق رهنمای حرم و جلوه ی ایجاز شدی در کرمخانه ی انبوه کریمان جهان باب حاجات دو صد حاتم و ایّاز شدی ظاهراً کوچکی اما به زمان پرواز نه کبوتر که عقابی، ز پِیِ باز شدی چون ستاره برِ خورشید تجلّی کردی بر سر دست پدر مایه ی اعجاز شدی گوشه چشمی به تو شد از رخ زیبای حسین محرم راز شدی دلبر طنّاز شدی در دل خیمه نماندی که پدر تنها بود تا که سرباز شدی کودک جانباز شدی رفته ای قافله ی دل ببری همراهت یا که با محسن شش ماهه تو همراز شدی این که جان از بدن کوچک تو بیرون رفت نیست پایان، به خداوند تو آغاز شدی خون تو هدیه شد از دست حسین تا به خدا روی دست پدر آماده ی پرواز شدی @nohe_sonnati
وقتی بساط عشق بازی چیده می شد سجاده سبزی کنارش دیده می شد یک پیرِ عاشق با دعای مستجابش در امتحان عاشقی سنجیده می شد صبرش اگر چه شهره ی هفت آسمان بود گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد گویا دوباره کوثری در بین راه است کم کم سحر شام دل غمدیده می شد از نور زهراییِ این  فرزند خورشید طومار غربت در جهان برچیده می شد دانید این اسطوره ی دلدادگی کیست؟ در آسمان ها این چنین نامیده می شد او کیست؟آقازاده ی شمس الشموس است آرامش جان و دل سلطان توس است او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد همچون رسول الله پیغمبر ترین شد از آسمان ها آمد و جاری تر از اشک مانند زهرا مادرش کوثرترین شد سر تا به پایش بود توحید مجسم بر باده ی رب الکرم ساغر ترین شد او چندسالی گرچه مهمان بود ما را اما تجلی کرد و نام آور ترین شد بر تار گیسویش گره خورده دل ما این شاه زاده ،تک پسر، دلبرترین شد شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد در چند جایی که عیان شد غیرت او با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد فرمود بابایش از او بهتر نباشد مولود از او با برکت تر نباشد او آمد و ابن الرضایی کرد ما را از برکت نامش خدایی کرد ما را مشتی زخاکیم و قدم بر ما نهاد و تا عرش برد و کبریایی کرد ما را دست کریم این امام ذره پرور یک عمر مشغول گدایی کرد ما را صوت دل آرای مناجاتش سحرها سرمست جانان و هوایی کرد ما را بوسیدن خال رطب دارش در این ماه مهمان بزم باصفایی کرد ما را یک قطره ی اشک از کنار سفره ی او هر نیمه شب مردی بکایی کرد ما را از گوشه ی صحن و سرای کاظمینش مست حسین و کربلایی کرد ما را نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم کلب امیر کاظمین ،عبدالجوادم لبخند او آرامش جان رضا شد یوسف شد و مهمان کنعان رضا شد سجاده بابا شده گهواره ی او لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد ابرو تکان می داد و بابا عشق می کرد با غمزه ای جانانه ی جانان رضا شد آمد که باقی مانده ی توحید باشد با نام او شیعه مسلمان رضا شد قدش عصای پیریِ این پیرمرد است قد راست کرد اصل ارکان رضا شد هر کس که از باب الجواد آمد زیارت با دست پر مشمول احسان رضا شد اما خدا لعنت کند فامیل بد را که باعث قلب پریشان رضا شد امشب دلم جایی دگر هم پر گشوده ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک چله نشینی پای خم کرده شرابم امشب دخیل گوشه ی گهواره هستم دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم عشاق را گویم از این پس تا قیامت با نام اصلی ام کنید این سان خطابم عالم همه دانند در کوی محبت من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم با اذن سقا در حرم سرباز عشقِ شش ماه سردار خیام بوترابم ای کاش همچون حق شناس پاک طینت عبد علی اصغر کند زهرا حسابم حالا که غم آلود گشته ناله هایم انگار باب القبله ی کرب و بلایم او را خدا می خواست مه پاره ببیند مسند نشین کنج گهواره ببیند بر روی دستان پدر با کام عطشان با روی خونین، حنجری پاره ببیند وقتی که جسمش روی دستان پدر بود آقای عالم را چه بی چاره ببیند یک عمر با زخمی که مانده روی سینه دور حرم بانویی آواره ببیند اما در آخر چون عموجانش اباالفضل اورا صفِ محشر همه کاره ببیند لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست شش ماه تا قربانیِ ششماهه باقیست @nohe_sonnati
دوبیتی نور ازلی آمده ماشاءالله فرزند ولی آمده ماشاءالله در بیت حسین بن علی بار دگر همنام علی آمده ماشاءالله @nohe_sonnati
دوباره سَرَم در هوایِ شماست تمامِ دلم سر سرایِ شماست به سویِ خدا رفتم و دیده‌ام فقط ردِ پا ردِ پایِ شماست خدا هم فقط از شما گفته است گمانم خدا هم خدایِ شماست گدایی برازنده‌یِ ایلِ ماست برازنده بودن برای شماست ندارد تفاوت کجا می‌رسی که هر انتها ابتدای شماست خیالم از این و از آن راحت است گره‌هام دست دعای شماست مرا پای حیدر هلاکم کنید به عشق رضا سینه چاکم کنید دلی دارم و خانه زادِ رضاست فقط یاد دارد که یاد رضاست کم این جا ندیده برایش بد است دلم مستحقِ زیادِ رضاست فقط می‌نویسد رضا تا ابد و شُکرِ خدا بی سوادِ رضاست نجف، کربلا رفتم و گفته‌اند که راهش دهید از بلادِ رضاست گره می‌خورد زندگی ام ولی همین نا مُرادی مُرادِ رضاست به خود آیم و باز بینم سرم رویِ خاکِ بابُ الجوادِ رضاست جوادش درِ بسته را باز کرد گره‌های من را رضا باز کرد خبر را مسیح از مسیحا شنید خبر را زِ جبریل موسیٰ شنید اگر گوشِ دل را دهی می‌توان که از کعبه هم ذکر مولا شنید زمین خشکسالی تَرک خورده بود ولی ناگهان بویِ دریا شنید دلِ انبیا بر دری می‌تپید که از آن صدایِ شما را شنید خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد شبی که رضا ذکرِ بابا شنید تو هم مادری هستی و می‌شود که از قلبِ تو نامِ زهرا شنید فدایِ نفس هایِ بابایی‌ ات فدایِ تپش هایِ زهرایی ات زِ تو کوچه‌ها تا معطر شدند حسودانِ این شهر ابتر شدند به کوریِ چشمان ناباوران همه محوِ رویِ پیمبر شدند عسل‌های کندویِ لب های توست گر این روزها شهد و شِکر شدند برای تماشای لبخند توست علی اکبری‌ها کبوتر شدند کریمی کرامت جوادی و جود چه خوش کُنیه‌هایت مکرر شدند شبی که اذان گفت بابا همه پُر از یادِ میلادِ اصغر شدند خدا دید چشم پُر احساس تو از آن ابتدا غرقِ مادر شدند کسی را نگاهت معطل نکرد دو دست مرا هیچ معطل نکرد تو دریایی و در تماشا رُباب تو در خوابی و غرقِ لالا رُباب تو تا آمدی آبرو دادی اش که خندید با تو به زهرا رُباب شبیه حسینی و ماتِ تواند همه دورِ گهواره حتی رُباب تو ذات بزرگی و جایت بلند تو را داده بر دوشِ سقا رُباب تبسم کن و خیمه را شاد کن بیا زنده کن عمه را با رُباب به دستان بابا هواست نبود که چشمش به راه است آن جا رُباب نگو مادرت را صدا می‌زدی به دست پدر دست و پا می‌زدی @nohe_sonnati