eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبیتی امشب به حسین،حق چه ماهی بدهد باشد که به ما اذن نگاهی بدهد عیدی ولادت علیِّ اکبر امشب زِ حسین هرچه خواهی بدهد @nohe_sonnati
دوبیتی امشب همه های و هو علی می گوید لب های حسین گو علی می گوید با آمدن علیِ اکبر، دیگر زینب به حسین ابوعلی می گوید @nohe_sonnati
دوبیتی مرغ دل من میل پریدن دارد آوای علی علی شنیدن‌دارد با دیدن صورت علیِّ اکبر لبخند لب حسین‌دیدن دارد ▪️ آیینه ی طلعت پیمبر آمد این است نبی وَ ‌یا که حیدر آمد با دسته گلی برو به دیدار حسین تبریک بگو علیِّ اکبر آمد ▪️ بر آینه ی حضرت طاها صلوات بر نور دل حسین زهرا صلوات شاد است دل حسین و‌ ام لیلا بر روی علی اکبر لیلا صلوات ▪️ امشب سخن از عشق ولی می گوییم تبریک به نور ازلی می گوییم ناز قدم علیِّ اکبر امشب همراه حسین علی علی می گوییم ▪️ امشب به علی نور دو عین آمده است مرآت رسول عالمین آمده است بَه بَه چه ‌تبسمی است بر روی حسین آرامش سینه ی حسین آمده است @nohe_sonnati
نَبی خَلق و نَبی خُلق و نَبی سیما،علی اکبر چه غوغایی نموده حق تعالیٰ با علی اکبر! جمالش حضرت طاها،جلالش رَبِّیَ الاعلا رخش‌جنت،لبش کوثر،قدش طوبی،علی اکبر امیرالمؤمنین بر حضرت زهرا تبسم کرد همین که خنده زد بر صورت لیلا،علی اکبر خدا دیدم،نبی دیدم،علی دیدم به یک صورت شدم مجنون،زدم فریاد مولانا علی اکبر... نمی دانم بگویم یا علی بن ابیطالب؟ و یا گویم رسول الله حالا،یا علی اکبر؟ تمنا دارد این لحظه،تماشا دارد این صحنه روی دست علــیِّ عــالیِ اعـــلا،علی اکبر بنی هاشم وصال مصطفی راذخواستند از حق نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر بنازم این شرافت را،بنازم این اصالت را علی بن حسین بن علی ،آقا علی اکبر قمر می گفت لٰاحَولَ ولٰا...تا دید خوابیده به روی دست های حضرت سقا،علی اکبر شبی در محفلی ذکر علی بود،عاشقی فرمود علی مولا علی مولا علی مولا علی اکبر اَوَلَسْنا عَلیَ الحَق گفت،با این جمله ثابت کرد که حیدر جای خود دارد،بگو حق با علی اکبر حسین بن علی اسم علی را دوست می دارد دلش می خواست گیرد از خدا صدها علی اکبر حسین بن علی مَمسوسْ فی ذات اللَّهَش گوید عجب نزدیک شد با حضرت مولا،علی اکبر اگر مَمسوسْ در ذات خداوند است،پس حتماً بود عالِم به عِلمِ عَلَّمَ الاَسمٰا،علی اکبر چنان مانند حیدر یک تنه می تاخت در میدان که لشکر نعره می زد«لافتی الا»علی اکبر اَنابنُ قاتلُ الکُفار،انابن حیدرِالکَرّار بود ذکر رجزخوانیِّ مولانا علی اکبر نوای اشهد اَنَّ علیـّــاً حُجت اللَّــه را شنیدن دارد از لعل لب آقا علی اکبر قسم ‌بر حرمت ‌مُصحَف،ابوفاضل ‌به ‌یُومُ الطَٓف کَفیلِ زینبِ الحَوراست، اما با علی اکبر هم آقایی هم آقازاده، اِی جانم به قربانت چه نسلی!هل اتی،تطهیر،اعطینا،علی اکبر سِزد گوئی به گهواره سَلامُ الله عَلَیّْ یَومَ وُلِدتُ وَ اَموتْ ، وَ اُبعَثُ حَیّٰا،علی اکبر نقابی زن به سیمایت.که ترسم جای پیغمبر بَرَندَت تا مقام قُربِ اَو اَدنی،علی اکبر! چه کردی با دل زینب،چه کردی با دل لیلا چه کردی با پدر با این قد و بالا علی اکبر دلت انگور اگر خواهد،خداوند امر فرماید شود انگور کل جنت الاعلی علی اکبر همیشه سفره ات مثل امام مجتبی پهن و زِ هر دروازه نور خانه ات پیدا،علی اکبر حرم رفتم،زیارت خواندم و عرض ادب کردم و پرسیدم‌ چرا خوابیده ‌پایین‌پا،علی‌اکبر؟ ندایی آمد از پایین پا،این است جُبرانِ محبت های پایانی بابا، با علی اکبر پدر بوسید رویم ‌را میان‌ خاک ‌و خون،باید ببوسد پای بابای غریبش را،علی اکبر مرو میدان که بابایت به حال احتضار افتاد ترحم کن به اشک زینب کبری،علی اکبر به یوم الطف تمامیِ شهیدان،لحظه ی آخر در آغوش حسین جان باختند،الاّ علی اکبر دو چشم او سیاهی رفت،و مرکب اشتباهی رفت خدایا مانده بین لشکری تنها...،علی اکبر پسر تنهای تنها شد،زمین خورد ارباً اربا شد پدر بر سر زنان می گفت واویلا علی اکبر @nohe_sonnati
دوبیتی در کربلا شمیم گل یاس آمده لرزه به جان دشمن خناس آمده از میمنه به میسره طوفان به پا شده شاگرد رزم حضرت عباس آمده ▪️ هر دم که لب به لعل لبت وادکنم علی اسرار عشق خویش هویدا کنم علی از بس شبیه مادرمان راه می روی قدری قدم بزن که تماشا کنم علی ▪️ در سرزمین عشق تو سامان عالمی جان حسین فاطمه جانان عالمی ارباب زاده ای و همه نوکر توییم تو سرور تمام جوانان عالمی ▪️ امشب سخن ز جام می ناب می کنم کی اعتنا به صورت مهتاب می کنم نذر قدوم یوسف لیلائی حسین خود را ذبیح خانه ی ارباب می کنم @nohe_sonnati
ایا سلاله ی ابرار، یا علی اکبر شبیه احمد مختار، یا علی اکبر ز جای خالی جدّت به تو برند پناه همه مهاجر و انصار یا علی اکبر ندیده دیده ی بیننده‌ای به گلشن حسن شبیه تو گل بی‌خار یا علی اکبر غلام حلقه به گوش تواند تا به ابد وفا، حیا، ادب، ایثار یا علی اکبر هوای ماه جمالت هزار یوسف را کشانده بر سر بازار یا علی اکبر شگفت از آن که جمال تو را بدید و هنوز خدای را کند انکار یا علی اکبر به روز معرکه، رزمِ تو داد گیتی را نشان ز حیدر کرار یا علی اکبر به پیش تیغ شرربارت آتش دوزخ به عجز خود کند اقرار یا علی اکبر قضا چو نامِ نبی با علی نوشت، نوشت تو را کنار علمدار یا علی اکبر تویی که چشم حسین از نظاره ی سفرت چو ابر گشت گهربار یا علی اکبر حسین کوه ثبات است، پس چه کردی تو که قلبش افتاد از کار یا علی اکبر؟! به لرزه آوردی پشت نامداران را ز حمله‌های علی‌وار یا علی اکبر نشسته بود پدر، منتظر که بازآیی سلامت از صف پیکار یا علی اکبر صدای «یاابتا»یت چو آمد از میدان جهان به چشمش شد تار یا علی اکبر چو دید پهلوی خونین تو به روی زمین ز ضرب نیزه ی اشرار یا علی اکبر، مقابل نظرش باز هم مجسّم شد حکایت در و دیوار یا علی اکبر... @nohe_sonnati
دوبیتی نوزاد حسین جلوه اش مصطفویست دقت که کنی خَلقاً و خُلقاً نبویست تبریک بگویید به ارباب که او نامش ، نسبش ، خودش ، جمالش علویست @nohe_sonnati
دوبیتی با آمدنت قبله نما ساخته شد هر کس که رخ تو دید دلباخته شد از بس چو علی وقار داری ، انگار دیوار حرم دوباره بشکافته شد ▪️ خواندیم تو را علی و اعلی دیدیم در ملک جنون و عشق لیلا دیدیم هر کس که ندیده بود پیغمبر را تا روی تو دید، گفت حالا دیدیم ▪️ بَه بَه که عروس فاطمه ماه آورد بر پیر و جوان روشنی راه آورد از متن زیارتش چنین بر آید بهر ولی الله ولی الله آورد ▪️ گرفته بوی نجف هر دلی، به عشق علی شده است عرش خدا منجلی، به عشق علی به یاد فاطمه بوسید روی طفل، حسین گذاشت نام پسر را علی، به عشق علی @nohe_sonnati
دوبیتی خدا هرچه پسر بر او بیارد "حسین" اسم "علی" را می گذارد الهی کور باشد چشم دشمن حسین اسم "علی" را دوست دارد @nohe_sonnati
دوبیتی بر جلوه و اجلال محّمد صلوات بر چهره و تمثال محّمد صلوات دیدند چو رخسار علی اکبر را گفتند که بر آل محّمد صلوات ▪️ بر آینه ی جمال طاها صلوات           بر نور دل زاده ی زهرا صلوات در گلشن لیلا بشکفته یک گل       بر روی جمال گل لیلا صلوات @nohe_sonnati
دوبیتی از عرش صدای یاعلی می آید انگار که مرتضی علی می آید با دیدن رخسار علی اکبر گفتند که مصطفی علی می آید @nohe_sonnati
مژده دادند ، مسيحای مسيحا آمد عشق در خانه ی ارباب به دنيا آمد صوت تكبير ملائک دو جهان را پُر كرد نكــند روی زمين حَــیّ تعالیٰ آمد در شب جلوه نمايی علیّ بن حُسين حالِ لب های من از ذكر علی ، جا آمد آن چنان مثل محمّد شده كه می گويند شأن نازل شدن سوره ی طاها آمد با تماشای علّو درجاتش،از عرش اسم زيباش به دنبالِ مُســمّا آمد پی توصيف خمِ گيسوی او نستعليق پی تعريف قدش ، خطّ مُعلّیٰ آمد ذوالفقارِ اَسدُالله به وجد آمد و گفت: كسيت اين شير كه با هيبت مولا آمد؟ پيش از آمدن عاشــق كنعانی او زائرِ بيــدلش از وادی سينا آمد مثل عيسی كه به پای علی اكبر افتاد مريم از عرش به پابوسی ليلا آمد گفت"يافاطمه"عبّاس از اوّل امّا اين پسر با دَمِ "يازينبِ كُـبریٰ"آمد بعد بوسيدن او مرتبه اش بالا رفت حــاملِ عـرش كه از عالم بالا آمد تا كه تكميل شود شادی فرزندانش به مبارک بادش ، حضرت زهرا آمد نه فقط مثل محمّد شده و عين علی مُجتبايی ست كه در هيأت سقّا آمد بُخل ورزيدن او را احدی ديد ؟ نديد هرچه در محضر او دستِ تقاضا آمد از سه دريای كرم فيض فراوان بُرده كه به ياد از كرمش وسعت دريا آمد دانش آموخته ی فاتح جنگ جمل است وقت پيكار اگر اين قـدر توانا آمد هی به مركب زد و ديدند كه جبريل امين لافــتی گفت و علی از پیِ اِلّا آمد مردها شيونشان مثل زنان گشت بلند نوه ی شير چو در عرصه ی هيجا آمد زد به لشکر،نَه بگو رفت سوی گندم زار داس برداشت چو دهقان پیِ سرها آمد همه يادِ اُحُد و بدر و حُنين افتادند با بلايی كه سـرِ لشکرِ اعدا آمد ورق واقعه برگشت كه ناگاه به گوش ناله ی يا ابتا از دل صحرا آمد از اباالفضل بپرسيد كه با ضرب عمود چه بلايی سر آن صورت زيبا آمد به گواهی مقاتل جگر ما را سوخت داغِ سختی كه سراغ دلِ بـابـا آمد بس كه پيچيد به هم پيكر ارباً ارباش پدرش در صَــدَدِ حلّ مُـعمّـا آمد آه از آن وقت كه از كرب و بلا جمعش كرد پير شد پير ! ولی بين عبا جمعش كرد @nohe_sonnati
دوبیتی گر بعد رسول ديده تر كرددحسين با غم شب خويش را سحر كرد حسين هر گاه كه دلتنگ رسول الله شد بر چهره ی اكبرش نظر كرد حسين @nohe_sonnati
قبل هر چيزی در عالم نور طاها خلق شد نور او تا شد دو قسمت ، نور مولا خلق شد آفرينش غرق ظلمت بود و مثل شب سياه صبح سر زد آن زمان كه نور زهرا خلق شد پلک بر هم زد محمّد ، از طفيلِ هستِ او آسمان ها گشت پيدا و زمين ها خلق شد كرسی و لوح و قلم اين را شهادت داده اند نور حيدر جلوه كرد و عرش اعلا خلق شد اين فضيلت بر حسين و بر حسن كافی ست كه نورشان از باطـنِ أمّ إبيها خلق شد خواست خطّاطی كه مشق نام مولا را كند ناگهان آمد به خود ، خطّ معلّی خلق شد هركه از آل علی بر فرق دنيا پا گذاشت چون محمّد با ملاحت گشت و زيبا خلق شد هر كجا خورشيد عشق از مشرق خود جلوه كرد از شعاع نوری اش ماهی دل آرا خلق شد پای تا سر مظهر اللهُ اكبر هست و بس اين كه با دست خداوند تعالیٰ خلق شد تا برای شاه ، علی اكبر به دنيا آورد با تمنّایِ وصالش ، أمّ ليلا خلق شد مادر عيسی كنيز أمّ ليلا شد كه ديد آيه ی إنّ اصطفا را باز معنا خلق شد كودكی آورد ايـن بانو برای شاه دين كز نفس های دمِ صُبحش مسيحا خلق شد قطره ای افتاد در دريای لطف حضرتش شاهدان ديدند، از آن قطره موسی خلق شد خواست تا طعم لبش را روزه داران حس كنند دست خود را سمت نخلی بُرد، خرما خلق شد او نه تنها از لحاظ ظاهری چون مصطفاست بلكه از هر حيث چون پيغمبر ما خلق شد بر محمد ، بر علی ، بر مجتبی و بر حسين اَشبه النّاس و قرين و مثل و همتا خلق شد تا كه تمثيلی شود از قامت رعنای او در بهشت عدن ، مثل سدره ، طوبی خلق شد چشم های شور كوفه ، نرگسش را چشم زد بس كه چشم مست شهزاده فريبا خلق شد دور او يک بار هنگام وداعش از حرم بار ديگر از هجوم خصم ، غوغا خلق شد روزِ پيریِ حسينش را خدا هم ديد ، آه او عصايی بود و بهر دست بابا خلق شد اشک چشم پيرمردی ريخت دورش آن قَدَر كز خروش گريه هايش ، موج دريا خلق شد تا كمی شرح پريشانی جسمش را دهند واژه ای سنگين به نام ارباً اربا خلق شد @nohe_sonnati
دوبیتی از هر چه جوان در عالم او سَرتر بود حیدر صفت و دلاور و دلبر بود با چهره ی او "غدیر" ثابت می شد از بس که "علی" شبیه "پیغمبر" بود...! @nohe_sonnati
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست هر جا تب عشق است، دل در به دری هست دیروز گدایان همه دنبال تو بودند هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند دیدید که در طینت ما هم هنری هست بازار مرا با قدمت گرم نکردی یک چند غلامی که بیایی ببری هست در غیبت شه روی به شهزاده می آرند صد شکر که در خانه ی آقا پسری هست هر جا قد و بالای رشیدی است، یقینا دنبال سرش نیم نگاه پدری هست یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد یا حضرت ارباب کرم،خانه ات آباد داریم همه محضر تو عرض سلامی تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است نامرد ترینم نکنم میل غلامی ای قامت قد قامت تو عین قیامت قربان قدت صد قد و بالای گرامی تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟ تو مفترض الطاعه ترین واجب مایی هر چند امامت نکنی، باز امامی هر کس که هوای پدری داشته باشد خوب است که همچین پسری داشته باشد انگار رسول است، نمایی که تو داری انگار بتول است ،صدایی که تو داری بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی با این قد انگشت نمایی که تو داری باید که برای تو کرم خانه بسازند از بس که زیاد است گدایی که تو داری از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری آنقدر تو از خویشتن خویش گذشتی که منتظر توست، خدایی که تو داری کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند بگذار که عشاق به پای تو بمیرند ای سیر کمالات همه تا سر کویت ای آب فرات لب من آب وضویت ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی مانند حسن جود بود عادت و خویت عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت پایین قدم های حسین جای کمی نیست جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت این قدر مزن آب به سرخی لب خود حیف است که پیچیده شود این همه بویت حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند باید که مرا عبد غلامان تو خوانند ای زاده ی زهرا جگرت می رود از دست امروز که دارد پسرت می رود از دست ای کاش که بالای سرش زود بیایی گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست بد نیست بدانی اگر از خیمه می آیی با دیدن اکبر کمرت می رود از دست افتادنت از زین پدرت را به زمین زد برخیز وگرنه پدرت می رود از دست برخیز که عمه نبرد دست به معجر برخیز به جان من و این عمه ات، اکبر @nohe_sonnati
دوبیتی صوت نبوی‌ست جاری از هر سخنش صد یوسف مصر، خفته در پیرهنش در شهر، کرمخانه‌ی او شهره شده ست این است که خوانده اند، ابن الحسنش @nohe_sonnati
ای که بر روشنای چهره‌ی خود نور پیغمبر سحر داری نوری از آفتاب روشن‌تر رویی از ماه خوب‌تر داری تو کدامین گلی که دیدن تو صلواتی محمدی دارد چقدر بر بهشت چهره‌ی خود رنگ و بوی پیامبر داری هجرتت از مدینه شد آغاز کربلا شاهد مقام تو بود کوفه چون شام ماند مبهوتت تا کجاها سر سفر داری باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو چه غرور آفرین و شکوه است مقصدی که تو در نظر داری با لب تشنه بودی و می‌سوخت در تف کربلا پر جبریل وقت معراج شد چه معراجی، ای که از زخم بال و پر داری از میان تمام اهل جهان عرش پایین پا نصیب تو شد عشق می‌داند و جنون که چقدر شوق پابوسی پدر داری شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح شش‌گوشه گوشه‌چشمی، عنایتی، لطفی، تو که از حال ما خبر داری در مدیح تو از مدایح تو یا علی هرچه بیشتر گفتیم با نگاهی پر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری @nohe_sonnati
دوبیتی این شعر ، سرود عالم بالا شد تبریک ، حسین بن علی بابا شد همنام علی ، شبه محمد یعنی میلاد علیِّ اکبر لیلا شد @nohe_sonnati
در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛ زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی عجب اوجی که جا مانده‌ست هرچه کهکشان از تو منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟ "طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟" همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب @nohe_sonnati
فروغ چهره ی خوبان، شعاع طلعت توست کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی فزون‌تر از همه کس، در جهان شباهت توست از این شباهت بی‌حد، در اشتباه افتند که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بود ز حُجب فاطمه، یک سایه هم به طلعت توست ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست به پیکر تو مجسم، لطافت روح است عجب بود که در این خاکدان، قامت توست نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست... عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان که لطف و مرحمت بی‌شمار خصلت توست @nohe_sonnati
باید شنید از دو لبت یا حسین را باید که دید رویِ تو را با حسین را از آن شبی که خنده زدی در میانِ مَهد هر شب علی علی شده لالا ، حسین را با هیچ چیزِ عالم عوض ، نه نمی کند اربابِ ما شنیدنِ بابا حسین را هر پنج وعده تا که اذانِ تو می رسد مبهوت می کند همه حتیٰ حسین را این‌سان که خیره خیره تو را می کند نگاه باید که دید وقتِ تماشا حسین را طوری به رویِ دامن زینب نشسته‌ای گویا گرفته حضرت زهرا حسین را باغ بهشت را گِروِ باده داده‌ایم دیوانگانِ حضرتِ ارباب زاده‌ایم روزی که بال می زدم اما پری نبود روزی که حلقه می زدم اما دری نبود روزی که باده عربده می زد حریف کو؟ حل می شدم درونِ مِی و ساغری نبود روزی که در میانِ تمامیِ عقل‌ها مستانه نعره می زدم و حنجری نبود روزی که عشق بود و خداوندِ عشق را غیر از حسین آینه‌ی دیگری نبود دیدم حسین بود و حسین و حسین هم وقتی که بود جلوه‌ی بالاتری نبود می خواستم که دل بسپارم نیافتم می خواستم که سر بدوانم سری نبود آن روز لطفِ حضرتِ حق حیدری شدیم ما را صدا زدند و علی اکبری شدیم وقتی که باز می کنی از رُخ نقاب را بیچاره می کنی زِ پِی ات آفتاب را انگشت بر لب اند تمامیِ قاب‌ها داری زِ بس که چهره‌ی ختمی مآب را جبریل هم گمان کنم این جا مُردَد است آورده در حضورِ تو اُمّ الکتاب را شُکرِ خدا برای گره‌های کورِ ما آورده‌ای هزار دَمِ مستجاب را چشم پدر زِ شوق و شعف برق می زند وقتی سلام می کنی عالیجناب را میدان برایِ عرضِ ادب سجده می کند تا دست می کشی سر و یالِ عقاب را تو حیدری که آمده تکرار می شوی وقت نبرد تیغ علمدار می شوی در خاک می روند تمامِ سوارها با دیدنِ تو ای نفسِ ذوالفقارها حتیٰ هنوز بین دلیران زبانزد است یک صحنه از حضور تو در تار و مارها تو می زدی به سینه‌ی لشکر ولی چه سود یک تن نبود دور و برت از فرارها تیغ تو چرخ می زند و چرخ می زند صدها هزار دست و سرِ نابکارها از نازِ ضربِ شصتِ تو بد مست می شود شمشیر تو که زَهره دَرَد از شکارها از نازِ ضربِ شصتِ تو تکبیر می کشد عباس ، وقتِ دیدنِ این کار زارها نامت حماسه‌ای ست که پیدا نمی شود هر یوسفی که یوسفِ لیلا نمی شود @nohe_sonnati
هركه با آينه روى تو برابر كرده  نظر انگار به رخسار پيمبر كرده رخ مپوشان كه شود ماه شب عيد عيان چشم بگشا كه كنى زهره و ناهيد عيان كس نديده است به هم، زهره و ناهيد چنين ندميده است به يک صبح،دو خورشيد چنين لب شيرين بگشا! خاطره پر شور نما باز هم از پدرت خواهش انگور نما هوهو معركه را نعره ى تكبير بكش به خراميدن خود، شير به زنجير بكش گرد كافور، بلند از دم شمشيرت شد تاختى لشكر كفّار زمينگيرت شد گل طراوت ز گل عارض تو وام گرفت سحر آمدنت روز جوان نام گرفت اى اذان گوى حرم! اى پسر شاه سلام! أشهد أن عليأ ولى الله سلام @nohe_sonnati
دوبیتی از صورت چون ماه پيمبر خواندند از هيبت و اقتدار حيدر خواندند شد جلو‌ه ی احمد و على، آینه‌ای آن آينه را علیِّ اکبر خواندند @nohe_sonnati
دوبیتی علی را ذاتِ ایزد می‌شناسد اَحد را درکِ احمد می‌شناسد چه گوییم از علی‌اکبر که تنها محمد را محمد می‌شناسد @nohe_sonnati