در چند سال اخیر شاهد چاپ کتاب هایے با موضوع عاشقانہ های شهدا بہ ویژه شهدای مدافع حرم از زبان همسرشان و همچنین چاپ رمان های مذهبے با همین محوریت بوده‌ایم. روایت هایے کہ تا حد زیادی بہ زندگے خصوصے شهدا ورود کردند و از لابہ‌لای آنها قسمت های زرد و خیلے عاشقانہ(کہ اصلا لزومے نداشت) را جمع آوری و بہ خورد مخاطب دادند!!👇

همہ اینها باعث خلق یکسری روایت های صورتے از زندگے شهدا شد و نوجوان هایے کہ مخاطب این کتاب ها شدند احتمالا نمےتوانند شهیدی را تصور کنند کہ شلوار شیش جیب، انگشتر عقیق، ته ریش و...نداشتہ باشد!👇

مخاطب عمده این کتاب ها اکثرا دخترهای نوجوان هستند و متاسفانہ گاهے مواقع بہ جای اینکہ مفید واقع شوند ممکن است آسیب زا باشند. در نتیجہ چنین تصوری فقط پسری کہ انگشتر عقیق، شلوار شیش جیب و چفیہ عربے بپوشد و پایہ ثابت هیئت و مزار شهدا باشد و از همہ مهم‌تر آرزوی شهادت داشتہ باشد، مذهبے و ایده آل محسوب میشود و دخترها انتظار دارند پسری با همین تیپ و خصوصیات بیاد خواستگاریشون و یک زندگے عاشقانہ داشتہ باشند، بہ علاوه اینکہ سالے ده بار برن کربلا و مشهد و راهیان نور...‼️🚶🏻‍♂ و یا توقع دارند کہ همسرشان حتما پاسدار باشد و همان یکے دوسال اول زندگے آقا پسر برود جنگ و شهید شود...😐! حالا یہ سوال... اگہ شهید نشد چے؟ اگہ اسیر یا جانباز شد چے؟ بازم روی عقیده‌ات پافشاری میکنے؟! تحمل ماموریت های طولانے و تنهایے رو داری؟ کنار اومدن با این شرایط دل شیر میخواد... یکے مثل همسر حاج قاسم:)👇

در ادامہ چند نمونہ از همین تصورات فانتزی در جلسہ خواستگاری رو باهم میخونیم؛ داستان های واقعےِ طنز و در عین حال تلخ...↯ ¹-بنده خدایے رفتہ بود خواستگاری دختره بهش گفتہ بود اگہ قول میدی شهید بشے من حرفے ندارم، جوابم مثبتہ... از اتاق اومدم بیرون رفتم کنار مادرم نشستم گفتم صبرکن یہک دونہ موز بخورم و بعد بریم!🙂 ²-مےگفت چند دقیقہ ای از صحبت های دو طرفه‌مون کہ گذشت یہ دفعہ دختره یہ چیزی گفت کہ برق سہ فاز منو گرفت! گفت بزارید از همین الان بگم من میخوام شهید بشم...! شما کہ مشکلے ندارید؟ گفتم نه، اتفاقا خیلے خوبہ! گفت چطور؟ گفتم خیلے وقتہ دنبال کار مےگردم اگہ شما شهید بشید خیلے خوب میشہ، هم شما بہ آرزوت میرسے هم من بعد شهادت شما از بنیاد شهید حقوق مےگیرم...😊 با عصبانیت گفت دیگہ سوالے ندارم...:/ ³-مےگفت زمان دانشجوئیم کتاب شهدا زیاد میخوندم و بدجور تو جو ازدواج های دهہ شصتے بودم. تو یہ خواستگاری کہ رفتہ بودم احساس کردم مناسب هم هستیم آخرای صحبت های دوطرفه بہ دخترخانم گفتم: من دوست دارم مثل شهید باکری تو مهریہ خانمم کُلت هم باشہ! دختره زیر چشمے یہ نگاهے بهم کرد و بعد از چند لحظہ سکوت گفت اتفاقا خیلے خوبہ، الان کہ جنگ نیست ولے بعضے وقتا بہ درد زندگے میخوره البتہ بہ این شرط کہ عندالمطالبہ باشہ! احساس کردم دختره یہ کم خشنہ فرداش جواب منفے دادم. دلیل پرسیدند گفتم آرمان هامون باهم فرق داره...👇

و اما نکتہ آخر↶ این مباحث درمورد آقایان هم صدق میکند... بنابراین دوستانے کہ با خواندن این کتاب ها و این تصورات فانتزی و اشتباه تصمیم بہ ازدواج مےگیرند بهتر است کمے تجدید نظر کنند و با معیارها و ملاک های درست و منطقے تصمیم بگیرند.💯

سلام دوست خوبم☺️ البته اول سعی کن که این رمان ها و فیلم ها رو نگاه نکنی یا به کم کم برسونی. 🌈دوست من، گذشتن از این چیزها برای آینده خودمون و زندگی بهتر خودمون مهمه ها ... پس تلاش کن سمت این چیزایی که همه اش بهت انرژی منفی میده نری. و کم کم ترک کنی. درواقع میتونم بگم از بس که ذهنت رفته سمت این چیزای منفی که میترسی، به جای اون به زندگی مامان و بابای خودت نگاه کن، به زندگی دوستان و اقوامی که اتفاقا ازدواج کردن و زندگیشون خیلی شیرینه نگاه کن . تا همچین حس و حالی بیاد سمتت ... 🍃 به زندگی خوب مردم نگاه کن و با خودت بگو خداجونم شکرت که انقدر زوج و خونواده های خوشبخت داریم، از ته دلت برای اینجور خونواده ها دعای خیر و خوشبختی کن، مطمئن باش که آینده خودتم چند برابر خوب و خوش میشه . ⁉️بعدش توکل یعنی چی؟ یعنی اینکه شما آینده و زندگیتو بسپاری دست خدا و بدون تشویش و دلهره بگی خدایا به تو توکل کردم و نگران آینده ام نیستم میدونم تو بهترین زمان، بهترین اتفاقا برام میفته. مطمئن مطمئن باش که تو زمان مناسب خودش بهترین اتفاق برات میفته. 💯درباره توکل تحقیق کن حتما، تا این دلشوره ها رو برای ازدواج و آینده ات نداشته باشی . البته طبیعی هست تو این سن، زیاد بهش اهمیت نده ، کم کم بررگتر بشی این حس ها از بین میره، تقریبا همه دخترا تو این سن اینجوری میشن، نگران نباشید میگذره ✅درباره بقیه انتخاب هاتم بگم سعی کن زیاد وسواس نشون ندی، یه چیزی رو که گرفتی با خودت بگو: من دیگه همینو انتخاب کردم تموم شد رفت، لازم نیست دیگه به موردای دیگه فکر کنم . ذهنتون خیلی مهمه بچه ها، ذهنتون آزاد کنید.💫 #رمان

سلام دوست ۱۱ ساله من، چی شده؟!😳 از زندگی خسته شدی؟😳 مگه داریم؟ مگه میشه؟ نگو تو رو خدا ... از تو که یازده سالته این انتظارو ندارم ... الان اصلا با بقیه بحث ها کار ندارم، بچه ها خدایی نشنوم بگید از زندگی خسته شدینا... ☺️ نداشتیم اصلا اینو ... ❌ بله درسته هممون همه چی تموم نیستیم، چه برسه به یه دختربچه ۱۱ ساله .... میدونم دوست خوبم سخته، ولی شما هم سعی کن که خیلی حساس نشی رو این موضوع ها، یعنی سعی کنی با خونواده صحبت کنی و براشون توضیح بدی که از پس همه مسئولیت ها برنمایی ... 🍃 البته شما برام تعریف نکردی که خونواده به چه چیزایی گیر میدنا؟ 😉 نه الان نمیخوام نصحیت کنم، فقط میگم اگر فکر میکنی اون کاری که خونواده دارن بهت راجع بهش گیر میدن، اگر به ضررته پس بدون صلاحتو میخوان دوستم ... ولی اگه مسیولیت های سنگین بهت دادن باهاشون صحبت کن بگو از پسش برنمیای .🌈 انقدرم حساس نباش . اگه شد بیا پی وی بنده، چون کامل نگفتی خونواده به چی گیر میدن. الان ممکنه واقعا یه چیزی باشه که صلاح تو توش نباشه و نباید انجام بدی. خب من نمیتونم بهت بگم نه انجام بده که ... این کار اشتباهه خب ... اگه شد بیا پی وی یا تو ناسناس بهتر توضیح بده ببینم به چی گیر میدن؟

#رمان ببینید بچه ها نمیگم رمان نخونیدا ... نه، اتفاقا رمان های خیلی خوبی هم هستن که واقعیت های زندگی رو نشون میدن ، هم رمان ایرانی هم کتاب های رمان خارجی از نویسنده های بزرگ ...✅ ولی سعی کنید نرین سمت رمان های عاشقانه مخصوصا تو سن نوجوونی، قبلا راجع بهش بحث کردیم یه مطالعه کنید، باز میل خودتونه ولی بدونید به صلاحتون نیست و اینکه بهتره کتاب های خوب و مفید رو جایگزین کنید تا به درد زندگی تون بخوره. این پیامو مطالعه کنید 👇👇👇

این پیامو چندتا پایین تر پیامشو حتما مطالعه کنید بچه ها ...👆👆

قطعا بگم رمانی که مفسده داشته باشه یا زمینه فساد رو فراهم کنه خوندن و نوشتنش اشکال داره، میتونید از مرجع تون استعلام کنید ... 😊

تنها تر از خدا که نداریم ... وقتی میگیم قل هوالله احد ... خدایا تو تنهایی ولی تنها نذارم... اگه همه اش دلت به خدا گرم باشه احساس تنهایی نمیکنی باور کن از تنهاییتم لذت میبری ...🌺 انقدر حس خوبیه تو تنهایی تو یه بعدظهر دم دمای غروب نگاه کنی به غروب آفتاب و از ته ته دلت خدا رو کنار خودت حس کنی و یه آرامشی میشینه ته دلت که نگووو...🌼 باید از لحظه لحظه هات لذت ببری تو این سن ... چه وقتایی که تو جمع هستی و پیش خونواده و دوستات، چه وقتایی که احساس تنهایی میکنی باید بدونی که خدا کنارته. 🌹 بشین به هدف های قشنگت فکر کن و تو ذهنت یه عالمه حس خوب رو تصور کن یه آینده خیلی خیلی قشنگ ... وقتایی رو تصور کن که به هدف های قشنگت رسیدی و از تنهاییت لذت ببر ... وای یا اینکه بشین تو دفترت با خدا حرف بزن و لذت ببر ببین چقدر حس خوبیه یعنی ..🍃. یه دفتر خوشگل درست کن برای خودت توش حرفای خودتو با خدا بنویس ، ببین چقدر حس خوب بهت میده . نگید بچه ها تنها و غمگین هستید تو این سن . باور کنید خیلی سن خوبیه انقدر میشه قشنگ و رنگی رنگی بشه این دوران براتون ... خیلی هم سن خوبیه ۱۶ سالگی بشین یه جا برای خودت یه قلمو بردار رویاهاتو نقاشی کن ببین چقدر تنهایی هات شیرین میشه . ☺