#استوری
اگه دلت گرفت یا چیزی لازم داشتی و
نبود فقط یه چی بگو :
خدای من حواسش هست♡
مطمئن باش واست کم نمیذاره:)🍀
••••●❥ @hadiss_e_eshgh1
نه آسان دیدنِ رویت، نه ممکن دوری از کویت
ندانم چون کنم ! در وادیِ حیرت گرفتارم ...
#محتشم_کاشانی
@hadiss_e_eshgh1
••
بچهها مثل حاج حسین یکتا باشید♥️
دفاع مقدس تقریبا ۴۰ سال است
که تمام شده
اما او هنوز درحال #جهاد و ولایتمداری است
به هر نوعی او یک مجاهده ،
با سخنرانی
با توییت ها
با معرفی کتاب
و...
از او یک مجاهد کامل ساخته است⛏!
#ما_ملت_امام_حسینیم
@hadiss_e_eshgh1
#خاطراٺ
گاهےدلٺنگمیشوے
براےخلوٺهاےٺڪنفرهـاٺ
براےقدمزدنهایٺروےخاڪهاے
فڪهـشلمچهـشرهانےو ...
واشڪریخٺنهایٺ
براےمناجاٺهاودعاهایٺدرمنطقهـ!
دلٺنگشو ...
ڪهـاولینقدمطریقِآسمانےشدن
همیندلٺنگیسٺ!
دلتنگی .. شهدا .. جامانده.
@hadiss_e_eshgh1
در بین بچہ هاے رزمنـده
خصوصا ؛
رزمندههاے حزباللہ لبنان اصطلاح
#چشمشیدایی معروف است
یعنے ڪسی ڪہ چشمهایش
داد میزنند شهید خواهد شد
#شهیدعلیالهادے
چنینچشمهایی داشت ...
@hadiss_e_eshgh1
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
در بهشـت شهـریست
بہ نـام مـدینـة الرحمـة
ڪه بی نهـایت زیبـاسـت
در آن شهـر خانـه ایسـت
بہ نـام بیـت الجـلال
ڪه درهـای بسیـار دارد
و کلیـد درهـای آن
بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ اسـت.
💕
♥️✿| @hadiss_e_eshgh1|♥️✿
💐روزتان معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد (علیهم السلام) 💐
✋السلام علیک یابقیة الله
(عجل الله تعالی فرجه الشریف)💚
✋السلام علیک یااباعبدالله
الحسین (علیه السلام)😍
✋السلام علیک یا علی ابن
موسی الرضا(علیه السلام)🍃
💐السلام علیکم یا اهل البیت النبوه
جمیعا" ورحمة الله وبرکاته💐
#حلاوت_عشق 💕
🍃❤️| @hadiss_e_eshgh1|❤️🍃
#سلام_مولاجانم ❤️
اگر بہ دیدهےظاهر تو را نمےبینم 😔
ولے تو را ز جان و دل جدا نمےبینم🤍
چنان ڪہ شیفتهے آن جمال زیبایم☺
بہ هر چہ مینگرم جز تو را نمیبینم🤍
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مہدوے 🌤
#الـتماس_دعای_فرج 🤲
#منتظران_ظهور 💚
✨💚@hadiss_e_eshgh1 💚✨
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
✋️اول صبح و #سلامی_به_مولا
دور از حسین زندگے ما چه فایده
اصلا نفس بدون تو مولا چه فایده
أَلسَّلامُ عَلى النّازحینَ عنِ الاوطان
سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
@hadiss_e_eshgh1
┄┅═══✼✨✼═══┅
〔🍂⛱
📝روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم
🔺پنجشنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق
✍ساعت ۷ صبح
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،
هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
ساعت ۷:۴۵ صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضرند.
ساعت ۸ صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند
دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
.
آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
ساعت ۱۱:۴۰ ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
ساعت ۳ عصر
حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خودرویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
ساعت حدود ۹ شب
حاجی از بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند.
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسید #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
@hadiss_e_eshgh1