eitaa logo
نکته های دلنشین
266 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
6 فایل
مطالب کانال نکته های دلنشین : احادیث ، کلیپ های سخنرانی ، نکته های مهم زندگی و کاربردی و هشدارها...
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 خوبی یا بدی چوپانی ماری را ازمیان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد. چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمد و گفت: به گردنت بزنم یابه لبت؟ چوپان گفت: آیا سزای خوبی این است؟ مار گفت: سزای خوبی بدی است...!!! و قرارشد تا از کسی سوال کنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند چاره ی کار را. روباه گفت: من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم. برگشته ومار را درون بوته های آتش انداختند، مار به استمداد برآمد. روباه گفت: بمان تارسم خوبی از جهان بر افکنده نشود....
#حدیث امام علی علیه السلام فرمودند: انسان های منافق با توسل به کذب و تزویر کارهای ناپسند خود را زیبا و نیکو جلوه می دهند. 📙فهرست غرر ص 344
به این صبح زیبا با اندیشه‌ای نیک وارد میشویم همه چیز تازه است! هوا تازه! نفس تازه! ودراین فرخنـده زندگی به شما سلام صبح سه شنبه ۲۶ تیر ماه ۱۳۹۷ شما بخیر
💫💫💫 💫💫 💫  امیرالمؤمنین على عليه السلام  : ✍ بدانيد كه بر سه گونه است: 🔶🔹ظلمى كه هرگز نمى شود ، 🔶🔹ظلمى كه مى شود ، 🔶🔹و ظلمى كه بخشوده مى شود و بازخواست نمى گردد . 🔹اما ظلمى كه هرگز بخشيده نمى شود ، شرك ورزيدن به ... 🔹اما ظلمى كه بخشوده مى شود ستمى است كه بنده با ارتكاب بعضى كوچك به خود روا مى دارد 🔹و اما ظلمى كه بازخواست خواهد شد ، ستم بندگان به يكديگر است . ‌📖نهج_البلاغه ، خطبه 176 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
👈 ماجرای دیدار دانشجوی ‌مشروب‌ خوار با ‌آیت‌الله‌ بهجت دانشجو بود...دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی.... از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم...قرار شد با حضرت آیت الله العظمی بهجت هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه: وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت...بچه ها تک تک ورود می کردن و سلام می گفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی می گفت و تعارف می کرد که وارد بشن...من چندبار خواستم سلام بگم...منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن...امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن... درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن... یه لحظه تو دلم گفتم: "حمید، میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه...تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره...!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی...!!!"خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم...تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن... این بار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: "حمید..حمید...حاج آقا باشماست." نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره می کنن که بیا جلوتر...آهسته در گوشم گفتن: یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی...
﷽؛ خاطره ای از نماز شهید علی اکبر شیرودی 🌹🍃🌹🍃
سلام صبح چهارشنبه ۲۷ تیرماه ۱۳۹۷ شما بخیر