فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥میدونستین توپ بدمینتون اینجوری درست میشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت سه تا زن عوض کردم😳
گفتم برو خودتو عوض کن👌
🔸فرشته هم بِدن به تو دیوِش میکنی ...
پول تو جیبی بچههای دهه 60
كم بود؛ ولى صفا داشت...
الان دیگه این این سکه ها رو باید توی کلکسیون سکه نگه داشت...
#نوستالژی
🔷 در حالتهای روانی مختلف چه بخوریم؟
١) غمگین هستید؟
غذاهایی که دارای امگا3 و ویتامین D هستند
مثل : تخم بزرگ (بذر کتان) و ماهیهای چرب مثل قزل آلا بخورید
٢) در سختی هستید؟
غذاهایی غنی از ویتامین C
مثل : گوجه فرنگی، آناناس، توت فرنگی
کیوی، فلفل سبز و کلم میل کنید
٣) استرس دارید؟
غذاهایی غنی از ویتامین های گروه B
مثل قزل آلا یا میگو یا یک کاسه بزرگ ماست کم چرب بخورید
٤) عصبانی هستید؟
غذاهای پتاسیم دار
مثل : موز، آووکادو، ذرت، سیب زمینی و لوبیا سفید بخورید
۵) بیخوابی به سرتان زده است؟
غذاهای غنی از منیزیم مثل نخود، عدس، جو دوسر، تخم کدو و اسفناج میل کنید .
🛑📸 تقویم و اوقات شرعی قم
امروز شنبه ۲۰ خرداد
۲۱ ذی القعده
ذکر روز: یا رب العالمین💯
اذان صبح: ۰۳:۰۹:۵۷
طلوع آفتاب: ۰۴:۵۳:۰۵
اذان ظهر: ۱۲:۰۵:۵۳
غروب آفتاب: ۱۹:۱۸:۵۰
اذان مغرب: ۱۹:۳۹:۳۲
نیمه شب شرعی: ۲۳:۱۴:۲۳
🌤🌪⛈ آسمان استان قم در ساعات آینده، صاف از بعد از ظهر افزایش ابر و وزش باد در پاره ای نقاط رگبار رعد و برق .
🔥 ضرر مالی :
قرار داد را طوری تنظیم کردم که به ضرر فروشنده و به نفع من تمام میشد.
با این کار یک مغازه توی باز خریدم و ۴۰۰ میلیون به ضرر فروشنده شد. فکر می کردم خیلی سود کردم. بیچاره فروشنده، مجبور شد این ضرر را تحمل کند، حالا آمده ام این طرف و با اینکه کارهای خوب بسیاری داشتم اما گرفتار شدم، تو رو خدا به دادم برس، تو بر می گردی، به پسرم بگو نشان به این نشان که... مشکل مرا حل کن.
تابستان 1399 این ماجرا برای من پیش آمد و با شوک پزشکی برگشتم.
به پسر آن پیرمرد ماجرا را گفتم اما توجهی نکرد. با اینکه آن نشانه را فقط خودش میدانست اما با این وجود کار خاصی انجام نداد !
مدتی بعد با یکی از دخترهای این مرحوم صحبت کردم و ماجرای تجربه ام را برایش تعریف کردم . چند ماه گذشت . با خبر شدم که ایشان از سهم ارث خودش ، به سراغ فروشنده مغازه رفته و مبلغ مذکور را پرداخت نموده .
درست در همان روزی که با فروشنده تسویه حساب کرد ، یکی از بستگان ، این پیرمرد را در خواب دید که با خوشحالی گفته بود : من امروز آزاد شدم .
📙برگرفته از کتاب تقاص، تجربه نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی ، صفحه 10
👈 کانال نکته های دلنشین
https://eitaa.com/noktehayedelneshin
🕌 بیشتر تلاش کن :
بيشتر تلاش كن راوي: حميد داود آبادي
عمليات والفجر8تازه به پايان رسيده بود. پيكرهاي شهدا به ستاد معراج شهداي تهران منتقل شد. در بين شهدا شهيدي بود كه پيكرش كاملا ً سالم بود. فقط تركش بزرگي
شبيه يك نعلبكي به سمت چپ سينه اش اصابت كرده و در كنار قلبش ايستاده بود.
هيچ مشخصاتي نداشت. نه پلاك، نه كارت و نه...
به همراه اين شهيد برگ هاي بود كه نوشته بود: شهيد گمنام
به چهره معصومانه او خيره شدم. آيا نميشد كاري كرد؟ آيا كسي او را نميشناسد!؟
داخل جيبهاي شهيد را گشتم. اما هيچ مدركي نبود.
نيمه هاي شب همان شهيد را در خواب ديدم. به من نگاهي كرد و گفت: مادرم منتظر من است. من را شناسايي كن. بيشتر تلاش كن!
صبح فردا با مشاهده پيكر شهيد به ياد خواب شب گذشته افتادم. يعني اين خواب چه معني ميدهد! نكند چون زياد به فكر او بودم اين خواب را ديده ام!
پيراهن غرق خون شهيد را از بدنش خارج كرديم. با آب و صابون آن را شُستم. شايد اسمش را روي پيراهن نوشته باشد. اما نبود.
دوباره به خوابم آمد. اين بار هم همان جمله را تكرار كرد؛ بيشتر تلاش كن!
چند روز بعد پيكر شهيد را از سردخانه خارج كرديم. با آب گرم بدنش را شُستم. شايد بر روي بدنش نامش را نوشته باشد. اما باز هم خبري از مشخصات او نبود.
چند روزي بود كه همه فكرم را مشغول كرده بود. يعني چطور ميتوان او را شناسايي
كرد. دوباره به خوابم آمد. دوباره همان جمله: بيشتر تلاش كن!
كم كم در فكر رفته بودم كه نكند من را سر كار ... . اين بار پيكر شهيد را از سردخانه
خارج كردم. با توكل بر خدا و توسل به معصومين شروع به وارسي كردم. هر كاري به فكرم ميرسيد كردم اما نتيجه اي نگرفتم. يكدفعه نگاهم به زخم روي سينه اش افتاد!
وقتي بدنش را شُستيم. زخم سينه او باز شده بود. تركش بزرگي كه دنده هاي او را خُرد
كرده بود ميديدم. دستم را به داخل محل زخم فرو بردم. تركش را با دستم لمس كردم. بعد هم آهسته آن را خارج كردم.
آنچه ميديدم باوركردني نبود. تلاشها نتيجه داد. اين شهيد ديگر گمنام نبود! پلاك شهيد به همراه تركش به داخل سينه رفته بود. گوشه پلاك به تركش چسبيده بود. اما
صحيح و سالم و خوانا بود.
روز بعد اين شهيد شناسايي شد. از بسيجيان شهر كرج بود. براي تشييع و تدفين او را
راهي كرج كرديم.
« منبع : کتاب : شهید گمنام ، صفحه 77 ، کاری از گروه شهید ابراهیم هادی » .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 نفرین پدر و مادر
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافی .
قرآن کریم
وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
﴿آیه ۲۳ ، سوره اسراء﴾
#دختر #پسر #پدر #مادر #عاق_والدین #جوان #پیرمرد #بابا #خدا #جوانی #پیری #پول #ثروت #مقام #ریاست #دوست #زن #بچه #خونه #مقام #نفرین_پدر_و_مادر
با اشتراک این لینک ما را به دوستان خود معرفی کنید .
👈 کانال نکته های دلنشین
https://eitaa.com/noktehayedelneshin
خانم بدحجاب جلوی یکی از علما رو
گرفت و از ایشون سوال کرد :
اگه یک تار موی من بیرون باشد،
دنیا به آخر میرسه؟!
چرا اینقده شماها گیر می دین؟
عالم جواب داد :
اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر
میرسه؟ قطعا خیـر.
ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا رو
هـم تغییـر نمیده، امـا بسـیاری از افراد
طبیعتـا در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی
شـده و اون غـذای خـوب و خوشـمزه از
چشمشون میافته.
حالا بذار یه داستان قشنگ تاریخی
هم برات بگم...
عالم گفت :
روزی یکــی از یــاران امــام صادق
( علیه السلام ) خدمــت ایشــان رســید
و گفــت در یــک کــوزه روغــن یــک مــوش
افتــاده، آیــا میشود آن روغــن را خــورد؟
امــام صــادق (علیهالسلام) فرمودنــد:
نمیتوانی آن را بخـوری.
مـرد گفـت آقـا یـک مـوش کوچکتـر از آن
اسـت کـه باعـث شـود غـذای خـود را کنـار
بگـذارم و از خیـر روغنهای گـران قیمـت
بگـذرم!
امـام صــادق (علیهالسلام) فرمودنـد:
آن چیـزی کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت،
مـوش نیسـت.
ایـن دیـن اسـت کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت.
حالا خانم بزرگوار :
وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنید
متوجـه میشیم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـه امـا
وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی
نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از
فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت،
با این نگاه، بیرون امدن یـک تـار مـو
جلوی نامحـرم هـم مهـم میشود.
🛑📸 تقویم و اوقات شرعی قم
امروز یکشنبه ٢١ خرداد
٢٢ ذیالقعده
ذکر روز: یا ذَالجَلالِ وَ الاِکرام 💯
🌤🌪⛈ آسمان استان قم در ساعات آینده، نیمه ابری بتدریج افزایش ابر از بعد از ظهر افزایش ابر و وزش باد شدید در پاره ای نقاط رگبار رعد و برق
اذان صبح: ۰۳:۰۹:۴۴
طلوع آفتاب: ۰۴:۵۳:۰۱
اذان ظهر: ۱۲:۰۶:۰۶
غروب آفتاب: ۱۹:۱۹:۱۷
اذان مغرب: ۱۹:۴۰:۰۱
نیمه شب شرعی: ۲۳:۱۴:۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*📛📛⛔⛔این کلیپ به خاطر مهم بودن این قضیه که ممکنه برا فرزندان ما هم اتفاق بیفته تو گروه گذاشته شده .لطفا مواظب فرزندانتان باشید که به یخچالهای فروشگاهی نچسبند چون اکثر بدنه این یخچالها برق دارند و تا الان طبق امار اورژانس کشور جان تعداد زیادی از فرزندان🥺😟😔 توسط همین یخچالهای فروشگاهی گرفته شده .و تعداد زیادی از این موضوع بی خبر هستن .لطفا در گروهای که هستین به اشتراک بزارید .تا هیچ کس شاهد غم از دست دادن فرزند خود نباشه .
📢 فعال فضای مجازی :
فعال فضای مجازی بودم. در جریان سکته و تجربه نزدیک به مرگ، مرور اعمالم را مشاهده کردم.
من همواره سعی می کردم مراقب حق الناس باشم. حتی در بیان مطالب مجازی.
یک روز پیامی سیاسی برایم آمده بود. چون از صحت آن مطمئن نبودم، آن را پخش نکردم. اما دوست دیگرم در صفحه و کانال خودش آن را بازنشر کرد.
به او گفتم اشتباه می کنی این تهمت است اما قبول نکرد.
من در مرور اعمالم همان روز را دیدم. متوجه شدم که چهار هزار نفر پیام دوست مرا دیده اند و واکنش نشان دادند.
او گرفتار بود. اگر می خواست از حق الناس در قیامت نجات پیدا کند، باید این افراد را پیدا کرده و حلالیت می طلبید!
این روزها چقدر آدم ها با پخش مطالبی که از صحت آن اطمینان ندارند خود را گرفتار می کنند!؟
برگرفته از کتاب تقاص. اثر گروه شهید هادی. داستان ششم . صفحه 21 تا 23
👈 کانال نکته های دلنشین
https://eitaa.com/noktehayedelneshin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عظمت آفرینش🌹
☘از زیبایی های آفرینش و قدرت خداست که این نوع خیارکوهی هنگام رسیدن منفجر می شود و برای تکثیرواستفاده حیوانات وحشرات ،دانه هایش را به بیرون شلیک میکند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕌 حماسه پایداری :
دو نفر بيشتر نبوديم. من بودم و او. فقط ميدانستم اسمش حسن است. او آرپيجي ميزد. من هم به اوكمك ميكردم. دل شير داشت. از هيچ چيزي نميترسيد. در محاصره مانده بوديم. هيچكس كمك ما نبود. نه راه پيش داشتيم نه راه پس. حسن گفت: ما اينجا يا شهيد ميشويم يا اسير
اگر اسير شديم تو هيچ كارهاي من همه چيز را به عهده میگیریم .
از موضع استتار عراقيها استفاده ميكرد. يكي يكي تانكهايشان را ميزد. وحشتي در دل عراقيها ايجاد شده بود. ساعتي بعد گلوله هايمان تمام شد. يكدفعه كار عجيبيكرد. دويد به سمت يك تانك عراقي نيمسوخته!
رفت روي تانك و با تيربار تانك ستون نفرات آنها را به رگبار بست! تعداد زيادي را روي زمين ريخت و برگشت.
غروب بود كه هر دوي ما را جداجدا اسير گرفتند.
من خودم را آشپز معرفي كردم. افسر عراقي به حسن گفت: فاميليات چيه؟
گفت: خميني! پرسيد: نام پدر: گفت: خميني
نام جد؟ دوباره گفت: خمينيحسن را ميشناختند. ميدانستند چه بلايي به سرشان آورده. در مقابل ديدگان ما او را به ستون پل بستند. با صداي بلند شهادتين را گفت. بعد هم از نزديك او را با آرپيجي هدف قرار دادند. حسن در عشق خدا ميسوخت. بعثيها هم سوختند؛ از آتشي كه حسن به جگرشان زده بود.
***
عمليات تمام شده بود. پانزده نفر بوديم كه ما را به اسارت گرفتند. سن همه ما كم بود. بيشتر نفرات ما مجروح بودند. ما را به سمت پشت جبهه منتقل كردند.
چندين افسر بعثي در سايه نشسته بودند. ما را مسخره ميكردند. تشنه بوديم و خسته.
آنها هم ما را آزار ميدادند. ظرف آب را جلوي ما به روي زمين ميريختند اما به ما نميدادند.
پسر بچه14سالهاي را از بين ما صدا زدند. دستانش را به شكمش گرفته بود. جلوآمد.
قهقه هاي مستانه بعثيها ادامه داشت. ياد كاروان اسراي اهلبيت بعد از ماجراي كربلا در ذهنم تداعي شده بود.
آنها همينطور آن نوجوان را مسخره ميكردند. پسرك هم زير لب زمزمه اي داشت.
يكدفعه فرياد زد: لبيك ياحسين، لبيك يا خميني و بعد به سمت افسران عراقي دويد!!
نارنجكي را زير لباسش مخفي كرده بود. خود را به ميان افسران انداخت. نارنجك منفجر شد!
چندين افسر بعثي به درك واصل شدند. ما را هم به شدت كتك زدند و از آنجا بردند. كسي آن نوجوان دلاور را نميشناخت. پيكر پاره پاره او همانجا در ميان صحرا ماند.
« منبع : کتاب : شهید گمنام ، صفحه 79 ، کاری از گروه شهید ابراهیم هادی » .
❇️ #پوستر | نماز یکشنبه ماه ذیالقعده
✍️ رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله در روز یکشنبه ماه ذىالقعده فرمود: «ای مردم! کدامیک از شما میخواهید توبه کنید»؟
🔹 گفتند: «ای رسول خدا! همه ما میخواهیم توبه کنیم».
🔸 پیامبر فرمود: «غسل کنید، وضو بگیرید و چهار رکعت نماز به جای آورید؛ در هر رکعت یکبار "سوره حمد"، سهبار "سوره توحید" و یکبار "معوذتین (سوره فلق و ناس)" بخوانید. آنگاه هفتاد بار استغفار نمایید و در پایان "لَا حَولَ وَ لَا قُوَّةَ إلَّا بِاللَّهِ" بگویید. سپس بگویید: "یَا عَزِیزُ! یَا غَفَّارُ! اِغفِر لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِنَاتِ، فَإنَّهُ لَا یَغفِرُ الذُّنُوبَ إلَّا أنتَ"».
🔹 آنگاه فرمود: «بندهاى از امّت من چنین عملى را انجام نمیدهد، مگر اینکه از آسمان به او ندا میرسد: "بنده خدا! عمل را از نو شروع کن که توبه تو قبول، و گناهانت آمرزیده شد"».
📎 #ادعیه
📎 #اعمال_عبادی
📎 #نماز_یکشنبه_ذی_القعده
Gerftari Dar Zendegi.mp3
3.85M
📢سه عامل اصلی گرفتاری در زندگی
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتی كافی .
با اشتراک این لینک ما را به دوستان خود معرفی کنید .
👈 کانال نکته های دلنشین
https://eitaa.com/noktehayedelneshin
🛑📸 تقویم و اوقات شرعی قم
امروز دوشنبه ۲۲ خرداد
۲۳ ذیالقعده
ذکر روز: یا قاضِیَ الحاجات 💯
اذان صبح: ۰۳:۰۹:۳۳
طلوع آفتاب: ۰۴:۵۲:۵۹
اذان ظهر: ۱۲:۰۶:۱۸
غروب آفتاب: ۱۹:۱۹:۴۳
اذان مغرب: ۱۹:۴۰:۲۸
نیمه شب شرعی: ۲۳:۱۴:۳۸
🌤🌪⛈ آسمان استان قم در ساعات آینده، صاف از بعد از ظهر افزایش ابر و وزش باد شدید و گرد و خاک در پاره ای نقاط رگبار و رعد و برق .
🔴 آیت الله میلانی در حال بیهوشی پرفسور بولون را مسلمان کرد
مرحوم آیت الله سید محمد هادی میلانی (ره) دچار بیماری معده شده بودند، پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که در آن زمان در شهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد.
پرفسور پس از یک عمل سه ساعته زمانی که آن مرجع تقلید در حال به هوش آمدن بودند، به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می گویند را برایش ترجمه کند.
مرحوم آیت الله میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت می کردند، پس از این مساله پروفسور برلون گفت:
شهادتین را به من بیاموزید، از این لحظه می خواهم مسلمان شوم و پیرو مکتب این روحانی باشم.
وقتی دلیل این کار را پرسیدند، پروفسور بولون گفت:
"تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان می دهد، در حالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه می کند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است".
و بعد از آن هم وصیت کرد وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کرده اند به خاک بسپارند و اکنون مزار این پروفسور مسیحی مسلمان شده در خواجه ربیع، محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کرده اند.
✳✴✴✴✴❇