امام مهدی عجل الله تعالی فرجه :
أنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ في أَرضِهِ وخَليفَتُهُ و حُجَّتُهُ عَلَيكُم.
من يادگار خدا در زمين و جانشين و حجت او بر شما هستم.
كمال الدّين و تمام نعمه ج1 ،ص
🔸تشرف حاج علی بغدادی 🔸
حجت الاسلام #عالی
مرحوم حاج علي بغدادي ريسندگي و كارخانه در بغداد داشته است. براي دادن خمس در نجف ميرود كه خمس مالش را با بزرگان نجف، آيت الله شيخ مرتضي انصاري، شيخ اعظم و مرحوم كاظميني آنجا رفتند. وجوهاتش را حساب كرده، صبح پنجشنبهاي بوده است. بعد هم زيارت كاظمين رفته، نجف و كاظمين را زيارت كرده است. بعد به بغداد برگشته است. ميگويد: در مسير برگشت با يك كسي برخورد كردم، كه به من فرمود: حاج علي حال شما چطور است؟ بعد ايشان فرمودند: حاج علي ميآيي به كاظمين برگرديم، امشب، شب جمعه است. زيارت اجداد من در كاظمين باشد كه نزديك است. من هم گفتم: چشم! من برميگردم. يك مؤمني به من پيشنهادي داده است. بعد ايشان گفت: برگرديد تا من شهادت بدهم تو از دوستان ما هستي. گفتم: شما چطور شهادت ميدهيد؟ مگر چقدر مرا مي شناسيد؟ گفت: من چطور نشناسم آن كسي را كه حق ما را به ما ميرساند؟ گفتم: كدام حق؟ گفت: خمسي كه به وكلاي ما دادي. گفت: من باز متوجه نبودم. ايشان شيخ انصاري را وكيل خودش ميداند. برگشتيم و همينطور كه ميآمديم، كنار راه ميوههايي را ميديدم كه براي اين فصل نيست. فصل، فصل زمستان بود. ميوهها طور ديگري بود. هوا را طور ديگري ميديدم و عطرآگين بود. همينطور كه با هم راه ميرفتيم،
سؤالاتي از ايشان پرسيدم. مثلاً مولانا اينكه بعضي دوستان ما زيارت مشهد مشرف شدند، ميخواستم بدانم زيارت فلاني قبول است؟ فرمود: انشاءالله قبول است. فلاني هم مشرف شده است، زيارتش قبول است؟ انشاءالله قبول است. فلاني هم مشرف شده، قبول است؟ ديدم سكوت كردند. گفتم: بعضي از كساني كه اهل منبر هستند، ميگويند: اگر كسي شب جمعه زيارت ابا عبدالله الحسين را بخواند، «زيارت الحسين امانٌ من النار» آدم را از جهنم ايمن ميكند. اين حديث درست است؟ ديدند چشمانش اشك زده است و اسم حسين را كه شنيد، فرمود: بله، درست است. «زيارت الحسين امانٌ من النار» بعد به كاظمين رسيديم. شروع به سلام دادن به ائمه كرد. تك تك سلام داد به اسم امام زمان رسيد، سؤال كرد: حاج علي امام زمان خودت را ميشناسي؟ گفتم: چطور نشناسم. معلوم است ميشناسم. گفت: خوب سلام بده. گفتم: «السلام عليك يا حجة الله، السلام عليك يا صاحب الزمان، يابن الحسن» گفت: «عليك السلام و رحمة الله و بركاته» جواب سلام مرا داد، باز من متوجه نبودم. در اين سلام كسي كه خبر از قبولي زيارت بعضيها، خبر از چيزهايي كه غير معصوم نميتواند بدهد. مراجع مل شيخ انصاري را نماينده خودش ميداند. خمس را ميگويد: حق ما است. براي خواندن نماز زيارت ايستاديم. نماز كه تمام شد، آخر نماز به ذهن من آمد، اين قرائن و نشانهها براي حضرت بوده است. نماز كه تمام شد، نگاه كردم ديدم حضرت نيست. در آن زمان يك حالت گيجي و تحير بوده است. ولي بعد با قرائني متوجه ميشويم چه حسرت سنگيني است. از طرفي هم خوشا به حالشان كه همين مقدار نصيبشان شده است.
منبع : مفاتیح الجنان
پيامبر اكرم)صلى الله عليه وآله وسلم فرمود)
1- ِ ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَهُوَ مُنَافِق : ْ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان
نشان منافق سه چيز است :
1 - سخن به دروغ بگويد . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خيانت نمايد .
تحف العقول ص 316
🚩 مردعابد وجوان گناهکار
روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ
📚📚 منبع
کیمیای سعادت ج ۱
اسیر شیطان :
💥حضرت موسی (علیه السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلامی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه السلام) ایستاد.
موسی (علیه السلام) گفت: تو کیستی؟
💧ابلیس گفت: من ابلیس هستم!
💧موسی (علیه السلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند!
💧ابلیس گفت: من آمده ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم!
💧موسی (علیه السلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟
💧ابلیس گفت: با رنگ ها و زرق و برق های این کلاه، دل انسان ها را می ربایم.
💧موسی (علیه السلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره می شوی و هر جا که بخواهی، او را به می کشی.
💧ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛
💧سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره می گردم:
1 - هنگامی که او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛
2 - هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمارد؛
3 - هنگامی که گناهش در نظرش کوچک گردد
داستان های اصول کافی، ج 2، ص 262.
💢 یخ فروش
می دوید و می دوید، با سرعت هر چه تمام تر. و فریاد میزد:
اِرحَموُا، اِرحَموُا. رحم کنید، رحم کنید.
یخ فروش را میگویم. سرمایه اش در حال آب شدن بود!
می گفت : به کسی که سرمایه اش دارد نابود می شود رحم کنید.
و من به فکر فرو رفته بودم که عجب 《عُمرم》که تمام سرمایه من است هر لحظه مانند یخ در حال آب شدن است !
📚 داستان دوستان، محمد مهدی اشتهاردی، جلد ۱_ص۵۷
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
امام حسين عليه السلام
: اَ يُّهَا النّاسُ نافِسوا فِى الْمَكارِمِ وَ سارِعوا فِى الْمَغانِمِ وَ لا تَحْتَسِبوابِمَعْروفٍ لَمْ تَجْعَلوا... ؛
اى مردم در خوبیها با يكديگر رقابت كنيد و در كسب غنائم (بهره گرفتن از فرصتها)شتاب نماييد و كار نيكى را كه در انجامش شتاب نكردهايد، به حساب نياوريد .
منبع : بحارالأنوار، ج 78، ص 121 .