پنجشنبه است ، آنهایی که
مهلت دنیایشان تمام شـدہ
در آن سـوی مـرزهای مرگ
منتظر #فاتحه ای ازطرف
من و شما هستند…
دریغ نکنیم #حمد و سوره
و صلوات را از همه اموات
مخصوصا آنهایی کـه حقی
به گــردن ما دارند: #شهدا
اللهم صل علی محمد و آل
محمد و عجل فرجهم ...
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #تاج_گل_بزرگ
جوانی ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ و ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍی او ﭘﺴﺖ کند. وقتی خواست داخل مغازه ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ برود نگاهش به ﺩﺧﺘﺮکی افتاد ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ می کرد. ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ از او سوال کرد: ﺩﺧﺘﺮ خوب ﭼﺮﺍ داری ﮔﺮﯾﻪ می کنی؟ ﺩﺧﺘﺮک ﮔﻔﺖ : می ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺷﺎخه گلی بخرم اما ﭘﻮﻟﻢ خیلی ﮐﻢ ﺍﺳﺖ. جوان ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﯿﺎ ، ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ میخرﻡ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ خودت هدیه ﺑﺪﻫﯽ. ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ مغازه ی ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻧﺪ جوان ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ که خیلی خوشحال بود ﮔﻔﺖ: ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ممنون ﺗﺎ مزار ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ. جوان نمی توانست ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻓﺮوشى برگشت ، ﺩﺳﺘﻪ گلی ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ۲۰۰ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ بدهد. ﺑﻪ ﺟﺎﯼ خرید ﺗﺎﺝ ﮔﻞ ﺑﺰﺭگ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮگ ، ﺑﺮﺍﯼ مراسم مادر می بریم ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ببریم
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
4_5857390559068423461.mp3
5.59M
🎼 پادکست بسیـار زیبا
🎙 سـید حسین مـومنی
🗒 نامــه جوان اعدامی
⏱ ۰۵ دقیقـه و ۱۱ ثانیه
نشر دهنده معارف باشید
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #ضمانت_چهار_چیز
شيخ صدوق میفرماید كه ذوالقرنين با لشگر فراوان از بيابان عبور میكرد مردى را ديد مشغول نماز است، و به عظمت ذوالقرنين هیچ توجهى نكرد. ذوالقرنين از بزرگى روحش متعجب شد. پس از تمام شدن نمازش به او گفت: چگونه با ديدن بزرگى دستگاه من نترسيدى و به حال تو تغيير پيدا نشد. در پاسخ گفت: با كسى مشغول مناجات بودم كه قدرتش و لشگرش بینهايت است ترسيدم ازاو منصرف شوم و متوجه شما گردم از عنايتش محروم گردم وديگر دعايم را اجابت ننمايد. ذوالقرنين گفت: اگر به همراه من بيايى تمام خواسته ات را اجابت میكنم پيرمرد گفت من حاضرم همه جا باتو باشم بهشرط آنكه چهار چيز براى من ضمانت كنى! اول: سلامتى كه دارم ، هي چوقت مريض نشوم.. دوم: نعمتى كه دارم هميشه باشد و زوالی نداشته باشد. سوم: قدرتى كه دارم پيرى در او ديده نشود. چهارم: حياتى كه دارم مرگ نداشته باشد. و بعد گفت : من از كسى كه تمام امور در تحت قدرت اوست دست بر نمى دارم و به شخصی که مثل خود من عاجز و محتاج است تكيه نمینمايم. ذوالقرنين گفت كدام مخلوق بر اينها که گفتی توانا است!؟ مرد گفت: پس من همراه کسی هستم كه تواناست. منبع: آمالى شيخ صدوق صفحه ۱۷
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
اینجا، ری است که فرسنگ
ها بامدینه فاصله دارد. اما
#خاک و آبش ، بـوی غربت
نمی دهد
آخــر مردمی دارد که تو را
بر چشم می نهند و سالیان
سـال ، بـه زیارتت می آیند.
شایـد #مدینه نباشد ، ولی
هرچه بخواهی بوی مدینه
می دهد...
میلاد باسعادت سیدالکریم
حضرت عبدالعظیم حسنی
علیه السلام مبارک باد
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #یادگاری_از_امامان
حضرت عبدالعظیم به صورت مسافر ناشناس ، وارد رِی شد و در محله ی ساربان در کوی سکةالحوالی به منزل یکی از شیعیان رفت و مدتی در زیر زمین آن خانه به سر می برد و مردم از حضورش بیخبر بودند. تنها افراد انگشت شماری از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در آن محله، مطلع بودند که آنان هم میکوشیدند این خبر ، فاش نشود تا خطری جان ایشان را تهدید نکند. با گذشت زمان افراد بیشتری آقا عبدالعظیم حسنی علیه السلام را میشناختند وبه خانه اش رفت و آمد می کردند تا از علوم و روایاتش بهره گیرند وعطر خاندان عصمت را از او ببویند . امام زادگان ری، جلد ۱ ، صفحه ۱۲۰. آری! شیعیان آقا عبدالعظیم حسنی را یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار به گرد شمع وجودش طواف می کردند و برموقعیت علمی و دینی او ارج مینهادند و مشکلات دینی خود، را بوسیلهی او حل می نمودند
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
سازور-ولادت-حضرت-عبدالعظیم-سرود.mp3
6.69M
🎼 پادکست بسیـار زیبا
🎙 حاج حسین ســازور
🗒 حضرت عبـدالعظیم
⏱ ۰۸ دقیقـه و ۰۱ ثانیه
نشر دهنده معارف باشید
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #اتوشویی_کجاست؟
آتش گلوله و خمپاره لحظه ای قطع نمی شد. از زمین و آسمان مثل نقل و نبات گلوله می بارید. فرصت نفس کشیدن نبود چه برسد به اینکه تکان بخوری و عقب و جلو بروی. هر کس هر کجا میتوانست پناه میگرفت. ولو به این که زمین را بچسبد و سرش را میان بازوانش پنهان کند. یک باره یه بابایی دوید طرفم و ناغافل خمپاره ای خورد کنارش و موج انفجار او را بلند کرد و کوبید رو کمر من بدبخت. نفس تو سینه ام قفل شد. با بدبختی انداختمش کنار. بنده خدا چند لحظه بعد با چشمان هراسان و قیلی ویلی ازجا پرید. لحظه ای به دور و اطراف نگاه کرد و بعد رو به من گفت: برادر، اتوشویی کجاست؟ لباس هایم چرک شده!! با تعجب پرسیدم اتوشویی؟؟ گفت آره. آخر میخواهم چند تا بربری بخرم ، ببرم خانه. تازه دوزاریم افتاد که این بنده خدا موجی شده. افتادم به دست و پا که یه وقت قاطی نکند و بلاملایی سرم بیاره. فورا اورژانس صحرایی را نشان دادم و گفتم آنجا. سلام هم برسان..! گفت چشم و مثل شصت تیر رفت.. خدا را شکر کردم که بلا دفع شد! منبع رفاقت به سبک تانک ، صفحه ۷۲
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
نقل است از #لقمان حکیم
که فرمـود من سیصد سـال
با داروهــای مختلف مـردم
را مـــداوا کـــردم و در این
مدت به این نتیجه رسیدم
کــه هـیچ دارویـی بهـتـر از
#محبت نیست تا فــرصت
هست بــه یکــدیگر مـحبت
کنیــم . الهی که شاد باشید
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #طلب_خير_و_بركت
كودكی زیبا و معصوم در میان سرما كنار شيشه ی يك مغازه ايستاده بود و از سرما میلرزيد. او گرسنه بود. و از خدا خواسته بود كه لباسی گرم و غذايی برايش بفرستد. درهمین حین خانمی از مغازه بيرون آمد و حال و روز کودک را كه ديد به داخل مغازه برگشت وبرای او لباس و غذا گرفت. كودك كه چشمانش را باز كرد غذا و لباس گرم را روبروی خود ديد رو به آن خانم كرد و با چهره معصوم خود گفت شماخدا هستيد؟ خانم گفت نه من يكی از بندههای او هستم. كودك با خوشحالی لبخندی زد و گفت می دانستم نسبتی با خداوند داری. برای همه ی آنهايی كه نسبتی با خداوند دارند دعا كنيم. همه آنهایی که گمنام و بدون نام و نشانی به فکر دیگرانند مطمئنا خداوند از اين كه ببیند برای بنده های خوبش طلب خير و بركت می كنيم خوشحال می شود و ما را پاسخ خواهد داد. الهی خیر ببینید
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
دلتو چه کسی برده؟-استاد دارستانی.mp3
2.3M
🎼 پادکست بسیـار زیبا
🎙 سید احمد دارستانی
🗒 تصرف شیطان بردل
⏱ ۰۴ دقیقـه و ۴۰ ثانیه
نشر دهنده معارف باشید
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #تعریف_و_تمجید
عده ای در حال ساختن یک مسجد زیبا و بزرگ بودند ، بهلول از آنجا می گذشت ، جلو رفت و سوال کرد اینجا چه می کنید؟! گفتند مسجد می سازیم. گفت برای چه؟! پاسخ دادند برای چه ندارد ، برای رضای خداوند. بهلول به فکر فرو رفت و خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند ، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند مسجد بهلول و آن را شبانه بالای سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است مسجد بهلول. خیلی ناراحت شدند ، رفتند بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند و گفتند زحمات دیگران را به نام خودت میکنی؟ بهلول گفت: مگر شما به من نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند وگمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند . امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن ، احدی جز خدای سبحان از تو تعریف و تمجید کند . اصول کافی، جلد ٣ ، صفحه ۲۶
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
چه روزهای خوبی داشتیم
زمـــانی که یک #تلفن همه
خانـــواده را کنـار هم جمع
میکرد
اما الان #موبایل خانواده
ها رو از هـم جـدا می کـند
بچـه کـه بـودیـم آرزومـون
بُـزرگ شـدن بود. بـزرگ که
شـدیم حسـرت برگشتن به
#بچگی هامون رو داریم...
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #ده_روز_خدمت ...
شاهی دستور داد چند سگ وحشی تربیت کنند تا هر کسی که از او اشتباه سر زد را جلوی آنها انداخته تا با درندگی تمام او را بدرند. روزی یکی از وزرا رأیی داد که موجب پسند شاه نبود دستور داد که او را جلوی سگ ها بیندازند. وزیر گفت من ده سال خدمت شما را کرده ام و ده روز تا اجرای حکم از شما مهلت می خواهم. شاه ده روز به او مهلت داد. وزیر رفت پیش نگهبان سگ ها و گفت می خواهم به مدت ده روز خدمت این سگ ها را بکنم. نگهبان پرسید از این کار چه فایده ای می بری؟ وزیر گفت به زودی خواهی فهمید. وزیر شروع به فراهم کردن اسباب راحتی برای سگ ها کرد و دادن غذا ، شستشوی آنها و هر کاری که لازم بود را انجام داد. ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند که وزیر را جلوی سگ ها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظاره گر ماجرا بود ولی با صحنه ی عجیبی روبرو شد همه سگ ها به پای وزیر افتادند و تکان نمی خوردند. پادشاه پرسید با این سگ ها چه کرده ای؟ وزیر گفت ده روز خدمت به این سگ ها کردم فراموش نکردند ولی ده سال خدمت شما را کردم همه را فراموش کردید. پادشاه سرش را پایین انداخت و دستور به آزادی وزیر داد
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
سه نوع حق.mp3
2.41M
🎼 پادکست بسیـار زیبا
🎙 استـاد ناصـر رفیعی
🗒 خـدا ، مـردم ، نـفس
⏱ ۰۷ دقیقه و ۲۹ ثانیه
نشر دهنده معارف باشید
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #تحقیر_گنهکار
شخصی از اهالی بنی اسراييل بسیار فاسد واخلاق بدی داشت برای همین بنیاسراييل او را از خودشان راندند. روزی آن شخص در راهی میرفت به عابدی برخورد كرد كه كبوتری بالای سر او پرواز می کرد و سايه روی سر او انداخته بود. پيش خود گفت: من رانده شده هستم و او عابد است اگر من پیش او بنشينم اميد می رود كه خدا به بركت او به من هم رحم كند. اين را گفت و پیش مرد عابد رفت و همانجا نشست. عابد وقتی او را ديد با خود گفت من عابد بزرگ اين ملت هستم و اين شخص فاسد و گناهکار است او مطرود وحقير و خوار است چگونه كنار من بنشيند، پس از او رو گردانيد و گفت : از پیش من برخيز! خداوند به پيامبر آن زمان فرمود كه نزد آن دو نفر برو و بگو اعمال خود را از سر گيرند. زيرا من تمام گناهان آن فاسد را بخشيدم و عمل آن عابد را بخاطر خودبينی و تحقير شخص گناهکار محو كردم. شنيدنی های تاريخ ص۳۷۳ محجه البيضاء ۶ ،۲۳۹
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
#مقصر دانستــن دیگــران
همیشه خیلی آســان است
می توانی تمام عمرت را به
مقصردانستن دنیا بگذرانی
امــا بِــدان مسئولیت تمام
#موفقیت هــا یـا شکست
هایتفقط با خودت است
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #شوری_آب_چشم
ابن ابى لیلى میگوید: به همراه نعمان کوفى ، محضر مبارک حضرت صادق علیه السلام رفتیم. حضرت فرمودند: آیا میشناسى کلمهاى را که اوّلش کفر وآخرش ایمان باشد؟ گفتم خیر. امام پرسید: آیا نسبت به شورى آب چشم وتلخى مایع چسبناک گوش ورطوبت حلقوم وبینی و بىمزّه بودن آبدهان شناختى دارى؟ عرض کردم خیر آقا. حضرت صادق علیه السلام فرمودند: خداوند متعال چشم انسان را از پیه و چربى آفریده است و چنان چه آن مایع شور مزّه در آن نبود پیه ها زود فاسد میشد. و همچنین اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب چشم نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد و خداوند در گوش ، تلخى قرار داده تا آن که مانع از ورود حشرات و به مغز سر انسان باشد ، و اگر داخل گوش شوند میمیرند. و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛ و در بینی رطوبت روان قرار داد به خاطر این که هیچ دردی و آفتی در سر پیدا نمی شود مگر آن که این رطوبت آن را خارج می کند ، و اگر این رطوبت نمیبود، مغز سفت و سخت می شد و کرم می گذارد. و امّا آن کلمه که اوّلش کفر و آخر آن ایمان می باشد: جملهی لا إله إلاّ اللّه است ، که اوّل آن لا اله یعنى ؛ هیچ خدائى وخالقى وجود ندارد و آخرش الاّ اللّه است ، یعنى؛ مگر خداى یکتا و بى همتا. منابع: بحارالا نوار: جلد۲، صفحه ۲۹۵، حدیث ۱۴، به نقل از علل الشّرایع. چهل داستان و چهل حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
من چه شباهتی به خدا دارم استاد مومنی.mp3
3.97M
🎼 پادکست بسیـار زیبا
🎙 سـید حسین مومنی
🗒 نگاه به دختـر جوان
⏱ ۰۷ دقیقه و ۰۰ ثانیه
نشر دهنده معارف باشید
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #قدرت_بچه_کفاش
آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود ،
پدر او کفش های افراد مهم سیاسی را تعمیر می کرد! آبراهام پس از سال ها تلاش ، به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد ، اولین سخنرانی او در مجلس سنای بدین صورت گذشت: نمایندگان مجلس از اینکه لینکلن رئیس جمهور شده بود ناراضی بودند. یکی از نمایندگان مخالف با عصبانیت و بی ادبی تمام از سوی جایگاه خود فریاد زد: آبراهام! حالا که بطور شانسی رئیس جمهور شده ای فراموش نکن که می دانیم تو یک بچه کفاش بیشتر نیستی! آبراهام لینکلن لبخندی زد و سخنرانی خود را اینطور شروع کرد: من از آقای نماینده بسیار بسیار ممنونم که در چنین روزی مرا به یاد پدرم انداخت، چه روز خوبی و چه یاد آوری خوبی! من زندگی و جایگاهم را مدیون زحمات پدرم هستم. آقایان نماینده بنده در اینجا اعلام می کنم که بنده مانند پدرم ماهر نیستم ، با این حال از دستان هنرمند او چیزهایی آموخته ام ، پس اگر کسی از شما تمایل به تعمیر کفش خود داشت با کمال میل حاضر به تعمیر کفشش خواهم بود. یکی ازاقدامات مهم او خاتمه بخشیدن به تاریخ برده داری بود! و درپایان جمله معروف: معیار واقعی ثروت ما این است که اگر پولمان را گم کنیم ، چقدر می ارزیم
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
كربلايی حسين طاهری_ولادت امام عسکری علیه السلام97 - مدح - ما بنده ایم گرم تمنای اهل بیت-1545029717.mp3
18.87M
اینکه میآید ، شکوه آسمان
عظمت زمین، صداقتایمان
و #نجابت آب است
بهار از نامش شکوفا وعشق
از یادش لبـــریـ✨ــز است!
ولادت امــام حسن عسکری
علیه السلام مبارک بــ♡ـاد
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #خورشید_یازدهم
فضای شهر مدینه در میلاد با سعادت آقا امام حسن عسکری علیهالسلام پر شده بود از عطرِ خداوند و شمیم گل سوسن و پرواز خیل فرشتگان. آن ها به طواف خانه مولا امام هادی علیه السلام می آمدند ، تا تبریک پروردگار را در میلاد آقایی که زمین انتظارش را میکشید بهدامان ولایت امام هادی علیه السلام بیفشانند ، و مژده دهند امامت آقایی را ، که وجود مبارک او روشن گر تیرگی ها و گشایش بخش قلوب انسان های اندوهناک است ، و عنایت بینهایتش کلید جملهی برکت ها و تمامی نعمت های خداوندیست. آن حضرت موعودی رابشارت خواهد دادکه ظهورش، سپیده دمی است به سوی روشنایی و مرهمیست بر تمام رنجها و مقصد همه رفتن و رسیدنها. ولادت با سعادت امام حسن عسکری علیه السلام را خدمت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه شما تبریک و تهنیت عرض می نماییم ...
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
كربلايی حسين طاهری_ولادت امام حسن عسکری 96 -شور - گم کردم دست و پامو-1514801324(1).mp3
8.04M
🎼 پادکست بسیـار زیبا
🎙 مداح حسین طاهری
🗒 ولادت امـام عسکری
⏱ ۰۵ دقیقه و ۱۹ ثانیه
نشر دهنده معارف باشید
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #سوگند_به_دروغ
اسماعیل بن محمد عباسی روایت کرده، میگوید: از حاجتی که داشتم خدمت ابو محمد علیه السلام شکایت کردم و قسم یاد کردم که نه یک درهم و نه بیشتر، هیچ مبلغی نزد من نیست، امام رو به من کرد و فرمود: آیا به دروغ سوگند می خوری، در حالی که دویست دینار در زیر زمین پنهان کرده ای؟ البته این حرف را بدان جهت نمی گویم که چیزی ندهم! آن وقت رو به غلامش کرد و فرمود: آنچه همراهت هست به این مرد بده. غلام، صد دینار به من داد، سپس رو به من کرد و فرمود: تو آن پول هایی را که دفن کرده ای با وجود نیاز شدیدی که داری از دست خواهی داد. اسماعیل می گوید: بعدها احتیاج پیدا کردم هر چه جستم نیافتم پیگیری کردم دیدم پسرم جای آنها را یافته و آنها را دزدیده و فرار کرده است. منبع: نور الابصار: ۱۵۳
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
دقت کـردیـد #موبايل ها
درحال حاضر جاى ساعت
دوربيـن ، تـقـويـم ، رادیـو
زنگ ، دفتـرچــه یادداشت
مـاشـیـن حـسـاب و خیلی
وسـائل دیگـر ما رو گرفته
بیاییم اجازه نديم موبایل
جـاى پـدر ، مـادر ، همـسر
فرزند و #خانواده هامون
رو هم بگيره
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50