eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Aqatehrani-1.mp3
3.98M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙 استــاد آقــا تهـــرانی 🗒 نمــاز ظهــر عـاشـورا ⏱ ۰۷ دقیقـه و ۰۰ ثانـیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 دکتر شریعتی می گوید: در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌ شویم. اول: حسین علیه السلام که حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود. تا آخر می‌‌ ایستد. خودش و فرزندانش شهید می‌ شوند. هزینه انتخابش را می‌‌ دهد و به چیزی که نمی‌ خواهد تن‌ نمی‌‌ دهد. از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌. دوم: یزید همه را تسلیم می‌ خواهد. مخالف را تحمل نمیکند. سرِ حرفش می‌‌ایستد. نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ برد. بی‌ آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که می‌‌ خواهد برسد. سوم: عمرِ سعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را می‌ خواهد هم خرما، هم دنیا را می‌خواهد هم آخرت. هم می‌ خواهد حسین علیه السلام را راضی‌ کند هم یزید را. هم اماراتِ ری را می‌خواهد، هم احترامِ مردم را. نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد، نه‌ از خوشنامی. هم آب می‌ خواهد هم آبرو. دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچ کدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌ رسد. نه سهمی از قدرت می‌‌ برد نه‌ از خوشنامی. ما آدم هایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین علیه السلام شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست! من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم ‌ ‌ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ﻫﻤــﻪ می تواننـــد ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ: ﻫﻤﻪ نمیتوانند ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ! یک ﻣﻬﺎﺭﺗــﻪ ﻭ ﺑﺨـﺸﻨﺪﮔﯽ یک ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫـﻤـــﻪ می توانــنــد ﺩﺭﺱ بخواننـد ﺍﻣﺎ: ﻫﻤﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷــﻮﻧﺪ. ﺑﺎﺳـﻮﺍﺩﯼ یک ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ یک ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨــﺪ ﺍﻣﺎ: ﻫﻤﻪ نمی توانند ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ! ﺯﻧﺪﮔﯽ یک ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾـﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ کردن یک فضیلت ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 عبدالله بن عمیر کلبی جزء اولین شهداست که از اصحاب امام حسین علیه السلام به میدان رفت. جوانی دلاور از شیعیان کوفه بود. به کوفه آمده و در نزدیکی بئرالعبد خانه ای گرفت و با همسرش به آنجا منتقل شد. وقتی دید عمر سعد لعنت الله علیه ، نیرو آماده و سازماندهی می کند تا از نخیله به جنگ با امام حسین علیه السلام در کربلا بروند، گفت به خدا قسم شیفته جهاد با مشرکان بودم . امیدوارم جنگ با اینان که به نبرد فرزند پیامبر صل الله علیه و آله میروند ، نزد خداوند کم ثواب‌تر از جهاد با مشرکان نباشد. پیش همسر خود رفت و نیت خود را با او در میان گذاشت ، شبانه هر دو از کوفه بیرون رفتند و شب هشتم محرم به یاران امام حسین علیه السلام در کربلا پیوستند. همسر او نیز از شهدای کربلا بود. پس از شهادت عبدالله بن عمیر همسرش خود را به بالین او رساند و خاک و خون از چهره او پاک میکرد که به دست یکی از غلامان شمر لعنت الله علیه به نام رستم با گرزی که بر سرش فرود آورد در کنار شوهرش به شهادت رسید. انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
به خدا ضرر میکنیم گناه میکنیم.mp3
6.93M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙 شیخ مهدی دانشمند 🗒 خداوند بخیل نیست ⏱ ۱۳ دقیقـه و ۲۸ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 استاد فاطمی نیا فرمودند: شیعیان امیرالمومنین علیه‌ السلام نزد خداوند عزیز هستند. آنها اگر بر نماز مراقبت کنند، مساله والدین ، مساله غیبت و حسن خلق و.... را رعایت کنند ، این انوار هر روز به در خانه شان می آید. منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمیکنیم. از یکی از بزرگان علما که‌ با شیخ حسنعلی نخودکی محشور بود ، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب دادند: ایشان هر چه به دست می آوَرد نگه می داشت. ولی ما انوار را ضایع می‌ کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. بد اخلاقی با والدین میکند بد اخلاقی با همسر میکند. چه شد؟ نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
اگر قـرار باشد ما وابستـه بــه رفتار دیگران باشــد ایــن دیـگر خــوبی نیست بلکـه معامـله است میشود پروانه بود و به هر گلی نشست ، اما بهتراست بود و به هـر دلی نشست ... ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم. استاد سر کلاس آمد، ما می دانستیم که ده سوال از تاریخ کشورها خواهد داد. استاد فقط یک سوال داد و رفت مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف شده است؟ از هر که پرسیدم نمی دانستند. تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود. اما کسی هم نمی دانست. همه دو ساعت نوشتیم از صفات این مادر؛ از شمشیر زنیش، از آشپزی برای سربازان ، از برپا کردن خیمه‌ ها در جنگ ، از عبادت‌ هایش و... استاد بعد از دو ساعت آمد و ورقه‌ ها را جمع کرد و رفت. چهارده تیر ۱۳۵۴ برای جواب آزمون امتحان رفتیم. در تابلو مقابل اسامی همه ما نوشته شده بود مردود! برای اعتراض به‌ سالن دانش سرا رفتیم استاد آمد گفت کسی اعتراض دارد؟ گفتیم آری! گفت خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟ سوال کردیم پاسخ صحیح چه بود استاد؟ گفت: در هیچ کتاب تاریخی نام مادر یعقوب لیث صفار برده نشده ، پاسخ نمی‌ دانم بود. همه ۵ صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد نمی‌ دانم. آن ملتی که همه چیز میداند ناآگاه است بروید با کلمه ی زیبای نمی دانم آشنا شوید ، زیرا فردا روز گرفتار نادانی خود خواهید شد. باستانی پاریزی انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
Momeni-15.mp3
3.97M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙 سیــد حسین مومنی 🗒 سَرِ مُبارَکِ اباعبدالله ⏱ ۰۷ دقیقـه و ۰۰ ثانـیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 مردی از اهالی مدينه به شخصی بدهكار بود و نمی‌ توانست بدهی خود را بپردازد از طرفی، طلب كار نيز اصرار بر دريافت پولش داشت. برای چاره جويی نزد امام حسين عليه السلام آمد هنوز حرفی نزده بود كه امام حسين عليه السلام به او فرمود آبروی خود را ، با خواهش رو در رو ، مريز نياز خود را در نامه‌ ای بنويس كه به خواست خدا آنچه تو را شاد كند ، به تو خواهم داد. او در نامه ای نوشت یا اباعبدالله! فلانی پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار دارد كه طلبش را بگيرد لطفاً او را راضی كنيد ، تا وقتی پولدار شوم به من مهلت دهد. آقا پس از خواندن نامه او به منزل رفت و هزار دينار در كيسه ای برايش آورد و فرمودند با پانصد دينار ، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر ، به زندگی خود سر و سامان بده و پيش هيچ كس جز سه نفر حاجت خود را مگو. دينداری كه دين جلو او را می گيرد؛ جوان مردی كه بخاطر جوانمردی حيا می كند؛ صاحب اصالت خانوادگی ، كه میداند تو نمی خواهی آبرويت به خاطر نيازت ريخته شود ، او شخصيت تو را حفظ و حاجتت را برآورده می‌ كند. منبع : تحف العقول صفحه ۲۵۱ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
امـــروز روز پــر کشـیــدنِ مـردی است کـه در سالیان دراز، غـم عظیم عاشورا را لابه لای بغض‌های مناجات به آسمان هدیه کرده است شهادت سید الساجدین آقا علی بــن الحسین ، حضرت زین العابدین علیـــه الســـلام تسلیت باد ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 امام سجاد علیه السلام در رفتار با مردم آن چنان متواضع بودند که برخی اوقات سعی می کردند در میان مردم ناشناخته باشند تا بتوانند متواضعانه با مردم برخورد نمایند و به آن ها خدمت کنند . امام صادق علیه السلام می فرمایند: امام سجاد علیه السلام هنگامی که مسافرت می نمود با قافله ای حرکت می کرد که او را نمی شناختند و با اهل کاروان شرط می کرد که در طول سفر خدمت گذار آنان باشد . روزی بر همین منوال مسافرت نمود، از قضا مردی که امام را از قبل می شناخت، آن حضرت را مشاهده کرد، نزد کاروانیان رفت و به آنان گفت: آیا می دانید او کیست؟ گفتند: خیر، گفت: او علی بن الحسین علیهما السلام است، آن ها با شنیدن این سخن باسرعت به طرف امام علیه السلام رفتند و دست و پای او را بوسیدند و عرض کردند: ای پسر رسول خدا! آیا می خواهی که آتش جهنم ما را فرا بگیرد؟ اگر از جانب ما به شما بی احترامی صورت می گرفت، آیا تا ابد هلاک نمی شدیم؟ امام علیه السلام فرمود: روزی با گروهی مسافرت نمودم که آنان مرا می شناختند و به خاطر قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتم مرا بیش از حد مورد احترام قرار دادند، و چون ترسیدم شما نیز چنین کنید، خود را معرفی نکردم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حجت الاسلام سید احمد دارستانی_روضه امام سجاد علیه السلام-1485603631.mp3
10.62M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙 سید احمد دارستانی 🏴 شهادت زین العابدین ⏱ ۰۶ دقیقـه و ۵۶ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 حضرت موسی علیه السلام به طور سینا می‌ رفت. در مسیر عبادتگاهی را دید که سقف آن ویران شده بود. نزدیک‌ رفت و دید مردی در زیر آوار مُردِه. جنازه را که بیرون کشید دید یکی از مؤمنان شهر بوده است. ناراحت شد، او را دفن کرد تا طعمه حیوانات نشود. به طور سینا که رسید، برایش سؤالی پیش آمد. پرسید: خدایا! صبح که از خانه بیرون آمدم ظالمی مُرده بود که جنازه او را در میان تابوتی طلایی با غلامان و با احترام و عزت بسیار دفن کردند. ولی این مؤمن غریبانه در زیر آوار مانده بود و من او را با غربت دفن کردم. عرض کرد خداوندا مرا از این راز عدالتت آگاه بفرما. خداوند فرمود: ای موسی آن ظالم، عمری نافرمانی ما را کرد و روزی به سائلی سکّه‌ ای بخشید، ولی آن مؤمن عمری فرمان ما را برد ، ولی روزی با همسرش بدخُلقی کرد و او رابه‌ ناحق آزرده ساخت. امروز، روز مرگِ هر دو آنها بود. یک سکّه‌ ی آن ظالم را در این دنیا دادیم و آن هم تشییع جنازه‌ با شکوه او بود و دیگر آن ظالم غیر از گناه ، چیزی با خود نیاورده و یک بد اخلاقی آن مؤمن را با ویران‌ کردن سقف مجازات کردیم تا به دنیای آخرت ، گناهی با خویش نیاورد انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ژاپنی‌ها ضرب‌المثل خوبی دارند، می گویند اگر فـریاد بزنی به صدایت گـوش می دهـنــد و اگــر آرام بگـویی به‌آن گوش میدهند کلمـات خـود را بالا ببر نه صدایت را. این باران است کـه باعث رشـد گل ها می شود نه رعد و برق ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 مقدس اردبیلی رفت حمام ، دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم ، خدایا شکرت که وزیر نشدیم ، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم ! مقدس اردبیلی پرسید: آقا خب شاه و وزیر ظلم میکنند ، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی ، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟ گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد! شما شنیدی می گویند مقدس اردبیلی ، نیمه شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب می‌خواهم برای نماز شب، کمک کن! مقدس گفت: بله شنیدم ... حمامی گفت: اونجا ، نصفه شب، کسی بوده با مقدس؟ مقدس گفت: نه ظاهرا نبوده. حمامی گفت: پس چطور همه خبر دار شدند؟ پس معلوم میشود خالص خالص نیست!! و مقدس میگوید یک دفعه به خودم آمدم و فهمیدم یعنی چه این روایت که "ریا در مردم، پنهان تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک. بساط خودنمایی مهیاست در فضای مجازی ، مواظب باشیم! انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
Panahian-34.mp3
3.97M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙حاج علیرضا پناهیان 🗒 رباب و سیدالشهداء ⏱ ۰۷ دقیقـه و ۰۰ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 امام صادق علیه السلام فرمود: ای زراره! آسمان با خون، زمین با تیره و تار شدن ، خورشید با گرفتن و سرخ شدن، کوه ها با خرد شدن و در هم شکستن، دریاها با امواج خروشان ، ملائکه با دانه های اشک خود ، چهل صباح بر حسین مظلوم گریستند. هیچ چشمی و هیچ اشکی از دیده گریان ، نزد خداوند محبوب تر از آن نیست که برای حسین بگرید و اشک بریزد و هیچ گریه کننده ای بر حسین نمی‌ گرید مگر آنکه گریه اش به فاطمه سلام الله علیها و رسول خدا صل الله علیه و آله می‌ رسد و فاطمه سلام الله علیها را خشنود می سازد و آن کس حق ما را ادا کرده است. هر بنده ای که در قیامت محشور می شود چشمانش گریان است، مگر گریه کنندگان بر جد من حسین علیه السلام که وقت محشر چشمش ‌روشن‌ است، به‌ او بشارت بهشت دهند ، شادی در چهره‌ شان هویدا است. در حالی که دیگران در اضطرابند، ولی آنان در امان هستند. البته شرایطی دارد ، یکی از آنها شناخت واقعی امام حسین علیه السلام می‌باشد، آن کس امام حسین علیه السلام را خوب شناخته ، که اعمالش به قدر توان مطابق گفتار آن امام شهید است. بحار، ج۴۴، ص۲۴۲ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
يادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمی‌توان پس گرفت چه سنگ را به کوزه بزنی چـــه را بـه سنگ، شکست با کوزه است. دل ها خیلی زود از حـرف ها می شکنند مـــراقب یکــدیگر باشیم چاپ دوم نـدارد ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاک های محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله. دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان. دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکان های پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم. شام عاشورا، شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمودند : نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی. آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
وقتی انگـــشت خــود را در مسیر ای‌ میگذاری منتظر نمی شود تـا انگشتت را برداری ، بلکه مسیـرﺵ را عوﺽ می کند… هیـــچ وقت کــنار دری کــه بسته شـــده نَایست. درهــا بسیارند. چـه بسا تو را از چیزی محــروم کند تا بهتـــر از آن را روزی‌ تــو گرداند. لطف خدا روزیتون ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 ملاعباس چاووشی مازندرانی با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا رسیدند ، از او خواستند تا برایشان مداحی کند ، رسیدند بالای سر امام حسین علیه السلام ، با خودش گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم. دفترچه را باز کرد و اشعار علی اکبر علیه السلام آمد ، و شروع کرد به خواندن. سفر کربلا و همه جوان، در مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت: بس است، دیگر برویم استراحت کنیم. در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین علیه السلام میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند. امام حسین علیه السلام فرمود: ملا عباس می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟ عرض کردم نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. عرض کردم آن سه كار چيست آقا جانم؟ فرمودند: اولا بدان كه هر كس زائر ما باشد به ديدنش می رويم! ثانيا شب های جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد ، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند ، سلام حسين را به او برسان! سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است که دفعه ی ديگر که شب جمعه به حرم آمدی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبرم را نخوان! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟ فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شب های جمعه مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها به كربلا می آيند؟ کرامات الحسينيه ، جلد ۲، صفحه ۱۱ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ansariyan_hekayat_122_270568.mp3
2.07M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙شیخ‌حسین انصاریان 🗒 تـوبـه مرد کـفـن دزد ⏱ ۰۶ دقیقـه و ۰۴ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی هست که به قبر حمال معروف است . او شخص بی‌سوادی بود که همه عمر خودش را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. روزی حمال از کوچه ‌ای می ‌گذشت نگاهش به کودکی می افتد که روی پشت بام ‌مشغول بازی بوده ، پای کودک لیز می‌ خورد و از بالا به سمت پایین می افتد ، در این هنگام ، این عارف بزرگ بیان می کند "ساخلیان ساخلار" یعنی نگهدارنده نگه می ‌دارد. با این سخن مرد حمال اتفاق عجیبی می افتد ، گویی بچه را با دو دست گرفته و به حالت ایستاده روی زمین گذاشتند. مردمی که شاهد ماجرا بودند حمال پیر را در میان گرفتند ، لباسش را پاره پاره و به تبرک بردند . او هاج و واج مانده بود و مردم هم از او دست بردار نبودند و جویا شدند که چگونه این‌ کار را انجام داده. فرمود مردم ، من آدم فوق‌ العاده ‌ای نیستم کشف و کرامت هم ندارم ، اکنون هم کار خارق ‌العاده ‌ای نکرده‌ ام ، اتفاق مهمی هم رخ نداده ، یک عمر من امر خدا را اطاعت کرده‌ ام ، لحظه ای هم خدا دعای مرا اجابت کرده است انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ممکنه‌منتظر مهمان عزیزی بود ولی مهیای پذیـرش او نبود؟ البته که غیـر ممکنه! که‌ ما غیر ممکن رو ممکن ساختیـم و ممکن رو غیر ممکن ... چه زیبا نوشته شـــده بود: آمدنی نیست، بلکه آوردنی است ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50