YEKNET.IR -Khotbe- MIRDAMAD.mp3
8.95M
نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
خطبه امامسجاد علیهالسلام
ایسرور عابدان عالم، امشب
کـه شـب #شهادت شـماست
، بـه درگاهـت می آیـم تـا بـر
جـوانـی ام دعـا کـنی ، تـا در
لطافـت و غلظـت و رقــت و
#نورانیت تو شنـاور شـوم و
ذوب شــوم در زلال نگاهـت
#شهادت_امام_سجاد علیــه
السـلام را خـدمـت همه شما
تسلیت عرض می کنم
#حاج_سیدمهدی_میرداماد
#عمرو_بن_جناده_انصاری
در کربلا یازده ساله بود ، پس از #شهادت پدرش به محضر امام حسین علیه السلام رسید و برای ورود به میدان مبارزه از امام اجازه خواست. اما امام اجازه نداد و فرمود پدرت در حمله اول سپاه دشمن به شهادت رسیده است و اکنون شاید مادرت راضی نباشد
عمرو عرض کرد آقا جان مادرم خود به من #فرمان داده. وقتی امام علیه السلام سخن او را شنید ، به او اجازه مبارزه داد. عمرو به میدان رفت و پس از مدتی مبارزه به شهادت رسید. دشمن سر او را از تن جدا کرد و به سوی سپاه امام حسین علیه السلام انداخت
مادرش سر را برداشت، خاک و خون را از آن پاک کرد ؛ سپس آن را بر سر مردی از سپاه کوفه که در نزدیکی او قرار داشت کوبید و او را به هلاکت رساند
سپس به خیمه بازگشت و عمود خیمه و بِنا بر روایتی شمشیری را بر گرفت و این رجز را خواند: من پیرزنی ضعیف و ناتوان و نحیف و سال خوردهام ، اما شما را ضربتی شدید می زنم تا از فرزندان شریف فاطمه #دفاع کنم. به دشمن حمله برد و دو نفر را به درک واصل کرد ، سپس امام حسین علیه السلام او را به خیمه باز گرداند
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#سیلی_خوردن_بخاطر_قرآن
رفته بودم قوچان بِهِش سر بزنم . گفتم یک وقت پولی، چیزی احتیاج نداشته باشد. دَمِ درِ #پادگان یک سرباز بِهِم گفت: حسین تو مسجده . رفتم داخل مسجد
دیدم سربازها رو دور خودش جمع کرده و دارند قرآن می خوانند نشستم تا قرآن تمام بشه . یک سرهنگی آمد تو ، داد و فریاد که این چه وضعشه؟ جلسه راه انداختید؟
حسین بلند شد ؛ قرص و محکم. گفت نه آقا! جلسه نیست. داریم #قرآن می خونیم. حظ کردم. سرهنگ یک سیلی محکم گذاشت توی گوش حسین و گفت فردا خودتو معرفی کن ستاد. همان شد
فرستادندش ظفار ، عمان . تا شش ماه ازش خبر نداشتیم . بعدا فهمیدیم آنجاست. کتاب خرازی ، رهی رسولی فر ، انتشارات #روایت فتح ، روای پدر سردار شهید حسین خرازی
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#بیست_سنت_اضافه
مقیم لندن بود ، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. #راننده بقیه پول را که بر می گرداند بیست سنت اضافه تر می دهد
می گفت چند دقیقه با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه ؟ آخر به خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی. گذشت و به مقصد رسیدیم
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما #ممنونم . پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم و مسلمان شوم ، فردا خدمت می رسیم
میگفت تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد. مشغول فکر با خودم بودم ، که داشتم تمام #اسلام را به بیست سنت می فروختم
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#انگشتان_دست
ای کاش از انگشتان دستمان یاد می گرفتیم یکی کوچک ، یکی بزرگ ، یکی بلند و یکی کوتاه ، یکی قوی تر و یکی ضعیف تر است اما هیچکدام دیگری را #مسخره نمی کند
هیچ کدام دیگری را کوچک نمی کند و هیچ کدام برای دیگری تعظیم نمی کند. آنها کنار هم یک دست می شوند و کار می کنند. چرا بعضی از ما آدم ها اگر از کسی بالاتر بودیم او را کوچک می کنیم و اگر از کسی پایین تر بودیم او را بزرگ تر از آن که واقعا هست #معرفی می کنیم
شاید یکی از دلایل کنار هم بودن انگشت ها به خاطر این باشد که یادمان باشد. نه کسی بنده ماست و نه ما بنده دیگری! آری ، باید با هم باشیم و کنار هم آنگاه #لذت یک دست بودن را خواهیم فهمید
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#عثمانبن_علی_علیهالسلام
عثمان از شهدای کربلا فرزند #امیرالمومنین علی علیه السلام و فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین و از برادران حضرت عباس علیه السلام است
بنا بر برخی روایات ، عثمان در هنگام شهادت ۲۱ ساله بوده و فرزندی نداشته است. مدفن او در مقبره جمعی شهدای کربلا در حرم امام حسین علیه السلام است
روایت رجز عثمان در میدان جنگ را اینگونه بیان میکند: منم عثمان که مفاخر بی شماری دارم ، پدرم علی است که کارهای او آشکار است. پدرم ، پسر عموی #پیامبر پاک طینت است و برادرم حسین ، سرآمد برگزیدگان و پس از پیامبر و وصی پیروزمند او ، آقا و مولای همه ، بزرگ و کوچک است
خولی بن یزید اصبحی لعنت الله علیه تیری به پیشانی عثمان زد و او را از اسب به زمین افکند و مردی از بنی ابان سر از تن او جدا کرد. در #زیارت ناحیه مقدسه نام عثمان بن علی آمده و از او تجلیل شده است
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#اهمیت_نیت_صادقانه
ﻋﻤﻞ ﻭﺍﺣﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ #ﻧﻴﺖ ﮔﺎﻫﻰ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺍﺳﺖ ، ﮔﺎﻫﻰ ﺗﺎﻡ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﻧﺎﻗﺺ ﺍﺳﺖ، ﮔﺎﻫﻰ ﺍﺯ ﺳﻨﺦ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﻋﻠﻰ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺍﺯ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﺳﻔﻞ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻮﺣﺸﻪ ﻣﺪﻫﺸﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﻇﺎﻫﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍبیطالب ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻓﻠﺎﻥ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺩﺭ ﺍﺟﺰﺍﺀ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻇﺎﻫﺮﻯ ﻋﻤﻞ ﻫﻴﭻ ﺗﻔﺎﻭﺗﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻟﻴﻜﻦ ﺁﻥ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ #ﻣﻌﺮﺍﺝ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﻋﻠﻰ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺳﻘﻮﻁ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﺳﻔﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻇﻠﻤﺖ ﺷﺒﻴﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
بوﺍﺳﻄﻪ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﻧﺎﻥ ﺟﻮﻳﻦ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻋﺼﻤﺖ علیهم السلام ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ می دﻫﻨﺪ ، ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ. #ﺟﺎﻫﻞ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﻭ ﻏﺬﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻣﺮ ﻣﻬﻤﻰ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ ﺍین که ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺲ می ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﻮﺩ ﻭ ﭼﻴﺰ ﻣﻬﻤﻰ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ #ﻗﺼﺪ ﺧﺎﻟﺺ ﻭ ﻧﻴﺖ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﺡ ﻋﻤﻞ ﻗﻮﻯ ﻭ ﻟﻄﻴﻒ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﺳﻠﻴﻢ ﺻﺎﻓﻰ ﺻﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﻛـﻪ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﺍین قدر ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﺳﺖ. منبع چهل حدیث امام خمینی
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#رابطه_تقوا_و_علم
بزرگترین آیه قرآن ، آیه ۲۸۲ سوره بقره است. آخر این آیه یه عبارت کوتاه داره که یه دنیا حرف توش هست . اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اَللّٰهُ ، #تقوا داشته باشید ، خدا به شما تعلیم میدهد.
اونایی که دنبال کتاب اخلاق و استاد و ذکر و ... هستند. خدا می فرماید تو تقوا داشته باش هرچه لازم باشه خودم یادت میدم.
دقتکنیم: خودِ خدا معلّمت میشه . یُعَلِّمُکُمُ اَللّٰه. پس یادت باشه قلب پاک و با تقوی ، مثل آینه ، علوم و #حقایق رو می گـیره
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#امداد_غیبی_یعنی_چه؟
زیاد شنیده بودم که داخل جبهه امداد غیبی بیداد می کنه و حرف و #حدیث های فراوان راجع به این قضیه زیاد بود . خیلی دوست داشتم جبهه برم و ببینم امداد غیبی چیه؟
تا اینکه پام به جبهه باز شد و بعد مدتی قرار شد راهی عملیات بشیم. بچه ها از دستم ذله شده بودند. از بس سوال کرده بودم. یکی از بچه ها عقب #ماشین که سوار بودیم گفت: می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟
با خوشحالی گفتم معلومه. ناغافل قابلمه ای در آورد و سرم رو کرد داخلش ، تا چانه بودم تو قابلمه. سرم تو قابلمه گیر کرده بود. اونها می خندیدند و من ناراحت بودم
یک دفعه زمین و زمان به هم ریخت و صدای #انفجار و شلیک گلوله بلند شد. باقی ماجرا یادم نیست. وقتی به خودم اومدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو سه نفر دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند
بعد از در آوردن سرم از قابلمه ، یکی از اونها گفت پسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به #قابلمه هم خورده! اونجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه؟
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah