✨﷽✨
🍃سئوال در قبر🍃
🔰از ضروريات دين اسلام
كه بر هر كسى واجب است به آن ايمان و اعتقاد داشته باشد، سئوال در قبر مى باشد و منكر آن كافر است.
🔸امام صادق عليه السلام فرمود:
از شيعيان ما نيست كسى كه يكى از اين سه چيز را منكر باشد. يكى معراج حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ديگرى سئوال قبر. سوم شفاعت در قيامت را.
📗نهج البلاغه خويى، ج ۶، ص ۴۱.
✔کانال برزخ تا قیامت
🔘 @barzakhe
گناهان امت.mp3
زمان:
حجم:
3.73M
🔰در مسیر بندگی ۷۸۳
#شفاعت
#رحمت_پیامبر_ص
#ضامن_مسئولیت_تمام_امت_ها
#منظور_از_گناه_پیامبر_در_سوره_فتح
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
#استاد_عالی
✔کانال برزخ تا قیامت
🔘 @barzakhe
4_5909093624485774127.mp3
زمان:
حجم:
2.23M
🔸سلام لطفا در مورد اینکه خدا در قران فرموده در قیامت شفاعت هیچ شفاعت کننده ای قبول نمیشود چطور ما میگوییم پیامبر یا امامان ما را که شیعیان انهاییم شفاعت میکنند شاید ملتها و ادیان دیگر هم برای خودشان چنین تفکر هایی داشته باشند و بگویند ما بر حقیم و مورد شفاعت قرار میگیریم، لطفا من را راهنمایی کنید .
#شفاعت #حجة_الاسلام_مهدوی
#مهدوی_ارفع
┅══⚜🍃..🏴..🍃⚜══┅
http://eitaa.com/joinchat/3432906758C7aae069c13
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : شفاعت چیست ؟
👤 #حجت_الاسلام_عالی
✔کانال برزخ تا قیامت
🔘 @barzakhe
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : همه مخلوقات در قیامت به شفاعت نیازمند هستند
👤 #حجت_الاسلام_عالی
✔کانال استاد رفیعی _پناهیان
🕌 @rafiei_panahian
سلامتکده نون و نمک 🥖🧂(شعبه مرکزی)
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتنهم 💠همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای وحشتناکی، توجه مرا به
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتدهم
🌷نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن!
به بالای دره نگاه کردم، هیکل بزرگ و سیاهی که قهقه زنان شادی میکرد، بر بالای دره ایستاده بود.
🍀نیک گفت: این هیکل، گناه🔥 آن شخص است که در حال سقوط بود و به واسطه قدرتی که داشت، توانست بر عمل نیک آن مرد چیره گردد و در نتیجه او را به ته دره پرتاب کند...
نگاه نیک دستش را بر شانهام نهاد و گفت: این است عاقبت پیروی از هوای نفس.
◾️با شنیدن این سخن، ترس از گناهانم و اینکه شاید گناه نیز لحظهای بر من چیره گردد، وجودم را فرا گرفت.
🍀پس از طی یک راه طولانی، سرانجام به انتهای دره رسیدیم. آن مرد را نقش بر زمین دیدم که بیچاره همدم و همراه او یعنی نیک، چنان لاغر و ضعیف بود که هرچه تلاش میکرد او را بر دوش خود بکشد، نمیتوانست.
از نیک خواستم به او کمک کند. اما نیک، عذر خواست و گفت: من فقط مأمورم تو را همراهی کنم. گناه هر کس نیز در کمین خود اوست. 💥
گفتم: اما ما انسانها در دنیا به کمک هم میشتافتیم! نیک گفت: در این عالم، هر کس، خود جوابگوی اعمالش است. اگر هم لیاقت شفاعت داشته باشد، من شفیع نیستم.
🙏 فقط دعا کن از دوستداران اهل بیت (علیه السلام) باشد، شاید که شفاعت آنان نصیبش شود...
⚡️شاید به حساب دنیا، ساعتها در اعماق دره راه پیمودیم، تا به مسیری رسیدیم که به سمت بالا ختم میشد. در این لحظه نیک رو به من کرد و گفت: دوست من! خود را برای بالا رفتن از این دره هولناک، آماده کن....
پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی، دوباره به دره خطرناک و لغزندهای رسیدیم.
🔥از ترس اینکه مبادا این بار گناه از کمینگاهش بیرون آید و مرا پرت کند، بدنم به لرزه افتاد.
🌷نیک برگشت و گفت: چرا ایستادی؟ حرکت کن. گفتم: میترسم. گفت: چارهای نیست باید رفت.با نگرانی به سمت پایین حرکت کردم،
🍃اما هنوز چند قدمی از لب دره پایین نرفته بودیم که یک موجود بالدار نورانی💥 از آن سوی دره ظاهر شد و در یک چشم برهم زدن، خود را به نیک رساند و پس از اینکه جویای حال من شد، نامه را به او داد و پس از خداحافظی با همان سرعت بازگشت.
🌻نیک پس از خواندن نامه، آنرا در پرونده اعمالم نهاد و لبخند زنان به طرفم آمد و گفت: مژدهای دارم. شگفت زده پرسیدم: چه شده؟
گفت خویشاوندان و دوستانت، برایت هدیهای فرستادهاند، که هم اکنون توسط این فرشته الهی برایت آورده شده است و به همان اندازه از غم و اندوه تو کاسته خواهد شد...
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
سلامتکده نون و نمک 🥖🧂(شعبه مرکزی)
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ! #قسمتبیستوششم گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر د
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتبیستوهفتم
ناگهان سوالی به ذهنم رسید که مرا خیلی نگران کرد..
️با دلهره از نیک پرسیدم: و اگر برایم نیاورند چه؟ اگر شفاعتم نکنند؟؟
نیک سرش را به زیر انداخت و گفت: در این صورت بدبخت🔥 خواهی شد
ولی نگران نباش ما اینهمه راه را آمده ایم و لطف آنها خیلی بیشتر از این حرفها است و ...
️ناگهان صدای سلام اشنایی شنیدیم
همان فرشته ی رحمت بود که با داروی شفاعت به سراغ ما آمده بود.
✨فرشته دارو را به نیک داد و گفت:این دارویی است به عنوان مژده ی شفاعت از خاندان رسول الله و سپس بال زنان از آنجا رفت..
از خوشحالی به گریه افتادم .
نیک با خوشحالی دارو را روی زخمهایم نهادو بلافاصله احساس کردم تمام دردها و رنجهایم از بین رفت.
با خوشحالی فریاد کشیدم:
درود بر محمد و خاندان پاک او،همانها که در برابر محبت،
شفاعت میکنند(و خداوند شفاعت آنها را در قیامت هرگز رد نخواهد کرد.)
☄صدایم چنان رسا بود که به صدای بعضی از اهالی برزخ رسید و با سرعت به سمت من دویدند
و گفتند: چه شده؟ صدای شادی از تو شنیدیم.
با خوشحالی گفتم،بله من نیز مورد شفاعت قرار گرفته ام.
وقتی علت شفاعت خواهی ام را پرسیدند
گفتم: بخاطر ضرباتی بود که گناه بر پیکرم وارد کرده بود و آن بزرگواران مرا شفا دادند.
🍁یکی از آنها با ناراحتی گفت: پس ما چه کنیم؟ کی ما را شفاعت خواهد کرد؟
گفتم : شما برای چه شفاعت میخواهید؟
گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.
میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید...
✍ادامه دارد..
⚠️نکته:
ذکر این نکته ضروری هست که شفاعت مخصوص قیامت کبری هست نه برزخ.
اما بخاطر محتوای تربیتی و آموزنده بودنش،
ناچار شدیم در این قسمت تحت عنوان مژده شفاعت به تحریر در بیاریم تا جلوه ی کوچکی از این مساله اعتقادی مهم را به نمایش در آورده باشیم.
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
سلامتکده نون و نمک 🥖🧂(شعبه مرکزی)
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتبیستوهفتم ناگهان سوالی به ذهنم رسید که مرا خیلی نگران کرد.. ️ب
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتبیستوهشتم
آن شخص گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید.
در همان لحظه نیک صدایم کرد و گفت: بیا برویم وقت را تلف نکنیم.
در راه از نیک پرسیدم:
تکلیف اینها چیست؟
گفت به فکر آنها نباش،در اینجا هرکس به نوعی انتظار شفاعت دارد.
عده ای مثل تو شفا میخواهند و عده ای نیز اجازه عبور میخواهند و ...حتی یک مومن هم میتواند اینها را شفاعت کند اما لیاقت شفاعت ندارند.
اینها در دنیا خدا را فراموش کرده بودند و شفاعت را انکار میکردند،در خواندن نماز هم کاهلی میکردند و نماز را سبک میشمردند.⚡️حالا که کارشان گره خورده یاد خدا و شفاعت افتاده اند.
هنوز داشتیم قدم میزدیم که به نیک گفتم:
کاش انسانها در دنیا به قدری خوب بودند که در آخرت نیازی به شفاعت کسی نداشتند.
نیک نگاهی به من انداخت و گفت: نه اینطور نیست،همه ی انسانها نیاز به شفاعت محمد و آل او 💚هستند،گروهی برای وارد شدن به بهشت و گروهی برای رسیدن به درجات بالاتر...
از این سخن غرق در حیرت شدم و دیگر هیچ نگفتم.
پس از لحظه ای سکوت دوباره نیک ادامه داد: برخی از آنها عذر برادران ایمانی خود را نمیپذیرفتند،بعضی به نیازمندان غذا و طعام نمیدادند و گروهی در دنیا همواره مشغول لهو و لعب بودند.
چطور کسی اینها را شفاعت کند؟
مگر اینکه مدتی در عذاب🔥 بمانند تا تا شاید رحمت الهی شامل حال آنها هم بشود...
سرانجام وادی شفاعت را پشت سر گذاشتیم و با شادی بیشتری به راه خود ادامه دادیم.
احساس میکردم سبکتر از همیشه قدم برمیدارم.
گویا میخواستم پرواز کنم و خودم را به وادی السلام برسانم.
نگاهی به بالا کردم،اثری از اتش نبود.
گاه گداری گیاهان سبز و زیبایی در راه به چشم میخوردند.
با سرعت هرچه بیشتر به راهمان ادامه میدادیم و به اطرافمان کمتر توجه داشتیم..
رفتیم تا از دور دروازه ای دیدیم که جمعیتی پشت آن ایستاده بودند و ماموران قوی هیکل در اطراف دروازه به نگهبانی مشغول بودند.
بی اختیار روبه روی دروازه 🍀ایستادم و به اطراف نگاهی انداختم.
گاه گاهی افرادی با دادن برگه ی سبزی،از دروازه رد میشدند.
سرم را به سمت نیک که پشت من ایستاده بود چرخاندم و گفتم:اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا مرز سعادت یعنی اخرین نقطه ی برهوت است.
اینجا دروازه ولایت💚 است هرکس از آن عبور کند به سعادت ابدی رسیده است.
گفتم دروازه ی ولایت چیست؟
گفت: فقط افرادی میتوانند وارد دار السلام بشوند که ...
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
سلامتکده نون و نمک 🥖🧂(شعبه مرکزی)
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتبیستوهشتم آن شخص گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.میگویند تا اینجا
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتبیستونهم
که در دنیا دل به ولایت و محبت علی و اهل بیت محمد صلی الله علیه و اله💞 سپرده باشند.به چنین افرادی برگه ی ولایت میدهند تا براحتی از این دروازه عبور کنند و به دروازه های وادی السلام نزدیک شوند..
با اضطراب به نیک گفتم: من در دنیا شیفته ی اهل بیت بودم ولی برگه ی ولایت ندارم! .
نیک به سمت راست اشاره کرد و گفت: باید به آن چادر سبز بروی. با عجله و شتاب خودم را به چادر رساندم. مرد سفیدپوش و خوش سیمایی گوشه ای نشسته بود و یکی از اهالی برزخ با او صحبت میکرد.
گویا شخص از برگه ی ولایت محروم بود و میخواست با التماس برگه را دریافت کند.
سفید پوش خطاب به برزخی گفت: حرف همان است که گفتم، توباید به وادی شفاعت برگردی تا شاید فرجی شود وگرنه کار تو و آنهایی که بیرون اینجا ایستاده اند حل شدنی نیست.
️آن مرد با ناراحتی از آنجا رفت. من پس از عرض سلام روبه روی آن شخص بزرگوار نشستم. جواب سلامم را داد و بدون اینکه درخواستم را بگویم ،دفتری را که در پیش رو داشت ورق زد .
از شدت اضطراب دست و پایم می لرزید.. اما طولی نکشید که دست مرد همراه با یک برگ سبز 💚به طرفم دراز شد و با لبخند گفت:تو به سعادت رسیدی،این سعادت بر تو مبارک باد..
از خوشحالی حرفی نتوانستم بزنم و به این ترتیب ما دروازه ی ولایت را پشت سر گذاشتیم و ماموران و جمعیت بی ولایت را پشت سر گذاشتیم.
نگاهم به بالا افتاد، هرچه بود نور بود و نور بود و هرچه جلوتر میرفتیم به شدت آن افزوده میشد.زمین صاف و همه جا سبز و 🌱با نشاط بود.شادی امانم را بریده بود. به نیک نگاهی انداختم که از همیشه خوشحالتر و غرق سرور و 🌟شادی بود. بی اختیار از نیک جلو افتادم و دوان دوان به مسیر ادامه دادم.
از دروازه ولایت خیلی دور نشده بودیم که جاده به هشت قسمت تقسیم شد..
نمیدانستم چه کنم و از کدام طرف بروم. ایستادم تا نیک آمد .دستش را روی شانه ام گذاشت و با لبخند گفت: بهشتی 💐که روز قیامت بر پا میشود هشت دروازه دارد..
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
📛😳📃😢📛
#سیاحت_ݟرب
#آقانجفی_قوچانی
#قسمت_سیام
كم كم آن بزرگوار (حضرت ابوالفضل علیهالسلام) تسكین یافته، من و هادی جلو رفته، تعظیم و سلام نمودیم. هادی تذكره را داد، ایشان امضای علی (علیهالسلام) را بوسیده، ردّ نمود😍.
من از خوشحالی سر از پا نشناخته، خود را به قدمهای مباركش انداختم و زمین را بوسیده و اشك شوق و خوشحالی جاری بود.😢
فرمود: «چطور بر شما گذشت؟»🤔
عرض كردم: الحمدللَّه عَلی كُلّ حال.
اُمید ماها به شما، در همه عوالم بوده و خواهد بود.
🌟 «أَنْتُمُ السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ والصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ و الْوَسِيلَةُ الْكُبرَی؛ شما بزرگترین راه هدایت و راه استوار [خدا] و وسیله بسیار بزرگ الهی هستید.»
🤩مجدّداً خود را به قدمهای ایشان انداختم؛ بوسه دادم و ایستادم.
فرمودند: «اگرچه دستوری جاری نشده است كه از شماها در همه عوالمِ برزخی وساطت و شفاعت بشود، بلكه باید به زاد و توشهی خود، این مسافرت را طيّ نمایید، مگر در آخر كار و سفر جهنّم، الّا آنكه مددهای باطن ما با شما است و فتوّت (جوانمردی) من اقتضا میکند كه از امثال شما مساكین كه بارها در راه زیارت برادرم تشنه بوده و رفتهاید و اقامه عزای او را داشتهاید، دستگیری و نگاهداری نماییم.»
در این میان میدیدم جوانی كم سنّ، در پهلوی ابوالفضل(ع) نشسته و مثل خورشید☀️ میدرخشد كه طاقت دیدار نورانيّت او را نداریم.
بسیار جلالت و بزرگواری از او تراوش مینماید و ابوالفضل(ع) نسبت به او با تأدّب و فروتنی، گاهی سخن میگوید.🌸
معلوم بود كه در نظر بزرگوارش، مهمّ است.
از هادی پرسیدم، گفت: نمی دانم، ولی آن صاحب صوت خوش كه تلاوت سوره «هَلْ اَتی» مینمود، گویا همین باشد.
از دیگری كه از ما جلوتر بود، پرسیدم، گفت: گویا، علی اصغر، حجّت كبرای حسینی است. دلیل بر این، آن خطّ سرخی كه مثل طوق در زیر گلوی انورش دیده میشود كه آن گلوی مبارک را زینت دیگری داده است.🍃🌸
گفتم: خیلی سزاوار و لازم است رجعت ما برای انتقام، ای كاش كه ما را رجعت دهند.
ابوالفضل (علیه السلام) ملتفت گفتگوی سرّی ما شده، فرمود: «ان شاءاللَّه به زودی خواهد شد.»
«وَاُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ؛ و نعمت دیگری كه آن را دوست دارید به شما میبخشد و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیك است. / سوره صفّ،13»
و من یقین نمودم كه جوان، عليّ بن الحسین (علی اصغر) است. 😢😍
در جلال و جمال او مبهوت بودم و مرا به قدری مجذوب نمود كه توانایی در من نماند كه از او نظر بردارم. تُند نظرنمودن به بزرگان، شاید خلاف ادب باشد و با آنكه جلال و بزرگواری او، «دورباش» و «كورباش» مینمود، جلالش میراند و جمالش میخواند. در بین این دو محظور متضادّ واقع شدم.😟
بدنم به شدّت میلرزید، كه خودداری نمیتوانستم نمود. توجّه به من فرمود، گویا حال مرا دریافت. خلعتی فرستاد. به دوش من انداختند و من كه این مرحمت را دیدم كه عشق و علاقه مرا نسبت به خودش توجّه نموده و لذا زمین را بوسیدم و قلبم از آن اضطراب تسكین یافت كه محبّت طرفینی (دو جانبه) است و بیدردسر شد.😌
🆔 @barzakhe
💀🔥🔥👹🔥🔥💀
📛😳📃😢📛
#سیاحت_ݟرب
#آقانجفی_قوچانی
#قسمت_چهلوسه
اهالی آنجا که قبلاً مرا دیوانه پنداشته و متعجّبانه نظر میکردند، 😳پس از گفتگوی با حبیب، بیدار شده، دور مرا گرفتند و گفتند که: معلوم شد تو دیوانه نیستی، چرا چنینی؟!🤔
گفتم: شما لابد از محبّین اهل بیت پیغمبرید، والّا در اینجا راه و جا نداشتید. و البتّه امام زمان و مهدی موعود را در دنیا میشناختید که چشم روشنی پیغمبر و اهل بیت و همه مؤمنین است.
☺️گفتند: ما از رعایا و عشّاق و خاکساران درگاه اوییم.
گفتم: «شنیده اید که آواره بیابانها، در صبح و شام، گریان و نالان و در سوز و گداز است؟! 😔
آن هم نه یک سال و نه ده سال، بلکه متجاوز از هزار سال؟!»😭
گفتند: «بلی! ولی کاری از دستمان برنمی آید.
گفتم: از دستتان برنمی آید که ترک این عیش و عشرت وخورد و مسرّت نمایید؟!😳🤔
مرده باد عاشقی که به رنگ معشوق خود نباشد!
او آنطور گرفتار و در فشارِ طول انتظار و شما این طور به چهار بالش عیش و عشرت و راحت و مسرّت متّکی و سوار؛
با این حال، ادعای محبّت نمایید و این اثر محبّت نیست.
🌟«اَحسنُ المَقال ما صَدّقهُ الفِعال؛ بهترین گفتار آن است که اعمال گوینده آن را تصدیق کند.»
آن جمعی که هزارها بودند، حالشان منقلب شده و رفتند.
دیدم خیمهها برچیده و دستگاهها بر هم خورده، همه لباس کهنه پوشیده، با سر و پای برهنه آمدند.
گفتم: هی بنازم غیرتتان را!👌
حال، رو به بیت المعمور ایستاده، بخوانید: 🌟«أَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یکشِفُ السُّوءَ!؛ ای کسی که دعای مضطرّ را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد! .. / سوره نمل،62» به صورت بلند، که بدنها گرم شود و مراد از این مُضطرّ خود امام زمان است.
کم کم از طرف حبیب بن مظاهر و هادی، این قضیه در خود وادی السّلام منتشر و شورشی و بههم خوردگی پیدا شد و در مجامع اهالی حومه، در موضوع غریبی و بیناصری و شدّت اضطرار و طول انتظار امام زمان (ع) و حسّ انتقام پیداشدن در روحیات آنان، نطقهای آتشین مینمودیم و همچنین در خود وادی السّلام و مجامع، خطابه تشکیل، خطبا به کرسی خطابه رفتند، نطقهای بلیغ در آن ادا مینمودند.
👌کم کم به توسّط خبرهای خدمتگذاران که از اینجا رفتند و این جوش و خروش اهالی و بههم خوردگی حالشان، که در مناظر مبادی عالیه و ارواح مکرّمه، به منزله رژه و پرده سینما مشهود بود، مطّلع شدیم که علی بن ابی طالب و حضرت زهرا - اُمّ الائمّه - با ده نفر از اولادهای معصومینشان(علیهم السلام) در رواشدن [این] حاجت، لب به شفاعت گشودهاند؛
ولی پیغمبر متعذّر شده بود که هنوز خبیث از طیّب و مؤمن از کافر ممتاز (و شناخته) نشده.
🌟 «لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذینَ کفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلیماً؛ اگر مؤمنان و کفّار از هم جدا میشدند، کافران را عذاب دردناکی میکردیم./ سوره فتح،25»
و همین آیه است که موجب این همه طول انتظار شده است و نعرههای ما در آن حال به دعا بلند میشود:🙏
🌟 «اَللَّهُمَّ فَرِّجْ فَرَجاً عاجِلاً کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذلِک .. یا مُحَمَّدُ یا عَلِی، یا عَلِی یامُحَمَّدُ، اُنْصُرانی فَأِنَّکما ناصِرای، اِکفِیانی فَإِنَّکما کافِیای؛
خدایا! برای ما فرج و گشایش سریع، همانند چشم بر هم زدنی و حتّی از آن هم زودتر کرَم نما.
ای محمّد! ای علی! ای علی! ای محمّد! مرا نصرت دهید، پس بدرستی که شما نصرت دهنده هستید. مرا کفایت کنید پس بدرستی که شما کفایت کننده هستید.»🙏
🆔 @barzakhe
💀🔥🔥👹🔥🔥💀