ㅤ
خدایا...
ما رو در برابر اتفاقاتی که تو حکمتش رو میدونی ، و ما هیچی ازش نمیدونیم ؛ صبور کن 💌
روز خوبی داشته باشید🥰
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدوم بامزه تره😍🥹
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
💠#داستان
👈نماز جمعه
♦️خشک سالی و قحطی شهر مدینه را فرا گرفته بود .
احتیاجات اولیه ی مردم چنان گران و نایاب شده بود که مردم ، روزگار را به سختی می گذراندند . تنها هنگامی که قافله ای تجارتی به مدینه می آمد ، مردم از ته دل خوشحال می شدند .
🔶صدای طبل شادی و هلهله ی مردم بر می خاست ، مردم سراسیمه به قافله نزدیک می شدند و احتیاجات خود را ارزان تر از همیشه می خریدند .
🔹ظهر جمعه بود . مردم مدینه در مسجد مدینه جمع شده بودند و پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم مشغول خواندن خطبه های نماز جمعه بود
در این هنگام ، ناگهان صدای هلهله از بیرون برخاست و صدای طبل شادی شنیده شد .
لحظه ای نگذشته بود که خبر به نمازگزاران مسجد رسید که کاروانی بزرگ از شام به مدینه رسیده و با خود مواد غذایی آورده است .
🔸این خبر، صف های نماز جمعه را به هم ریخت . نمازگزاران مسجد که هفته های سختی را گذرانده بودند ، بی اختیار به پا خاستند و به سرعت به سوی قافله حرکت کردند .
پس از مدتی ، مسجد از همهمه ای که ایجاد شده بود نجات یافت .
سکوت سنگینی بر مسجد نشست . پیامبر به صف های نماز که بسیار خلوت شده بود ، چشم دوخت . فقط 8 نفر در مسجد مانده اند (يا 12 نفر) ، كه از شرمندگی سر به زیر انداخته بودند ، از جای خود تکان نخوردند .
پیامبر با آرامشی خاص گفت : سوگند به خدایی که جانم در دست اوست اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند، از آسمان بر سر همه سنگ می بارید .
در اين هنگام آياتي از سوره جمعه نازل شد :
🌺وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ
🌸هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مى شوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مى كنند؛
بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است،
و خداوند بهترين روزىدهندگان است
سوره جمعه / 11
#خواندنی
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ هیچوقت بی وضو نخوابید ...
🎥آیت الله جاودان حفظه الله
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
📚روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری (۹ مرداد ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن.
در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند
جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید!
▪️تحویل جنازه:
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند.
سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود.
بازاری ها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد
نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود.
شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید& نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ - ۷۲
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما ایستادهایم... 🗡🇮🇷
#شهید_نیلفروشان🥀
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
#داستان
حمام آخرت
بهلول هارون را در حمام دید و گفت: به من یک دینار بدهکاری ، طلب خود را می خواهم.
هارون گفت: اجازه بده از حمام خارج شوم من که این جا عریانم و چیزی ندارم بدهم
بهلول گفت: در روز قیامت هم این چنین عریان و بی چیز خواهی بود
پس طلب دنیا را تا زنده ای بده که حمام آخرت گرم است و دستت خالی ...💦😔💦
وای باحال کسی که حق الناس به گردنش باشد
#خواندنی
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
💠#داستان
👈دستور العملی برای رفع فقر
🔸شخصی به محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از فقر خود شکایت کرد،
🔹حضرت به او فرمود: هر وقت داخل خانه ات شدی؛
1️⃣سلام کن هرچند کسی در خانه نباشد.
2️⃣بر من صلوات بفرست.
3️⃣سپس سوره قل هو الله احد را یک مرتبه بخوان ، تا فقرت برطرف شود.
🟢آن مرد چنین کرد و چیزی نگذاشت که آن قدر رزق و روزی اش زیاد شد که به همسایگانش نیز کمک مالی می کرد.
📕اسرار الصلاه، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص 262
#خواندنی
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
#نماز_شب
🔸برخی از افراد تصور نادرست و دشواری از نماز شب دارند.
🔸در حالی که یازده رکعت نماز شبی که وارد شده، خیلی ساده است و در آن استغفار، دعا و حتی خواندن سوره بعد از حمد نیز شرط نیست.
👈متن دقیق رساله:
🔸در نماز شب سوره، استغفار و دعا به عنوان جزئیت شرط نیست، بلکه کافی است در هر رکعت بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، سوره حمد قرائت شود و اگر خواست بعد از قرائت سوره حمد یک سوره از سوره های قرآنی را هم قرائت کند و سپس رکوع، سجود، سلام و تشهد به جا آورد، فقط همین.
📚رساله آموزشی بخش قبله و اقسام نمازها
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مراسم تشییع پیکر مطهر سرلشگر شهید عباس نیلفروشان در اصفهان در حال برگزاری است.
🌷نورالشهداء 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f