eitaa logo
🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
562 دنبال‌کننده
13هزار عکس
2.7هزار ویدیو
54 فایل
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ سلام قران وسخنان اهل بیت بهار دلهاست. اللهم صل علی مُحَمَّد وآل مُحَمَّد نشرمطالب صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
نکته دوم: ((ژنرال تربیت شده آموزه قرآنی)) قهرمان مکتب سلیمانی نمونه ای از تربیت یافتگان آموزه های قرآنی است. از آن روزی که نوجوان 13 ساله بوده‌ است تا آن روزی که آن چنان تعالی و ترقی پیدا کرد و به درجه سرلشکری رسید، وتا ان زمانی که برای اولین بار در نظام جمهور اسلامی به بالاترین مدال ((ذوالفقار)) نائل شد، برای والدینش همان قاسم بود، نه سردار، سرلشکر، که همیشه درخدمت، احسان، ادب، خاکسار شدن در برابر والدینش بود. از همین روست خاطره ای از خود و پسر عموی شهیدش در سن 13 سالگی درجهت خدمت والدینش نقل می کند که: "روزگار سختی بود.  پدرانمان مقروض دولت بودند.  وام کشاورزی گرفته بودند اما حالا نمی‌توانستند پس بدهند. شب‌ها از غم این که روزی آدم‌های دولت بریزند و پدرانمان را دستگیر کنند و ببرند زندان، خوابمان نمی‌برد و یاد چنین روزی دلمان را خالی می‌کرد. پدر من نهصد تومان بدهکار بود و پدر احمد پانصد تومان. حال ما آمده بودیم به شهر غریب تا کار کنیم. احمد گفت: قاسم بیا عهد ببندیم تا وقتی که یک پول درست و حسابی جمع نکرده‌ایم به ده برنگردیم! دست همدیگر را فشردیم.  سپس یا علی گفتیم و وسایلمان را برداشتیم و راه افتادیم. در کوچه پس کوچه‌های خیابان ناصری اتاقی اجاره کردیم ماهی پانزده تومان. صاحبخانه‌امان پیرزنی بود به نام آسیه. مستأجر دیگری داشت به نام معصومه که او هم پسر کوچکی داشت به اسم مهدی. سیزده سال بیشتر نداشتیم جثه‌هایمان آن‌قدر کوچک و نحیف بود که به هر کجا می‌رفتیم کار بگیریم قبولمان نمی‌کردند. تا این که در خیابان خواجو که آن زمان در انتهای شهر بود، مدرسه‌ای می‌ساختند و ما را نیز به‌کار گرفتند با روزی دو تومان! برفی که در سال پنجاه به کرمان بارید مشهور است. تا آن روز هشت ماه بود که از آمدن ما به کرمان می‌گذشت. حالا دیگر سیصد تومان من داشتم و سیصدوپنجاه تومان هم احمد. گمان می‌کردیم به عهد‌مان وفا کرده‌ایم و حالا وقتش است که سری به پدر و مادرمان بزنیم. شوق دیدار خانواده، ما را به بازار کشاند و حدود هفتاد تومان خرید کردیم. طوری که برای همه بستگانمان یک تکه سوغاتی خریده بودیم.
سپهد شهید خود خاطره دیگری بسیار جذاب وشنیدنی بسیار آموزنده نقل می کند که:"یک زمانی وقتی می خواستم بروم((ماموریت)) گفت ننه بمون گفتم ننه کار مهمی دارم دو روزه برمیگردم. گفت هی می گویی آمریکا امریکا آمریکا، من هم مادرتم... گفتم قول می دهم زود بر می گردم گفت ممکن است من را نبینی، خیلی باور نداشتم که مادرم رفتنی است. تصمیم گرفتم که نروم و تاخیر بیندازم. رفتم یک دوری زدم و برگشتم دیدم خواهرهایم مادرم را قانع کردند. گفت ننه می خواهی بروی برو. سردار در ادامه اینگونه روایت می کند: «من دم آخر چیزی در ذهنم بود و آن اینکه کف پای مادرم را ببوسم. خیلی وقت ها دلم میخواست اینکارو بکنم ولی نمی شد یا خجالت می کشیدم ...ناخودآگاه تا دم در رفتم و برگشتم و کف پای مادرم را بوسیدم. و این توفیق نصیمان شد. سرمایه بزرگی بود که از دست دادیم.» در راستای همین خاکساری سپهد شهید نسبت به مادرش، شهریاری یکی از همراهان سال های طولانی با بیان اینکه تقریبا آخرین وداع وی با مادرش بود بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا (س) کرمان در ایام ماه مبارک رمضان، اتفاق افتاد، گفت: "حاج قاسم آن روز از هرکس که در بیمارستان بالای تخت مادرش بود خواست، برود و گفت: امشب خودم می‌خواهم بمانم. او با بیان اینکه حاج قاسم شب تا صبح در بیمارستان کنار مادرش ماند، افزود: ما نگران بودیم که اتفاقی برای او رخ بدهد و از طرفی می‌دیدم که او زیاد نگران است، رفتیم و سرک کشیدیم، دیدیم سردار سلیمانی کنار پای مادر نشسته و جوراب‌ها را از پای مادرش درآورده و پا‌های مادر را بر روی پیشانی و چشمانش می‌کشد و اشک می‌ریزد".🌹🇮🇷
خصوصیت چهارم: ولایی بودن مکتب سلیمانی چهارمین خصوصیت مکتب سلیمانی ((ولایت مداری)) است. برای اینکه تفسیرو برداشت دقیقی از این خصوصیت داشته باشیم، توضیح دو نکته که فهم وقرائت صحیح از ((ولایت مواری))را فراهم می کند بسیار لازم است: نکته اول: (ولایت فقیه استمرار نبوت وامامت) همانگونه که نبوت باطن و تجلی توحید است، و اگر نبوت نباشد خدا آنگونه که هست شناخته نمی شد و بشر به زعم خودش خدای مولود ذهن و خلق شده توهمش را می پرستید، همانگونه که هندوها در عصر مدرن جاهلیت، گاو را مظهر تجلی خدا می دانند و می پرستند و نه خدای توصیف شده در قرآن که می فرماید: "هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ" (حدید/3 ) امامت نیز باطن و تجلی توحید و نبوت است؛ چراکه به برکت امام علیه السلام است که رسول الله صلی الله علیه وآله با مقام عصمت علمی:  "وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحی" (نجم، آیات 3 و 4) و همچنین عصمت عملی: "إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا"(احزاب، آیه 33) معرفی و شناسانده می شود، نه درحد مدیر اجرایی که می تواند خطاء علمی وعملی داشته باشد. به حکم توقیع از ناحیه حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء به اسحاق بن یعقوب که نوشتند: "وَأَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ" واما در حوادث و رخدادهايى كه پيش می آيد به راويان احاديث ما، رجوع كنيد ، زيرا آنان حجت من بر شما ومن حجت بر آنان هستم)) می یابیم که: ولایت فقیه هم در تحلیل صحیح نیز باطن و تجلی نبوت و امامت است که به برکت رهبری و زعامت فقیه جامع الشرایط، تلاش و مجاهدت( 250) ساله ائمه معصومین علیهم السلام درعصر غیبت عینیت و شکل عملی می گیردو در قالب نظام اسلامی به ثمرمی نشیند
نکته دوم: (موضع نظری، عملی، قلبی سردار شهید نسبت به ولایت فقیه) از آغاز انقلاب کسانی که به نوعی نقش درانقلاب داشتند به دوگروه تقسیم شدند.  اقلیت که به شخص حضرت امام علاقه مند بودند؛ ولی به اندیشه امام نسبت به اصل ولایت فقیه باور نداشتند. پس از رحلت امام، این عده به مرور زمان ریزش کردند نه تنها رهبری آیه الله خامنه ای را به رسمیت نشناختند؛ بلکه بنا را بر مخالف گذاشتند و روبروی نظام و رهبری ایستادند؛ ولی اکثریت به همان اندازه در ده سال پس از انقلاب اسلامی، به رهبری شخص حضرت امام خمینی (ه) به عنوان فقیه جامع الشرایط باور داشتند به همان اندازه به اندیشه ولایت فقیه حضرت امام نیز باورمند بودند. ازهمین رو پس از رحلت بنیان گذار جمهوری اسلامی و انتخاب آیه الله خامنه ای از طرف اعضای خبرگان همان باوری که به امام داشتند به معظم له باورمند شدند و در حمایت از رهبری در این سی سال از هیچ چیز دریغ نکردند. ثانیا: از نظر مصداقی رهبر معظم انقلاب آیه الله خامنه ای را از بین فقهای موجود شایسته ترین ولایق ترین شخص برای منصب ولایت فقیه و رهبری جهان اسلام می دانست و چون به این باور داشت درهر کنگره یا سخنرانی پس از طرح نظر یه ولایت فقیه با آن صداقت ویژه اش به معرفی معظم له می پرداخت
در سخنرانی کنگره شهدای کرمان به مردم می گوید: " از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می‌کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم. اما این را بدانید؛ والله! علمای شیعه را تماماً و از نزدیک می‌شناسم. الان ۱۴ سال شغل من همین است.  علمای لبنان را می‌شناسم، علمای پاکستان را می‌شناسم، علمای حوزه خلیج فارس را می‌شناسم. چه شیعه و چه سنی، والله! اشهد بالله! سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی «آیت‌الله العظمی خامنه‌ای» است. من با خیلی از علمای شیعه مکاتبه و از نزدیک مراوده دارم و می‌شناسم آنها را، ارادت داریم. دنبال تبعیت مردم از آنها هستیم. اما اینجا کجا، آنجا کجا؟ بین ارض و سماء فاصله داریم. در حکمت این مرد، در اخلاق این مرد، در دین این مرد، در سیاست‌شناسی این مرد، در اداره حکومت این مرد، دقت کنیم و در بازی‌های سیاسی، مرزهای خودمان را تفکیک کنیم.  آدم‌ها می‌آیند و می‌روند. آن چیزی که مهم است اتصال ما به ولایت است. آنچه که مهم است، حمایت ما از این نظام است". (کنگره شهدای کرمان- ۱۳۸۹) و همچنین یادواره شهدای حرم می گوید: "برادران، رزمندگان، یادگاران جنگ؛ یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد.  در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است". (17-10-96) و در جمع فرماندهان سپاه می گوید: "حضرت آیت الله العظمی خامنه ای از اولیاء الهی است و نزدیک ترین صفات را به ائمه اطهار دارند و ما تابع تشخیص ایشان هستیم، چون عاقبت بخیری در این است. حرف حضرت آقا بر من حجت شرعی دارد و همین که ایشان از ما راضی اند و سر ما را می بوسند به همه عالم می ارزد" (12-4-98) ثالثا: از سال(( 1376 تا 12دی 1399)) که درسمت فرمانده سپاه قدس قرار داشتند ارتباط قلبی خاصی بین مقام معظم رهبری و سپهد شهید به وجود آمد که تبدیل به ((مراد و مریدی)) شد؛ به گونه ای که به همان اندازه سردار سپهد درملاقات ها از سر ارادت دست وصورت معظم له رامی بوسید به همان اندازه رهبر معظم انقلاب نیز باعنایت ویژه ای سروصورت این شهید بلند مرتبه را بوسیده می داد و نه تنهادر نماز جنازه مطهرش عاشقانه دل تنگی کرد و اشک ریخت؛ بلکه درزمان حیاتش می دید که این سرباز دل باخته به فیض شهادت نائل می شودو به مقام محمود می رسد و از جمله شفاعت کنندگان در عالم قیامت می گردد. از همین رو در اردبیهشت‌ماه سال ۱۳۸۴ به‌همراه شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل خانواده شهید محمدرضا عظیم‌پور در کرمان حضور پیدا کردند، در این دیدار جواد روح‌اللهی داماد بزرگ خانواده‌ی شهید عظیم‌پور از رهبر معظم انقلاب درخواست می‌کنند که ایشان را در قیامت شفاعت کنند، معظم له با اشاره به سردار آسمانی شهید سلیمانی می‌فرماید: "این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءالله" بنابراین یکی از درس های کلیدی و بسیار تعيين کننده ((مکتب سلیمانی)) برای این نسل و نسل های آینده همان پیام سرنوشت ساز حضرت امام خمینی است که فرمود: "پشتیبان ولایت فقیه باشید تابه مملکت آسیب نرسد".
خصوصیت پنجم: فراجناحی بودن مکتب سلیمانی پنجمین مشخصه بسیار حساس و مهم مکتب سلیمانی ((فراجناحی بودن)) سپهد شهید بوده است.🌹🇮🇷
سردار سلیمانی درمدت چهل سال هرگز وارد هیچ حزب و جریان سیاسی نشد وهضم دردو جریان اصولگرا واصلاح طلب نشد و مواضعی سیاسی اوهمسوی ولی فقیه بود نه احزاب سیاسی، وبرای اینکه جریان سیاسی تکلیفشان را باوی بدانندوهیچ انتظاری نداشته باشند بطور رسمی وشفاف می فرمود: "از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می‌کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم" رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان دانشگاه کرمان در توصیف شهید سلیمانی می فرماید: "یک نکته مهم این است که در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح نبود لکن به شدت انقلابی بود. انقلاب و انقلابی گری خط قرمز قطعی او بود. این را بعضی ها سعی نکنند کمرنگ کنند این واقعیت اوست. ذوب در انقلاب بود". ثانیا: شهید سلیمانی به دلیل داشتن همین مرام ((فراجناحی)) اعتقاد به جذب((حداکثری)) و دفع((حداقلی)) داشت، و بر این باور بود هنر انقلابیون و حزب اللهی باید در این باشدکه معاند را به مخالف، ومخالف را به موافق تبدیل نمایند؛ نه اینکه کسی که همسوی با سلیقه و فکر آنها نیست با برچسب ضعف ولایت، اباحه گری، وضد ولایت فقیه موافق را به مخالف و مخالف را به معاند تبدیل کنند، و از اردوگاه نظام و زیر خیمه ولی فقیه خارج نمایند. چراکه پیام قرآن این است: "مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّاررُحَمَاءبَيْنَهُمْ" (فتح/29) محمدرسول خداست و كسانى كه با او هستند، بر كفّار، سخت و در ميان خودشان مهربانند. پس بایست آیه مبارکه را نصب العین قرار داد و تاجایی که می شود و می توان هر روز افراد را جذب نظامی اسلامی کرد، وفرصت را از دشمن گرفت. از همین رو سپهد شهید در جمع روحانیون خطاب به آنان می گوید:  "اگر بخواهیم دائم از القاب بی‌حجاب و باحجاب یا اصلاح‌طلب و اصولگرا استفاده كنیم، پس چه كسی می ماند؟ اینها همه مردم ما هستند.  آیا همه بچه‌های شما متدین‌اند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه این‌ها را جذب می‌كند و جامعه هم خانواده شماست.  اینكه بگوییم من هستم و بچه‌های حزب اللهی خودم، اینكه نمی‌شود حفظ انقلاب. امام جماعت باید بتواند با حجاب و بی‌حجاب را با هم جذب كند".