💝 #جوانان_عزیز!
لطفا با دقت بخوانید
این کلام آخوند و وزیر و بسیجی و سپاهی نیست...
🕋 کلام خداست
🤑 دلال دلار و سکه
🙋♀ کشف حجاب کرده
🧟♀ اغتشاشگر بی منطق
🧟♂داعشجو
🤣اصلاح_طلب
👨🎤سلبریتی
و....
اگر به خدا و قیامت اعتقاد داری بخوان👇
اگر معتقد نیستی،نخوان!
⚖روز جزا
برای #رهایی_از_عذاب، حاضری زن و بچه وبرادر و دوست و خویشاوندو قبیله وقوم و حزب و گروهکت را فدا کنی!
#عذاب_آتش_بدبختی
@salmanerey🇮🇷
مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ ﴿٣﴾
[این عذاب] از سوی خدای صاحب درجات است. (۳)
تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿٤﴾
فرشتگان و روح در روزی که مقدارش /50/000 سال است به سوی او بالا می روند. (۴)
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا ﴿٥﴾
#پس_صبر_کن_صبری_نیکو
[صبری که در کنارش جزع و ناخشنودی نباشد.] (۵)
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا ﴿٦﴾
#دشمنان_و_مخالفان، آن [عذاب] را دور می بینند (۶)
وَنَرَاهُ قَرِيبًا ﴿٧﴾
و ما آن را نزدیک می بینیم. (۷)
يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ ﴿٨﴾
روزی که آسمان چون فلز گداخته گردد (۸)
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ ﴿٩﴾
و کوه ها مانند پشم رنگینِ حلاجی شده شود (۹)
وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا ﴿١٠﴾
و هیچ خویشاوند و دوست صمیمی از [اوضاع و احوال] خویشاوند و دوست صمیمی اش نپرسد! (۱۰)
يُبَصَّرُونَهُمْ ۚ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿١١﴾
آنان را نشانشان می دهند [ولی به خاطر دل مشغولی خود هرگز به آنان توجه نکنند!] گنهکار آرزو می کند که ای کاش می توانست فرزندانش را در برابر عذاب آن روز فدیه و عوض دهد! (۱۱)
وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴿١٢﴾
و نیز همسر و برادرش را (۱۲)
وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ ﴿١٣﴾
و قبیله و قومش را که [در دنیا] به او پناه می دادند، (۱۳)
وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنْجِيهِ ﴿١٤﴾
و نیز همه کسانی را که در روی زمین اند تا [این فدیه و عوض] او را [از عذاب آن روز] نجات دهد! (۱۴)
كَلَّا ۖ إِنَّهَا لَظَىٰ ﴿١٥﴾
این چنین نیست [که برایش راه نجاتی باشد] همانا آتش زبانه می کشد، (۱۵)
نَزَّاعَةً لِلشَّوَىٰ ﴿١٦﴾
در حالی که دست و پا و پوست سر را بر می کند!! (۱۶)
تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّىٰ ﴿١٧﴾
هر که را به حق پشت کرده واز دعوت حق روی گردانده، می طلبد، (۱۷)
وَجَمَعَ فَأَوْعَىٰ ﴿١٨﴾
و آن را که ثروت جمع کرده و به ذخیره سازی و انباشتن پرداخته، می خواند؛ (۱۸)
إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿١٩﴾
همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده است؛ (۱۹)
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿٢٠﴾
چون آسیبی به او رسد، بی تاب است، (۲۰)
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا ﴿٢١﴾
و هنگامی که خیر و خوشی [و مال و رفاهی] به او رسد، بسیار بخیل و بازدارنده است، (۲۱)
إِلَّا الْمُصَلِّينَ ﴿٢٢﴾
مگر نماز گزاران، (۲۲)
الَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ ﴿٢٣﴾
آنان که همواره بر نمازشان مداوم و پایدارند، (۲۳)
وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ﴿٢٤﴾
و آنان که در اموالشان حقّی معلوم است (۲۴)
لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿٢٥﴾
برای درخواست کننده [تهیدست] و محروم [از معیشت و ثروت،] (۲۵)
وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿٢٦﴾
و آنان که همواره روز پاداش را باور دارند، (۲۶)
وَالَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ﴿٢٧﴾
و آنان که از عذاب پروردگارشان بیمناکند، (۲۷)
إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ ﴿٢٨﴾
زیرا که از عذاب پروردگارشان ایمنی نیست، (۲۸)
📚سوره مبارکه معارج
#جهاد_تبیین
#جانفدا
✍دهه بصیرت ودهه حاج قاسم مقارن با فاطمیه سوم ترکیبی رنگارنگ از معنویات و اقتدارات را نصیب انقلابیون کرده است.
@qavami
خصوصیت اول: تعریف مکتب سلیمانی
مقصود ازمکتب سلیمانی این نیست که وی فقیه، فیلسوف، کلامی، اصولي است و در نظریه پردازی صاحب مکتب وسبک است؛ بلکه مقصود از ((مکتب سلیمانی)) این است درسلوک 60 ساله از حیات نظری و عملی، این ژنرال شهید دقایق، و ظرافت و استثنائیاتی وجود دارد که اگر درست شناسانده شود می تواند ورودی های در این مکتب را آنچنان از نظر رفتار عملی و نظری متحول نماید که سلیمانی های فراوانی ازاین مکتب تولید ومتکثر شوند.
***
خصوصیت دوم: ویژگی های مکتب سلیمانی
هرچند مکتب سلیمانی ویژگی و شاخص های فراوانی دارد که هرکدام می تواند الگو برای رهروان این شهید والامقام باشد؛
ولی ازباب ((مالایدرک کله، لایترک کله)) اهم از این ویژگی هارا مورد شرح وتفسیر قرار می دهیم.
🕋بسمالله الرحمن الرحیم
🌹🇮🇷 چند خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول
سران جنایتکار کشور امریکا و اتاق فرماندهی پنتاگون که در مقابل ژنرال شهید حاج قاسم سلیمانی کم آورده و احساس حقارت می کردند، برای سرپوش گذاشتن بر بی عرضگی خود، سرانجام تصمیم به حذف فیزیکی این قهرمان بلندمرتبه نمودند و در صبحگاه 13 دی سال 98 ماشین حامل وی و همزرمش، ابو مهدی المهندس را با موشک درفرودگاه بغداد عراق مورد هدف قرار داده و به شهادت رساندند.
ولی برخلاف محاسبه سران آمریکا نه تنها سپهد شهید با این ترور جنایتکارانه حذف نشد؛ بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، آیه الله خامنه ای، شهادتش به (فرهنگ ومکتب) همیشه ماندگار تاریخ تبدیل شد.، سالگرد این شهید بلند مرتبه فرصتی است برای همه ما که به تأمل وتدبر درویژگی وی به پردازیم تا به راز وسراسمانی شدن سردار سلیمانی پی ببریم و الگو ودرس زندگی قرار گيرد.
بسمالله الرحمن الرحیم
1-(( معنویت گرایی))
نخستین ویژگی مکتب سلیمانی ((معنویت گرایی)) است.
به این معنا سپهد شهید حاج قاسم سلیمانی در برنامه معنویش:
اولا: سخت مداومت درانجام ((نافله، شب، سحر خیزی، شب زنده داری)) داشت.
ثانیا: نافله خوانی و شب زنده داری را با ((ابتهال تضرع، سوز و گداز)) آمیخته می کرد، تا برای وی عادت نشود، بلکه حضور ((عند رب الارباب)) باشد، و شور و شوق و عطش عبادت در جانش شعله ور گردد، چراکه دریافته بود (( نوافل)) تضمین کننده ((فرائض)) است؛ نمی شود کسی مداومت در نوافل داشته باشد ولی فرائض را ترک کند.
همچنین به این باور رسیده بود که تفاوت ((نوافل)) و((فرائض)) در این است که در فرائض، خدای متعال است که با واجب کردن آن بنده را به سوی خود می خواند، ولی در نوافل این بنده است که خدای خود را به سمت خود می کشاند، و خداوند نیز به چنین بنده ای که عاشقانه وی را می خواند مقام ((محمود)) به وی عنایت می کند((اسراء، آیه 98)۰در راستای همین مداومت بر نافله شهید است که سردار معروفی همرزم سال های طولانی می گوید:
" بارها گفتم طی سالها رفاقت با حاج قاسم هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود. آن هم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک و اندون به درگاه خدا بود.
من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت؛ اما من با اشکها و صدای نالههای او برای نماز بیدار میشدم."نصر الله جهانشاهی، راننده سپهد شهید می گوید:
"هر شب نماز شب میخواند، آن هم با ناله و گریه و نجوا. من خودم شاهدم؛ چون در همه مأموریتها من با حاجی بودم.
اگر خیلی خسته هم بود باز یک ساعت میخوابید، بیدار میشد و بعد شروع میکرد به نماز. واقعاً این صحنه عشقبازی و نجواهای حاجی در نماز شبهایش تماشایی بود.
ما هم که میخواستیم نماز بخوانیم در مواجهه با این حال حاجی از خود بیخود میشدیم و دیگر نمیتوانستیم نماز بخوانیم و فقط مبهوت حاجی بودیم.
باید در آن صحنه باشید تا متوجه حرف من بشوید."
چون سردار شهید خود لذت معنویت نافله شب راچشیده و تجربه کرده بود، در توصیه به برادرزاده اش می نویسد:
"عمو جان! تمام کسانیکه به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم میتواند باشد، منشأ همه آنها سحر است.
سحر را دریاب.
نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چند بار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب میشود به آن تمسک یابی"
معنویت گرایی،
مداومت به نمازشب،
شب زنده داری از سپهد شهید عارف و سالک با سیمای نورانی و پرجذبه معنوی فوق العاده و استتنایی ساخت که هر کسی با او روبرو می شد، يا تصویرش را می دید ژنرال نظامی در مقابل خود نمی دید؛ بلکه عارف با سیمای نورانی مشاهده می کرد که پیش از آنکه کسی را متوجه خود نماید متوجه خدای خود می کرد.
پيام (معنویت گرایی شهید) به این نسل و نسل آینده این است که می توان از دل روستای کرمان بیرون آمد و فرمانده جنگ با جبهه های باطل عفلقیان عراق، وداعشی ها تکفیری شد؛
ولی هر روز رشد معنوی پیدا کرد و از دل آتش جنگ عارف، سالک، واصل الی الله شد تاجایی که پس از شهادت هم به روایت دکتر قالیباف:
"با عبای رهبر انقلاب که 14سال نماز شب خواند، و انگشتری که حاج قاسم با آن نماز شب میخواند و تربت کربلا مدفون شد"
2-((متشرع بودن سلیمانی))
دومین ویژگی مکتب سلیمانی که وی را کانون توجه همگان قرار داد و تبدیل به اسطوره نمود ((متشرع بودن)) در دل دود و آتش جنگ بوده است.
به این معنا ((تقوا واراستگی درونی)) سه مرتبه دارد:
مرتبه اول:
و در عین حال سخت ترین مرتبه از تقوا و آراستگی درونی به این است که شخص آنچنان روی خودش کارکرده، ریاضت نفسانی نموده، و بر تمایلات درونی خود فائق آمده باشد و قوه و قدرت روحی پیدا نماید که اگر دربرابر حرام بین قرار بگیرد کم نیارد و نلغزد.
مرتبه دوم:
شخص آنچنان خودش را ساخته و به مرتبه ای از قوه و قدرت روحی رسیده باشد که اگر در برابر(امر مشتبه بین حرام وحلال) قرار بگیرد که با آن معامله حرام نموده و بنام حلال مرتکب امر مشتبه هم نشود، بلکه احتیاط بکند.
چراکه رسول الله صلی الله علیه وآله فرمودند:
"حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ تَتَرَدَّدُ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ" (بحارالأنوار ج۲ ص ۲۲۰ باب ۲۹)
امور سه گونه است: حلال واضح و روشن و حرام آشکار و بدون ابهام و اموری که مردد میان این دو است. هر کس شبهات را ترک کند از محرمات نجات می یابد و هر کس به شبهات اقدام کند مرتکب محرمات می شود و ندانسته هلاک و نابود می گردد.
مرتبه سوم:
شخص در مرتبه و درجه ای از سلوک معنوی برسد که بتواند برای رسیدن به مرتبه بالاتر از کمالات معنوی از مباحات هم بگذرد و عبور نماید.
سبک زندگی سپبهد شهید سلیمانی به شهادت همرزمانش گواه این معنای از سلوک است که با وجود مشکلات جنگ با عفلقیان عراق و داعشی های تکفیری وهابی آنچنان این شهید بلند مرتبه، خود را منضبط به رعایت حرام و حلال و متشرع به چارچوب های دستورات دینی می نمود که خروج از آن امکان پذیر نمی شد، چراکه:
اولا: با وجود اینکه جنگ شرایط خاص خودش را دارد و به دلیل اضطرار خیلی حرام ها رنگ حلال بخودش می گیرد، تا برسد به امر مشتبه بین حرام و حلال، شهید بلند مرتبه به دلیل وارستگی درونی و قوت و قوه باطنی و روحی که داشت متشرع به رعایت حرام و حلال بود، نه تنها ازمحرمات، بلکه به شدت از مشتبهات اجتناب می کرد.
ازهمین رو رهبر انقلاب «مراقبت از حدود شرعی» را در همه شرایط حتی در میدان جنگ، از دیگر خصوصیات حاج قاسم برشمردند و فرمودند:
"او فرماندهی جنگاور و مسلط بر عرصه نظامی بود اما در میدان جنگ نیز حدود شرعی را کاملاً رعایت میکرد تا به هیچ کس ظلم و تعدی نشود، آنهم درحالی که خیلیها در عرصه نظامی اهل احتیاط و رعایت حدود شرعی نیستند." (18دی98)
خصوصیت سوم: احترام به والدین در مکتب سلیمانی
سومین خصوصیت فوق العاده مکتب سلیمانی ((احترام به والدین)) است.
نکته دوم: ((ژنرال تربیت شده آموزه قرآنی))
قهرمان مکتب سلیمانی نمونه ای از تربیت یافتگان آموزه های قرآنی است.
از آن روزی که نوجوان 13 ساله بوده است تا آن روزی که آن چنان تعالی و ترقی پیدا کرد و به درجه سرلشکری رسید، وتا ان زمانی که برای اولین بار در نظام جمهور اسلامی به بالاترین مدال ((ذوالفقار)) نائل شد، برای والدینش همان قاسم بود، نه سردار، سرلشکر، که همیشه درخدمت، احسان، ادب، خاکسار شدن در برابر والدینش بود.
از همین روست خاطره ای از خود و پسر عموی شهیدش در سن 13 سالگی درجهت خدمت والدینش نقل می کند که:
"روزگار سختی بود.
پدرانمان مقروض دولت بودند.
وام کشاورزی گرفته بودند اما حالا نمیتوانستند پس بدهند.
شبها از غم این که روزی آدمهای دولت بریزند و پدرانمان را دستگیر کنند و ببرند زندان، خوابمان نمیبرد و یاد چنین روزی دلمان را خالی میکرد.
پدر من نهصد تومان بدهکار بود و پدر احمد پانصد تومان.
حال ما آمده بودیم به شهر غریب تا کار کنیم.
احمد گفت: قاسم بیا عهد ببندیم تا وقتی که یک پول درست و حسابی جمع نکردهایم به ده برنگردیم!
دست همدیگر را فشردیم.
سپس یا علی گفتیم و وسایلمان را برداشتیم و راه افتادیم.
در کوچه پس کوچههای خیابان ناصری اتاقی اجاره کردیم ماهی پانزده تومان.
صاحبخانهامان پیرزنی بود به نام آسیه.
مستأجر دیگری داشت به نام معصومه که او هم پسر کوچکی داشت به اسم مهدی.
سیزده سال بیشتر نداشتیم جثههایمان آنقدر کوچک و نحیف بود که به هر کجا میرفتیم کار بگیریم قبولمان نمیکردند.
تا این که در خیابان خواجو که آن زمان در انتهای شهر بود، مدرسهای میساختند و ما را نیز بهکار گرفتند با روزی دو تومان!
برفی که در سال پنجاه به کرمان بارید مشهور است.
تا آن روز هشت ماه بود که از آمدن ما به کرمان میگذشت.
حالا دیگر سیصد تومان من داشتم و سیصدوپنجاه تومان هم احمد.
گمان میکردیم به عهدمان وفا کردهایم و حالا وقتش است که سری به پدر و مادرمان بزنیم.
شوق دیدار خانواده، ما را به بازار کشاند و حدود هفتاد تومان خرید کردیم.
طوری که برای همه بستگانمان یک تکه سوغاتی خریده بودیم.