📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت نود و دوم
با شنیدن نام مادر، اشک پای چشمم نشست و عبدالله که جوابش را از نفسهای خیس من گرفته بود و توانی هم برای دلداریام نداشت، با قدمهایی سنگین از آشپزخانه بیرون رفت. سفره را آماده کردم و خواستم بروم که پدر با چشمانی خوابآلود از اتاقش بیرون آمد، جواب سلامم را زیر لبی داد و برای صرف سحری به آشپزخانه رفت. به خانه خودمان که بازگشتم، دیدم مجید سر به مُهر گذاشته و با دستانی که به نشانه دعا کنار سرش گشوده شده، لبانش به مناجات با خدا میجنبد. آهسته در را پشت سرم بستم تا خلوت خالصانهاش را به هم نزنم، پاورچین به آشپزخانه رفتم و مشغول آماده کردن میز سحری شدم. لحظاتی نگذشته بود که مجید با چشمانی که ردّ پای اشک روی مژگانش مانده بود، به آشپزخانه آمد و سر میز نشست. میتوانستم حدس بزنم که از ضجههای نیمه شبم چقدر دلش به درد آمده و تا چه اندازه از این حال و روز من عذاب میکشد که اینچنین دل شکسته به درگاه خدا دعا میکند.
بعد از نماز صبح مشغول خواندن قرآن بودم که مجید کیفش را از کنار اتاق برداشت و آهسته زمزمه کرد: «الهه جان! من دارم میرم، کاری نداری؟» سرم را بالا آوردم تا جواب خداحافظیاش را بدهم که دیدم پیراهن مشکی به تن کرده است. قرآن را بوسیدم و با تعجب پرسیدم: «چرا مشکی پوشیدی؟» به لباس سیاهش نگاهی کرد و در برابر چشمان پرسشگرم پاسخ داد: «آخه امشب شب نوزدهمه!» تازه به خاطر آوردم که شب ضربت خوردن امام علی (علیهالسلام) از راه رسیده و او به قدری دلبسته امامش بود که در سحرگاهی که به شب ضربت خوردن آن امام ختم میشود، لباس عزا به تن کند. از جا بلند شدم و با مهربانی پاسخش را دادم: «نه کاری ندارم! به سلامت!» و او با بدرقه با محبتم از در بیرون رفت. گرچه این روزها حالی برایم نمانده و هر روز دل مردهتر از روز گذشته بودم، ولی باز هم عادت روزهای نخستین زندگیمان را از یاد نبرده و هر صبح برای خداحافظی با مجید به بالکن میرفتم. پشت نردههای آهنی بالکن به انتظارش میایستادم و او پیش از آنکه از در حیاط خارج شود، به سمتم رو میچرخاند و برایم دست تکان میداد. صحنه زیبایی که تا هنگام بازگشتش به خانه و وصال دوبارهمان، آرامبخش قلبهای عاشقمان میشد. حالا خلوت خانه، مجال خوبی برای مویههای غریبانهام بود. به اتاق بازگشتم و همانجا پای دیوار نشستم. سرم را روی زانو گذاشته و با سپر انگشتان سردم، صورتم را پوشاندم تا مثل نیمه شب طنین گریههایم به گوش عبدالله نرسد. برای دختری چون من که عاشق مادرم بودم، سخت بود که در طی مدتی کوتاه شاهد پَر پَر شدن گلهای زندگیاش باشم! مادری که تا ماه پیش صدای قدمهایش را در حیاط خانه میشنیدم، عطر نفسهایش را در همه اتاقها استشمام میکردم و حالا جز بدن نحیف و صورت بیرنگی که هیچ شباهتی به مادر زیبا و مهربانم نداشت، چیزی از وجودش نمانده بود. فقط خدا میداند که در این مدت چقدر دعا کرده و نماز و قرآن خوانده بودم تا مادرم شفا گرفته و دوباره با پای خودش به خانهای که بیحضور او صفایی نداشت، قدم بگذارد، هر چند هنوز دعایم به اجابت نرسیده و دل بی قرارم آرام نگرفته بود. دیگر باید چه میکردم و به چه زبانی خدا را میخواندم که دعایم را بپذیرد و آرزویم را برآورده سازد؟ باید باور میکردم که نزد خدا آبرویی ندارم و دعای پر سوز و گدازم به درگاه پروردگارم ارزشی ندارد؟ مگر میشد باور کنم خدای مهربانی که بیآنکه بخوانمش اجابتم میکند، حالا در برابر اینهمه نالههای عاجزانهام بیتفاوت باشد! مگر میتوانستم بپذیرم خدای رحمان و رحیمی که بیآنکه من بدانم هزار و یک بلا را از سرم دور میکند، حالا به اینهمه گریههای مظلومانهام عنایتی نکند! پس چه حجابی در میان بود که مانع اجابت دعایم میشد؟
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌑سلام علی ساکن کربلا🌑
در آستانه ماه محرم الحرام با توجه به شرایط خاص حاکم برجامعه وبا رعایت پروتکل های بهداشتی مجلس عزا برپا می شود:
با حضور:
"سرکار خانم وسیله"
مکان:
بزرگراه آزادگان،شهرک مشیریه، خ شرکت واحد، خ. بوعلی غربی،روبروی پارک آزادگان،بوستان پردیس بانوان
🔰🔰🔰🔰
🗓زمان :
❌❌ازپنجشنبه سوم محرم الحرام تا
روز عاشورا
🔰🔰🔰🔰
❌❌ساعت: ۱۷:۱۵ الی ۱۹:۱۵
🔰🔰🔰🔰
❌❌لطفا حتما به موارد زیر با دقت توجه فرمایید:
❌❌❌❌
مهمترین نکته این است که
حتما گوشی ها بایدتحویل داده شود
پس تاجایی که امکان دارد،
ازآوردن گوشی خودداری فرمایید.
جهت جلوگیری ازشلوغی گیت و
ومعطل شدن،لطفا ازآوردن وسایل اضافی
جلوگیری نمایید.
❌❌❌❌
‼️۱_به دلیل حفظ سلامت کودکان در شرایط کرونایی،از آوردن کودکان خود جدا خودداری فرمایید.
🔰❇️🔰❇️
۲_درهرشرایطی از ورود پسر بچه های بالای پنج سال،جلوگیری خواهد شد.
🔰❇️🔰❇️
۳_همه ی افراد از زمان ورود به پارک تا زمان خروج،بدون استثناء،ملزم به استفاده از دوماسک هستند.
🔰❇️🔰❇️
۴_حتما با خود دستکش،ماسک و مایع ضدعفونی کننده و دستمال کاغذی و پلاستیک جهت جمع کردن دستمال داشته باشید.
🔰❇️🔰❇️
۵_لطفا حتما با خود آب آشامیدنی همراه داشته باشید،هیئت آب آشامیدنی در اختیار نخواهد داشت.
🔰❇️🔰❇️
۶_لطفا تا جایی که برایتان مقدور می باشد،از آوردن گوشی همراه خودداری فرمایید،درصورت همراه داشتن موبایل،قبل از ورود به پارک،گوشی ها گرفته میشود.
همچنین ازآوردن وسایل اضافی،جهت تسهیل در ورود به پارک وشلوغ نشدن گیت بازرسی،جدا خودداری کنید.
🔰❇️🔰❇️
۷_افراد مسن یا بیمار،برای حفظ سلامتی خود،تشریف نیاورند.
🔰❇️🔰❇️
۸_ازهمه ی بزرگواران وعاشقان اباعبدالله علیه السلام،درخواست میکنیم که در بالاترین حد ممکن ،تمام پروتکل های ستاد ملی کرونا را رعایت فرمایند.
🔰❇️🔰❇️
۹_ازتجمع در مقابل پارک یا داخل پارک جدأ خودداری فرمایید وفاصله گذاری اجتماعی را در تمام مدت رعایت فرمایید.
خواهش می کنیم،برای برگزاری هر چه بهتر وبا شکوهتر مراسم عزاداری سرور وسالار شهیدان علیهم السلام،تمام نکات بالا را با دقت فراوان رعایت فرمایید.
#نوجوان_کــــربلا
#قاسم_بن_الحـسن
قاسم ابن حسن ابن علی ابن ابیطالب از یاران عمویش حسین بن علی در واقعه عاشورا بود که در سن سیزده سالگی پس از نبردی توسط عمرو بن سعد ازدی کشته شد.(۱) قاسم پسر حسن مجتبی در عاشورا، نوجوانی(۲) ۱۳ یا ۱۶ (۳) ساله بود.
در شب عاشورا بعد از اینکه حسین بن علی بن ابی طالب به یاران خود خبر داد که همه آنها در روز بعد کشته خواهند شد، قاسم بن حسن از عموی خویش سؤال کرد که آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟ سپس حسین بن علی اینگونه پاسخ داد "فرزندم مرگ در نزد تو چگونه است؟" قاسم پاسخ داد که مرگ در نزد من از عسل شیرینتر است. در ادامه عمویش گفت: "آری، تو نیز فردا به شهادت خواهی رسید."(۴_۵)
وی پس از عون بن عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش) پیش حسین بن علی رفت و از او اجازه رفتن به میدان نبرد خواست؛ ولی حسین بن علی به او اجازه نداد.(۶)وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه گیرد. نیز در حدیثی از علی بن حسین امام چهارم شیعیان آمدهاست که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.(۷)
قاسم نوجوان سوار بر اسب شد، با جثه ریزی که داشت پایش به رکاب نمیرسید. یکی از خوارج به نام ازرق شامی که از فرماندهان سپاه عمر بن سعد بود، مسئول کشتن قاسم شد. ازرق، چهار پسرش را تک تک به میدان فرستاد که خود ازرق با پسرانش توسط قاسم کشته شدند. بعد از این نبرد حیرتانگیز، سپاهیان عمر ابن سعد قاسم را دوره کرده، او را مجروح و از اسب پایین انداختند. قاسم از عمویش تقاضای کمک کرد، حسین به سرعت سمت قاسم تاخت و سواران دورش را کشت اما وقتی به بدن قاسم نگریست دید که بدنش با سمهای اسب مچاله شده و قاسم کشته شد.(۸)
۱_شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام".
۲_مقتل خوارزمی
۳_لباب الأنساب
۴_مطهری، مجموعه، ج۱۷، ص۸۱–۸۲
۵_حضرت قاسم
۶_برخی آوردهاند که عبدالله برادرش (که احتمالاً یازده سالش بود) آن هنگام به میدان رفت.
۷_آمالی صدوق، ص ۲۲۶
۸_ تاریخ طبری و
#یااباعبدالله
#شب_ششم_محـــرم
#قاســــم_ابن_الـــحسن
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🏴
#وقایع_روزپنجم_محرم۶۱هجری
_در این روز عبیداللّه بن زیاد، شخصی بنام «شبث بن ربعی»[1]را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.[2]
مرد هزار چهره کوفه کیست؟
شبث بن ربعی،مردی هزار چهره و متلون بود؛ لذا باید اين شيطان هزار چهره را در تمام قيافه هايش شناخت .[3]
روز عاشورا امام حسین (علیه السلام)در اولین خطبۀ مفصل خویش خطاب به کوفیان از او نام برد و فرمود:«يا شَبَثَ بْنَ رَبَعي ، وَ يا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ يا قَيْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ، وَ يا يَزيدَ بْنَ الْحارِثِ، أَلَمْ تَكْتُبُوا الَىَّ: «أَنْ قَدْ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى جُنْدٍ لَكَ مُجَنَّدٌ، فَاقْبِلْ؟!؛ اى شبث بن ربعى! اى حجّار بن ابجر! اى قيس بن اشعث! اى يزيد بن حارث! آيا شما براى من نامه ننوشتيد كه درختان ما ثمر داده است و باغها سرسبز شده و چاه ها پرآب گشته و تو در سرزمينى پا مى گذارى كه لشكرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بيا!».[4]
آنان از جمله شبث بن ربعى در پاسخ گفتند: ما چنين نامه اى ننوشتيم!امام فرمود:«سُبْحانَ اللَّهِ! بَلى وَاللَّهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ ؛ سبحان اللَّه! آرى به خدا سوگند! شما اين نامه را نوشتيد».[5]
شبث بن ربعى از جمله كسانى است که در کنار أشعث بن قيس، عبيدالله بن عباس، شريح قاضى، شمربن ذى الجوشن و عمر سعد بدعاقبت شدند.[6]
ورود حُصَين بن نُمَير به كربلا
در این روز حصین بن نمیر(حصین بن تمیم)به دستور عبیدالله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد کربلا شد؛ «حُصَين بن تميم »[7] يكى از فرماندهان سپاه يزيداست که[8]،[9]در روز عاشورا هنگامى كه امام براى اقامه نماز ظهر درخواست آتش بس موقت داد با صداى بلند گفت: نماز شما قبول نيست!!حبيب در پاسخ گفت: «زَعَمْتَ أَنَّها لاتُقْبَلُ مِنْ آلِ الرَّسُولِ وَتُقْبَلُ مِنْكَ يَا حِمارُ؟؛ گمان مى كنى كه نماز از آل رسول قبول نيست ولى نماز تو قبول است، اى حيوان!».[10] در این حین حصين بن تميم به او حمله كرد، حبيب نيز به طرف او حمله نمود. از دو طرف سپاه، تعدادى به اين درگيرى كشيده شدند و و در نهایت آن پیر میدان دار حبيب بن مظاهر، علیرغم رشادت های فراوان، به شهادت رسيد.[11]
پنجم محرم؛ ممانعت ابنزیاد از پیوستن افراد به امام حسین(علیه السلام)
عبیداللّه بن زیاد همچنین در این روز دستور داد تا شخصی بنام «زحر بن قیس»بر سر راه صحرای کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه السلام داشته و بخواهد به سپاه آن حضرت ملحق شود، به قتل برساند، لذا کوفیان، اين گروه سست و ناتوان و نادان و بى اراده، همين كه با نخستين مشكل يعنى تهديدهاى ابن زياد و روبه رو شدند، همه چيز را به فراموشى سپردند؛ نه تنها پيمان ها را شكستند و دست از يارى امام عليه السلام برداشتند، بلكه شمشيرى كه براى يارى او آماده كرده بودند به روى او كشيدند و آن را به خون او آغشته كردند![12]
📚 #منابع
[1] «از جنایتکاران کربلا و فرمانده پیاده نظام ابن سعد»،( عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 682).
[2] همان.
[3] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص6.
[4] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص418.
[5] همان.
[6] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 1 ؛ ص196.
[7] در بحارالانوار به نام« حُصين بن نُمير» ثبت شده است.( ج 45؛ ص 21).
[8] تاريخ طبرى؛ ج 4؛ ص 334 ، بحارالانوار، ج 45، ص 21.
[9] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص472
[10] همان ؛ ص455.
[11] همان.
[12] همان ؛ ص515.
#اللهم_العن_اول_ظالم_ظلم
#حق_محمد_وآل_محمد
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌑سلام علی ساکن کربلا🌑
در آستانه ماه محرم الحرام با توجه به شرایط خاص حاکم برجامعه وبا رعایت پروتکل های بهداشتی مجلس عزا برپا می شود:
با حضور:
"سرکار خانم وسیله"
مکان:
بزرگراه آزادگان،شهرک مشیریه، خ شرکت واحد، خ. بوعلی غربی،روبروی پارک آزادگان،بوستان پردیس بانوان
🔰🔰🔰🔰
🗓زمان :
❌❌ازپنجشنبه سوم محرم الحرام تا
روز عاشورا
🔰🔰🔰🔰
❌❌ساعت: ۱۷:۱۵ الی ۱۹:۱۵
🔰🔰🔰🔰
❌❌لطفا حتما به موارد زیر با دقت توجه فرمایید:
❌❌❌❌
مهمترین نکته این است که
حتما گوشی ها بایدتحویل داده شود
پس تاجایی که امکان دارد،
ازآوردن گوشی خودداری فرمایید.
جهت جلوگیری ازشلوغی گیت و
ومعطل شدن،لطفا ازآوردن وسایل اضافی
جلوگیری نمایید.
❌❌❌❌
‼️۱_به دلیل حفظ سلامت کودکان در شرایط کرونایی،از آوردن کودکان خود جدا خودداری فرمایید.
🔰❇️🔰❇️
۲_درهرشرایطی از ورود پسر بچه های بالای پنج سال،جلوگیری خواهد شد.
🔰❇️🔰❇️
۳_همه ی افراد از زمان ورود به پارک تا زمان خروج،بدون استثناء،ملزم به استفاده از دوماسک هستند.
🔰❇️🔰❇️
۴_حتما با خود دستکش،ماسک و مایع ضدعفونی کننده و دستمال کاغذی و پلاستیک جهت جمع کردن دستمال داشته باشید.
🔰❇️🔰❇️
۵_لطفا حتما با خود آب آشامیدنی همراه داشته باشید،هیئت آب آشامیدنی در اختیار نخواهد داشت.
🔰❇️🔰❇️
۶_لطفا تا جایی که برایتان مقدور می باشد،از آوردن گوشی همراه خودداری فرمایید،درصورت همراه داشتن موبایل،قبل از ورود به پارک،گوشی ها گرفته میشود.
همچنین ازآوردن وسایل اضافی،جهت تسهیل در ورود به پارک وشلوغ نشدن گیت بازرسی،جدا خودداری کنید.
🔰❇️🔰❇️
۷_افراد مسن یا بیمار،برای حفظ سلامتی خود،تشریف نیاورند.
🔰❇️🔰❇️
۸_ازهمه ی بزرگواران وعاشقان اباعبدالله علیه السلام،درخواست میکنیم که در بالاترین حد ممکن ،تمام پروتکل های ستاد ملی کرونا را رعایت فرمایند.
🔰❇️🔰❇️
۹_ازتجمع در مقابل پارک یا داخل پارک جدأ خودداری فرمایید وفاصله گذاری اجتماعی را در تمام مدت رعایت فرمایید.
خواهش می کنیم،برای برگزاری هر چه بهتر وبا شکوهتر مراسم عزاداری سرور وسالار شهیدان علیهم السلام،تمام نکات بالا را با دقت فراوان رعایت فرمایید.
💔👇#یا_اباعبدالله
قدمی سوی سپاه و قدمی سمت حرم
از #خـــجالت پدر پیر تو سـردرگُم شد...
کاش اجــزای تو در قبر تو کامل باشند
گرچه گویند که در عصر دهم سر گم شد...
شاعر: سید محمد مهدی شفیعی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#۶_محرم۶۱_هجری
2 ـ بازار آهنگران کوفه
از روز ششم محرّم بازار آهنگران کوفه محل رفت و آمد و خرید و فروش زیادی بوده است.
هر کسی را می دیدی یا شمشیر یا نیزه و یا تیری می خرید و یا آنها را نزد آهنگران تیز می کرد و به سمّ آغشته می کرد؛ برای ریختن خون جگر گوشه ی رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهم السلام و تمام تیرها مسموم بود، و بعضی از آن تیرها یک شعبه و بعضی سه شعبه بودند. (2)
📚 منابع :
2. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 79. معالی السبطین : ج 1، ص 312.
🏴
📌 آنقدر عوض شدند که عوضی شدند
◾️ مدتها با خودم فکر میکردم که چرا قبر حضرت علیاصغر پنهان است و جواب این سوال را در ماجرای قبر مخفی حضرت زهرا یافتم.
◽️ علیاصغر را مخفیانه دفن کردند که حجت تا ابد برای همه تمام شود که اگر «العجل» بگویی ولی مست دنیا باشی، به شیرخوارهٔ امام هم رحم نخواهی کرد.
🔘 هفتم #محرم ؛ حضرت #علی_اصغر
#روزششم_محرم_۶۱هجری
#اجتماع_لشگرابن_زیاد_درکربلا
از جمله حوادث روز ششم در مقاتل و کتب تاریخی از اجتماع حداقل بیست هزار نفر از لشکریان ابن زیاد (لعنه الله علیه) در کربلا گزارش داده اند و همچنین پیوستن شبث ربعی ملعون به لشکر ابن زیاد (لعنه الله علیه) که به دلیل نوشتن نامه به حضرت امام حسین (علیه السّلام) و دعوت از او سعی داشت به کربلا لشکر کشی نکند ولی ابن زیاد (لعنه الله علیه) از او خواست اگر در جرگه یاران من هستی باید در کربلا حاضر شوی و او چنین کرد.
تقریبا در اکثر مقاتل و کتب تاریخی این برخورد شبث بن ربعی (لعنه الله علیه) گزارش شده است. در نفس المهموم در این باره چنین آمده است:
«تا ششم محرم بيست هزار سوار نزد عمر بن سعد فراهم شد سپس دنبال شبث بن ربعى فرستاد و او را خواست كه به جنگ حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرستد، شبث خود را به بيمارى زد و مى خواست او را معاف دارد. ابن زياد به او نوشت:
«اما بعد، فرستاده ام به من خبر داد كه تو خود را به بيمار زده ای و مى ترسم از آن كسانى باشى كه چون مؤمنان را بينند؛ «گويند ايمان آورديم و چون با شياطين خود خلوت كنند؛ گويند ما با شما هستيم و همانا از استهزاء كنندگان هستيم.(سوره مبارکه بقره، آیه 14)» اگر تحت فرمان ما هستى زود نزد ما بيا.» (۱)
شبث پس از نماز عشاء نزد ابن زیاد رفت تا از رخسارش نفهمد كه بيمار نبوده است، چون نزد ابن زیاد وارد شد بسيار به او خوش آمد گفت و او را به خود نزديك نشاند و گفت: من دوست دارم به جنگ اين مرد بروى و به عمر بن سعد كمك كنى، گفت: ای امیر چنین می کنم پس شبث بن ربعی (لعنه الله) را با هزار سوار به کربلا فرستاد.» (۲)
شبث بن ربعی (لعنه الله علیه) ابتدا به حضرت امام حسین(علیه السّلام) نامه نوشت سپس به جنگ او رفت و طبق نقل تاریخ طبری و أنسابالأشراف فرمانده سپاهیان پیاده نظام را بر عهده گرفت. (۳)
📚 #مـنـابـع ⬇️
(۱) نفس المهموم، صفحه 194 – 193 أنساب الأشراف، جلد 3، صفحه179- مقتل الحسين(علیه السّلام) مقرم، صفحه 206- 205 - الفتوح، جلد 5، صفحه 89
(۲) در كربلا چه گذشت، صفحه 265- 264
(۳) تاريخالطبري، جلد 5، صفحه 422 أنساب الأشراف، جلد 3، صفحه 187
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🏴
📌 تیرهای سهشعبه
◾️ گاهی به مهارت حرمله میاندیشم. به غلط میگویند که او ماهر بوده است. او فقط هدفهای روشنی داشت:
➖ چشم عباس،
➖ سینهٔ حسین،
➖ گلوی علیاصغر…
◽️ فقط تو بودی که خوب فهمیدی استخوانی که در گلوی علی بود، سه شعبه داشت… از جنس تیرهایی که من با گناهانم به سمت مهدیِ فاطمه پرتاب میکنم.
🔘 هفتم #محرم ؛ حضرت #علی_اصغر