بسم الله الرحمن الرحیم
#یک_مطالبه_بهحق_از_آموزش_و_پرورش_کُل
پرده اول:
طبق روال سال های قبل، از اواخر ماه شعبان مشغول هماهنگ کردن یک مسافرت دوست داشتنی با همسفران دوست داشتنیمان شدیم. هماهنگی برای بودن در مشهد الرضا در شب های قدر و تلاش برای درک بهتر شب های قدر به میزبانی امام رئوف علیه السلام.
و این گونه شد که متوجه شدم امسال نه فقط همسفران ما، که دانش آموز پایه ششم ابتدایی دارند، بلکه خیلی از خانواده های دیگر هم که دانش آموز پایه ششم به بالا دارند فعلا نمی توانند برای شب های قدر، حتی برای رفتن به مراسم احیای مسجد سر کوچه شان هم برنامه ریزی خاصی داشته باشند.
چرا که امتحانات از پایه ششم به بعد، از اول خرداد ماه شروع می شود و این یعنی همپوشانی کامل امتحانات با اوقات خاص شب های قدر!
چند روزی این درگیری ذهنی را داشتم که واقعا نمی شد شروع امتحانات فقط کمتر از یک هفته به تاخیر می افتاد تا دانش آموزان در این ایام خاص کمی از خستگی های جسمی و روحی امتحانات و نیز دغدغه های غیر قابل حذف ایام امتحانات فاصله بگیرند؟ قطعا وجود امتحانی در ساعت هشت ونیم صبح فردای شب قدر، تاثیر می گذارد بر برنامه شب های قدر دانش آموز و بیشتر خانواده اش.
تا اینکه با دیده شدن هلال ماه رمضان در شب سه شنبه و عدم انطباقش با آنچه که قبلا در تقویم ها ثبت شده بود، مطالبه ی اصلاحیه زدن بر ایام شروع امتحانات را به حق تر از قبل و البته عملی تر هم دیدم. چرا که با اوصاف فعلی و طبق برنامه امتحانی قبلی که داده شده بود حتی زمان یک امتحان می شود درست روز تعطیل رسمی( شهادت مولا علی علیه السلام).
پرده دوم:
اخیرا چندین فیلم از ماجرای رقص دسته جمعی دانش آموزان با یکی از آهنگ های معروف ساسی مانکن در فضای مجازی دست به دست می شود. اما برخی هم در فضای حقیقی با این مسئله مواجه بوده اند، مانند نگارنده ی این سطور به عنوان شنونده ی درد دل های مادری دغدغه مند و تحصیل کرده. می گفت دختر یازده ساله اش شده سوژه ی فیلم رقص دسته جمعی دانش آموزان کلاس پنجم مدرسه با آهنگ ساسی مانکن، مدرسه ای که حالا اعتمادی به کادرش برای اینکه دخترش نیمی از اوقات روزانه اش را آنجا سپری کند نداشت و ذهنش حسابی درگیر این موضوع شده بود که فردا و فرداهای دیگر قرار است در این مدرسه چه بر سر بهداشت روانی دخترش آورده شود...
می گفت مدیر مدرسه در جواب اعتراضش اظهار بی اطلاعی کرده ازآنچه که قرار بوده انجام شود درجشن روز معلم و تاکید کرده که طرح و پیشنهاد و اجرای این کار همه اش مربوط بوده به خودِ دانش اموزان.
والبته دور از ذهن نیست که مسوولین رده ی بالاتر هم اظهار بی اطلاعی و بی تقصیری کنند در وقوع این ماجرا.
باشد، می پذیریم بی غرض بودنشان را در این حواشی روز معلم، حالا لطفا بیایند و برادری شان را ثابت کنند و اصلاحیه ی امتحانات را حداقل برای پایه های ششم تا نهم که تعداد امتحاناتشان کمتر است،به گونه ای بزنند که شروع امتحانات بعد از اتمام شب های قدر باشد. قطعا برنامه ریزان اصلی امتحانات دلایلی هم دارند، اما اگر بنا را بر قاعده ی اساسی
#اهمّ_و_مهم
بگذارند قطعا می توانند اصلاحیه ی مورد انتظار در مملکت اسلامی را صادر کنند.
مثلا برای خیلی ها درک این شب های با عظمت خیلی مهم تر از درک تعطیلات قبل و بعد از عید فطر است! اصلا
این درک کجا و آن درک کجا!!
به قلم
#راضیه_ابراهیمی
Join @nooredideh
چقدر بچه ها را در جریان حوادث اخیر قرار دهیم؟
حادثه تروریستی شاه چراغ که رخ داده بود مهمترین دغدغه ی مادرانه ام این بود که مواجهه پسر دبستانی ام با این اتفاق چگونه باشد؟ اصلا لازم است از این قضیه که طبیعتا مشوش کننده است خبردار شود؟ خب اگر در مدرسه و محیط بیرون، از کسی دیگر قضیه را بشنود آن هم با روایتی نامناسب سنش چطور؟اگر برای رشد در مسیر تربیتی الهی اش لازم باشد که آگاه باشد از این گونه قضایا تکلیفم چیست؟
خلاصه هی پیش خودم فکر می کردم و در ذهن خودم فک می زدم که یکدفعه شبکه ی حاکم بر خانه ما تکلیف را برایم یکسره کرد.
شبکه ی پویا که روشن شد گوشه ی بالای صفحه تلویزیون پیام ایران تسلیت و آرتین کنارتیم اولین چیزی بود که برایم جلب توجه کرد. و البته انگار زودتر از من توجه پسرم را جلب کرده بود، قبل از این که من چیزی بگویم سریع پرسید که مامان آرتین کیه؟ ایران تسلیت برای چیه؟ برایش از حادثه ای که پیش آمده بود توضیح مختصری دادم. اما خب نه شبکه ی پویا ول کن قضیه بود و نه سوالات پسرم. مثلا شبکه پویا اعلام کرده بود که بچه ها برای آرتین نقاشی بکشند تا در تلویزیون نشان داده شود، و پسرم هم با چهره ای که داد می زد علامت سوال های ذهنش را، گفت:" آخه مامان الان مثلا نقاشی به چه درد بچه ای می خوره که این قدر ناراحته که دیگه مامان و بابا و برادر نداره؟ به نظر من که حتی یک توجه کوچیک هم آرتین نمی کنه به این نقاشی ها."
بگذریم از ادامه ی ماجرا و ارتباط مستقیم شبکه ی پویا با بیمارستانی که آرتین آنجا بود...
حالا نمی دانم تکرار و تکرار این حادثه هاکه بسته به نوع مدیریت ما می تواند بر روی آرامش ما و خانواده مان عامل یا غیر عامل باشد، مثل همین حوادث ایذه، اصفهان و مشهد آیا باعث شده حساسیت های مادرانه برای حفظ آرامش و امنیت روانی بچه هایشان کمتر شود یا حتی زیادتر، اصلا نمی دانم هنوز هم پسر بچه ی دوست کاشانی ام که بعداز حادثه ی تروریستی شاهچراغ مادرش را برای رفتن به امامزاده ی شهرشان همراهی نکرده بود و از مادرش خواهش کرده بود که تو هم نرو چون با تیر می زنندت، هنوز هم امامزاده می رود یا نه.
همه ی این دغدغه ها باعث شد که قضیه را از دیدگاه یک کارشناس خبره و کاربلد بررسی کنم. با یک سوال کلی گفتگویمان را با خانم مرزانی کارشناس تربیتی، آموزشی و مدیر محتوای مجموعه موج کودک شروع کردیم.
اینکه چقدر بچهها را در جریان حوادث اخیر قرار دهیم؟
خانم مرزانی توضیح می دهد:"اتفاقات و مسائل اجتماعی، تلخ یا شیرین بخش مهمی از زندگی ما و فرزندان ما هستند. اگر چه که ما معمولا ترجیح میدهیم تا حد ممکن بچهها از آسیبهای این فضا در امان باشند ولی نوع مواجههی درست بچهها با این جنس مسئلهها هم موضوع مهمی برای والدین و خانوادههاست.
در مسائل اجتماعی و فرا خانوادگی و انتقال آن به بچهها به دو موضوع خیلی مهم باید توجه داشته باشیم؛ موضوع اول امنیت، و موضوع دوم هویت ملی و نقش من در جامعه. ادامه دارد...
#راضیه_ابراهیمی
@nooredideh
تربیت فرزند نوردیده
چقدر بچه ها را در جریان حوادث اخیر قرار دهیم؟ حادثه تروریستی شاه چراغ که رخ داده بود مهمترین دغدغه
چقدر بچه ها را در جریان حوادث اخیر قرار دهیم؟
#امنیت،پایه ای ترین نیاز انسان برای زندگی.
اصطلاحات امنیت و آسیب های این فضا، ناخودآگاه ذهنم را می کشاند به سمت آرتین و اینکه واقعا چقدر طول می کشد که این بچه که در یک لحظه جلوی چشمانش پدر ومادر و برادرش را از دست داده، بازهم امنیت خاطر و آرامش را احساس کند!
خانم مرزانی ادامه می دهد:
امنیت داشتن و امنیت خاطر بعنوان پایهایترین نیاز انسان برای زندگی، ثبات و رشد است که به مراتب برای بچهها اهمیت بیشتری دارد. در موضوعات مختلف باید به این نکته توجه کنیم که نباید به امنیت خاطر بچهها آسیب وارد شود. محیط خانه، بعنوان امنترین مکان برای بچهها نباید در این شرایط ناامن شود، وقتی بچهها در محیط خانه ،در کنار پدر و مادر امنیت را حس کنند، در ناامنترین نقطهی دنیا هم که باشند، باز هم احساس امنیت می کنند.
# چند مورد ایجادکننده حس ناامنی برای روحیه ی بچه ها
حالا خانم مرزانی که خودش هم مادر است و خوب می فهمد دغدغه های مادرانه و البته صبورانه این روزهای مادران ایران عزیز را، ریز تر و مصداقی تر برایمان توضیح می دهد و می گوید:" چند مورد از اتفاقاتی که در حوادث اخیر برای روحیهی لطیف بچهها ممکن است احساس ناامنی ایجاد کند را بشماریم:
1. شنیدن و دیدن اخبار تلخ و نگرانکننده در حضور بچهها،گاهی ممکن است احساس کنیم بچهی چهار، پنجسالهی من که چیزی متوجه نیست پس کلا اخباررا از تلویزیون میبینم، یا با صدای بلند از گوشی دنبال میکنم، در صورتی که شنیدن و دیدن این اخبار که بچهها را با آسیبهایی به جامعهاش یا ضربه زدن به آدمها روبرو میکند، برای بچهها در این سن و حتی سنین پایینتر تشویش و اضطراب را به دنبال دارد.
۲. دنبال کردن درگیریها و توقف در محیط بیرون از خانه؛گاهی ممکن است در حضور بچهها صحنهی درگیری را در محیط بیرون از خانه ببینیم، که توقف و دنبال کردن ماجرا هیچ لزومی ندارد.
۳.توصیه های مکرر به بچهها نسبت به حوادث اخیر؛شبها اغتشاش میشه باید زودتر بریم خونه، مراقب باش کسی نزدیکت نشه و … اینها مکالماتی هست که گاهی برای مراقبت از بچهها با آنها داریم و چیزی جز احساس ناامنی و ترس برایشان ندارد.
باید سعی کنیم با وجود حوادثی که در بیرون از خانه در جریان است، محیط خانه را با دور نگهداشتن از اخبار تلخ و توصیههای نگران کننده به بچهها امن کنیم تا زندگی عادی بچهها به راحتی ادامه پیدا کند."
#راضیه_ابراهیمی
@nooredideh
تربیت فرزند نوردیده
چقدر بچه ها را در جریان حوادث اخیر قرار دهیم؟ #امنیت،پایه ای ترین نیاز انسان برای زندگی. اصطلاحات
چقدر بچه ها را در جریان حوادث اخیر قرار دهیم؟
هویت ملی و نقش من در جامعه، آن روی دیگر سکه.
در بین حرف های خانم مرزانی طرح موضوع هویت ملی و نقش من در جامعه،جلب توجه کننده بود. خانم مرزانی در این رابطه بیشتر توضیح می دهد:"
قطعا بچهها از یک سنی به بعد تا حدودی با مسائل و بحرانهای اجتماعی مواجه میشوند و از اطرافیان میشنوند یا در بیرون از خانه ماجرایی را میبینند،مواردی که تحت کنترل ما نیست و به گوش بچهها میرسد، در این شرایط اجازه بدهید روایت خود بچهها را از چیزی که درک کردهاند بشنوید و توضیح اضافهای ندهید و سعی کنید بچهها در مورد آن موضوع نگرش و تحلیل خودشان را ارائه دهند که خیلی وقتها کوچکترها ( بچههای زیر هفت سال) صرفا درگیر هیجان ماجرا شدهاند و نسبت به مسائل بنیادین سؤالی ندارند و از شما یک همراهی کوچک وشنیدنشان را میخواهند. اما برای بچههای بزرگتر و نوجوانها ممکن است سؤالاتی پیش بیاید، گرههای ذهنی ایجاد شود و بخواهند که نقش آفرینی اجتماعی داشته باشند؛ اینجا باید مراقب بود که دهان بچهها را نبندیم چون بخش مهمی از هویت ملی آنها در همین موضوعات قرار است شکل بگیرد، باید فرصت حرف زدن به آنها داد، فکرشان را شنید و تحلیل خودمان از ماجرا را با مستنداتی که داریم برایشان بگوییم تا کمک کنیم گرههای ذهنیشان باز شود. البته در این شرایط حضور در اجتماعات عمومی و ملی که از ملیت و وطن بعنوان خانوادهای بزرگتر که بچهها در آن زندگی می کنند دفاع میکند، در هر سنی برای بچهها اهمیت دارد و به نوعی هویت آفرین است و حتی می تواند امنیت خاطر هم برای بچه ها به همراه داشته باشد."
ای خوشا ورق متن را برگردانم به روزهای آرام و بدون اغتشاش، با دوستی در مورد وظایف والدگری برای در امان ماندن بچه هایمان از آسیب های مجازستان صحبت می کردیم، آخر گفتگویمان حرف درشت و درستی زد، می گفت دشمنی دشمن تمامی ندارد، نباید خیالمان راحت شود که فلان فتنه هم تمام شد و به خیر گذشت، به هر حال دشمن دست از دشمنی اش برنمی دارد و بیکار نمی نشیند، این ما هم هستیم که باید در دل این فتنه ها و نقشه ها خودمان را قوی تر کنیم و نسلمان را قوی تر بپرورانیم.
#راضیه_ابراهیمی
@nooredideh