eitaa logo
تربیت فرزند نوردیده
81.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
کانال قصه و شعر نوردیده 👇 eitaa.com/joinchat/2079785181Cb3e7c100b0 نظرات و پیشنهادات نوردیده .مشاوره نداریم @nasman تبلیغات @nooredid کانال مدیر نوردیده حسین دارابی👇 eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
مشاهده در ایتا
دانلود
نشست جمع بندی دوستان عزیز، آن چه در بیست و نه نشست گذشته دیدید و خواندید، سرآغاز راه یک نگاه به زندگی، انسان، خانواده، کودک، طبیعت و ارتباط آن ها با خداوند و یکدیگر بود. اولین جلسه را با موضوع کودک آرزوها شروع کردیم و بررسی کردیم که کودک آرزوهای ما یا کودک متعادل چه ویژگی هایی دارد؟ تقریباً دیدیم که این کودک فقط در آرزوهاست و دست یافتنی نیست؛ در این 29 جلسه من تلاش کردم که بگم این کودک دست یافتنی است. ویژگی ها و خصوصیات کودک متعادل را بررسی کردیم و به این جا رسیدیم که کودک متعادل نیاز به ذهن فعال و متعادل دارد. ذهن فعال را شرح دادیم که حاصل تجربه است، کشف، پردازش و ابداع می کند و ارضاء می شود و به احساس خوشایند می رسد.  ذهن فعال= تجربه =(کشف، پردازش و ابداع) و برعکس ذهن منفعل با محفوظات پر شده و الگو برمی دارد و تکرار می کند و به انباشت می رسد و حاصل آن احساس ناخوشایند است.  ذهن منفعل = محفوظات = (الگو، تکرار و انباشت) ذهن را در دو شکل مخروط روبه بالا و مخروط روبه پایین توضیح دادیم و گفتیم که ذهن مراحل مختلف دارد که شامل گیاهی، حیوانی و انسانی و ذهن الهی است. گفتیم که اگر ذهن، فعال و درجای خودش باشد، میل به بی نهایت خواهد داشت و جهت رشد آن به سمت بالا است و به بی نهایت متصل است. برعکس اگر ذهن منفعل و بسته باشد، هرچه جلوتر رود بسته تر می شود و به جای این که میل به بی نهایت داشته باشد، میل به سقوط و پایین و حجیم شدن خواهد داشت. مقطع این دو مخروط را گفتیم دایره است، دایره ی ذهن متعادل، ابعاد مختلف این ذهن را گفتیم و توضیح دادیم. دایره ی ذهن را من تشبیه می کنم به اتاق فرمان، تصور کنید دایره ی ذهن، یک میز گرد است و ابعاد آن هیئت مدیره ی ذهن ما هستند البته باید بدانیم که این 8 بُعد همه ی ابعاد وجود ما نیست بلکه این مؤسسه بی نهایت سهامدار و عضو مجمع عمومی دارد و ما برای این مجمع عمومی یک هیئت مدیره ی هشت نفره انتخاب کردیم، هشت جنبه ی ذهن هستند که هرکدام حاوی یک زیر مجموعه ی مفصل هستند. بُعد جسم را که در پنج جلسه صحبت کردیم. بُعد روح و معنویت را در مبحث امنیت گفتیم. بُعد اجتماعی یا شخصیت را در سه مبحث گفتیم که شامل اعتماد به نفس و عزت نفس و دوست داشتن و دوست داشته شدن بود. بُعد فکری و شناختی و شبکه ی عصبی مغز و چگونگی تشکیل آن را توضیح دادیم و بعد بُعد خلاقیت چگونه به وجود می آید. بُعد عاطفی را کمی بیشتر توضیح دادیم اما یک نکته ی کوچک را در این جا تکرار می کنم که امروزه ما خیلی می شنویم که می گویند «نیازهای عاطفی»! یا فلانی خیلی عاطفیه! یا من نیازهای عاطفی ام را دریافت نمی کنم! حال من می گویم که ما چیزی به نام نیاز عاطفی در این رویکرد یعنی هوش متعادل، نداریم. به نظر من انسان نیازهای روحی و معنوی و نیازهای جسمی دارد؛ اگر این نیازها را دریافت کند، احساس خوشایند آن را در سیستم احساس و عواطف دریافت می کند؛ و اگر این نیازها را دریافت نکند به طبع احساسات ناخوشایند را تجربه خواهد کرد. در حقیقت ما چیزی به نام نیازهای عاطفی نداریم بلکه نیازهای معنوی و روحی داریم که اگر دریافت کنیم، حالمان خوب است(احساس خوشایند) و اگر دریافت نکنیم حالمان بد(احساس ناخوشایند) است. (ادامه دارد...) {قسمت1} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
ذهن متعادل یا ذهن باز و فعال چگونه به وجود می آید؟ ما برای این که به کودک آرزوها برسیم و برای این که یک ذهن متعادل و کودک متعادل داشته باشیم احتیاج به یک رویکرد داریم. منظور از رویکرد یعنی روش پرورش و آموزش کودک است. امروزه در دنیا شاید حدود 50 رویکرد متفاوت حاکم بر سیستم آموزش و پرورش کودکان است. ما نمی توانیم بدون رویکرد عمل کنیم. ممکن است که رویکرد داشته باشیم اما آن را نشناسیم. رویکرد یعنی مجموعه ی آگاهی و دانایی برای پرورش کودک. رویکرد یعنی هر کاری که با کودک تحت عنوان تربیت او انجام می دهیم باید بدانیم که چرا این کار را انجام می دهیم؟ مثلاً فرزندتان را در اتاق حبس می کنید؟ بعضی روانشناس ها هم می گویند که به ازای هرسال سن یک دقیقه کودک را در اتاق بگذارید تا به رفتارش فکر کند. این توصیه برپایه ی یک رویکرد است. یا توصیه ی دیگر این است که کودک را از چیزی که می خواهد محروم کنید. در دنیا بر روی رویکردها خیلی کار شده و شفاف هستند و در دانشگاه ها تدریس می شوند. در ایران ما چنین چیزی نداریم و من همیشه می گویم که ما در ایران یک رویکرد بزرگ داریم به نام «رویکرد میگن» ما بچه هایمان را با «میگن این طوری» بزرگ می کنیم.! مثلاً میگن تو امریکا به بچه هایشان نه نمی گویند، دخترخالم از امریکا اومده و میگه اونجا این جوری ... تو اروپا میگن اون جوریه! مادربزرگم میگن ... خلاصه بچه هایمان را با میگن ها بزرگ می کنیم. از مادر می پرسیم چرا این طوری رفتار می کنی؟ جواب میده که تلویزیون گفت! یا به من مراجعه می کنند که بچم بیش فعاله! می پرسم کی گفته و چنین تشخیصی داده؟ جواب میده که مردم میگن، اطرافیان میگن! رویکرد میگن در جامعه ی ما خیلی قوی است و این مسئله بحران ایجاد می کند چون از هر سفره ای یک لقمه برداشته. رویکردهای معروفی هم که امروزه وارد ایران شده اند هیچ کدام به طور کامل و شفاف عرضه نشده و نمی شوند. جامعه ی ما کودک را نمی شناسد و نمی داند که در این زمینه چه کار باید کند، ما الگوی کودک نداریم که طبق آن الگو رفتار کنیم. بچه هایمان را کلاس های مختلف می گذاریم ولی نمی دانیم چرا؟ در می آوریمش باز نمی دانیم چرا؟ مهد کودک و مدرسه می گذاریم نمی دانیم چرا؟ این چراها را رویکرد باید جواب بدهد. تا زمانی که رویکرد نداشته باشیم قادر به دانستن این چراها نخواهیم بود. بنابراین اول باید بشناسیم که رویکرد چیست؟ به طور خلاصه ویژگی های یک رویکرد را دراین جا می گویم: همه ی کسانی که با من آشنا هستند می دانند که من هیچ وقت برای کسی نسخه نمی پیچم و مستقیم بگویم که راه حل مشکل شما این است بلکه روی معیارها با شما صحبت می کنم و معتقدم که شما باید رویکرد را بدانید تا متوجه شوید که رفتارتان برپایه ی کدام رویکرد است. بنابراین اولین قدم این است که ما بدانیم رویکرد چیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ (ادامه دارد...) {قسمت2} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
💠 ویژگی رویکرد 🔻اولین ویژگی رویکرد این است که یک ساختار روشن داشته باشد. یک رویکرد باید دقیق و شفاف بگوید که ساختار من چیست؟ ساختار یعنی: اصل، اصول، ارزش و اهمیت. این ساختار باید خیلی شفاف در هر رویکردی مشخص باشد. ما به این ساختار، نظام ارزشی می گوییم که برای هر کسی باید دقیق و شفاف باشد. یک رویکرد باید اصل خود را واضح بشناسد و بیان کند و اصول و ارزش و اهمیت هایش و سلسله مراتب آن ها کاملاً مشخص و معلوم باشد. یک رویکرد باید حاوی بینش و روش مشخص و رابطه ی مشخص بین این دو باشد. بینش، شامل: اصل و اصول و ارزش است و روش، شامل: اهمیت ها است. یک رویکرد باید واضح نگاه خود را به زندگی، انسان و کودک و خانواده و طبیعت بیان کند. یک رویکرد باید مشخص کند که زندگی را چی تعریف می کند و خانواده را چگونه می بیند و کودک را در خانواده چگونه می بیند و طبیعت را چگونه تعریف می کند و رابطه ی این اجزاء را با هم مشخص کند. 🔻دومین ویژگی رویکرد این است که باید جامعیت داشته باشد. رویکرد باید ظرفیت بالقوه و بزرگ داشته باشد. من همیشه اصل را تعبیر می کنم به پِی و اصول را به ستون و ارزش ها را به سقف تعبیر می کنم. هر ساختمانی به این سه اصل یعنی پِی و ستون و سقف نیاز دارد. ساختمان را این سه عامل سرپا نگه می دارد؛ ساختمانی که پِی نداشته باشد و یا ستون یا سقف نداشته باشد، هرنوع مصالحی که در آن به کار رود، نابود خواهد شد. فکر کنید یک ساختمانی بسازیم که پِی آن خاکی باشد و چهارتا ستون چوبی داشته باشه و یک تخته هم سقفش باشد بعد بیاییم داخل این خانه شیک ترین سرامیک ها را بزنیم، بهترین پنجره ها را نصب کنیم اما با یک طوفان همه ی این ها از بین می رود. در حالی که اگر پِی و ستون و سقف محکم باشند بعد میشه که در داخل آن دیوارکشی کرد و درب و پنجره گذاشت و امکانات مختلف، این فضای پِی و ستون و سقف اینقدر باید بزرگ باشد که هرکسی بتونه طبق سلیقه ی خودش آن جا ساختمان بسازد. این فضا مانند فضاهای مشاع است مثل کمپینگ ها که یک فضای بزرگ را در اختیار می گذارند تا هرکس هرجا دلش خواست چادر بزند. یک رویکرد خوب این گونه عمل می کند، اینقدر باید پِی و ستون و سقف محکمی داشته باشد و اینقدر بزرگ باشد که بتواند از افکار و سلیقه های متفاوت در آن جای بگیرند. اگر رویکرد را کوچک ببینیم ساختمان هم کوچک خواهد بود پس رویکرد باید جامعیت داشته باشد که همه بتوانند زیر آن سقف بنای دلخواهشان را بسازند؛ این بناهای مختلف را ما تفاوت های فردی می نامیم. افراد و خانواده ها دارای عقاید و افکار متفاوت هستند اما باید بتوانند زیر سقف یک رویکرد در کنار هم زندگی کنند ولی هر کسی چادر خودش را بزند و یا دیوار خودش را بکشد، هر کسی خانه اش را طبق نظر خودش تزیین کند ولی همه از حمایت این پِی و ستون و سقف برخوردار باشند و امنیت داشته باشند. (ادامه دارد...) {قسمت3} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
ویژگی سوم رویکرد، رویکرد باید علمی باشد. علم تعریف دارد؛ علم با نظریه و فرضیه متفاوت است. علم، نظریه و فرضیه ی اثبات شده است. علم این معنی را می دهد که در هر کجای دنیا که برویم و یک عمل واحد را انجام بدهیم، نتیجه ی برابر بگیریم. مثل سنگی که پرت می کنیم بالا، پایین می آید چون نیروی جاذبه وجود دارد پس نیروی جاذبه را علم ثابت کرده و همه هم به آن در هر جای کره ی زمین معتقد هستند و آسیا و اروپا و افریقا ندارد؛ علمی و ثابت شده است. یا دو دوتا می شود چهارتا! در قاره های دیگر چه طور یا هزار سال پیش چه طور؟ هزار سال بعد چندتا خواهد بود؟ این علم اثبات شده است. رویکرد باید با علم اثبات شده هماهنگ باشد. ما نظریه را علم نمی دانیم. اثبات نظریه یعنی: علم باید با نظام آفرینش هماهنگ باشد. در حقیقت علم، کشف نظم و نظام و قوانین آفرینش است. سنگ که از بالا به پایین می افتد این قانون و نظام آفرینش است که علم آن را کشف کرده است. درواقع رویکرد نباید با علم در تعارض باشد و حتی لزوم ندارد که حتماً با علم هماهنگ باشد، ممکنه که ما کاری انجام دهیم و مطمئن باشیم که علمی است و ممکنه که کاری انجام دهیم و ندانیم که علمی است یا نه، چون علم خیلی از قوانین آفرینش عقب تر است و ممکنه مسائلی باشد که علم هنوز به آن ها نرسیده باشد؛ مهم این است که رویکرد با علم و علوم اثبات شده در تعارض نباشد. به یاد دارید که در مبحث جسم راجع به ریتم صحبت کردم و گفتم که ریتم یعنی نظم بابرنامه. ریتم یک اصل در نظام آفرینش است. خورشید هر روز طلوع می کند و درظهر به اوج می رسد و پایین می آید و غروب می کند، این نظام آفرینش است. حال ما با روشن کردن برق همه ی نظم آفرینش را برهم می زنیم در تاریکی مطلق پروژکتور روشن می کنیم و تا نیمه های شب بیدار می نشینیم و از آنطرف می خواهیم که تا ظهر بخوابیم، پردهای تیره می کشیم و اتاق را تاریک می کنیم تا بتوانیم تا ظهر راحت بخوابیم. این کار، خلاف نظام آفرینش است. در این جا علم مخرب عمل کرده است و ما علم را در مقابل نظام آفرینش قرار داده ایم و علم با نظام آفرینش در تعارض است. ما علمی را قبول داریم که با نظام آفرینش در تعارض نباشد. بنابر این وقتی رویکردی مثل رویکرد والدورف می گوید که بچه ها باید ریتم و نظم خواب داشته باشند، این رویکرد علمی است و با نظام آفرینش در تعارض نیست. (ادامه دارد...) {قسمت4} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
ویژگی چهارم رویکرد: یک رویکرد باید الگوی مشخص بدهد مثلاً بگوید که ما این کار را انجام می دهیم و این نتیجه را به دست می آوریم و نتیجه واضح و روشن باشد. ما در طرح و رویکرد شوق رویش، در کار با نوزاد قریب به 15 سال است که این رویکرد را دنبال می کنیم و نتایج آن را هم دیدیم. رویکرد باید الگو داشته باشد و روشن بگوید که چی می خواهد و چی می شود و به کجا می رسد. شوق رویش می گوید برنامه ی من برای مادر باردار و نوزاد این است و این هم حاصلش است. کودک حاصل از طرح شوق رویش، در نوزادی گریه نمی کند، دل درد نمی گیرد نفخ معده و رفلکس معده ندارد، یا می خورد یا می خوابد، این ها الگو است و ما نتایج آن را در چندین مادر و نوزاد که طرح را اجرا کردند داریم؛ در این الگو هیچ مادری افسردگی پس از زایمان نداشته. در این الگو تعداد بچه هایی که زردی داشتند بسیار کم بوده. رویکرد باید بتواند بگوید که الگوی زندگی چیست و برای الگوی خانواده و رابطه در خانواده تعریف داشته باشد. و این تعریف ها کاملاً کاربردی باشد. ویژگی پنجم رویکرد: کاربردی باشد. روش هایی که یک رویکرد پیشنهاد می کند باید در زندگی ما قابل پیاده کردن باشد. باید آن قدر انعطاف پذیر باشد که در هر جایی بتوان به آن عمل کرد. یک رویکرد باید به زبان مردم نزدیک باشد؛ حرف های آن را باید عموم مردم بفهمند نه فقط خواص. بعضی از رویکردها فقط برای بحث در دانشگاه ها است. بله رویکرد باید در دانشگاه هم بررسی و بحث شود ولی عمده ی کاررویکرد در خانواده است. رویکرد باید با زبانی صحبت کند که در پایین ترین لایه های اجتماع نیز قابل فهم باشد؛ باید به زبان مردم صحبت کند تا بتواند اندیشه ی عمومی و تفکر را بالا بیاورد. به زبان مردم صحبت کند نه به این معنا که خود رویکرد از بالا به پایین سقوط کند بلکه باید در خدمت رشد ذهنی مردم باشد.ساده و عمیق باشد و قابل فهم برای عموم. این ویژگی های یک رویکرد بود. (ادامه دارد...) {قسمت5} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
و حالا می خواهیم هوش متعادل را به عنوان یک رویکرد معرفی کنیم. آن چه که در مباحث پیش خواندید، قطعه قطعه بود در این مبحث می خواهیم این قطعات را به هم وصل کنیم و بگوییم که ما در ایران یک رویکرد داریم به نام هوش متعادل. ما معتقدیم که هوش متعادل دارای اصول و ساختار است و علمی است. در این مبحث می خواهم راجع به این ساختار صحبت کنم. و تا حدی که بتوانم این ساختار را روشن و واضح بیان کنم تا هرکسی بتواند خودش با مراجعه ی به این ساختار روش خودش را برای پرورش کودکش پیدا کند. رویکرد این نیست که به شما نسخه بدهد و بخواهید آن را ورق بزنید و از روی آن عمل کنید و کودک تربیت کنید. رویکرد یعنی بالابردن اندیشه و تفکر خانواده که این قدرت را به دست آورند که برپایه ی این اندیشه و تفکر، روش های خودشان را استخراج کنند، صاحب نظر باشند، نظریه پرداز باشند. ذکر خیری می کنم از آقای دکتر معتمدی، ایشان معتقدند که باید کودکان را نظریه پرداز بارآوریم. کودک باید بتواند بگوید به نظر من ... منظور در سطح خودشیفتگی نیست، بلکه منظور داشتن نظر است و منظور این حرف این است که اول والدین باید نظریه پرداز باشند و با قدرت بتوانند بگویند که نظر من و روش من در خانواده ام این است و رویکرد از این نظریه حمایت بکند. و باید ببینیم که چگونه می توانیم از دل رویکرد روش درآوریم. برای درست کردن شربت، اول در کارخانه کنسانتره ی خیلی قوی و غلیظ می سازد، بعد این کنسانتره در مراحل مختلف رقیق تر می شود و بعد که به دست شما می رسد، در آن آب می ریزید و رقیق می کنید و تبدیل به شربت می شود. رویکرد هم یک کنسانتره است که از یک کنسانتره ی غلیظ تر گرفته شده، رویکرد شربت آماده برای نوشیدن نیست بلکه کنسانتره ی غلیظی است که باید با یک لیوان آب رقیق شود تا خوشمزه شود و آماده ی استفاده؛ شربت سازی رویکرد با خودتان است و این دقیقاً همان چیزی است که ما به آن ذهن فعال می گوییم. (ادامه دارد...) {قسمت6} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
  در رویکرد هوش متعادل، اصل چیست؟ اصل نقطه ای است که ما از آن امنیت، محبت و احترام می گیریم. چه قدر در طول دوره از من سؤال کردید که در شش سال اول زندگی خودتان یا فرزندتان این امنیت و محبت و احترام را به دست نیاوردیم و یا موفق نشدیم به فرزندمان بدهیم حالا چه کار کنیم؟ حاصل امنیت، آرامش است. حاصل محبت، دوست داشتن و دوست داشته شدن. و حاصل احترام، احساس ارزشمندی است. حالا که از 6 سالگی خودمان و یا فرزندمان گذشته، از کجا این سه را بگیریم؟ حالا پاسخ شما را می دهم، اصل نقطه ای است که امنیت و محبت و احترام را به ما می دهد. اصل جایی است که ما از آن امنیت و محبت و احترام را می گیریم. آرامش می گیریم، احساس دوست داشته شدن می گیریم و احساس ارزشمندی می گیریم. اولین نکته در رویکرد این است که مشخص کند اصل آن چیست و از کجا امنیت و احترام و محبت و در پِی آن آرامش و... را می گیرد؟ رویکرد باید این مسئله را روشن بیان کند. در نظریه ی هوش متعادل ما این سه را از خدا می گیریم. نقطه ی اصل در این رویکرد، خداوند است. و فقط خداوند است؛ ما هیچ چیز را نه جایگزین می کنیم و نه در کنارش قرار می دهیم. به همین دلیل است که میگم رویکرد باید شفاف باشد. اصل برای ما هدف است، نقطه ای است برای نرسیدن، به ما جهت می دهد. هدفی است برای نرسیدن در صورتی که بقیه هدف ها همه برای رسیدن است. این اصل به ما جهت می دهد، گفتیم زندگی یعنی حرکت، این حرکت باید جهت داشته باشد. این حرکت در رویکرد هوش متعادل به سمت خدا است. (ادامه دارد...) {قسمت7} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
در رویکرد هوش متعادل اصول چیست؟ امکاناتی است که ما را در این جهت، هدایت می کند. ما همیشه اصول را مثال جاده، پل و یا تونل می زنیم چون امکاناتی هستند که ما در جهت هدف هدایت می کنند. اصول نیز ما را به سمت هدف هدایت می کند. اولین اصلی که ما در هوش متعادل به آن معتقدیم،  است. رشد یعنی حرکت. حرکت در جهت مثبت. همیشه جلوی ذهن فعال، رشد هم می نویسیم. رشد یعنی حرکت در جهت مثبت. من معتقدم که رشد یک اصل است. آیا ما مفهوم عمیق حرکت را درک کرده ایم؟ این که هیچ چیزی در عالم هستی برای لحظه ای ساکن نیست. اگر این نکته را با تمام وجود درک کنیم و بفهمیم مسائلمان با بچه ها حل خواهد بود. بچه ها در حال حرکت و رشد هستند. رشد یک اصل است و همه چیز را ما با رشد می سنجیم. در توضیح درک مسئول قبلاً هم گفتم که برای یک فرد با درک مسئول هر اتفاقی برای رشد او است چون معتقد است که اصل اول رشد است. ما به دنیا آمده ایم که رشد کنیم. رسالت ما رشد است. و اصلاً برای کار دیگری به دنیا نیامده ایم. فقط و فقط به دنیا آمده ایم که رشد کنیم. چون ما جزئی از یک کل بسیار با عظمت هستیم که در حال رشد است. ما آمده ایم که این رشد را همراهی کنیم. هرجا و هر زمان رشد نکنیم، حالمان بد خواهد بود. رشد یک اصل است و در هوش متعادل ما همه چیز را از دریچه ی رشد می بینیم و با معیار رشد می سنجیم. یعنی هرکاری بخواهیم انجام دهیم اول می سنجیم که آیا این کار به رشد من کمکی می کند یا نه؟  خیلی وقت ها که با من مشاوره یا درددل می کنند من می خندم که حتی کسانی که مرا نمی شناسند اول ناراحت می شوند چون معتقدم که هر مسئله ای پیش می آید برای رشد ما است و یک فرد با درک مسئول، همیشه سپاسگزار است. (ادامه دارد...) {قسمت8} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
💠اصل بعدی است. شناخت فقط فکر و تفکر نیست بلکه شناخت یعنی ذهن فعال، خردمندی (خردمندی، بالاترین مرحله ی ذهن در مخروط باز است )، شناخت است که ما را به این مرحله می رساند. شناخت در ذهن صورت می گیرد و برپایه ی قدرت و توانایی مغز است و سه مبحث راجع به آن صحبت کردم، شناخت یعنی هوش متعادل و تعادل همه ی جنبه های آن و علم این جا نقش پررنگی دارد. ما بدون شناخت نمی توانیم رشد کنیم و پایه ی رشد، شناخت است. ولی شناخت جامع و همراه با ذهن باز و فعال. شناخت باعث می شود که مخروط ذهن از پایین یعنی از قسمت ذهن مادی و غریز ی، بسته تر شود و از بالا یعنی ذهن معنوی یا فطری، بازتر شود. که ذهن منفعل برعکس است و از بالا بسته تر و تنگ تر است و پایین، قاعده ی مخروط، یعنی ذهن مادی و غریزی بازتر می شود. شناخت یعنی رفتن به سمت خردمندی. در مبحث اول گفتم که وظیفه و مسئولیت هر پدر و مادری است که بچه ها را تا مرز خرد همراهی کنند. بصیرت، روشن ضمیری، معرفت از ویژگی های خردمندی است که بچه ها باید به آن برسند و بعد از آن را به تنهایی خواهند رفت و دیگر به وجود ما نیازی ندارند و راهنمایشان کسی دیگر است. آن چه که در حوزه ی هوش متعادل است رسیدن به خردمندی است و مسیر آن مخروط رو به بالای ذهن است. 💠 اصل بعدی، است. رشد و شناخت بدون هدایت امکان ندارند؛ ما به تنهایی به شناخت نمی رسیم. برای این که به شناخت برسیم، به هدایت نیاز داریم، یعنی به مرشد یا معلم یا به استاد نیاز داریم. هیچ انسانی سرخود و بدون راهنما نمی تواند راه را پیدا کند. این یک اصل خلقت و اصل نظام آفرینش است. ما مرشد و معلم می خواهیم تا رشد کنیم. این مرشد می تواند فرد باشد، می تواند نظریه باشد و یا می تواند یک کتاب باشد مهم نیست که چی باشد مهم این است که همیشه در زندگی هدایت کننده داشته باشیم و ما هم هدایت کننده ی دیگری باشیم. حرکت در مسیر زندگی بسیار شبیه کوهنوردی است، کمک کن، کمک بگیر؛ هدایت کن، هدایت بگیر؛ یاد بگیر، یاد بده؛ از یکی از استادان ذهن پرسیدند که چرا با وجود این همه کلاسی که می رویم و کتاب می خوانیم و مطلب می آموزیم اما ذهن ما متوقف می شود و نمی  توانیم آموزه هایمان را عمل کنیم و راکد می شویم؟ استاد پاسخ دادند که: به دو دلیل، اول این که مرشد ندارید، دوم این که هر آن چه می گیرید را تحویل نمی دهید و انباشت می کنید یعنی مرشد نمی شوید. مرشد مراتب مختلف دارد مثلاً ما به عنوان پدر و مادر و خانواده، مرشد بچه هایمان هستیم. خیلی جالبه پدر و مادر ها می آیند و به من می گویند که این بچه ی من خجالتیه، ترسو، اعتماد به نفس پایین داره! البته خودم هم همین طوری هستم ها! ولی نمی خوام بچم مثل من بشه! خوب بچه باید مثل کی باشد؟ مسلماً مثل مرشدش می شود. پس هدایت کنیم و هدایت شویم و در مسیر هدایت قرار بگیریم. (ادامه دارد...) {قسمت9} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده