استاد پناهیان:
اگر بنا بود یاران امامزمان(ع) بدون #تشکیلات، کار کنند، ایشان همین الان هم بهقدر کافی یار داشت! الان امثال شهید حججی، کم نداریم. ما تکستارههای خوب، فراوان داریم؛ مهم این است که این ستارهها در کنار هم یک شبکۀ منسجم را شکل بدهند و بهصورت تشکیلاتی با هم مرتبط باشند.
۹۷/۹/۸
#جهاد_علمی_فرهنگی
#کانون_فرهنگی_تبلیغی_نورالهدی
#آیین_کشورداری
#شرح_نامه ۵۳
📌قسمت ۱۱۵
❣امام عليه السلام در اين بخش از عهدنامه خود درباره لزوم رابطه نزديک ميان والى و توده هاى مردم سخن مى گويد و معايب دور ماندن او از آنها را شرح مى دهد و مى فرمايد:
✨وَأَمَّا بَعْدُ فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِيَّتِکَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ، وَقِلَّةُ عِلْم بِالاُْمُورِ✨
💠«و اما بعد (از اين دستور) هيچ گاه خود را در زمانى طولانى از رعايا پنهان مدار، زيرا پنهان ماندن زمامداران از چشم رعايا موجب نوعى کم اطلاعى نسبت به امور (مردم و کشور) مى شود.
✍در طول تاريخ بسيار ديده شده که حواشى سلطان و اطرافيان زمامدار او را عملاً در محاصره خود قرار مى دهند و تنها اخبارى را به او مى رسانند که موجب خشنودى او يا به نفع حواشى و اطرافيان باشد و به اين ترتيب او را از آنچه در کشور مى گذرد دور مى سازنند و اين وضع، بسيار براى اداره يک کشور خطرناک است;
🔹 اما هنگامى که او با آحاد مردم در جلساتى تماس داشته باشد واقعيت هاى دست اوّل به او منتقل مى شود و حتى خيانت اطرافيان و مظالم آنها آشکار مى گردد.
✔️يکى از دستورات اسلامى اين بوده که زمامداران، امامت جماعت را بر عهده مى گرفتند; يعنى در ميان مردم همه روز حاضر مى شدند و اين کار مى توانست بسيارى از واقعيت ها را به آنها منتقل کند; خواه تلخ باشد يا شيرين.
📝ادامه دارد.....
═══✙❆♡❆✙═══
💝 @nahjol_balagheh
═══✙❆♡❆✙═══
صد و هفتمین اجرای نمایش #جابر
امروز در دانشگاه قم با حضور دانشجویان محترم این دانشگاه برگزار شد.
#کانون_فرهنگی_تبلیغی_نورالهدی
با همکاری
ڪانون تئاتر دانشگاه قم
و ڪانون ثقلین
سروش:
http://sapp.ir/noorolhodaa
ایتا:
https://eitaa.com/noorolhodaa
بله:
ble.im/join/MThlMGVjYj
تلگرام:
https://telegram.me/NoorAlhoda85
سلام خوبین؟؟؟
خسته نباشین..
من ازتماشاگرای تئاتر جابر بودم امروز..
میخواسم بگم همه چی عااااالییییی بود..
خیلی خوب..خیلی لذت بردم..از داستان ..دیالوگ ها..بازیگراکه عاااالییی بودن..بخصوص آقامصطفی و جابر و علی دوستش..بقیه هم خیلی خوب بازی کردن....
من هم کلی خندیدم ..
هم آخرش کلی گریه کردم...
باورتون نمیشه گریه م قطع نمیشد!!!
انقد گریه کردم سبک شدم...
هنوزم تو حس و حال نمایش موندم...
دلم خییییلی گرفته..!!!
ازدنیا و آدماش..حس میکنم دنیا ارزش هیچی و نداره...
چقد خوبه که جابر هم خوب زندگی کرد هم خوب مرد..شهید شد..
هنوزم حال گریه دارم..
پیام دادم فقط ازتون تشکرکنم و
خسته نباشید بگم...خداقوت...
بااینکه نمیدونم شماتونمایش امروز چه نقشی داشتین ...
زنده باشید الهی..
برای من هم خییییلی دعاکنید...
که همون شهید حال دلم رو خوب کنه
پیش خدا واسطه بشه..♡
Hojjati:
از اینکه دیدم یه گروه تئاتر دغدغه های ارزشی و انقلابی دارن و اینقدر خوب ایفای نقش کردن واقعا لذت بردم
آرزوی پیشرفت روزافزون دارم براتون
وجودِ همچین آدمایی دلگرمیه
اجرتون با خدا
A Z:
سلام خسته نباشید میخواستم از اجرای خوبتون تشکر کنم
یکی از دانشجویلن دانشگاه قم هستم
عالییییییییییی بود
خداقوت
خیلی تئاتر متفاوت و جذابی بود
واقعا ممنون
همه ی بچه ها تحت تاثیر قرار گرفته بودند و انچنان به خوبی تعریف میکردند که کسایی که نیومده بودن واقعا حسرت خوردن😍😍
انشالله فرصت بشه و بازم ببینمتون از همه لحاظ عالی و خو ب بودین بحث نمایش فقط مطرح نبود، هماهنگی، رفتار، اخلاق😍
سلام من هم از تماشاچیان تئاترامروز بودم...
من هیچ وقت...تئاترنرفته بودم چون از تئاتر خوشم نمیومد.....
امروز خیلی اتفاقی و به اصرار دوستام اومدم...
تابه حال یه تئاتربانوان اینجوری ندیده
بودم....برام حتی گریم اینجوری خیلی جالب بود..
نمیدونم شماهم نقش داشتید دراون یانه...
وحالا میگم که اصلاپشیمون نیستم
خیلی لذت بردم....خیلی....
من هنوز تو حال و هوای زندگی خوب جابر هستم......
ازشما وگروهتون تشکر میکنم
خسته نباشید
انشاالله بازهم بانمایش های دیگه تو دانشگاهمون ببینیمتون...
موفق باشید
یاعلی ✋
#حرف_دل_یک_دانشجو
هوالجابر
درمیان این مردم قدم میزنم .زندگی میکنند.
انگارفقط همینجا،درهمین دنیا.
من هم زندگی میکردم میان این همه که گم شده بودیم تاتورادیدم.
جابرتوهم زندگی میکردی اما،نه دراین دنیا.
کجابودی ،نمیدانم. فقط میدانم ازلحظه ای که به تماشایت نشستم دیگرنبودم.
نه گذرزمان حس میشدونه فکروخیالم سمت دیگری میرفت.
انگارذهنم قدرت نداشت جای دیگری برود.
همه ی ذرات وجودم تشنه بودتابرودبه جایی که تومیروی.
جایی که میدانم به آنجابرمیگردم.خانه!
برادرم تورسیدی ومن برگشتم به همین دنیا.
همه ازجابلندشدندورفتند.
من ماندم وصندلی هایی که خالی شده
سنی که عطروبوی تورامیدهد.
جابر،رفتی وبرگشتم به این دنیا.
دوباره همان زندگی وروزمرگی ودویدن ها
درگیرم باخودم وفقط خودت میدانی چه میگذرد.
مردمی که نمیدانندبه کجامیروند.
به دنیایی دل بستندکه وفاندارد.
نمیدانندچه میکنندوقدم برمیدارندهرجاکه دلشان خواست.
جابرداداشم یادم آوردی جای من اینجانیست.خانه ام جای دیگری است.
داداش دلتنگم💔...
دلتنگ خانه،دلتنگ پاکی لطیفی که دستم رامیگیردومیبردبه سویش.
اگرمیدانستنداهل اینجانیستنداینقدردل نمی بستند;که بخواهندبخاطرش ظلم کنندوحق بخورند.
داداش کاش همه میغهمیدند،کاش میدانستنداین روزگارمی گذرد.
کاش میدانستنداهل اینجانیستند.
کاش میدانستندبایدبرگردند.برگردندبه خانه...
دنیایی که فریبشان میدهدوبه کم قانعشان نمیکند.میخواهندوجلومیروندامادورمیشوند.
دورمیشوندونمی فهمندمسیرراگم کردند.
توراه راپیداکردی واینقدرخوب رفتی ورسیدی که دستگیری میکنی.
داداش بامعرفتم کمکم کن راهمومثل خودت به پایان برسانم.
دوست دارت
زینبت
خواهرت❤️