الان ۱۰ سال گذشته، و به جای جوانان غیور و با ایمان و متعهد ما ، جوانان روسی برای ساخت نیروگاههای هسته ای مشغول فعالیتند!
ایران، برای ساخت نیروگاه هسته ای با روسیه قرارداد امضا کرد.
آیا باور کنیم که ما توان ساخت نیروگاه را نداریم؟؟!!!!
ما نشان داده بودیم ، نشان دادیم که میتوانیم
https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-64/840553-%D8%A7%D9%85%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87
قم نیوز - دانشمندان اخراجی هسته ای ایران کجا کار می کنند؟
http://www.qomnews.ir/news/47840/%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%ae%d8%b1%d8%a7%d8%ac%db%8c-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%87-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%da%a9%d8%ac%d8%a7-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%85%db%8c-%da%a9%d9%86%d9%86%d8%af
سلام علیکم اهالی جابرخوبیدانشاالله
این بارهشتمی است که برایتان مینویسم نمیدانید ,نمیدانم دردلم چه میگذردولی هربارحرف تازه ای برای گفتن داشتم ودارم.
یه باربرای اقامصطفی
یه باربرای جمیله وزینب
بارهاهم برای دلتنگی خودم💔💔برای برادرجابرم
مدت هاست که دلم میخواهدکنارتان باشم نمیدانم چیست دردلم
ولی بدونیدهمیشه وهرجاکه هستم مخصوصاًحرم اقارضا(ع)به یادتان هستم وازشون میخواهم که درراهی که پیش گرفتیدهمیشه موفق وسربلندباشید.
استادفاطمی برای شماهم خیلی اوقات ارزوی شهادت میکنم میدانم که ارزوی شمااین است.😍
مامشتاقان وعاشقان شهداوشهیدجابرمحتاج دعاهای شمابندگان خالص خداوندهستیم.
یاعلی مدد
❤️💛💚💙💜
هدایت شده از استاد مهدوی ارفع
🔴 نهج البلاغه عالیترین کتاب شرح و تفسیر قرآن کریم❗️
📌( قسمت هفتم)
💢 یک روزی که امیرالمومنین که قرائت ناب از پیغمبر بود را گذاشتند کنار صدتا کوتوله؛ گفتند: اینها هم صحابه هستند، اینها هم فامیل پیغمبر هستند! که فروغ امیرالمومنین را کم کردند، صدایش را نرساندند. چرا؟! می خواستند پیامبر را تحریف کنند. اگر تک قرائت امیرالمومنین بود که نمی توانستند او را تحریف کنند.
💢 امروز هم سی سال است کنار رهبری، یاران و صحابه برای امام میتراشند، تا رهبری را کم رنگ کنند، نه امام را از بین ببرند! اینها را ما چطور میفهمیم؟! از نهج البلاغه. چرا؟! چون دوران ما شبیه ترین دوره به حکومت امیرالمومنین است؛ پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است!
💢 حالا امروز روز قیام دوم است. احیای قرآن! بچه های نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی، باید بدانند که کار اصلی ما نهج البلاغه که نبود؛ کار اصلی ما قرآن بود! اما کدام قرآن؟! آن قرآنی که ناطقش امیرالمومنین است. شاخصش سیره امیرالمومنین است. قرائت درستش فهم امیرالمومنین است. از این خارج هیچ قرائتی را نمیپذیریم! منظورم از قرائت تلاوت نیست؛ فهم است!
💢 امیرالمومنین ( علیه السلام) یک پیرمرد یهودی را دید که گدایی میکند، آن هم در کشور اسلامی! با بغضی که درگلو داشت رفت سخنرانی کرد، می خواست گریه کند. به تعبیر بچگانه من، فرمود: نامردها این پیرمرد تا وقتی جوان بود و جان داشت و زور داشت، از او کار کشیدید، حالا که پیر شده است، رهایش کرده اید برود گدایی بکند؟! دوران بازنشستگی اش رهایش کرده اید؟! ما به قرآن عمل میکنیم؟!! در کوچه و خیابان و محله یتان پیرمرد ندیدید، که یک گونی کثیف انداخته است پشتش، نیمه شب ها می آید از سطل آشغالها چیزی برمی دارد، تو مسلمانی؟! تو نهج البلاغه ای هستی؟! ما به قرآن عمل کردیم؟!
💢 امیرالمومنین ( علیه السلام) رفت بالای منبر ایستاد، فریاد کشید صورتش سرخ شده بود، رگ غیرتش ورم کرده بود، فریاد زد: ای بی غیرتها! شنیده ام دیروز در بازار کوفه، مرد نامحرمی تنش به زن نامحرمی خورده است؛ غیرتتان کجا رفته است؟! در بازار اصفهان ، تهران ، مشهد و یزد چه خبر است؟! ما قرآن داریم؟! ماه رمضان همینطور ماراتن قرآن خوانی میکنیم و فکر کردیم کاری کرده ایم.
💢اگر امیرالومنین امروز بود چکار میکرد؟! به نظرم اگر امروز بود، میرفت بالای منبر، خودش را می کشت!! میرویم حرم امام رضا می بینیم دورتا دور در مغازها و هتل ها، دخترهای خوشگل، بزک کرده، آرایش کرده، گذاشته اند تا مشتری جذب کنند! مسافرت می روی... چه خبر است؟! عمل نمیکنیم به قرآن!
💢 امیرالمومنین ( علیه السلام) طبق نقلی، به محض اینکه رسید به مدینه، دختران پیامبر را آورده بود که برساند به پیامبر. جوان را ببین! تا رسید کیفش را زمین نگذاشته، به قول امروزی ها، زد رفت بیرون شهر در این مزرعه ها دنبال کار! دید یک مزرعه بزرگی هست، صاحب مزرعه یک یهودی بود، گفت: آقا کارگر نمیخواهید؟ آن مرد به امیرالومنین نگاه کرد، لاغر بود، گفت: تو جان کار کردن داری؟! گفت: امتحان کن! گفت: چه کاری میتوانی انجام بدهی؟! گفت: من آب از چاه برایت میکشم، به درختانت آب می دهم. دو ظرف بزرگ را به یک چوب بست، انداخت روی شانه هایش، رفت از چاه آب کشید آورد. دید عجب جوان کاری است، به حضرت کار داد. امروز جوان ما یک لیسانس آب دوغ خیاری گرفته است، کار نمیکند! ما به قرآن عمل کرده ایم؟!....
↩️ ادامه دارد...
👤 حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🆔 @mahdavi_arfae
اندیشه و تلاش خدمتگزاران صدیق هیچ گاه از یاد نخواهد رفت.
اسم جابر رو تو دعوت نامه ها دیده بودم فکر میکردم لبنانی باشه واقعا عالی برگزار شد خدا به خانواده های شهدا صبر جمیل عطا کنه انشاءالله که راهشون رو ادامه بدیم با حداقل کاری که میتونیم انجام بدیم حفظ چادر خانم فاطمه زهرا (س)
از خداوند متعال برایتان سلامتی، بهروزی و توفیق استمرار خدمتگزاری را مسئلت دارم
سلام خواهر بزرگوار
از تئاتر زیباتون ممنون بسیار پر مفهوم بادیالوگهای مفیدو کار بردی بود
راستش اولش برام خنده دار بود که خانمها نقش آقایون رو بازی میکردن ،یجوری بود
ولی متن قصه وفیلمنامه میگن ؟،داستان میگن؟ بسیار جذاب بود
،اینکه نشون میداد چقدر دشمنای ما چشم وگوششون بازه وچقدر حواسشون به همه چیز هست و چقدر کارکشته اند دلم از درد فشرده میشه
عزیزم از تک تک بچهاتون تشکر کنید وخسته نباشید بگید ان شاالله با نیت پاک ودلهای سوزان در مظلومیت اسلام دعاگوی افرادی مثل من باشید که خیلی عقبیم ولنگ میزنیم
عاقبت ماهم مثل شهدا بخیر بشه ان شاالله
آرزو میکنم در کارتون موفق و سربلند باشید
محمد حسن:مهدی بعدشهادت داداش جابر یجور دیگه شد
اصلا دیگه نمیشه گیرش آورد،ماشاءلله حسابی فعال شده.
خوش بحالش،احساس می کنم شهادت داداش یک پل بود واسه مهدی.
مجتبی:واسه هممون.روزهای اول خیلی سخت بود یادته کافی بود بیایم پایگاه یکی چشاش پراشک باشه همه میزدیم زیرگریه.بااون اشک ها پامیشدیم کارهارو انجام میدادیم ولی حالارو نگاه کن. بچه های جدید روز به روز تعدادشون بیشتر میشه.الان جیگرها خودشون حلقه های صالحین رو می گردونن.همه رشد کردن حتی سریع تر ازقبل.
محمد حسن:آخه بعد داداش جابر همه میدونن جای خالی شو بایدجبران کنن.آخ داداش ولی باز جات خالیه....مجتبی یادته کربلا
مجتبی:آره باپرچم یاامام حسن(ع)...
کنارقدم های جابر
محمد حسن:سوی نینوارهسپاریم
مجتبی:ستون های این جاده هارا
محمدحسن:به شوق حرم میسپاریم. یادش بخیییر
مجتبی یادته امامه گذاری علی!!!
مجتبی: آره حسن عقدشو بگو یعنی فهمیدیم علی میدونسته مارو راه ندادن قیافه هامون دیدنی بود...خدارو شکر آقامصطفی زود رسیدن.
محمدحسن:گفتی علی، صداش داره میاد. گمونم بچه هارسیدن.عه سید هم اومده.به سلام سید....
می خواستم نظرم بگم برای دلنوشته های دوستان یاخانواده جابر که تو کانال میگذارید
دلمو اتیش میزنه 😭😭😭😭تا میام یادم بره حالو هوای تئاتر
بادیدن نوشته های کانال تازه میشه داغ شهادت برادر جابر 😭😭😭😭
مخصوصا این آخرین پیام توکانال که مال بچه های پایگاهه