eitaa logo
نورالهدی
31 دنبال‌کننده
355 عکس
57 ویدیو
8 فایل
برنامه های ویژه کودکان شهر بهارستان (اصفهان)، زیر نظر کانون خدمت رضوی شمس الشموس بهارستان جوایز وعده داده شده در کانال تنها به کودکان شهر بهارستان تعلق میگیره ارتباط با ادمین: @khademan8
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆 دختر کوچولو حرفی نزد کنار لانه خروس حنایی رفت و با چوب به لانه خروس زد . دلش می خواست خروس حنایی زودتر قوقولی قوقو کند تا بابایش زودتر برگردد آخر دل او هم برای بابا تنگ شده بود دختر کوچولو هم بابا را دوست داشت حتی اگر سوغاتی نمی آورد. خروس حنایی از لانه بیرون آمد و شروع به آواز خواندن کرد: قوقولی قوقو. دخترها چشم به در دوخته بودند که صدای درب بلند شد. تق تق تق دخترها به سوی در دویدند و درب را باز کردند . بابا از سفر برگشته بود دختر کوچولو آن قدر از دیدن بابا خوشحال شد که یادش رفت از سوغاتی بپرسد . بابا خندید و کیفش را باز کرد و از آن دو تا انگشتر قشنگ در آورد . دخترها از دیدن انگشترها خیلی خوشحال شدند . دختر کوچولو گفت : بابا ممنون خیلی قشنگه . خواهرش گفت : بابا این انگشترها چه بوی خوبی می دهند . بابا خندید و از کیفش یک لباس در آورد آن لباس خیلی خوش بو و زیبا بود . بابا گفت : پولم در مدینه تمام شده بود که امام رضا علیه السلام به دادم رسید قبل از آن که بگویم خودش برای خرید سوغاتی به من پول داد و لباسش را به من بخشید . درست همان چیزی که می خواستم . امام رضا علیه السلام از همه چیز خبر دارند دخترها با صدای بلند خندیدند و انگشترهایشان را به انگشت کردند انگشترهایی که بوی لباس امام رضا علیه السلام را می داد . خروس حنایی از دیوار پایین آمد انگار او هم می خواست لباس امام رضا علیه السلام را ببیند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نورالهدی
🌈🌼🌈🌼🌈🌼🌈🌼🌈🌼 #معما🤔 بچه ها این شعر ترجمه یکی از سوره های جز ۳۰ قرآن هست میتونید بگید ترجمه کدوم سور
⭐️🌺⭐️🌺⭐️🌺⭐️🌺 بچه ها معمای دیروز سخت بود؟!🤔 ✨جواب این معما سوره ماعون میشه✨ گلای پایین جواب درست دادن فاطمه سبزی پور 💐 هانیه سادات علیپور💐 شما هم جواب معماها رو برامون بفرستید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞❤️🌞❤️🌞❤️🌞❤️🌞❤️ سلام بچه های امام رضا علیه سلام 🥰 امروز یه پویش داریم، یعنی کاری که ازتون میخوایم و هر کدوم از شما که دوست داشته باشه انجام میده🌺 پویش امروزمون درباره امام رضا (ع) هست و اسمش《امام رضا (ع)، امام مهربون ما》 هست. بچه ها برای شرکت تو این پویش، شعر یا نقاشی یا خاطره یا داستانی که خودتون نوشته باشید با موضوع 《امام رضا (ع) امام مهربون ما》به صورت عکس یا ویدئو برامون به آی دی پایین بفرستید😍 @khademan8 راستی این پویش تا ۲۰ خرداد فرصت داره. 💌 این رو برای دوستاتون بفرستید. لینک کانال👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/noorolhodarazavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️جملاتی که هر روز باید برای کودکان تکرار کرد 🌼من همیشه کنارت هستم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم خدا را // توی نمازم توی قنوتو // راز و نیازم آرام گفتم : // حرف دلم را با آن خدای // خوب و توانا دیدم که او هم // کرد این دلم را با مهربانی // خالی ز غم ها آهسته او گفت : // تو نازنینی تو بنده من // روی زمینی حرف دلت را // گفتی برایم فرقی ندارد // که من کجایم پاداش تو هست // بهشت زیبا جای تو باشد // یک روز آن جا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من یک پشه هستم حضرت ابراهیم علیه السلام پیامبر بزرگ خدا بود . او مردم را به خداپرستی دعوت می کرد اما نمرود که پادشاه بود با او دشمنی داشت. نمرود می گفت: من خدا هستم . پس همه ی انسان ها باید در مقابل من سجده کنند. او به هیچ کس رحم نمی کرد و مخالفان خود را از بین می برد. روزی از روزها نمرود به بناها و مهندسان سرزمینش دستور داد یک برج بلند بسازند. آن وقت بالای آن برج رفت و به طرفآسمان تیر انداخت و گفت: من خدایی را که در آسمان است از بین می برم. اما برج به لرزه افتاد و نمرود با وحشت پایین آمد. نمرود به ابراهیم و دوستانش ستم های زیادی کرد دیگر همه ازدست او و کارهای ظالمانه اش خسته شده بودند تا این که خداوند به من دستور مهمی داد: (به سراغ نمرود بروم و حسابش را برسم). من به سمت کاخ بزرگ او پرواز کردم . از تالارها مختلف و زیبا گذشتم تا این که نمرود را دیدم و فوری از توی بینی اش وارد مغزش شدم . من باید او را از بین می بردم . نمرود به این طرف و آن طرف می دوید و ناله می کرد تا این که از بین رفت. خدایا من نمی دانم چرا بعضی از انسان ها دوست دارند بدجنس و زورگو باشند . کاش هیچ انسان کافر و بی رحمی وجود نداشت و همه ی انسان ها در آرامش و مهربانی زندگی می کردند. مجید ملامحمدی