💫با اینکه هیکل درشتی نداشت ولی از قدرت بدنی و آمادگی جسمانی خوبی برخوردار بود و در خیلی از تست های ورزشی از خیلی از جوان ها هم جلوتر بود.
✨در اولین روزهایی که برا دفاع از حرم عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب (س) رفته بودیم، یکی از عرب ها که هیکل خوبی هم داشت، برا اینکه آمادگی جسمانی ما را محک بزند، پیش ما آمد و گفت کدام یک از شما حاضرید که با من مسابقه ی نرمش شنا بدید؟ ( منظور نرمش شناست)
💫(دوستان شهید شهید عزیز آبادی را عزیز صدا می کردند) عزیز گفت بگذارید من بروم و روی این شخص را کم کنم. از او خواستیم بیخیال ماجرا شود، اما او راضی نشد. بالاخره عزیز برای مسابقه رفت و هر دو شروع کردند با هم به شنا رفتن
✨فرد عرب بعد از تعدادی شنا رفتن خسته شد و افتاد ولی عزیز همچنان شنا می رفت و ادامه می داد. عرب با چشم های گرد شده و دهن باز مانده بود از این همه قدرت بدنی و آمادگی جسمانیه عزیز.
💫سرانجام ما رفتیم و پایان مسابقه را به عزیز اعلام کردیم و دیگر نذاشتیم ادامه دهد. شخص عرب با تعجب سوال کرد که همه شما اینجوری هستین؟؟!!
✨من هم با خنده گفتم که این هنوز پیرمرد ماست...
✍روایتی از همرزم شهید عزیزآبادی
🆔@noqteh_vesal🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واےاگرخامنهاےحڪمجهادمدهد...!
به مناسبت #روز_دانشجو 💐
🆔 @noqteh_vesal 🌹
◼️وقت اسم فکه را میشنوی یاد تشنگی غربت میافتی...
یاد شهدایی که پنج روز با لبِ تشنه گفتند:
"فدای لب تشنهات پسرِ فاطمـــه"💔
اینجا برای بچهها، روضه عطش بخوانید...!
اینجا می شود #ابراهیم_هادی را حسکرد... !
همان کسانی که مانندِ اربابشان تشنه لب شهید شدند...🥀
همین بس که امام در وصفشان فرمود:«شهدای گردان کمیل،حنظله جزءفرشتگان و ملائکةالله هستند.»✨
ما ملت امامحسینیم
🆔 @noqteh_vesal🌹
🌸 #دوران_جوانی
❤️ الگو برداری از شهدا
🔸شهید سلطانی هرگز دست از کارهای فرهنگی برنداشت...
وی با پشتکار و تلاش فراوان توانست
بدون ثبت نام در کلاس های مداحی
مداحی و مدیحه سرایی و ذکر مصیبت اهل بیت(ع) میکرد❤️
🔸در ولادت ها و شهادت های ائمه اطهار(ع) فعالیت بسیاری داشت...
و پس از گذشت چند سال تلاش و کار و کوشش و خدمت به پدر و مادر و خانواده دست برنداشت و همیشه در خدمت خانواده بود.😊
🔸شهید سلطانی پس از بازگشت از سوریه به درخواست خانواده ازدواج کردند و مراسم نامزدی برپا شد...✅
و پس گذشت 6ماه از زمان نامزدی وی
حال و هوایی جبهه ها را داشت...
🔸و میگفت باید برم دوستانش میگفتند #ابوذر برادر تو تازه نامزد کردی کجا میخوای بری❗️
🔸شهید سلطانی میگفت: زندگی من بدون #عشق حضرت زینب س معنا ندارد، زندگی را حضرت زینب (س) بهم هدیه داده عشق #شهادت در این راه چیزی دیگر هست...
حرم بی بی در خطر هست و من نمیتونم راحت بشینم....
🔸پس از رشادت ها و دلاورمردی هایش و در تاریخ1395/4/1 روز ولادت امام حسن مجتبی(ع) و به قافله شهدای مدافع حرم پیوست...💔
🆔 @noqteh_vesal 🌹
🍃خانطومان چند روز بود برای پانسمان زخم پهلوش پیش ما میاومد، بهش میگفتیم برات کاور دارم درست سایز تنت،گرم و نرم، میخندید و اکثر اوقات از دستم درمیرفت خدا میدونست که با دیدنش چه انرژی ما میگرفتیم😁
🍃تو این گیرودار چشمم خورد به انگشتر دستش، گفتم: مومن تو که میخوای کورنت نوش جان کنی لااقل انگشتر و بده، راضی نمیشد. میگفت: نمیشه.🙄
🍃تو اون مدتی که تا قبل از مرخصی آمدنش همش راجع به انگشترش حرف میزدم، از شهادت و انگشتر و سیدابراهیم، یه روز اومد، بدون اینکه من بهش بگم، گفت: داداش انگشتر مال تو، فکر کردم تو معذوریت قرار گرفته گفتم:نمیخواد، گفت: نه جان تو، از دستش درآورد و انگشتم کرد بقیه بچهها کر کشیدن فضا عوض شد.😄
🍃من انگشتر فیروزهای که از مشهد گرفته بودم و متبرک به حرمهای مختلف شده بود و تقدیمش کردم، بعد ازاینکه رسید ایران بهش تماس میگرفتم و احوال پرسی، یه روز گفت: انگشتری که به من دادی و دادم به کسی، اصلا بهم برنخورد چون به هیچ چیز دلبسته نبود، فلسفه مقاومتش برای ندادن انگشتر به خاطر این بود که انگشتر و از حاج قاسم سلیمانی زمان آزاد سازی خان طومان گرفته بود.💔
🎙راوی: همرزم شهید
🌹به مناسبت شهادت #شهید_مدافع_حرم_مرتضی_عطایی
🆔 @noqteh_vesal 🌹
🌹 #شهید_ابوذر_امجدیان
🍃 زمانی که از سر کار با موتورش برمیگشت من همش منتظر بودم که صدای موتور ابوذرو بشنوم برم کنار آیفون تا زنگ و بزنن
با اینکه کلید خونه همراهش بود اما دوست داشت که من در خونه رو براش باز کنم وارد خونه که میشد با اینکه میدونستم خیلی خسته ست اما وارد خونه که میشد آنچنان انرژی داشت و همش میخندید دیگه خستگی در ایشون احساس نمیکردم
🍃 میگفت خانومم من چایی رو دم میکنم ولی دوست دارم شما واسم چایی بیاری چایی دست شما یه مزه دیگه ای داره دوست داشت همش کنارش بشینم و ازش دور نشم حتی آشپزخونه هم که میرفتم میومد کنارم و کمکم میکرد
میگفت کنارم نیستی دلتنگت میشم💔
توی کارای خونه خیلی کمکم میکرد نمیذاشت زیاد کار کنم بعضی وقتا یا باهم ظرف میشستیم یا اینکه نمیذاشت من بشورم خودش همه ظرفارو میشست میگفت کمی استراحت کنم بعدش بریم بیرون.
اکثرا پارک میرفتیم
با اینکه زندگی ساده ای داشتیم ولی خیلی خوشبخت بودیم
با موتور همه جا را میگشتیم
✍ راوی: همسر شهید
🆔 @noqteh_vesal🌹
گام برداشتن در #جاده_عشق
هزینه میخواهد!
هزینههایی که انسان را
عاشق...
و بعد..
#شهید میکند!🕊
#شهادت_گوارایوجودت
تصویر چهارده شهید مدافع حرمی که در روز ۱۶ آذر ماه به فیض شهادت نائل آمدند ...
هدیه کنیم صلواتی نثار اروح مطهرشان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🆔 @noqteh_vesal 🌹
🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
ایام نوروز سال ۱۳۹۵ عباس در سمنان مانده بود. پنجشنبه شبی بود که همراه عباس چند جا به عید دیدنی رفتیم.👫
آخر شب هم به خانه مادربزرگم آمد. موقع خواب گفت: «من میخوام صبح برم دعای ندبه»✋🏻
گفتم: «الان ساعت ۲ نصفه شبه! همهمون خستهایم، یه شبم اومدی خونه مادربزرگم...فردا نرو با هم صبحانه بخوریم...»🍞🍳
عباس گفت: «حالا باشه!»
صبح که بیدار شدم، دیدم عباس نیست...😐
🔖همسر شهید
🆔 @noqteh_vesal🌹
#یک_پیشنهاد
#مطالبهگری
🔸️مطالبه حداکثری برای #انتقام_سخت مسئولین نظامی کشور👌
پیشنهاد میشود جهت مطالبهگری پاسخ کوبنده به عاملان ترور شهید محسن فخری زاده و سردار دلها، عکس فوق را به عنوان تصویر #پروفایل خود قرار داده و در #استوریها و #صفحات_مجازیتان منتشر بفرمایید🚀
▪️انتقام سخت، پشتوانه مردمی میخواهد!!
🆔 @noqteh_vesal🌹
☀️#امروز:
دوشنبه ١٧ آذر ۱۳۹۹
میلادی:monday _ 7 Dec 2020
قمری: الاثنين _ ٢١ ربيع الثاني ۱۴۴٢
🌷امروز متعلق است به:
🔸امام حسن(ع) و امام حسین (ع)
💠 ذکر امروز:
یاقاضی الحاجات (۱۰۰مرتبه)
🗓مناسبتها:
🔸 روز جهانی هواپیمایی ✈️
🆔 @noqteh_vesal 🌹
#کرامت_شهدا
○مادر در خواب پسر شهیدش را میبیند. پسر به او میگوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی میخوای برات بفرستم؟😊
○مادر میگوید: «چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میرم، همه قرآن میخونن و من نمیتونم بخونم خجالت میکشم. میدونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون.».😢
○پسر میگوید: «نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!»بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد.
○قرآن را بر میدارد و شروع میکند به خواندن. خبر میپیچد.❤️
○پسر دیگرش اینرا به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح میکند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند.
○حضرت آیتالله نوری همدانی نزد مادر شهید میروند. قرآنی را به او میدهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛ اما بعضی جاها را نه.🤔
○میفرمایند:«قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!».مادر شهید شروع میکند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط.😊
○آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را میبوسند و میفرمایند:«جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.».رستگار
شهید حاج کاظم رستگار🌹
🆔 @noqteh_vesal🌹
🌺 هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شوید🌺
1⃣4⃣1⃣ شهید محمدحسین ممقانی
در یکم اسفند ماه 1338 در شهر ممقان دیده به جهان گشود. او از کودکی، یار و یاور خانواده بود و از هیچ کوششی در جهت کمک به اقتصاد خانواده دریغ نمی کرد. تحصیلات دوره های ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خود انجام داد؛ و تحصیلات دوره ی متوسطه را در هنرستان صنعتی تبریز به پایان برد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، وارد سپاه پاسداران انقلاب شد. پس از به پایان رسانیدن دوره پزشکیاری، در دی ماه 1358 جهت مبارزه با فتنه انگیزان، راهی شهرستان پاوه شد. او در تمامی عملیات های آزادسازی شهرهای کردستان در کنار سردار احمد متوسلیان به نبرد با ضد انقلابیون پرداخت. وی که از دست پروردگان حاج احمد بود، به همراه او به جبهه جنوب رفت و در تشکیل تیپ 27 محمد رسول الله (ص) او را یاری داد. در این تیپ، از سوی حاج احمد، مسئولیت (واحد بهداری) به عهده ی او قرار گرفت.
نخستین عملیات تیپ27، نبرد (فتح مبین) بود. در این نبرد(محمدحسین)، مجروح گردید. عملیات های بیت المقدس، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر1، والفجر4، خیبر، بدر ووالفجر8، شاهد تلاش ها و جانفشانی های سردار ممقانی بودند.
سرانجام سردار محمدحسین مردی ممقانی، دلیر مردی از خطه ی آذربایجان درسیزدهم تیرماه 1365 در عملیات کربلای1، برای آزادسازی شهر مهران به اسطوره های عرشی پیوست.
✅ @noqteh_vesal🌹
شما هم برای معرفی شهید فامیل، آشنا یا مورد علاقه ی خود به خادم کانال مراجعه فرمائید.