یک لحظه از نگاه تـ❤️ـو
کافیست تا دلم
سودا کند دمی
به همه جاودانه ها
سلامحضرت عشـ❤️ـق ....
#سلام
#شعر_مهدوی
#امام_زمان
@nourolmahdi1397
🔶 #حدیث_روز
🌷امام علی علیهالسلام :
🔴من ساءَ خُلُقُهُ ضاقَ رِزقُهُ؛
🔵آنكه اخلاقش بد باشد، روزىاش تنگ میشود.
📚 غررالحكم، ح ۸۰۲۳
🆔 @nourolmahdi1397
✅ گاهی آدم هنگام گرسنگی با یه نون مشکل رو حل میکنه.🥖🍞
حالا با توجه به چهار تا نون میشه جلوی کلی مشکل رو حل کرد و به آرامش رسید.😌😌😌😌
اینهم چهار نون راهگشا؛
٫ نبین
' نگو
'نشنو'
نپرس
🌹 اول : نَبین
۱- عیب مردم را ، نبین
۲- مسائل جزئی در زندگیِ خانوادگی را ، نبین
۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام میدهی ، نبین
۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی ( اصل تغافل )
🌹🌹 دوم : نَگو
۱- هرچه شنیدی ، نگو
۲- به کسی که حرفت در او تأثیر ندارد ، نگو
۳- سخنی که دلی بیازارد ، نگو
۴-هر سخنِ راستی را هرجا ، نگو
۵- هر خیری که در حق دیگران کردی ، نگو
۶- راز را نگو ، حتی به نزدیکترین افراد
🌹🌹🌹سوم : نَشنو
۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد ، نشنو
۲- وقتی دو نفر آهسته سخن می گویند سعی کن نشنوی
۳- غیبت را نشنو
۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی ( اصل تغافل )
🌹🌹🌹🌹چهارم : نَپرس
۱- آنچه را که به تو مربوط نیست ، نپرس
۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد ، نپرس
۳- آنچه باعث آزار شخص می شود ، نپرس
۴- آن پرسشی که در آن فایده ای نیست نپرس
۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود ، نپرس
💐💐🌹💐💐
التماس دعای ویژه🤲🏻
@nourolmahdi1397
.
🌿حكايت شنيدني مرد خدايي كه يك شبه حافظ كل قران شد
📖 کربلایی کاظم در سال 1300 هجری قمری در روستای ساروق اراک بدنیا آمد و در همان روستا هم زندگی میکرد. سواد خواندن و نوشتن نداشت که داستان حافظ قرآن شدن او در دوران جوانیش اتفاق افتاد.
او در روستا مشغول کار کشاورزی بود، در آن سال یک روحانی جهت تبلیغ و بیان احکام حلال و حرام به روستا آمده بود و در منبر و سخنرانی خود از خمس و زکات، مسائلی را گفت و توضیح داد که کسانی که گندم و جو و... آنها به حد نصاب برسد و زکات و حق فقرا را ندهند، مالشان مخلوط به حرام میشود و اگر با عین پول آن گندمهای زکات نداده، خانه یا لباس تهیه کنند، با آن لباس و در آن خانه نمازشان باطل است، مسلمان واقعی باید به احکام الهی و حلال و حرام توجه کند و اهمیت دهد و زکات مالش را بدهد.
(کربلایی) کاظم چون میدانست، صاحب زمینی که در آن کار میکند، مقید به پرداخت زکات و حق فقرا نیست، به این فکر فرو رفت که پس مال او مخلوط به حرام و زندگی او با پول حرام مخلوط یا شبههناک است. این مسئله را با صاحب زمین، در میان گذاشت و از او خواست تا او زکات مالش را پرداخت کند ولی او زیر بار نرفت.
از این رو کاظم تصمیم گرفت از آن روستا هجرت کرده و درجای دیگر مشغول کار شود که اجرت او حلال و پاک باشد. چند سالی خارج از آن روستا به فعالیت پرداخت تا این که از او خواستند به روستای خود برگردد.
به روستا برگشت و زمینی با مقداری گندم در اختیارش گذاشتند تا خودش مستقل کشاورزی کند، او همان سال اول نصف آن گندم را به فقرا داد و نصف دیگر را در زمین کاشت و خدا به زراعت او برکت داد، به حدی که بیش از معمول برداشت کرد و از همان سال بنا گذاشت که نیمی از برداشت خود را به فقرا بدهد و (با اینکه مقدار زکات یک دهم و یا یک بیستم است) هر ساله نصف محصول خود را به فقرا و مستمندان میداد.
یک سال هنگام برداشت محصول، پس از چند روز که خرمنش را کوبیده بود که مشغول باد دادن خرمن شد تا کاه آن جدا شود.
نزدیک ظهر شد، باد متوقف و هوا گرم شد و نتوانست به کار خود ادامه دهد، مجبور شد به خانه برگردد. در راه یکی از فقرای روستا به او میرسد و میگوید: امسال از محصولت چیزی به ما ندادی و ما را فراموش کردی!
کاظم به او میگوید: خیر! فراموش نکردم ولی هنوز نتوانستم محصولم را جمع کنم. او خوشحال میشود و به طرف ده میرود اما کاظم دلش آرام نمیگیرد و به مزرعه برگشته، مقداری گندم با زحمت زیاد جمع آوری میکند تا برای آن فقیر ببرد.
قدری علوفه برای گوسفندانش میچیند و گندمها و علفها را بر دوش میگذارد و روانه دهکده میشود. به باغ امامزاده مشهور به هفتاد و دو تن که محل دفن چند امامزاده است، میرسد. برای استراحت روی سکویی کنار درِ باغ امامزاده مینشیند و گندم و علوفه را گوشهای میگذارد و به فکر فرو میرود.
چند لحظه بعد دو جوان بسیار زیبا و جذاب را میبیند که به طرف او میآیند و وقتی به او میرسند، میگویند: کاظم! بیا برویم در این امامزاده فاتحهای بخوانیم!
کاظم میگوید: میخواهم به منزل بروم و این علوفه را به منزل برسانم.
آنها میگویند: خیلی خوب، حالا بیا تا با هم فاتحهای بخوانیم.
آنها از جلو و کاظم دنبال آنها به سوی امامزاده روانه میشوند، ابتدا به امامزاده نزدیکتر میشوند و فاتحهای میخوانند و آنگاه به امامزاده بعدی میروند و داخل میشوند. آن دو نفر مشغول خواندن ذکرهایی میشوند که کاظم نمیفهمد، ناگهان کاظم متوجه میشود که در اطراف سقف امامزاده کلمات روشنی نوشته شده است و یکی از آن دو به او میگوید: چرا چیزی نمیخوانی؟ او جواب میدهد: من سواد ندارم، آن جوان میگوید: باید بخوانی، آنگاه دست به سینه کاظم میگذارد و فشار میدهد و میگوید: حالا بخوان. کاظم میگوید: چه بخوانم؟ آن آقا آیهای را میخواند و میگوید: اینطور بخوان!
کاظم آیه را میخواند تا تمام میشود . بعد برمیگردد که به آن آقا حرفی بزند یا چیزی بپرسد که میبیند کسی همراهش نیست و خودش تنها در حرم ایستاده و ناگهان دچار حال خاصی میشود و بیهوش روی زمین میافتد.
هنگامی که به هوش میآید، احساس خستگی شدید میکند و به این فکر فرو میرود، که اینجا کجاست و او در این جا چه میکند؟
آنگاه از امامزاده بیرون میآید و بار علوفه و گندم را برمیدارد و روانه دهکده میشود ولی در میان راه متوجه میشود که چیزهایی را میخواند و سپس داستان آن دو جوان را به خاطر میآورد و خود را حافظ تمام قرآن مییابد.
*مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری که از مراجع بزرگ روزگار خود بود و نماز باران او مشهور است، از کربلایی کاظم آزمون مفصلی گرفت و در نهایت از وی خواست تا سوره بقره را از آخر به اول به طور معکوس بخواند. و او براحتي خواند.
🌴☘🌲🎋🍃🌿🥀🎄🌱
@nourolmahdi1397
صدا ۰۱۰.m4a
5.5M
سخنرانی کوتاه امام جمعه شهرجورقان در ماه مبارک رمضان مورخه 99/2/18
موضوع : دراحکام الهی نباید گزینشی برخوردکنیم.
@nourolmahdi1397
رهبر انقلاب: وقتی میتوانیم ماهواره به فضا بفرستیم یعنی جهش تولید هم شدنی است
رهبر معظم انقلاب اسلامی:
🔹 متأسفانه عدهای در کشور به طور دائم میگویند نمیشود و نمیتوانیم در حالیکه میتوانیم و دلیل آن هم این است که ما وقتی میتوانیم یک ماهوارهبر را با سرعت ۷۵۰۰ متر بر ثانیه به فضا پرتاب کنیم و ماهواره را در مدار قرار دهیم و یا در صنایع دفاعی آن پیشرفتهای بزرگ را داشتهایم؛ پس در تولید هم میتوانیم به جهش دست یابیم.
🔹 آن ذهن و فکری که میتواند ماهواره را تولید کند و برای ارسال ماهواره بعدی در مدار ۳۶ هزار کیلومتری هدفگذاری کند، قطعاً چنین روحیه، ابتکار و خلاقیت برای تولید خودرو با مصرف ۵ لیتر بنزین در یکصد کیلومتر و در دیگر بخشهای تولید نیز دارد. ۹۹/۲/۱۷
@nourolmahdi1397
#شکرگزاری
#نگاه_توحیدی
یکی از بیمارىهاى خطرناک، مرضى بىصداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد و اما مىتواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید. این بیماری، مرض « عادىشدنِ نعمت » است!
این بیمارى چهار نشانه دارد👇
۱ـ اینکه نعمتهاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [ شکرگزارى ] در قبالش نداشته باشى، گویى این که حقى کسب شده!
۲ـ این که وارد خانه شوى و همهى اعضاى خانواده در سلامتى بسر برند، اما « شکر خدا » را به جاى نیاورى!
۳ـ وارد بازار شوى و خرید کنى و مایحتاج زندگى را در چرخ دستى بگذارى و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگزار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى.
۴ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى!
خدایا مراقبمان باش اینگونه نشویم!
#آمین_یا_رب_العالمین
خدایا بابت همه چیز متشکریم
#درس_اخلاق
@nourolmahdi1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه است و ياد درگذشتگان 😔
🖤 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ🖤
🙏
✨جهت شادی روح تمام مسافران آسمانی بخصوص:
مرحوم قنبر علی صمیمی، گوهر طوطی، زهرا صمیمی، معصومه خاتمی، فاطمه نوری، بیگم سلطان هدایتی، میرزاعلی رضایی، حاج احمد طاهری، محمد تقی نوری، شمسی طاهری، علی صفدری، مهری طاهری، مه لقا شکوهی، فاطمه و نرگس اقلیمی، قمر طاهری، هاجر سلطان عظیمی، اکرم علی اکرمی ، محمد مهدی هدایتی. نرگس خاتون امینی . ربابه عزیزی. کبری علیاری، سکینه وهمیه خدادادی، غلامحسین علیشاهی، زیبا علیشاهی، یوسف و یعقوب فرجی، علی افخمی، محمد روحی، زهرا نجار، مریم امینی، طاهره رضایی،ابن یامین سلطانی، صدیقه سلطانی.
فاتحه ای قرائت کنیم🙏
"روحشون قرین رحمت الهی باد 🙏
خدایا مارو ببخش و بیامرز.
@nourolmahdi1397
■توکل به خدا...
شهیدحسن باقری:
"همه ی شرایط رابسنجید،امابدانیدآنکه بکارمانتیجه میدهددست عنایت خداست.ازتوکل بخداوتوسل غافل نشوید.اگرهم کم کاری کنیم،بایدجوابگوی خون شهداباشیم."
#بازشب جمعه ویادشهدا۱۴صلوات 🙏🙏
@nourolmahdi1397