است. اگر طرف را باطل فرض نمودیم حتماً رقابت و رسمیت یافتن وی را نیز نمیپذیریم، تا چه رسد که رهبری از باطل مدنظر ما حمایت کند.
۴- تنوع ورودیهای اطلاعات و تلنبار شبهات: در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات راههای دریافت اطلاعات از حالت خطی خارج شده است. صدها گزاره کذب و صدق روزانه نیروهای انقلاب را احاطه میکند. قبلاً نوشتهام که حتی منافقین متناسب با ذائقه حزبالله تولید پست و محتوا میکنند و بعضاً خوشایند حزبالله قرار میگیرد، چون احساس میکنند حرف خودشان است. حتی علیه رئیسجمهور یا معاون اول (حضور خواهرزادههای جهانگیری در نیشکر هفتتپه) یا رئیس فعلی مجلس محتوا تولید و با ذائقه ما چفت میکند و طبیعی است که اگر این محتوا به باور تبدیل شود و رهبری در نقطه مقابل آن سخن بگوید بعضاً قابل هضم نیست.
۵- اخبار محفلی: رهبری بارها گفتهاند که یا بنده مطلبی را نمیگویم یا اگر بگویم در باطن طوری دیگر نخواهم گفت. بعضاً روایتهای رسمی و غیررسمی از رهبری خلط میشود و به تزاحم و تضاد میرسد. به همین دلیل چاره این است که «محفلگریز» باشیم و سامانههای رسمی متعلق به رهبری و سخن مستقیم ایشان را شاخص قرار دهیم و تمام.
۶- حس بدبینانه نسبت به ورودیهای رهبری: برخی حزباللهی و ایضاً دیگران بعضاً مواضع و تصمیمات رهبری را ناشی از دریافت اطلاعات اشتباه میدانند و به اعضای بیت بدبین میشوند (البته هر جا مواضع رهبری با آنان همسو باشد، چنین فکر نمیکنند)، اما خوشبختانه ورودی اطلاعات رهبری چندوجهی و چندلایه است و اعلام نظر ایشان مبتنی بر تقاطعگیری همه ورودیهاست. البته بدبینی به دفتر یا بیوت امری قدیمی و مسبوق به سابقه است که درباره امام و دیگران نیز طرح بوده است، اما مقام معظم رهبری همه آن تجربیات منفی و مثبت و قضاوتها را شنیده و دیدهاند. نگارنده معتقد است این باور در ذهن هرکس باشد اشتباه است.
۷- مطالبه استصواب از فرامین رهبری: این سؤال درباره وضعیت حال کشور یا برجام زیاد طرح میشود که «چرا رهبری کاری نمیکند؟» در نقطه مقابل آن برخی اصلاحطلبان نشاندار معتقدند رهبری همهکار است و اصلاً دولت هیچکاره که البته غرضآلودگی آنان محرز است. نیت حزبالله خیر است، اما به سازوکار چفت و بستهای حقوقی حاکمیت کمتر توجه میکند. در دیدار رمضانیه امسال دانشجویان با رهبری، ایشان در پاسخ به دانشجویی درباره برجام فرمودند که شما دیدید که من شرایط را نوشتم، اما در عین حال به آن دانشجو متذکر شدند که این طور نیست که اگر انجام نشد رهبری کاری کند. یعنی تدابیر رهبری (به جز حکم حکومتی) استصواب ندارد و هر کس مقید به شرعی بودن آن باشد تمام تلاش را میکند، اما بعضاً همان حرف را به عنوان «حرفخوب» تکرار میکنند و در عمل خبری نیست. رهبری در این موارد به قوه قهریه متوسل نمیشود، بگیر و ببند ندارد. امیرالمؤمنین هم دچار این مسئله بود که «کسی که به رأیش عمل نمیکند تدبیرش بیفایده است»
۸- پذیرش استدلال به جای نقل و تعبد: اگرچه جوانان مؤمن به انقلاب اسلامی (نسل حاضر) جزو بهترین جوانان کشور و جهان هستند، اما این واقعیت وجود دارد که بعضا تنشان به تن روشنفکران خورده است. مواجههشان با رهبری با مواجهه نسل ما با امام و رهبری قدری متفاوت است، استدلال را میپذیرند نه نقل را. روش استدلالی را با روش تعبدی میآمیزند. به همین دلیل بعضاً به بهانه عدالتخواهی و دوآبشخوری دیدن ولایت و عدالت، چند پله از رهبری جلوتر میروند و مطلوبگرایی حداکثری آنان را به مسیرهای باریک میرساند که نهایتاً به بنبست ختم میشود.
۹- معذوریت رهبری در بیان: حضرت امام فرمود: «گفتن حقایق از یکسو و نیفتادن سوژهای به دست دشمنان از سوی دیگر کار آسانی نیست»؛ بنابراین رهبری در فضای عمومی کشور همه چیز را نمیتوانند بیان کنند، زیرا فقط ملت شنونده نیستند. در اینجا اگر حزبالله با سیره ۳۰ساله و منظومه تحلیلی رهبری زندگی کرده باشند، جهت ایشان را به راحتی درک میکنند و دچار اشتباه در فهم و قضاوت نمیشوند.
۱۰- اشراف رهبری و ضعف اطلاعات دیگران: بعضاً برای حزباللهیها مطلوب است رهبری فلان سخن را بگویند یا فلان تصمیم را بگیرند، اما چنین اتفاقی نمیافتد، مثلاً حتی بدون توجه به سازوکار قانون اساسی میگویند: «چرا رهبری روحانی را برکنار نمیکند؟ چقدر صبر کنیم.» فرق رهبری با این جماعت اشراف بر محدودیتها، ملاحظات، تنگناها، تاکتیکهای دشمن، پیامدهای بعدی، جابهجایی محاسبات خود و دشمن و دهها مؤلفه دیگر است که از زاویه تکمنظری یا تکبعدی ما مغفول است. وقتی کسی مطالبه استعفای دولت یا استیضاح رئیسجمهور را اکنون طرح میکند، معلوم است که تک منظری به موضوع نگاه میکند و حتی بیدولتسازی در کشورهای همسایه را نیز نمیتواند ببیند. فهم خطی از پدیدهها آفت بزرگی است. تغییرات، تصمیمات و تحولات بزرگ را نمیتوان صرفاً تکبعدی دید، اج
تماعی دید، اما امنیتی ندید، اقتصادی دید، اما سیاسی ندید، فرهنگی دید، اما سیاسی ندید. رهبری با همه این ابعاد تصمیم میگیرند، اما ممکن است ما صرفاً برای راحت شدن از درگیری ذهنی خود مطالبهای داشته باشیم و دیگر هیچ.
۱۱- مصلحت و حکومت: در ده، دوازده سال اخیر بازی با مفاهیمی مانند مصلحت و عدالت، عدالت و ولایت به ذهن برخی جوانان تزریق شد و بدون توجه به تقدمها و تأخرها و لزوم و وجوب حکومت بر دیگر مؤلفه ها، بازیهای سیاسی و فکری متنوعی طراحی شد. ورود نگرش روشنفکرانه به این منازعه صحنه را آلودهتر و رادیکالتر کرد و گویی باید رهبری با آنچه ما در ذهن ساختهایم یا دیگران برایمان پرداختهاند همسو گردد وگرنه یک جای کار اشکال دارد.
آنچه مهم است اینکه گذر زمان اصلاحگر است. آنان که در قضیه بنیصدر یا پایان جنگ، امام را شماتت میکردند، اکنون میستایند و مَثل داستان آنان مَثل داستان خضر و موسی است. آنان که رهبری را به خاطر عدم ورود به جنگ با طالبان یا عدم ورود به جنگ با امریکا - به نفع صدام- شماتت میکردند، اکنون حتی خجالت میکشند خود را صاحب آن مطالبه بدانند. آنچه طبیعیتر مینمایاند، مطالعه سرنوشت صحابه و یاران و سرداران پیامبر اکرم (ص) است که تا سال چهلم هجری امثال عمار تکستاره بودند. همه یا جلوی علی (ع) ایستاده بودند یا او را رها کردند و رفتند. اینکه میگویند تاریخ معلم انسانهاست یعنی همین.
بصیرت جوانان.pps
38.9M
✳️ پاورپوینت بصیرت جوانان شامل چهار بخش هدف زندگی،ولایت الله،جریان نفاق،غرب شناسی
📚کانال بانک پاورپوینت👇
@bankpowerpoint
✳️برای دوستان خودفورواردکنید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•