#پیاممخاطبین
سلام وقت بخیر
من نشریه هارو پرینت گرفتم و قراره تو مسجد محله پخش کنم و تو خونه ها بندازم (که حالا عکس و فیلماشو میفرستم )
اما خواستم بگم من دستگاه پرینتر دارم
اگه از دوستان همشهری تو "سمنان" کسی برای پخش اوکی بود و نمیتونست پرینت بگیره من انجام میدم براش
آیدی تلگرام: @ftmeza1379
این پیام یکی از معترضین هست که با دیدن این نشریه این نظر رو داده (نظرش عوض شده) به توزیعکننده نشریه👆
#پیاممخاطبین
سلام
در رابطه با نشریه هاتون
امروز توی هنرستان دم در تمام کلاسا چسبوندم
کاری ندارم که چادرمو زنگ تفریح لگد کردن
زنگ زدن مامانم گفتن داره اغتشاش میکنه
و ۳ روز اخراجاز مدرسع خوردم
ولی همه همش میارزید به دیدن این پیام
اصلا با یه دل خوش شروع میکنم دوباره روی دیوار همه مدرسه ها میچسبونم
اجرتون با سیدالشهدا :)
|🔎 @nufoozi_ir |
#پیاممخاطبین
آقا خواهش میکنم این پیامو تو کانال بذارید نیازه
اگر پسر دبیرستانی شهر اصفهان هست برای چاپ شب نامه تصمیمی داره پیام بده میخوام ارزون چاپ عمده اقدامی کنیم
اینم آیدی amir_13571400@ (ایتا)
#پیاممخاطبین
خواستم بگم مشهد هر کی هر چند تا پرینت و پخش کنه هزینه اش با من
پیام به: @Ruze_pasokh
#پیاممخاطبین
وقتی نونوای محل نشریه ما رو دید و یهویی گفت...
پ.ن: بصیرت و بینش به سواد نیست. چه بسا باسوادهایی که فهم و بینش ندارن. دانش لزوماً بینش نمیاره.
خداقوت بچهها👌🙏👋
گل کاشتید🌹💚
|🔎 @nufoozi_ir |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادمون نمیره کانالای انقلابی که پای کار اومدن و حامی اسلام و انقلاب بودن🙏🌹 یادمون نمیره کانالایی که کنارمون بودن💚 کنار مردم
|🔎 @nufoozi_ir |
سلام
نشریه رو چاپ کردیم فردا هم پخش میکنیم انشالله✌️🏻
اما بازم قراره چاپ کنیم به تعداد زیاد .
#پیاممخاطبین
|🔎 @nufoozi_ir |
دوستان عزیز!
از امشب سعی کنید کاغذها رو داخل خونه نندازید دیگه. چون دیگه شبنامه نیست و رسماً یه نشریه بصیرتی شده، در فضای عمومی پخش کنید، دست مردم بدید، مغازهها، کسبه و...🙏
|🔎 @nufoozi_ir |
دربارهٔ امروز (۷ آبانِ ۱۴۰۱):
ساعت ۸ از خونه اومدم بیرون. مسیر کتابخونه. هوا سرد نه اما خنک بود. وجودم، پر از هیجان و خجالت!
اولین کافینت که به چشمم خورد. ۵۹ تا لطفاً. ممنون. کنجکاوی رو تو چشاش میدیدم. سکوتِ من هدیه به چشمایِ پرسشگرش.
به راه افتادم. هنوز یخم باز نشده بود و دستم به کار نمیرفت! رسیدم به مرکز بسیج. من این طرف خیابون سمت پارک، پایگاه اون طرف. خدایا به امید تو...
سلام، بفرمایید. پسره گفت: سلام ممنون، چی هست؟ -شبنامه :) +جالبه، از کجا؟ -نیروهای حزباللهی، خودجوش و مردمی :) +خوبه، ما هم میزنیم ازش... با تعجب گفتم واقعا؟! گفت آره، چرا که نه، خیلی خوبه این... با شوق گفتم: خیلی ممنونم! پخش هم میکنید؟ +خیالتون راحت، نوشته شبنامه ۱، ۲ هم داره؟ -آره البته که داره، آیدی چنل اون گوشه نوشته شده... +آها آره حله، اگه میخواید شماره بدید تا در جریان بزاریمتون؟ -نه ممنونم، همین که خودتون چاپ و پخش کنید، عالیه... آخه دست تنها بودم! یاعلی. +خدا به همراهتون، یاعلی.
اومدم بیرون. تو پوست خودم نمیگنجیدم. رو ابرا. انگاری سوار بر موج. پر امید. پر انگیزه. پر عشق!
دست بردم یه کاغذ آوردم بیرون. از رو به رو یه خانوم چادری میاومد. چشم تو چشم. با صدایی لبریز از هیجان. سلام بفرمایید. +ممنون. رد شد. رفت. نفس عمیق کشیدم. صلوات!
یه برگه دیگه در آوردم. دو تا پسر. حدوداً ۲۵_۲۶ ساله. چهرههاشون مذهبیطور نبود. به نام الله. صدا رسا و سرشار از احترام. سلام بفرمایید. +سلام مچکرم.
برگهٔ بعدی. چند تا ماشین در امتداد هم. کوچه خلوت. هر ماشین یه برگه. ۵ تا ماشین. ۵ تا برگه.
وارد خیابون شدم. دستم گرم شده بود. تندی برگه در میآوردم و میدادم به مردم. با هر برگه یه صلوات. نادعلی. آرامش. امید تو قلبم پمپاژ میشد. پر شور. ادامه دهنده. خستگی ناپذیر.
نمیدونم برگه چندم بود. یه خانوم از رو به رو میاومد. با همون صدای پر انرژی. سلام بفرمایید. جوابی نیومد. گرفت و رفت. برگشتم به پشت سر نگاه کردم. برگه رو مچاله کرد و انداخت تو خیابون! ایستادم. احساس کردم قلبم مچاله شد! تندی به خودم اومدم. تشر زدم. صلوااااات! اللهم صل علی محمد و آل محمد...
تو مأمور به انجام وظیفه و نه مأمور به نتیجه. محکم. قوی. مطمئن. نبینم ته دلت خالی بشهها! کی هستی؟ من؟ شیعهٔ حیدر کراررررم...
قدم برداشتم. ادامه. برگهٔ بعدی. رسیدم به کتابخونه. کتابا رو تعویض کردم. مسؤل کتابخونه: ۵ تا میبری؟ آره. +آخه ۲ تا کتاب از کتابخونه حاج ملا هادی دستته که. - از اینجا میرم اونجا، تحویل میدم. +فردا عصر نشست داریم، میای؟ - آره میام. یعنی سعی میکنم بیام. آقای رضوی میاد؟ + آره میاد. گفته میام. - پس منم میام! +میبینمت - راستی! بفرمایید. +این چیه؟ - شبنامه +خودت نوشتی؟ - نه. من پخش میکنم. +مراقب باش... - حواسم هست. میچسبونی به در ورودی؟ +نشستم، بیا چسب خودت بچسبون - چسب دارم، این باشه برا تو، به بقیه نشون میدی؟ +آره خودشون میان الان - باشه ممنون. یاعلی +خدافظ!
خلاقیت ادمین مجیب و نصب نشریه تو ایستگاههای اتوبوس و معابر عمومی🙏💚
https://t.me/lmojibl
|🔎 @nufoozi_ir |
سلام
شیراز قراره نشریه روشنگری رو توی مترو پخش کنیم
هر کسی که دوست داره سهیم باشه پیام بده
از چاپ گرفته تا کمک به پخش کردن...
@machayo (ایتا)
#پیاممخاطبین
|🔎 @nufoozi_ir |