eitaa logo
🌹خاطرات اسیر مفقودالاثر اردوگاه تکریت ۱۱🥀
623 دنبال‌کننده
281 عکس
317 ویدیو
13 فایل
💐 یاد باد آن روزگاران یاد باد 💐 خاطرات صوتی دوران اسارت و دفاع مقدس اینجانب محمدعلی نوریان اعزامی از نجف‌آباد اصفهان الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم ارتباط با من: @Mo_Nouriaan_PV313 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 عکس یادگاری. 🌹 سال ۶۹ نجف آباد آزادی از اسارت برادری که من را سر دوش می برد آقای محمدکرباس همسایه و از رزمندگان دفاع مقدس🌹 @nurian_khaterat🌹
باسلام و عرض ادب 🌹 خاطرات دفاع مقدس🌹 قسمت ۳۴🌹 موضوع : بی احتیاطی و شلیک موشک آرپی جی ۷ در چادر😂😂😂 آقایی که شما باشید یک روز قبل عملیات خیبر توی مقر دهلران توی چادر فرماندهی گروهان با یدالله رحیمی و کادر گروهانش نشسته بودیم و سرگرم صحبت و خوردن چایی بودیم 😂 یک موقع دیدیم یا حضرت عباس یک صدای انفجار شدید اومد که چادر ما با میله هاش لرزید 😂 ما به همدیگه گفتم این صدای انفجار از کجا بود؟؟چی منفجرشد؟؟ آقا سریع خودمون رو از چادر گذاشیم بیرون ببینیم کجا؟ چه خبر شده ؟ دیدیم یا خدا دود از یکی چادرهای گروهان ۲ که فرمانده آن شهید پورشبان بود به هوا هست دقیقا چادرشون با گروهان ما حدود ۱۰ متری فاصله داشت و سرو صدای بچه رزمندها بلند شد و داد و بی داد میکردند ما سریع خودمون را رساندیم اونجا ببینیم چی شده دیدیم اِیی وایی یا خداااا نصف یک چادر نیست 😂 تمام بچه های داخل چادر هم موج انفجار گرفته اونهارو 😂 یکی ازبچه ها که موج گرفته بودش درازکش بود و می‌پرید پائین و بالا😂 خدا رحمت کنه مرحوم پدر اکبری که یکی از مسن ترین رزمندها بود یه گوشه نشسته بود و با دستهاش در گوشهاشو گرفته بود 😂 حالا همه جمع شده بودند ببینند چی شده که این انفجار داخل چادر تجمع نفرات رخ داده 😂حالا یکی از بچه رزمنده ها شوخ طبع شده بود و داشت اَدای خبرنگاران رو در می آورد و روی تمسخر گزارش تلویزیونی میداد😂 حالا فرمانده گروهانشون شهید حسین پورشبان هم اومده بود و از تعجب هّنگ کرده بود بابت این اتفاق😂 ما از بچه های اون چادر سوال کردیم چه اتفاقی افتاده؟؟؟ بچه ها گفتند مهرابی ( فامیل یکی از رزمندگان ) داخل چادر موشک آرپی جی ۷ شلیک کرده 😂 مهرابی یکی از بچه های آرپی جی زن اون دسته بود یکی دیگه از رزمنده ها ازش میخواد که به اونم آموزش آرپی جی بده اونم قبول میکنه 😂 داخل چادر مشخصات قبضه آرپی جی رو براش میگه و میگه اینجوری گلوله گذاری می‌کنند !!! طرف هم بادقت گوش میکرده بعد میگه ایجوری هم هدف می‌گیرند و اینجوری شلیک میکنند😂 یه موقع هم شلیک میکنه و موشک میخوره به س راهی بالای چادر و جلوی چادر رو از هم می پاشه به اضافه بِرزنت کف چادر و موشک شلیک شده بین چادرهای گروهان یک فرود میاد!! فقط تنها شانسی که داشته هنگام موشک گذاری روی قبضه ضامن موشک رو نمی‌کشه و کارهای خدا موشک عمل نمیکنه😂😂😂😂 ادامه دارد...🌹 راوی: محمدعلی نوریان🌹 @nurian_khaterat🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شلمچه عملیات کربلای ۵🌹 خط مقدم شلمچه 🌹 شهدای غواص در کانال دشمن با چه آرامشی شهیدشده اند🌹 🌹یاد آن ایام بخیر🌷 @nurian_khaterat🌹
باعرض سلام وادب خدمت تمامی بزرگواران !!!! چنانچه بزرگواران درمورد خاطرات که درکانال بارگذاری میشود نظریا پیشنهادی دارند به بنده در شخصی تذکر دهند ۰۹۱۳۴۳۳۶۵۴۸محمدعلی نوریان🌷🌷🌷🌷
با سلام و عرض ادب 🌹 خاطرات دفاع مقدس🌹 قسمت ۳۵ 🌹 موضوع: بی احتیاطی در دسته ما 🌹 آقایی که شما باشید قبل عملیات خیبر توی مقر دهلران دقیقا روزی که می‌خواستیم حرکت کنیم برای عملیات بیائیم منطقه دستور دادند چادرها و میله های اونها رو جمع کنیم بسته بندی کنیم و با پتو ها تحویل تدارکات گردان بدیم 🌹 حالا اینجای کار ما مسلح به مهمات شده بودیم یعنی هرکسی که هرسلاحی داشت مهمات کافی ولازم رو همراه داشت خلاصه کلام اینکه ما داشتیم پَرهای چادر رو بالا میزدیم که دیگه جمع کنیم بچه ها سلاح و مهماتشون آویز میله چادرها بود ما داشتیم چایی می‌خوردیم بیرون چادر دُورهم نشسته بودیم که یه موقع دیدیم یااااا ابوالفضل یه صدای شلیک گلوله اومد 😂 حالا صدا از ۵ متری ما بود ما به خود اومدیم ببینیم چی شد؟؟؟ و چه کسی شلیک کرد؟؟؟ حالا نگو که تیربارچی دسته ما تیربار گیرینوف اش رو مسلح کرده بوده و از ضامن هم خارج کرده بود😂😂 یکی از بچه ها نمیدونسته که این تیربار مسلحه و از ضامن خارجه !!! شیطنت اش گُل میکنه و یه لحظه دستشو خیلی یواش میزاره روی ماشه تیربار و یواش فشار میده که یه دفعه تیربار شلیک میکنه😂 حالا تیرباری که اصلا روی جایی مستحکم نبوده همین جُوری روی زمین بوده و یه نوار ۲۵۰ فشنگی هم روش 😂 خلاصه ما بلندشدیم ببینیم چی شد و یه موقع فشنگها به کسی اصابت نکرده باشه 😂 حالا یکی از فشنگهای تیربار خورده بود به یکی از نارنجک های چهل تیکه که همراه تجهیزات انفرادی یکی از رزمندها آویزان میله چادر بود😂 نارنجک از هم پاشیده بود اما خدا رحم کرد فشنگ به چاشنی انفجاری نارنجک اصابت نکرده بود بود 😂 این حادثه هیچ گونه تلفاتی نداشت ادامه دارد....🌹 راوی: محمدعلی نوریان🌹 @nurian_khaterat🌹
🌹عکس_یادگاری🌹 دفاع مقدس🌹 من سمت چپ و شهید علیرضا عینی🌹 قبل از عملیات خیبر مقر دهلران🌹 @nurian_khaterat🌹
سلام و عرض ادب 🌹 خاطرات دفاع مقدس🌹 قسمت ۳۶🌹 موضوع: چشمه آب گرم دهلران🌹 آقایی که شما باشید زمانی که توی مَقر دهلران بودیم قبل عملیات خیبر یک شب رفتیم رزم شب . مسیر حرکت ما از ورودی داخل مَقر سمت راست بود حدودای ساعت ۱۲ شب که بیدار باش زدند و ما سازماندهی شدیم تا اذان صبح حرکت کردیم پیاده روی و برای نماز صبح یک جای دستور توقف دادند که می‌خواهیم نماز بخونیم یک جای بود که یک جوب بزرگ آب بود اما چون هوا تاریک بود ماهم با منطقه آشنایی زیادی نداشتیم به ما گفتند از این آب نخورید و وضو که میگیرید مواظب باشید داخل چشمهاتون نره خلاصه ما وقتی که داشتیم وضو می‌گرفتیم من دیدیم آب یه بوی خاصی میده حالت گندیده ای داشت . نماز صبح رو خوندیم به جماعت و یه کم استراحت کردیم هوا روشن شد من دیدیم آب از سمت کوه های اطرف میاد بچه ها گفتند اینجا چشمه آب گرم هست از روی آب بخار بلند می‌شد. اطراف و کناره های جوب هیچ گونه گیاهی وجود نداشت . حتی یادمه کناره های جوب جُلبرگ وجود داشت . تدارکات گردان با ماشین وانت تویوتا صبحانه برامون نان و پنیر آورد . خوب یادمه همراه صبحانه چقندر لبو آشپزخونه لشگر پُخته بود که بهمون دادند بعدش فرماندهان گروهان گفتند هرکس میخواد داخل آب بره اما سر زیر آب نکنید که آب داخل چشمهاتون نره با این حال یکی از بچه ها سهل انگاری کرد و سر زیر آب کرد چشمش آسیب دید که فورا بردندش بهداری لشگر وقتی داخل آب میشدی حدود ۸۰ سانت عمق آب بود ما هم پوتین هامون رو در آوردیم و با لباس رفتیم داخل آب حدود یک ساعتی داخل آب بودیم . وقتی از آب اومدیم بالا دیدیم یواش یواش هرکسی انگشتر نقره دستش بود رنگ نقره ها سیاه شد و حتی سوراخ کمرند فانسخه ها که فلزی بود سیاه شد اونهای که تجربه بیشتری داشتند می‌گفتند این آب درصد گوگرد اش خیلی بالا هست و برای بیماری های پوستی . آب درمانیش خیلی مفیده یادم میاد ما دو الی سه مرتبه اومدیم اینجا کنار آب گرم دهلران ادامه دارد...🌹 راوی : محمدعلی نوریان 🌹 @nurian_khaterat🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مستند_اسارت 🌹 مصاحبه رزمنده رو میبینید که در اسارت دشمن بعثی هست و شجاعانه و از روی ایمان و اعتقاد به نظام چگونه جواب خبرنگار را میدهد🌷 @nurian_khaterat🌹
بیا و بنشین کنار گل - گلریز -[ www.musicdownloader.online ].mp3
3.85M
🌹صدای ماندار🌹 این وقتی از خط پدافندی فاو برگشتیم از بلندگوی گردان پخش میشد در پادگان انبیا شوشتر عجب صفای داشت اون موقع🌷🌷 @nurian_khaterat
سلام و عرض ادب 🌹 خاطرات دفاع مقدس🌹 قسمت ۳۷ 🌹 موضوع : تَک (سرقت ) ناموفق کله پاچه😂 آقا یک شب ازشبهای که در مَقر دهلران قبل عملیات خیبر رفته بودیم رَزم شب در حال برگشت بودیم تقریبا حدود یک ساعت به اذان صبح بود مسیر ما سمت چشمه آب گرم بود اما اونجا نرفتیم همین طور که کُل گردان به یک ستون داشتیم برمی‌گشتیم من دیدم از جلوی من داخل ستون دو نفر از بچه های رزمنده نجف آبادی از ستون جدا شدند و در حال خندیدن شروع به حرکت کردند!! من به بچه های دیگر گفتم اینها چرا از ستون جدا شدند؟؟؟ و کجا میرند؟؟؟ بچه ها با خنده یواش جواب دادند میرند بروند کله پاچه تک (سرقت کنند) بزنند !!! منم خنده ام گرفت . گفتم از کجا؟؟ بچه ها گفتند از گردان مُحرم.🌹( حالا اینجای کار فرمانده گردان مُحرم یدالله رحیمی رفیق خودم بود که بعد دوباره گردانش ادغام شد توی گردان‌های دیگه)🌹 بچه های که رفتند کله پاچه تَک بزنند از قبل بَلد بودند که توی این گردان و کدام چادر کله پاچه دارند از روز قبلش شناسایی کرده بودند😂 وقتی می‌رسند توی تاریکی دَم چادر می‌بینند درب چادر محکم با طناب خود چادر بسته شده از داخل و از بیرون هیچ راه نفوذی نیست😂 از سوراخ چادر نگاه می‌کنند می‌بینند تمام بچه ها خوابند و قابلمه آبگوشت کله سر چراغ درحال پُخت هستش😂 این دونفر به هر مُکافاتی وسختی بوده یواش درب چادر را باز می‌کنند می‌روند داخل چادر😂 همینکه دست میبرند سمت قابلمه و بلند می‌کنند از روی چراغ . یکی از بچه رزمنده ها که خواب بوده بیدار میشه حالا نمیدونم میخواسته بره دستشوی یا بی‌خوابی اش افتاده 😂 چشمش به این دو نفر می اُفته این دو نفر هُول و دستپاچه میشند به این طرف سلام می‌کنند این طرف می‌بینه این دونفر دارند قابلمه آبگوشت کله رو تَک می‌زنند( سرقت میکنند) 😂 شروع میکنه داد و فریاد بزنه که آبگوشت کله رو دزدیدند بلند بشید از خواب .😂 آقا این دو نفر بخاطر اینکه شناسایی نشند قابلمه رو میزارند روی زمین و فرار می‌کنند یه ۳۰ دقیقه ای شد که مادیدیم اومدند !!!بهشون گفتیم پس آبگوشت کله چی شد؟؟؟😂 گفتند عملیات لو رفت ماهم فرار کردیم ادامه دارد...🌹 راوی: محمدعلی نوریان🌹 @nurian_khaterat🌹