eitaa logo
افق معرفت
124 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
182 فایل
ارائه معارف دینی و مطالب اخلاقی و حدیث و احکام و مطالب تفسیری و اطلاعات مفید روز
مشاهده در ایتا
دانلود
453.mp3
2.7M
ترجمه صفحه ۴۵۳
▪️علی علیدوست قزوینی| ۱۳ علت تفاوت زیاد رمضان آن سال ماه مبارک رمضان سال ۶۱ از راه رسید. رمضان سال ۶۱ با رمضان های دیگر متفاوت بود و بچه ها از رهنمود های سید برای بهرمندی ماه مبارک استفاده می کردند حاج آقا چند تا برنامه داشتند: ۱ - نماز جماعت سه وعده ۲ - ظهرها بعد از نماز سخنرانی داشتند که از اتاق های دیگر نیز شرکت می‌کردند . ۳ - ترجمه و تفسیر دعای افتتاح که شب ها برای آسایشگاه خودشان انجام می‌دادند. ۴ - کلاس صرف و نحو که وقت داخل باش برای بچه های اتاق خودشان بود . ۵ - پاسخ به سوالات بچه ها که بیش از ۲۵۰ سوال از ایشان شده بود و پاسخ داده بودند و پاسخ ها مکتوب شده و به صورت جزوه در آماده بود. دیدارهای ابوترابی حلال مشکلات به علاوه دیدار های فردی و گروهی ایشان در طول روز بود که بسیار کار ساز و مفید بود.خیلی از مشکلات بود که با دیدار های ایشان حل می‌شد. قبل از آمدن ایشان جو طرد و تحریم و قهر قطع رابطه در اردوگاه بیداد می‌کرد ولی وجود ایشان سبب شد تا همه مسائل از بین برود. علاوه بر آنچه ذکر شد برنامه فردی ایشان بود در ماه مبارک رمضان که واقعا الگو و اسوه خوبی بود برای کسانی که می‌خواستند خودسازی کنند. همه چیز داشت خوب پیش می رفت . حاج آقا از یک جاسوس یک نیروی وفادار ساخت اوضاع روز به روز بهتر میشد خیلی ها از گذشته خود دست کشیده بودند. فردی که علنا جاسوسی می کرد و بچه ها به او لقب بی ناموس داده بودند حاج آقا بچه ها را از گفتن این کلمه نهی کرد و گفت به ایشان بگویید آقا بجای این لقب از کلمه آقا استفاده کنید مثلا معاذ آقا و بعد خودشان با معاذ آقا مفصل صحبت کردند و خوش بش نمودند کار یه جایی رسید که همین معاذ آقا روز عید فطر آمدند با بچه مذهبی ها داخل آسایشگاه ها دست دادند و روبوسی کردند و در یکی از اتاق ها در حالی که داشت می گفت جهت سلامتی امام خمینی صلوات سرباز عراقی از راه رسید و صدای ایشان را شنید و با تعجب گفت معاذ تو هم داری شعار میدهی!!! و بعد او را با خود به مقر برد ولی معاذ همچنان وفادار بود و با خود من سلام علیک داشت تا این که آزاد شد. اوضاع خوب بود اما آن اتفاق افتاد اوضاع خوب پیش می رفت تا این که ماه مبارک از نیمه گذشت. روز هفدهم ماه مبارک رمضان بعد از نماز ظهر و عصر بود که حاج آقا مشغول سخنرانی بودند و جمعیت زیادی هم داخل اتاق بودند. سرباز عراقی با هدایت یک ایرانی ّبه سمت اتاق آمد و اتاق را پر از جمعیت دید بدون این که چیزی بگوید به مقر رفت. اتفاقا سرهنگ آنروز نبود و معاونش بود سروان سیاه چرده ای بود بدنبال حاج آقا فرستاد و ایشان را بداخل مقر فرماندهی بردند. من پشت سیم خاردار بودم به محض ورود حاج آقا صدای کشیده هایی که به صورت سید نواخته میشد را می شنیدم. بعد از پذیرایی سید را به طبقه بالا بردند, وضع اردوگاه کاملا آشفته بود! واکنش یک پارچه اردوگاه ▪️بغض اردوگاه ترکید و فردای آنروز صبح زود یک بخش اردوگاه را آب و جارو کردند و بعد همه اسرا را جمع کردند یک جا و یک ژنرال آمد برای سخنرانی و شروع کرد بسیار عصبانی و توفنده بنا کرد بد و بیراه گفتن و از بچه ها می خواست که برعلیه انقلاب قیام کنند تا این که رسید بجایی که اسم امام را بزبان آورد او می‌خواست به امام اهانت کند ولی اسرا اجازه ندادند فریاد صلوات همه جا را لرزاند سه صلوات پی در پی همراه با - و اُیّد امام الخمینی و انصر جیوش الحسینی - و این صلوات ها اعصاب ژنرال عراقی را بهم ریخت و عنان سخن از دستش در رفت و بنا کرد اهانت کردن ولی حرفهابش نیمه تمام ماند و رها کرد و رفت فردای آنروز حاج آقا رو آوردند پائین. خدمتشان عرض کردیم شما را که بردند بالا ما می خواستیم یه عکس العملی نشان بدهیم ولی نمی دانستیم چکار کنیم! فرمودند: بهترین کار سکوت بود و شما نباید در چنین مواقعی کاری بکنید که حساسیت عراقی ها زیاد شود. سوال کردیم آیا صدای صلوات ها را شنیدید؟ لبخندی زدند و فرمودند: فکر کنم صدای صلوات شما را مردم موصل هم شنیدند. تبیین نقشه راه و اصول اتحاد و همدلی ▪️بعد از این اتفاق برنامه های عمومی حاج آقا تعطیل شد ولی دیدارها و گفتگو با افراد همچنان ادامه داشت حاج آقا شاید احتمال می‌دادند که ایشان را بزودی از جمع ما جدایش کنند این بود که سعی داشتند تا خطوط اصلی را برای ما ترسیم کنند همه تلاش شان این بود که خط کشی های غلط را از بین ببرند وحدت و همدلی را در اردوگاه حاکم کنند. نهی از القاب بد آن موقع بعضی از القاب بسیار استفاده می شد از جمله کلمه منافق.حاج آقا در مذمت این عمل ناپسند بسیار صحبت کردند فرمودند.در فلان اتاق پیرمرد شریفی تشریف دارند که از مبارزین قبل از انقلاب هستند بسیار خوش سابقه اند ایشان گفتند این بچه ها به ما هم می گویند منافق و بسیار از این موضوع ناراحت بودند و بخشی از آفت های زبان را مطرح کردند. آزاده موصل https://eitaa.com/taakrit11pw65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روشنگری
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مصاحبه اختصاصی با حسین لوپز (مهمان برزیلی برنامه ی محفل) در کربلا ▪️درخواست عجیب همسر نیکاراگوئه‌ای حسین از امام حسین(ع) 🏴 @Roshangari_ir روبیکا: Rubika.ir/roshangari_ir
هدایت شده از طلبه پیاده🇵🇸
فارس من| رئیس‌جمهور برای زائران اربعین سنگ‌تمام گذاشت 🔹مخاطبان فارس من در پویشی از خدمات دولت در ایام اربعین تشکر کردند. در این پویش آمده: رئیس‌جمهور از شما ممنونیم که همهٔ ظرفیت‌ها را پای کار اربعین آوردید. بازشدن پایانه‌های مرزی مختلف برای اعزام زوار، آسفالت بیش از ۱۰۰ کیلومتر جادهٔ مرزی، پای کار آوردن تاکسی‌های اینترنتی برای انتقال زوار، توزیع ارز با قیمت دولتی در شهرهای ایران و... از خدماتی بود که دولت شما برای تسهیل زیارت اربعین انجام داد. شما هم می‌توانید پویش را اینجا امضا کنید
هدایت شده از طلبه پیاده🇵🇸
به عنوان یک تراپیست کم سواد میگم که دست‌خط شهید صدر زاده رو تحت عنوان "عملیات نظم در خانواده" بخونید و اجرا کنید (تا بابت بهبود تعاملات خانوادگی به ما ویزیت ندید): ۱. با اعضای خانواده تمام احترام رعایت شود (در اوج محبت) ۲. باید حداقل هفته ای یک مرتبه برای همسر گل خریده شود ۳. ساعت خوابیدن و بیدار شدن همیشه باید یکی باشد ۴. لباس های شخصی خود را حداقل بشورم ۵. ظرف های داخل آشپزخانه به محض رؤیت باید شسته شود ۶. هرگونه ریخت و پاش در منزل باید به سرعت جمع آوری شود ۷. باید در خانه همیشه نان تازه باشد ۸. وضعیت لباس فرزند و همسر باید کنترل شود و زمانی برای خرید ماهانه یا سالانه مشخص شود ۹. بخشی از حقوق به خود همسر داده شود ۱۰. به هیچ وجه سر همسر و فرزند نباید داد کشید ۱۱. دیدار پدر و مادر و فامیل بسیار حساب شده و طی زمان بندی باشد ۱۲. باید برنامه های منزل از یک هفته قبل تنظیم شود ۱۳. باید زمان تفریح همسر و فرزند کامل منظم و مشخص شده باشد نکته اصلی این عملیات اینه که،تقریبا تمام وظایف مربوط به خود شهید هستش و ایشان تکلیفی رو متوجه خانواده‌اش نکرده! ✍️ 🔮سعید خان(صبح فردا) 🏴 @Roshangari_ir
صفحه ۴۵۵
ترجمه صفحه ۴۵۵
0455Abbasi .mp3
3.17M
تلاوت صفحه ۴۵۵
455.mp3
2.87M
ترجمه صفحه ۴۵۵