eitaa logo
علمای سراب
106 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ازدواج آسان
❤️💫از بعثت او جهان جوان شد 💠💫گیتى چو بهشت جاودان شد ❤️💫خوشبخت کسى کز امت اوست 💠💫در سایه دین و رحمت اوست ❤️💫با بعثت آن نبى مرسل 💠💫بتخانه به کعبه شد مبدل‏ ❤️💫این عید به اهل دین مبارک 💠💫بر جمله ی مسلمین مبارک . . . جمال محمد و آل محمد اجمالا صلوات ❤️💫 عید مبعث بر شما مبارک باد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ازدواج آسان ناصر هاشم زاده (سردفتر ازدواج ۱۱۲، امام جماعت مسجد جامع و امام جمعه موقت سراب) فرهنگی ، مذهبی و ..... آدرس دفتر : سراب خیابان شهید مطهری روبروی بانک کشاورزی و بانک سپه قدیم اول کوچه حاج عظیم 09144313517_09359660978 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @hashemzadeh112
هدایت شده از ازدواج آسان
🔖اعمال عید مبعث 🔖 🔸روز بیست و هفتم رجب یکی از اعیاد بزرگ است و روزی است که حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به پیامبری مبعوث شد و جبرئیل برای ابلاغ پیامبری، بر آن حضرت فرود آمد و برای این روز چند عمل وارد است: ♦️اوّل: غسل کردن. ♦️دوّم: روزه گرفتن و آن یکی از چهار روزی است که در طول سال برای روزه گرفتن امتیاز ویژه دارد و ثوابی برابر با روزه هفتاد سال دارد. ♦️سوّم: صلوات زیاد فرستادن. ♦️چهارم: زیارت حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام). ♦️پنجم: شیخ طوسی در کتاب «مصباح» فرموده: که از ریان بن الصّلت روایت شده: حضرت جواد(علیه‌السلام) زمانی که در بغداد بود روز نیمه و روز بیست‌وهفتم رجب را روزه گرفت و همه خدمتکاران آن حضرت نیز روزه گرفتند و به ما فرمان داد دوازده رکعت نماز بجا آوریم به این صورت که: در هر رکعت «یک مرتبه» «حمد» و «سوره[توحید]»خوانده و پس از پایان نماز، هر کدام از سوره‌های «حمد» و «توحید» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ الْفَلَقِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ النَّاسِ» را «چهار مرتبه» بخوانیم، آنگاه «چهار مرتبه» بگوییم:لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ ، وَاللّٰهُ أَكْبَرُ ، وَسُبْحانَ اللّٰهِ ، وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگ‌تر از هر چیزی است و منزّه است خدا و خدا را سپاس و نیست جنبش و نیرویی جز به عنایت خدای برتر و بزرگ.و «چهار مرتبه»:اللّٰهُ اللّٰهُ رَبِّي لَاأُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً.خدا، خدا، پروردگار من است، چیزی را برای او شریک نمی‌آورم.و «چهار مرتبه»:لَاأُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً.هیچ‌کس را برای پروردگارم شریک نسازم. ♦️ششم: شیخ طوسی از جناب ابوالقاسم حسین بن روح(رحمة‌الله‌علیه) روایت کرده: که در این روز دوازده رکعت نماز به جا می‌آوری در هر رکعت سوره «حمد» و سوره‌ای که آسان باشد می‌خوانی و پس از گفتن تشهّد و سلام بین هر دو رکعت می‌گویی:الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ، وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً . يَا عُدَّتِي فِي مُدَّتِي ، يَا صاحِبِي فِي شِدَّتِى ، يَا وَلِيِّى فِى نِعْمَتِى ، يَا غِياثِى فِى رَغْبَتِى ، يَا نَجاحِى فِى حاجَتِى ، يَا حافِظِى فِى غَيْبَتِى ، يَا كافِىَّ فِى وَحْدَتِى ، يَا أُنْسِى فِى وَحْشَتِى ، أَنْتَ السَّاتِرُ عَوْرَتِى ، فَلَكَ الْحَمْدُ ، وَأَنْتَ الْمُقِيلُ عَثْرَتِى ، فَلَكَ الْحَمْدُ ، وَأَنْتَ الْمُنْعِشُ صَرْعَتِى ، فَلَكَ الْحَمْدُ ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْتُرْ عَوْرَتِى ، وَآمِنْ رَوْعَتِى ، وَأَقِلْنِى عَثْرَتِى ، وَاصْفَحْ عَنْ جُرْمِى ، وَتَجاوَزْ عَنْ سَيِّئاتِى فِى أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِى كانُوا يُوعَدُونَ. هنگامی‌که از نماز و دعا فارغ شدی، هر یک از سوره‌های«حمد» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ الْفَلَقِ» و«قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ النَّاسِ» و «قُلْ یٰا أَیُّهَا الْکٰافِرُونَ» و «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ» و «آیت‌الکرسی» را «هفت مرتبه» می‌خوانی و «هفت بار» می‌گویی:لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ ، وَاللّٰهُ أَكْبَرُ ، وَسُبْحانَ اللّٰهِ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ.معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگ‌تر است و پاک است خدا و جنبش و نیرویى جز به خدا نیست.و «هفت بار»:اللّٰهُ اللّٰهُ رَبِّي لَاأُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً.خدا، خدا، پروردگار من است، چیزی را برای او شریک نمی‌آورم.و هر دعایى که بخواهى می‌خوانی 📚مفاتیح الجنان @hashemzadeh112
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺 مبعث پیامبر رحمت ص بر جنابعالی مبارک باد⚘ بختیاری سراب
هدایت شده از سیدرضا قدسی
بسم‌الله «ولی من رای می‌دم. چون پسرم اتیسم داره.» همین‌که جمله‌ام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمی‌دانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرف‌هایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر می‌گرداندند که راننده پنجره‌اش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد. از پنجره باز شده، سوز هوای بهمن‌ماه می‌خورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال می‌برد؛ وقتی که توی همین تاکسی‌های سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشت‌هایمْ کاغذ آدرس داروخانه‌ای در کوچه پس کوچه‌های جنت‌آباد شمالی را فشار می‌دادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطه‌ای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله می‌انداخت. پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کم‌حسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع می‌خواست مبل باشد یا قله‌ی سرسره‌ای در پارک. می‌توانست پشت بام خانه‌ای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت. وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایین‌تر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیه‌ای به من نگاه کرد. انگار می‌خواست از دزاژ استیصال صورتم شناسایی‌ام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغ‌سنجی‌اش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. می‌تونید کدملی بچه‌مو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانه‌اش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل می‌کنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشک‌هایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و می‌شد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرص‌های تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانه‌مان، تمام شده بود. صبح زود، کاسه‌ی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئن‌مان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومی‌سازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریم‌ها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار می‌رود...» نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرین‌تر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانه‌ی محله‌مان به خانه آمد. من رای می‌دهم چون پسرم اتیسم دارد. چون می‌دانم اگر با صندوق‌های خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، برای یافتن داروهای ساده‌ای مثل تب‌بر و سرماخوردگی، راهی این مسیر پر رنج می‌شوند. این تنها جایی است که نمی‌خواهم هیچ مادری درکم کند‌. صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسی‌بلندهای نماینده‌ها حرف می‌زد. پسر جوان کنارش که نگاه خیره‌ی معذب‌کننده‌ای به یقه‌ی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم اتفاقا خیلی از مردمان سرزمین‌های جنگ‌زده‌ی اطرافمان رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیه‌شان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا، نه مراتع سرسبزش! اما نمی‌شد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شده‌ی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگ‌های داخلی‌شان داشته باشد. در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسی‌رانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمی‌کنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید این و اون باشیم که کلاه‌مون پس معرکه است.» با خنده‌‌ام تاییدی نثارش کردم و گفتم: چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش می‌دونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش.
🌟جشن بزرگ مبعث پیامبر اکرم(ص) 🎤باسخنرانی:سیدهادی صفوی 🕌مسجد امام حسین(ع) حاج سلطان
جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج سید رضا قدسی درگذشت عموی گرامیتان را صمیمانه تسلیت وتعزیت عرض می کنم خداوند متعال به این عزیز سفر کرده رحمت واسعه وبه همه بازماندگان صبرجزیل واجرجمیل عنایت فرماید ان شاالله علی اکبر اکرمی امام جمعه سراب https://eitaa.com/adinehsarab1
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌ 💠 رهبر معظم انقلاب: آقایی دلار رو بشکنید . ❇️ برای شکستن آقایی باید آقایی بعضیا رو بشکنیم ! ╭──────❇️──────╮ 🆔 کانال استاد ایزدخواه 🌱 @izadkhah |عضویت 🌱 ╰──────❇️──────╯ ‌
هدایت شده از کانال خبری رجانیوز
🔻تبعیض قضایی در برخورد با هنجارشکنان!/ آیا دخترِ علی دایی مصونیت دارد؟ 🔹روز شنبه نورا دایی، دختر علی دایی، در برنامه عادل فردوسی‌پور «بدون حجاب» حاضر شد. این حضور هنجارشکنانه دخترِ علی دایی در برنامه فردوسی‌پور حواشی بسیاری به همراه داشت و باعث خشم افکار عمومی و جامعه مومنین شد. 🔹باوجود اینکه تیم برنامه‌ساز «فوتبال ۳۶۰» و عادل فردوسی‌پور از قواعدها و چارچوب‌های برنامه‌‌سازی در فضای مجازی باخبر هستند اما آگاهانه بستر حضور هنجارشکنانه دخترِ علی دایی را فراهم کرده‌اند؛ البته این اقدام تیم‌ برنامه‌ساز «فوتبال ۳۶۰» را می‌توان در راستای تلاش برای دیده شدن عادل فردوسی‌پور تحلیل کرد. به‌خصوص که در برنامه‌های قبلی فردوسی‌پور نیز بیشتر از آن که مسائل ورزشی و فوتبالی این برنامه اثرگذار باشند، حواشی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن بحث برانگیز بوده‌اند. 🔹در این میان اما نوع رویکرد دستگاه قضا نسبت به این هنجارشکنی آشکار قابل تامل است!‌ سوالی که این روزها مدام در افکار عمومی مطرح می‌شود این است که «اگر به‌جای دختر علی دایی، یک فرد عادی کشف حجاب کرده بود باز هم هیچ برخورد قهری و قضایی‌‌ای با او صورت نمی‌گرفت؟». بنظر می‌رسد عدم بخورد قضایی با دختر علی دایی و عادل فردوسی‌پور تاثیر مخربی بر افکار عمومی و جامعه مومنین خواهد گذاشت؛ چراکه غیرمستقیم این گزاره که «در جمهوری اسلامی عده‌ای مصونیت‌های آهنین دارند» تایید و تقویت می‌شود! ✅ @Rajanews_com
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌ 💠 رهبر معظم انقلاب: آقایی دلار رو بشکنید . ❇️ برای شکستن آقایی باید آقایی بعضیا رو بشکنیم ! ╭──────❇️──────╮ 🆔 کانال استاد ایزدخواه 🌱 @izadkhah |عضویت 🌱 ╰──────❇️──────╯ ‌
💠 چرا اوضاع مالی اهل علم خوب نیست؟ 🔹 از امام (ع) پرسیدند: چرا از نظر رزق وضعشان ضعیف است؟ فرمود: «أليس العقل/العلم رزقاً؟» شما می‌خواهید همه چیز را همه داشته باشند این که نمی‌شود ... این که علم دارد بالأخره یک مقداری تأمین شده است ... شما دلتان می‌خواهد آدم عالم هم باشد دنیایش هم خوب باشد این که عدل نشد این شخص عمری صرف کرده چیز یاد گرفته برای ابدیت خودش ... آن بیچاره عمری صرف کرده با دست خالی می‌خواهد برود بالأخره یک چیزی در دنیا باید داشته باشد یا نه؟ شما دلتان می‌خواهد هر کسی درس خواند و هر کسی عالم شد و هر کسی عاقل شد همه خیر دنیا و آخرت را داشته باشد این که با عدل الهی سازگار نیست فرمود «الیس العم رزقا الیس العقل رزقا» این حتما باید وضع مالی‌اش متوسط باشد آن که عمری داده بالأخره همه شان البته اینطور نیستند ... یک چیزی باید گیرش بیاید فرمود ﴿اللّهُ لَطیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ﴾ رزقش طرزی توزیع می‌شود که روی لطافت است کمتر کسی تشخیص بدهد که سرش چیست... 🔸 شما دلتان می خواهد بساط عالَم بر ظلم باشد؟ کسی زحمت بکشد و درس بخواند هم عالم بشود و هم از آن طرف رایگان مال گیرش بیاید؟ این نیست که کسی که درس خوانده به او چیز دیگری بدهند! شما دادی، یک کالا و برلیانی گرفتی که با تو می آید و تو را هم همه جا حفظ می‌کند. آن بیچاره عمرش را داده گیرش آمده و می‌گذارد و می‌رود. چرا «فلک به مردم نادان دهد زمام مراد!» 🔹مبادا اینها طلبه ای را بلرزاند. فرمود اگر خواستی خودت را بسنجی، با بازاری نسنج. خود را با متکاثر نسنج؛ تو " داری، کوثر را با کوثر می‌سنجند؛ کوثر را که با تکاثر نمی‌سنجند. بله سرمایه‌دارها بر اساس (ألهاکم التكاثر) باید یکدیگر را با خودشان بسنجند؛ اما کوثر را با کوثر می‌سنجند. فرمود: اگر حوزه یا دانشگاه خواستند خودشان را بسنجند، باید با بسنجند همین. با بازاری نسنجند. 🔸 فرمود آنجا که سخن از توزین و توزیع و ارزیابی است، «توزن دماء الشهداء و مداد العلماء»؛ این کوثرها را با هم می سنجند. آن مرکّب عالم با خون شهید؛ خون این شهید با مرکّب عالم؛ اینها هر دو کوثرند، کوثرها را با هم بسنجید. تازه گفتند در آن کوثر، مداد عالم است، یا لااقل معادل است. 📚 بخشی از خطبه‌های نماز جمعه آیة الله آملی (حفظه الله) ۱۳۸۰/۳/۴ و تفسیر تسنیم از سایت تدبر 📌@drtaherhabibzadeh
هدایت شده از دفتر امام جمعه سراب
جناب اقای حاج کرامت اسدی خیر بزرگوار مدرسه ساز درگذشت مادر گرامیتان را صمیمانه تسلیت وتعزیت عرض می کنم خداوند متعال به این عزیز سفر کرده رحمت واسعه وبه همه بازماندگان صبرجزیل واجرجمیل عنایت فرماید ان شاالله علی اکبر اکرمی امام جمعه سراب https://eitaa.com/adinehsarab1