|در نبندیم به نور.در نبندیم به آرامش پرمهر نسیم|
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
تنها "غرور" است
که "انسانیت" را
به باد میدهد
ما از "مشتی خاکیم"
و به آن برمیگردیم....
تا میتوانی "دستی بگیر"
که وقتی خاک شدی
"خاکی پاک باشی"
و دستی تو را مشت کند
و پای درختی بریزد..
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هركى بخنده ،(جای خالی......)😐
به یاد بچگیامون😄👌
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
دوران مدرسه من درسخون و منضبط بودم ولی سر کلاس دائما نقاشی میکشیدم. نه این که حواسم پرت باشه، مثل کسی که تلفن صحبت میکنه ولی با خودکار همه چیو خطخطی میکنه!
کتاب که دستم میرسید، اول قسمتهای سفیدش، و بعد از اون حتی روی متنها نقاشی میکردم.
یه معلم ریاضی داشتیم خیلی دقیق، منضبط و سختگیر!
منو دید که ظاهرا دارم رو کتاب چیزی مینویسم. گفت: تو! پاشو بیا کتابتم بیار!
با ترس رفتم جلو. معلم تا کتابو دید چشماش گرد شد. کل کتاب تا انتها پر از نقاشی بود. روی صفحه درس اون روز هم یک جادوگر سوار جارو داشت پرواز میکرد!
با این که اهل سیلی و خطکش هم بود ولی سرشو آورد جلو، توی چشمام زل زد و شمرده گفت برو دفتر پیش مدیر و بگو «من یک دانشآموزم و این هم کتابمه»!
منم رفتم و همین جمله رو به مدیر گفتم. یه نگاهی کرد و از جاش پا شد. توی دلم دعا میکردم که تنبیهش سخت نباشه. رفت سراغ گنجه و از توش یه کتاب کاملا نو درآورد و داد دستم و گفت: میری... درستو بخون بچه!
معلم ریاضی که توقع داشت من گریان برگردم، پرسید چی شد و منم ماجرا رو گفتم.
سر تکون داد و گفت بشین.
سکوتش طوری بود که گویا از کل سیستم آموزش ناامید شد!
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی دوست دارم بدونم این دوستِ عزیز الان کجاست 😁
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
همين امروز زندگیت رو " زندگی " کن!
بعدها ...وقتی موهای جو گندمی ات را از پیشانی ات کنار میزنی و قرص های رنگارنگت را به ضرب آب ؛پایین میدهی. وقتی با کسی که عادت کرده ای به بودنش کنار شومینه ی رنگ و رو رفته ی خانه مینشینی و به جای دوستت دارم، از پادردت شکایت میکنی... قتی برای بار هزارم سریالی را تماشا میکنی... وقتی دیگر برایت فرقی نمیکند موهایت سپید باشند یا بلوند! نسکافه ای باشد یا هر رنگ دیگری! وقتی پسر بزرگترت روز مادر برایت صندلی نماز می آورد؛ متوجه خواهی شد که:
زندگی آنقدر ها ارزش نداشت که برای به دست آوردن کسی که دوستش داشتی نجنگی!
که برای آرزوهایت تلاش نکنی!
به زودی وارد روزمره گي هایت خواهی شد
به زودی وارد روزی میشوی که آرام و ساکت روی صندلی چوبی قدیمی جهیزیه ات رو به روی پنجره ی خانه نشسته ای و چای مینوشی و همسرت طبق معمول مشغول غر و لندهایش ست!
به زودی متوجه خواهی شدکه چه کلاه بزرگی سرت گذاشت این زندگی! که هرروزت را به بهانه ی روز بهتر از تو ربود و تو چه ساده لوح بودی که حرفش را باور کردی!
زندگی تو همین امروز است... همین ساعت! کاری که دوست داری انجام بده!
"دوستت دارم" را به هرکس که لازم است بگو
هرازگاهی را با دوستانت بگذران، فارغ از هر فکر...
بعدترها متوجه خواهی شد!
اما... زندگی ات را همین امروز زندگی کن!
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌موهای سفید؟ دیگر هیچوقت!❌
با این روش انقلابی، دیگر نیاز به رنگ کردن موها ندارید😎
مورد تایید چهرههای مشهور و متخصصان زیبایی🥰😍
ضمانت بازگشت وجه کامل در صورت عدم نتیجه😱
همین حالا برای مشاوره رایگان، لینک زیر را دنبال کنید!👇👇
https://1ta100.ir/qu-ads/2542
https://1ta100.ir/qu-ads/2542
حس خوب یعنی همین عکس😍
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
متن شعر خونه مادربزرگه
خونه مادربزرگه دهه 80 , 90 :
خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه ، استخر و لابی داره
خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی مفتی داره
خونه ی مادر بزرگه ، دیش و LNB داره
کنار خونه ی اون ، همیشه پارتی برپاست
پارتیهای محله ، پر شور و شوق و غوغاست
مادر بزرگه الان ، مازراتی سواره
رنگ موهاشم هر روز ، جور واجورو باحاله
مادر بزرگه الان ، شلوار جین می پوشه
کفش کالج و کیفش ، همیشه روبه روشه
مادر بزرگه هرشب ، Gem Tv رو میبینه
خرم سلطان و سنبل ، لامیارو میبینه
خونه ی مادر بزرگه ، هنوز خیلی باحاله
خونه ی مادر بزرگه ، حرفای خاصی داره
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
ما آخرین نسلی هستیم
که با دیدن این وسایل دلمون میگیره
مخصوصن ظرف های گلسرخی
نسلی پر از خاطرات ساده
نسلی پر از عشق
نسلی که دیگر شبیهی نخواهد داشت...
ظهر بخیر عزیزان ❤️
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
امام خمینی در کنار نوه ها و فرزندان
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
تو فامیل، یه حاج عمو داشتیم که قصه ی دلدادگیشو همه میدونستن
اینکه دلیل عذب موندگی حاجی،
عشق نافرجامش به دختری بوده کہ صداش میزده انار
ولی هیشکی از اصل قضیه خبر نداشت
تا اینکه حاج عمو دم مرگش، همه رو تو خونه باغش جمع کرد و سر باز کرد ازین کلاف دلدادگی;
انار
ثمر رسیده ی باغ دل من بود که افتاد دست مشتری..
دختر شاه پریون محله که دل منو برد و دیگه هیچ وقت پس نداد
انار، انار نبود
منیژه نامی بود
من صداش میکردم انار
از بس خوش بر و رو بود
قشنگ می خندید
قشنگ دل می برد
عینهو انار بهاره که صد دانه یاقوت تو نگاهش داشت..
انار رو من انارش کردم..
بغض کرده از غم صدای حاج عمو، اشک میریختیم
و عمو غمگین تر از همیشه گفت:
دلش با من نبود انار
ثمر رسیده ی باغ دل من بود
ولی افتاد دست مشتری
بعد هم شعر وحشی رو با خودش زمزمه کرد:
اول آنکس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم..
حالا بعد ۴۶ سال، انار برگشته و میگه;
حلال کن ندیدم عشق تو چشاتو
نشنیدم التماس صداتو..
انار برگشته اما ترک خورده
ولی ترک خورده تر از اون منم و دلم که چوب خط حیاتمون پر شده!
زن و زندگی ندارم
اولاد ندارم
هرچی ازم باقی بمونه
سلامتیِ سرتون
فقط یه حلقه طلا هست
که بعد مرگم بدید انار و بهش بگید
۴۶سال عاشقت بودم ولی منتظرت نبودم.. .
همون شب حاج عمو
تو بُهت و غصه ی ما از دنیا رفت..
ما هم هرگز انار رو ندیدیم تا امانتیشو بدیم
فقط همیشه قبل از ما، سر خاک عمو یه دست گل بود.. .
همه ی ما تو زندگیمون
یه انار داریم که دیر یا زود برمیگرده
یا رسیده و تازه
یا ترک خورده و رنجور
اما
امان ازون روز که ۴۶سالهای زیادی از رفتنش گذشته باشه و نشه
مشتاق بازگشتش بود..
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f