eitaa logo
مطبوعات قدیمی
489 دنبال‌کننده
225 عکس
14 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ را در پیام رسان های داخلی نیز دنبال کرده و به دوستان خود معرفی کنید ؛ http://eitaa.com/oldnewspaper http://sapp.ir/oldnewspaper https://iGap.net/magiran
🗓 #حافظه_تاریخی 🔺"سوء‌استفاده چی" دربیت امام از نظر حجت‌الاسلام #سیداحمد_خمینی @oldnewspaper
مطبوعات قدیمی
🗓 #حافظه_تاریخی 🔺"سوء‌استفاده چی" دربیت امام از نظر حجت‌الاسلام #سیداحمد_خمینی @oldnewspaper
✳️ مصاحبه ای برای امروز ؛ نکاتی که منسوبان امام باید بدانند / 24 فروردین 1360 ؛ روزنامه ✅ ما که کسی نیستیم ؛ اگر امام نبود کسی ما را نمی شناخت ✅سوء استفاده از انتساب به امام خلاف شرع مبین است ✅ خودت را بکشی منسوب امامی ✅مگر می شود گفت کاری به امام ندارم حرف خودم را می زنم! ✅ یا باید حرف نزنی یا حرفت صد درصدر مورد رضایت امام باشد ✅ موافق نظرات و عمویم نیستم ✅ مواضع نه به ما و نه به امام مربوط نیست متن کامل این را در لینک زیر بخوانید! http://yon.ir/AORXo http://eitaa.com/joinchat/890896384Cbb1e787397
✳️ سالگرد درگذشت اسدالله علم و مروری بر خاطرات این رجال عصر پهلوی! نخست وزیر ، وزیر دربار و دارای شغل های متعدد در دوره 25 فروردین 1357 درگذشت ، فارغ از این که در باره او چه می دانیم و به واسطه مشاغل متعدد او نمی دانیم مردم ایران و بسیاری از تاریخ پژوهان خاطرات و روزنوشت های او را خوانده و روایت دست اولی از دوره را کسب کرده اند. مطالعه خاطرات اسدالله علم از آن روی که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نگاشته شده است و در وضعیتی به رشته تحریر در نیامده که شبهه اجبار و یا کسب رضایت حکومت جدید در میان باشد از اهمیت زاید الوصفی برخوردار است. این خاطرات را می توان تلطیف شده وضعیتی دانست که اسدالله علم در آن می زیست چرا که او هر لحظه احتمال می داد که این نوشته ها به دست غیر و به عبارت درست بیفتد و او از هستی ساقط شود و از این روی بود به هر که انتقاد می کرد در نهایت چاپلوسی را فراموش نمی نمود! امروز سالگرد درگذشت اسدالله علم است و به همین مناسبت دو صفحه روزنامه اطلاعات 26 فروردین 1357 که به این موضوع اختصاص داده شده است را مرور می کنیم و در ادامه نیز چند برگ از خاطرات شاه را به اشتراک خواهیم گذاشت. @oldnewspaper
#روزنامه_اطلاعات ، #26_فروردین_1357 خبر درگذشت #اسدالله_علم را منتشر و به مرور سوابق و زندگی سیاسی این #رجال_عصر_پهلوی می پردازد
✳️ تقاضای شاه از انگلستان برای ابقای سفیر آن کشور در ایران منافع ملی برای کشورهای اروپایی از اهمیت و جایگاه وافری برخوردار است. به طوری که حاضر نیست آن را به پایه روابط دوستانه خود با کشورهای دیگر معامله کنند. از سوی دیگر، مسئله تربیت دیپلمات نیز در این کشورها از اهمیت بسزایی برخوردار است. آنها حاضر نیستند که در کشورشان فضای بسته نخبگانی حاکم باشد. این مسئله را به خوبی می توانید در تلاشهای شاه برای تمدید مهلت حضور سفیر انگلیس در ایران مشاهده کنید: «شاه از من درخواست کرد درخواستی به وزیر خارجه ی انگلیس بفرستم و تقاضای ابقای سردنیس رایت سفیر فعلی را، که ماموریتش در ماه اردیبهشت پایان می پذیرد، بکنم. باید ادعا کنم که مایلیم او برای شرکت در جشنهای ماه مهر اینجا حضور داشته باشد. رایت مرد بسیار قابلی است ولی تردید دارم که وزارت خارجه ی لندن به چنین درخواستی ترتیب اثر بدهد که معمولا نمی دهند زیرا مایلند برای نسل جدید دیپلماتهایشان درهای تازه ای بگشایند. منظور اصلی شاه کاملا آشکار است. او مایل است مشکل خلیخ فارس را حل و فصل کند و ترجیح می دهد این کار را با سردنیس انجام بدهد ، که او را خوب می شناسد و بی تردید از دوستان ایران است که شاه نمی تواند در پیامش به وزارت خارجه قصد اصلی اش را بیان بکند.» منبع: امیر ، گفتگوی من با شاه، تهران، طرح نو، 1371، ص 292 @oldnewspaper
مرد همیشه حاضر پهنه سیاست ایران بود / ، 26 فروردین 1357 ، صفحه 9 به مرور زندگی سیاسی این رجل عصر پهلوی می پردازد @oldnewspaper
✳️وضعیت اسفباری که شاهدش بود « سواری زیبایی بود. آرزو کردم ای کاش تنها نبودم. دو کامیون در جاده فرح آباد تصادف کرده بودند و ترافیک را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی که به بزرگراه می‌خورند کثیف و خاکی هستند... صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود ولی یک پلیس تنها که پی در پی سیگار می کشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار می‌کرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند ... گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی کنند. مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام کرده بودند. در گوشه‌ی خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زباله‌ها می‌لولیدند...سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بی‌ریخت در کنار خیابان قدم می زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می بردند» علم پسر از تشریح کامل آن چه دیده است می‌نویسد « هم کسالت آور بود و هم غم انگیز؛ صحنه‌ای از جامعه رو به توسعه ...هیچ مقدار خوش‌بینی، زندگی را در این خیابان‌ها تغییر نمی‌دهد.» منبع : گفت و گوهای من و شاه ، جلد یک ، صفحه 178 و 179 @oldnewspaper
✳️ وقتی اسدالله علم شگفت‌زده شد... ۷ اردی‌بهشت ۱۳۵۶: چیزی که دیروز خیلی باعث تعجب من در دانشگاه پهلوی شد، مشاهدۀ زیادی دختر به‌سر بود.» ۳۱ اردی‌بهشت ۱۳۵۶: وقتی به شاه گفتم که دانشجوهای دختر در دانشگاه‌ها شده‌اند، شاه گفت کارِ مارکسیست‌های اسلامی است. انتشارات معین جلد ۶، صفحات ۶۵ و ۴۴۷. @oldnewspaper
✳️ سر شام رفتم، مطلب مهمی نبود. صحبت از بچگی‌های شاهنشاه بود. شکایت داشتند که مرحوم دکتر مؤدب‌الدوله نفیسی پیشکار ما در سوئیس اجازه نمی‌داد که به برویم یا شنا کنیم. ممکن است این عمل در من complex (عقده) ایجاد کرده باشد در صورتی که شاه واقعاً ندارد. فقط گاهی احساس می‌کنم، ممکن است از تملق راضی بشوند. آن هم از بس ما ایرانی‌ها واقعاً عادت به تملق گفتن داریم، خواه ناخواه طرف هم بالاخره خوشش می‌آید و باور می‌کند. ۲۴فروردین ۱۳۵۳ @oldnewspaper
✳️ مطلبی نخست وزیر در کیش به من می‌گفت که خیلی جالب بود و فهمیدم عنوان رشوه را دارد. آن این بود که گفت هر کسی را از هر جا تو بخواهی من وکیل خواهم کرد. هر کس باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام می‌کنم. خیلی هم محرمانه و درگوشی می‌گفت. خیلی تعجب کردم که این چه رشوه‌ای است به من می‌دهی؟ فکر کردم و گفتم باید دید سیاست انتخاباتی شاهنشاه و تشکیلات چه خواهد بود. ۱۵ فروردین ۱۳۵۴ @oldnewspaper
✳️ کمکی که شاهنشاه پیشنهاد فرموده بودند به کشورهای عقب‌افتاده شود ... عرض کردم این همه دنیا ما را تجلیل می‌کنند. متأسفانه در داخله به واسطه غفلت متصدیان نه گوشت در دسترس مردم است نه شکر، نه گوشت مرغ و مردم خیلی ناراضی هستند و این صحیح نیست. آخر چرا این پیش‌بینی‌ها را نمی‌کنند؟ همه چیز هم گران شده. تعجب است که شاهنشاه تمام گوش کردند ولی همان‌طور که چشمشان را روی هم گذاشته بودند اصلاً باز نکردند و یک کلمه جواب ندادند. من که شاهنشاه را می‌شناسم، می‌دانم که این به معنی این است که حرف تو را می‌شنوم ولی نمی‌خواهم جواب بدهم. ۲۳ فروردین ۱۳۵۳ @oldnewspaper