eitaa logo
اُمـید غـریـبـان تـنهـا
320 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
107 فایل
کانون مهدویت دانشکده علوم قرآنی مشهد جهت ارتباطات، انتقادات و پیشنهادات به آیدی زیر مراجعه کنید: @Shm0126 لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/4630571580 کپی با ذکر صلوات و اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 تاسیس کانال مصادف1401/10/23
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ هیچ‌گاه لجبازی نکنید 🔹هیزم‌شکن فقیری به جنگل رفت. درختی را قطع کرد و آن‌ها را جمع کرد و محکم بست. سپس آن‌ها را روی پشتش گذاشت و به‌طرف شهر راه افتاد تا بفروشد. 🔸چوب‌ها خیلی سنگین بود و مرد می‌ترسید که چوب‌ها به مردمی که در خیابان راه می‌روند برخورد کند. برای همین با صدای بلند می‌گفت: «مواظب باشید، مواظب باشید.» 🔹عابران که صدای هشدار هیزم‌شکن را می‌شنیدند از او فاصله می‌گرفتند تا چوب‌ها به آن‌ها نخورد.  🔸در بین راه مرد لجبازی صدای هیزم‌شکن را شنید اما از سر راه کنار رفت. در همین حین یکی از چوب‌ها به پالتوی مرد گیر کرد و آن را پاره کرد. 🔹مرد عصبانی شد و بر سر هیزم‌شکن فریاد کشید. 🔸آن‌ها پیش قاضی رفتند تا خسارتی که هیزم‌شکن به مرد لجباز وارد کرده را از او بگیرد. 🔹جلوی قاضی ایستادند. قاضی از هیزم‌شکن سوالی کرد اما هیزم‌شکن هیچ جوابی نداد. قاضی چند بار پرسید اما هیزم‌شکن هیچ حرفی نزد. 🔸قاضی از مرد پرسید: آیا هیزم‌شکن کرولال است؟ 🔹مرد لجباز پاسخ داد: جناب قاضی این مرد کاملاً زبان سالمی دارد و می‌تواند به‌درستی سخن بگوید. 🔸قاضی پرسید: شما از کجا می‌دانید که این فرد می‌تواند به‌درستی سخن بگوید؟ 🔹مرد لجباز گفت: این مرد در خیابان بر سر مردم فریاد می‌زد که بروید کنار بروید کنار. 🔸قاضی خندید و متوجه شد که لجبازی مرد بوده که پالتوی وی را خراب کرده و مرد هیزم‌شکن بی‌گناه است. 💢 هیچ‌گاه لجبازی نکنید زیرا علیه خودتان می‌شود و اگر کسی علیه شما لجبازی کرد صبر پیشه کنید. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱
🔅 ✍ مراقب باش بنده مال دنیا نشوی 🔹روزی خلیفه وقت، کیسه پر از سیم با بنده‌ای نزد خردمندی فرستاد. 🔸خلیفه به غلام گفت: اگر وی این از تو بستاند، آزادی. 🔹غلام کیسه را نزد شخص آورد و اصرار بسیار کرد، ولی وی نپذیرفت. 🔸غلام گفت: آن را بپذیر که آزادی من در آن است. 🔹خردمند پاسخ داد: بله، ولی بندگی من در آن است. 💢 گاهی ثروت‌های مادی آدمی را چنان بنده خود می‌کند که او را از بندگی خدا خارج می‌سازد. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱
🔅 ✍ خاک می‌خوریم اما خاک نمی‌دهیم 🔹یکی از تفنگداران در زمان مشروطه در خاطراتش می‌گوید: 🔸من هیچ‌وقت گریه نکردم، چون اگر گریه می‌کردم آذربایجان شکست می‌خورد و اگر آذربایجان شکست می‌خورد ایران شکست می‌خورد. 🔹اما در زمان مشروطه یک بار گریستم. و آن زمانی بود که ۹ ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا. 🔸از قرارگاه آمدم بیرون. مادری را دیدم که کودکی در بغل داشت. کودک از فرط گرسنگی به‌سمت بوته علفی رفت و به‌دلیل ضعف شدید بوته را با خاک و ریشه خورد. 🔹با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می‌دهد و می‌گوید لعنت به تو. 🔸اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: اشکالی ندارد فرزندم، خاک می‌خوریم اما خاک نمی‌دهیم. 🔹آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد.
🔅 ✍ بر اشتباهت اصرار نکن 🔹شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی می‌کرد. 🔸او چاهی داشت پر از آب زلال که زندگی‌اش به‌راحتی می‌گذشت. 🔹بقیه اهالی صحرا به‌علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک‌نشدنی دارد. 🔸یک روز به‌صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل چاه افتاد. صدای سقوط سنگ‌ریزه برایش دلنشین بود اما می‌ترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید. 🔹چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد. از روی کنجکاوی این‌بار خودش سنگ‌ریزه‌ای را داخل چاه انداخت. 🔸کم‌کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ‌ریزه‌ها چاه به مشکلی برنمی‌خورد. 🔹مدتی گذشت و کار هرروزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ‌ریزه‌های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد. 🔸دیگر نه صدایی از چاه شنیده می‌شد و نه آبی در کار بود. 💢 تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آن‌ها به شکست بزرگی ختم خواهد شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔅 ✍ زندگی‌کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود 🔹بزرگی می‌گفت: یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می‌آورند، شما اول برای کناری‌تان برمی‌دارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی می‌دهید. 🔸دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمی‌دارید سبد مقابل شما می‌ماند. 🔹ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را از جلوی شما برمی‌دارد و آن را به طرف نفر بعد می‌برد. 🔸نعمت‌های خدا نیز این‌طور است؛ با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱
🔅 ✍ چه شد که مردم فقیرتر شدند؟ 🔹روزی پادشاه در قصر نشسته بود که از بیرون قصر صدای سیب‌فروش را شنید که فریاد می‌زد: سیب بخرید! سیب! 🔸پادشاه بیرون را نگاه کرد و دید که مرد دهاتی، حاصلات باغش را بار الاغی نموده و روانه‌ بازار است. 🔹دل پادشاه سیب خواست و به وزیر دربارش گفت: ۵ سکه طلا از خزانه بردار و برایم سیب بیار! 🔸وزیر ۵ سکه را از خزانه برداشت و به دستیارش گفت: این ۴ سکه طلا را بگیر و سیب بیار! 🔹دستیار وزیر، فرمانده قصر را صدا زد و گفت: این ۳ سکه طلا را بگیر و سیب بیار! 🔸فرمانده قصر، افسر دروازه قصر را صدا زد و گفت: این ۲ سکه طلا را بگیر و سیب بیار! 🔹افسر عسکر پیره‌دار را صدا کرد و گفت: این ۱ سکه طلا را بگیر و سیب بیار! 🔸عسکر دنبال مرد دست‌فروش رفت و یقه‌اش را گرفت و گفت: چرا این‌قدر سروصدا می‌کنی؟ خبر نداری که  اینجا قصر پادشاه است و با صدای دلخراشت خواب عالی‌جناب را آشفته کرده‌ای. اکنون به من دستور داده تا تو را زندانی کنم. 🔹مرد باغدار به پاهای عسکر قصر افتاد و گفت: اشتباه کردم قربان! این بار الاغ حاصل‌ یک سال زحمت من است، این را بگیرید، ولی از خیر زندانی‌کردن من بگذرید! 🔸عسکر نصف بار سیب را برای خودش گرفت و نصف ديگر را برای افسر برده و گفت: این هم نیم بار سیب با ۱ سکه طلا. 🔹افسر سیب‌ها را به فرمانده قصر داده، گفت: این هم ۲ سیر سیب به قیمت ۲ سکه طلا! 🔸فرمانده سیب‌ها را به دستیار وزیر داد و گفت: این هم یک سير سیب به قیمت ۳ سکه طلا! 🔹دستیار وزیر، نزد وزیر رفته و گفت: این هم نیم سیر سیب به قیمت ۴ سکه طلا! 🔸وزیر نزد پادشاه رفت و گفت: این هم ۵ عدد سیب به ارزش ۵ سکه طلا! 💢 پادشاه پیش خود فکر کرد که مردم واقعا در قلمروی تحت حاکمیت او پولدار و مرفه هستند که دهقانش یک عدد سیب را به یک سکه طلا می‌فروشد و مردم هم یک عدد سیب را به سکه طلا می‌خرند! پس بهتر است ماليات را افزايش دهد و خزانه قصر را پر تر سازد. 🔺در نتيجه مردم فقیرتر شدند و شریکان حلقه فساد قصر سرمایه‌دارتر.
🔅 ✍ از تو حرکت از خدا برکت ▫️با یک اندیشه مسیر تو تغییر می‌یابد. ▪️با یک لبخند ارتباط تو قوی‌تر می‌گردد. ▫️با یک سپاس‌گزاری نعمت برایت صدافزون می‌گردد. ▪️با یک روشنایی، تاریکی از بین می‌رود. ▫️با یک شروع، قدمی برداشته می‌شود و مقصد حاصل می‌گردد. ▪️با یک فراوانی، برکت‌های صدچندان افزوده می‌شود. ▫️با یک سلول، چندین سلول دیگر متولد می‌شوند و جوان می‌شوند. ▪️با یک خواستن، رسیدن آغاز می‌شود. 🔹از تو حرکت از خدا برکت. خودش فرموده: «بخوان مرا تا اجابتت کنم.» 🔸این رحمت و عنایت الهی است که از یک، چندین هزار برکت می‌بخشد و آغاز مهم است. 🔹در شروع هر صبح آغازی است که تا انتهای آن هزاران زیبایی و اتفاق نهفته است. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱
🔅 ✍ از خودت مراقبت کن 🔹امیدوارم هر بار امیدت را گم کردی بلد باشی دوباره پیدایش کنی، جوری که کم‌ترین زمان را فدای نابلدی کنی. 🔸برایت آرزو می‌کنم بالاخره با پوست و خونت عجین شود، که در این زندگی عجیب، هیچ‌کس جز خودت به فریادت نمی‌رسد. 🔹این را ممکن کن: «به خودت بیشتر از هرکس و هرچیز بِرِس!» 🔸شاید در تنگناهای این مسیر تنها چیزی که به کارت بیاید این باشد که به کوله‌ات سر بزنی و در هر قدم تاکید کنی «ادامه‌دادن کارِ زنده‌هاست!» 🔹رویا ببافی و هم‌زمان، توقعت را از خودت و آسمان بالای سرت و زمین زیر پایت در منطقی‌ترین سطحِ ممکن نگه داری. 🔸به معنای کامل مراقبت کن از خودت. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱
🔅 ✍ هر کاری خواستی بکن اما... 🔹من به‌عنوان يک زن، نمی‌گويم ميز آرايش نداشته باشی، اما می‌گويم حداقل از ميز تحريرت بزرگ‌تر نباشد! 🔸نمی‌گويم لوازم آرايش نخر، اما می‌گويم حداقل كتاب هم بخر. 🔹من نمی‌گويم دل نبند، عاشق نشو، به‌خاطر عشقت فداكاری نكن! بلكه می‌گويم عاشق خوب كسی شو. به كسی دل ببند كه عشق را، اين صميميت روحانی را خوب بفهمد و بشناسد. 🔸نمی‌گويم هر ماه رنگ موهايت را به‌روز نكن، اما يادت نرود دانش و سوادت را هم به‌روز كنی، مقاله بخوانی و بدانی در دنيا چه می‌گذرد. 🔹من نمی‌گويم كمدت پر از لباس‌های رنگارنگ نباشد، اما می‌گويم كتابخانه‌ات بزرگ‌تر باشد. 🔸نگذار هيچ ابزاری را مثل اسباب‌بازی‌های كودكی اطرافت بريزند تا سرت گرم شود و نفهمی در جهان چه می‌گذرد. 🔹اصلا هر كاری خواستی بكن، اما انديشه‌ات را نفروش، برای خودت انديشه داشته باش. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱
🔅 ✍ اجازه نده افکار بد در ذهنت لانه کند 🔹ما نمی‌توانیم جلوی پرواز پرندگان را بگیریم، اما اجازه نمی‌دهیم روی سرمان فرود بیایند و لانه‌هایشان را روی سر ما بسازند. 🔸به همین ترتیب، ما نمی‌توانیم گاهی اوقات از ورود افکار بد به ذهنمان جلوگیری کنیم، اما نباید اجازه دهیم آن‌ها در مغز و فکر و روح و روان ما لانه کنند. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱
🔅 ✍ چه وقت انسان بزرگی می‌شویم؟ 🔹هرگاه از خوشبختی کسانی ‌که دوستمان ندارند، خوشحال شدیم. 🔸هرگاه برای تحقیرنشدن دیگران از حق خود گذشتیم. 🔹هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته‌اند هدیه دادیم. 🔸هرگاه خوبی ما به‌علت نشان‌دادن بدی دیگران نبود. 🔹هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم. 🔸هرگاه به‌بهانه‌ عشق، از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم. 🔹هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجودمان آرامش‌بخش دیگران باشد. 🔸هرگاه بالاترین لذت ما شادکردن دیگران باشد. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱
🔅 ✍ آنچه خدا به تو داده، مقدمه خواسته‌ توست 🔹شخصی از خدا دو چیز خواست: یک گل و یک پروانه. 🔸اما چیزی که به دست آورد یک کاکتوس و یک کرم بود. 🔹غمگین شد. با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی ندارد. 🔸چند روز گذشت. از آن کاکتوس پر از خار، گلی زیبا رویید و آن کرم تبدیل به پروانه‌ای زیبا شد. 💢 اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید، به او اعتماد کنید. شاید آنچه خدا به شما داده، مقدمه خواسته‌ شما باشد. خارهای امروز گل‌های فردایند. 🌱🕊@omide_ghariban_tanha🕊🌱