هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش
منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش . .
#حسین_جانم
________________
https://eitaa.com/maljakhat
هدایت شده از نوید دلها 🫀🪖
ـ‹‹👀📌››
دختر خانوم ِخوشگل !
آقا پسر ِخوشتیپ ؛
لطفا کنار آینهٔ اتاقت بنویس ،
طورۍ لباس بپوش و تیپ بزن
که امام زمان نگاهت کنه ..
نه نامحرم !
#تلنگرانھ
وقت نماز جماعت که می شد، اصرار می کرد من جلو بایستم. قبول نمی کردم. من یک بسیجی ساده بودم و آقا مهدی فرمانده لشکر. نمی توانستم قبول کنم. بهانه می آوردم. اما تقریبا همیشه آقا مهدی زورش بیش تر بود. چند بار شد که با حرف هایش گریه م انداخت. می گفت « شما جای پدر و عموی ماهایید شا باید جلو وایستید. » بعضی وقت ها خودش را از من قایم می کرد، نماز که تمام می شد، توی صف می دیدمش یا بعضی وقت ها بچه ها می گفتند که « آقا مهدی هم بودها! »
[یادگاران،کتاب شهید مهدی باکری]
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
تو..
اری
تو
هیهات از آنکه
طفل گریخته را
پنـــــاه ندهـــی.. :)
__________
https://eitaa.com/maljakhat
بعد از عملیات، آمده بود توی مسجد، برای نماز مغرب. خسته بود، خوابش برده بود. یکی آمده بود، با پا زده بود به پهلویش. گفته بود عمو! بلند شو. مسجد که جای خواب نیست. بلند شو.
بگویی یک اخم کرده بود؛ نکرده بود.
[یادگاران، کتاب شهید بروجردی]