eitaa logo
مَلجَــــــا
277 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
17 فایل
‌﷽ ما نه از رفتن آنها، که ازماندن خویش دلتنگیم! #شهید‌سید‌مرتضی‌آوینی •همسایه ⸤ @shahid74m ⸣ 「 @maljakhat 」خوشنویسی ملجا• •تنها راه ارتباطی: https://daigo.ir/pm/1HaxEU ོ کپی‌حلال‌بھ‌شرط‌ذکر۳صلوات‌ جهت‌تعجیل‌درفرج‌‌‌و‌شادےارواح‌طیبه‌ےشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود دائم برای تو... @omidgah
@manbardelnshin - حجت الاسلام دانشمند(1).mp3
6.46M
انقد گریھ میڪرد تا از غصہ مرد! گفتیم چرا انقدھ گریہ میکنے؟ گفت:من یھ چیزی از (؏جل الله)دیدم دیگہ نمیتونم زندگے کنم ..! - چی دیدی؟ گفت دیدم.. 🌱 @omidgah
بزرگترین‌عیب‌برای‌دنیا‌همین‌بس‌که بی‌وفاست . . ‌. :) -امام‌علی‌علیه‌السلام' @omidgah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من اهل قسم نیستم ولی مجبورم ، دلم می سوزد، یک کلمه می گویم : خانم ها، آقایان! بشنوید! به حضرت زهرا (س) قسم ، اگر لطیف نباشید ، چیزی گیرتان نمی آید ، خودتان را معطل نکنید . هی روزی چندتا اوقات تلخی راه می اندازد، عصبانی می شود، از این طرف هم می خواهد بشود ، زبده العارفین، عمده المکاشفین ، یک بار این قسم را خوردم که تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آید. @omidgah
۱۴‌صلوات‌هدیہ‌مے‌کنیم جهت‌تعجیل‌در‌فرج‌امام‌زمان‌"عج" به‌نیت‌
هدایت شده از مَلجَــــــا
-بہ‌نام‌تو🌱 -یا‌مَلجَــا‌ڪُل‌ِّمَطرود
هدایت شده از مَلجَــــــا
السلام‌علیڪ‌یااباعبداللّٰه‌الحسین🌱
هدایت شده از مَلجَــــــا
السلام‌علیڪ‌یا‌صاحب‌الزمان✋🏾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. رنگش عوض شد و سکوت کرد، گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم. باخنده گفت: تو نمی گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده ای؟ بگذر از من! همسر شهید همت می گوید: بارها به من می گفتند: «این چه فرمانده لشکری است که هیچ وقت زخمی نمی شود؟ برای خودم هم سؤال شده بود، از او می پرسیدم: تو چرا هیچ وقت زخمی نمی شوی؟ می خندید ،حرف تو حرف می آورد و چیزی نمی گفت. آخر، شب تولد مصطفی رازش را به من گفت: «پیش خدا کنار خانه اش، از او چند چیز خواستم: اول: تو را، بعد: دو پسر از تو تا خونم باقی بماند، بعد هم اینکه اگر قرار است بروم زخمی یا اسیر نشوم. آخرش هم اینکه نباشم توی مملکتی که امامش توش نفس نکشد.» همین هم شد -به‌نقل‌از‌همسر‌شهید . همان، ص66. @omidgah
وصیتِ‌من به‌دخترانی‌ڪہ‌عڪسهایشان رادرشبڪہ‌هایِ‌اجتماعی‌میگذارند؛ این‌است‌ڪہ‌این‌ڪارشماباعث‌میشود امام‌زمــان‌خون‌گریه‌ڪند..!💔 وصیټ‌شهید @omidgah